Tuesday, Nov 4, 2025

صفحه نخست » هنر انتقال، سخنرانی زهرا بنی صدر بمناسبت دریافت دکترای افتخاری

zahrabanisadr.jpg۱ نوامبر ۲۰۲۵، در محل دانشگاه نوشاتل سوئیس، زهرا بنی صدر همراه با سه نفر دیگر از این دانشگاه دکترای افتخاری دریافت کرد. دانشگاه نوشاتل موضوع «هنر انتقال» از جمله انتقال علم و دانش را برای این دوره اعطای دکترای افتخاری انتخاب کرده بود. بعد از اینکه رئیس دانشگاه دکترای افتخاری زهرا بنی صدر را داد، از او خواست تا از قول خود و به نماینگی از سه دریافت کننده دیگر، در باره هنر انتقال سخنرانی نماید.

در آغاز،

متن صحبت خانم کریستینا شولتس، رئیس دانشگاه ادