فیلم «پیر پسر» ساختهی اکتای براهنی، یک اثر هنری دولایه است. از یک منظر تراژدی روانشناختی و جهانشمول یک خانوادهی فروپاشیده است. از منظری دیگر، یک تمثیل یا آلگوری (Allegory) - داستانی که شخصیتها و رویدادهایش نماد مفاهیم بزرگتر و اغلب سیاسی هستند - از یک ساختار قدرت مشخص است. از نگاه من این دو لایه، تار و پود یک پارچهی واحد هستند. هر عنصر در این فیلم، از شخصیتها گرفته تا خودِ خانه، همزمان هم یک واقعیت روانشناختی است و هم یک نماد سیاسی. این یادداشت، تلاشی است برای باز کردن این تار و پود درهمتنیده.
شخصیت غلام: کهنالگوی پدر و نماد استبداد
شخصیت غلام (با بازی تحسین برانگیز حسن پورشیرازی) نقطهی ثقل این تحلیل دوگانه است. از منظر روانشناسی، او تجسد یک کهنالگو یا آرکیتایپ است؛ یعنی یک نماد بنیادین و جهانشمول که در ناخودآگاه جمعی انسانها وجود دارد. او «پدر نخستین» است؛ هیولایی که تنها به زبان میل و سلطه سخن میگوید، از جایگزین شدن توسط پسرانش وحشت دارد و هر چالشی را با خشونت پاسخ میدهد. این یک تراژدی انسانی و قابل فهم در هر فرهنگی است.
استبداد او در خانه، پژواک دقیقی از استبداد یک حاکم در سطح یک ملت است. پدری که مشروعیت خود را از دست داده و اکنون تنها با تزریق/اختصاص منابع به وفادارانش/یا کسی که چشم به حمایتش دوخته (مثلا رعنا) و تحقیر و سرکوب فرزندانش (مردم) حکومت میکند، دیگر صرفاً یک شخصیت داستانی نیست؛ او به تمثیلی از «پدرسالار رو به زوال» در عرصهی قدرت بدل میگردد. آدرس دهی واضح فیلم پیرپسر جایی است که غلام در حالی که با رعنا، «فتحی» نداشته، «پیروزی خیالی» اش را جشن می گیرد و شیرینی پخش می کند!
خانه: زندان روان و نقشهی یک ملت
خانه در «پیر پسر» بیش از یک لوکیشن است؛ خود یک شخصیت است. در لایهی اول، این خانه یک زندان سهبعدی است. دیوارهای آن نماد جامعهای بیمار و بیقانون هستند که فروپاشی را تسریع میکند. قابهای بسته و فضاهای خفهکنندهی آن، معماری سینمایی خودِ حبس است. و کثافت و آشفتگی درون آن، تجسد فیزیکی روان ویران ساکنانش است. این یک اکوسیستم کامل از تباهی است.
در سطحی دیگر این زندان فیزیکی به یک نقشهی سیاسی تبدیل میشود. این خانهی دو طبقه، نمادی از توزیع ناعادلانهی ثروت ملی است. طبقهی اول، کثیف و ویران، جایگاه پسران (مردم) است. طبقهی دوم، که با پول همان پدر تجهیز شده، سهم رعنا است؛ نمادی از نیروهای نیابتی یا وابستگان سیستمی که در رفاهی نسبی زندگی میکنند بدون اینکه «آورده» ای برای غلام داشته باشند. در این خوانش، معماری خانه دیگر صرفاً بیانگر وضعیت روانی شخصیتها نیست؛ بلکه نمودار یک ساختار طبقاتی و اقتصادی ناعادلانه است.
رعنا: کاتالیزور تراژدی
شخصیت رعنا (با بازی لیلا حاتمی) نیروی خارجی است که به این اکوسیستم بسته و متعفن وارد میشود و ناخواسته، فرآیند فروپاشی آن را تسریع میکند. اما او صرفاً یک کاتالیزور یا قربانی منفعل نیست؛ او یک عامل تراژیک است. در سنت تراژدیهای بزرگ، عامل تراژیک شخصیتی است که نابودیاش نه از روی تصادف، بلکه به دلیل یک «نقص مرگبار» در شخصیت خودش رقم میخورد.
رفتار رعنا و نیاز سیریناپذیر او به اعتبار، قویاً نشان میدهد که او خود محصول یک پیشزمینهی ناکارآمد است. یک گرسنگی روانی عمیق برای«دیده شدن» و «تأیید شدن» دارد که پاشنهی آشیل اوست؛ قفلی بر روان او، که غلام، به عنوان یک دستکاریکنندهی ماهر، کلید آن را به سرعت پیدا میکند. رعنا وارد معاملهای فریبنده با غلام میشود، زیرا این معامله، در ظاهر، همان تأییدی را به او میدهد که تمام عمر در جستجویش بوده است. او تصور میکند که کنترل اوضاع را در دست دارد، اما در واقع، در حال قدم گذاشتن به درون تلهای است که روانشناسیِ خودش برایش پهن کرده است. سرنوشت غمانگیز او، نهایت منطقی یک چرخهی خودویرانگر است.
همزمان، او یک نماد سیاسی چندوجهی است:
- نماد نیروهای نیابتی (Proxy Forces): روانشناسی رعنا - وابستگی به یک حامی قدرتمند برای کسب اعتبار و منابع، آسیبپذیری در برابر دستکاری، و در نهایت «یکبار مصرف» بودن از دید آن حامی - پژواک دقیقی از رابطهی یک قدرت حاکم با نیروهای نیابتیاش است. غلام (حاکم) به او مأمن و منابع میدهد، اما تنها تا زمانی که در خدمت اهدافش باشد. لحظهای که رعنا عاملیت مستقلی از خود نشان میدهد، به یک تهدید تبدیل شده و به شکلی بیرحمانه حذف میگردد.
- نماد «آینده» یا «امید»: رعنا همچنین نماد خودِ «آینده» است؛ امکانی برای عشق و رهایی که هم نیروی کهنهی حاکم (غلام) و هم نیروی نوظهور و معترض (علی) ادعای مالکیت آن را دارند. جنگ بر سر او، جنگی نمادین بر سر تصاحب آیندهی یک ملت است. مرگ فجیع او در میانه داستان، یک بیانیهی سیاسی است: در این نبرد، آینده و امید، اولین قربانیان هستند.
پسران: قربانیان تروما و نمادهای اجتماعی
پسران غلام، علی (حامد بهداد) و رضا (محمد ولیزادگان)، در لایهی روانشناختی، قربانیان یک تراژدی خانوادگی هستند. علی، با پناه بردن به کتاب و نظم، دچار «شکلگیری واکنشی» (Reaction Formation) شده است؛ یک مکانیسم دفاعی که در آن فرد برای فرار از امیال ناپسند خود (در اینجا، شبیه شدن به پدرش)، به نقطهی مقابل افراطی آن تبدیل میشود. او با تمام ویژگیهایش، نماد قشر روشنفکر است؛ نیرویی که در ابتدا منزوی و در خود فرورفته است اما در نهایت مجبور به کنش رادیکال میشود. رضا، با تردیدها و نیاز به تأییدش، نماد نسل سرگردان یا تودههای مردد است؛ نیرویی که به راحتی با وعدههای کوچک (مانند پول خرید موبایل) توسط قدرت حاکم دستکاری میشود اما در نهایت در آتش درگیری میان دو قطب اصلی میسوزد.
پایان داستان: فاجعهی نیهیلیستی و تشخیص سیاسی
پایانبندی فیلم، که در آن تمام شخصیتهای اصلی کشته میشوند و تنها یک خانهی ویران باقی میماند، نقطهی اوج این درهمتنیدگی است. از منظر روانشناختی، این یک پایان نیهیلیستی است؛ یعنی پایانی که پوچی و بیمعنایی را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که چرخهی خشونت و تروما، همه را نابود میکند و هیچ برندهای ندارد.
اما همین پایان نیهیلیستی، پیام سیاسی فیلم را در خود پنهان کرده است. این پایان، یک روایت انقلابی خوشبینانه نیست، بلکه یک «تشخیص» دردناک است که نظریهی «زمین سوخته» (Scorched Earth) را به تصویر میکشد. این نظریه میگوید یک ساختار قدرت عمیقاً پوسیده، در فرآیند مرگ خود، تمام محیط اطرافش را چنان مسموم میکند که سقوط آن نه به آزادی، بلکه به نابودی متقابل همگان منجر میشود. این فیلم؛ هشدار می دهد از این گرفتاری، هیچکس جان سالم به در نخواهد برد.
پیر پسر؛ پارچهی است که در آن، تارهای روانشناختی و سیاسی به شکلی جداییناپذیر در هم بافته شدهاند. آیا این معماری هوشمندانه، نیت آگاهانهی فیلمساز بوده است؟ نمی دانم. شاید. اما یک اثر هنری رادیکال که در شرایط سرکوب متولد میشود، همیشه فراتر از نیت مؤلف خود میرود و به آینهای برای بازتاب عمیقترین اضطرابها و حقایق یک جامعه تبدیل میشود. این فیلم، با تبدیل کردن یک تراژدی انسانی به یک ماشین جنگی سیاسی، به ما ابزاری برای فهم هر دو میدهد. و این، اوج دستاورد آن است.
سروش سرخوش
تحلیلگر استراتژیک و روانکاو فرهنگی
لطفا جهت ارتباط با نگارنده و مطالعه سایر نوشته هایش به آدرس https://x.com/sarkhosh1341 مراجعه فرمایید. خواندن مجموعه ی آثار در کنار هم، به درک بیشتر و بهتر خوانندگان محترم کمک می کند.

پنجاه و هفتی یعنی چه؟ حاصل گفتگوی م.سحر و ف.م.سخن















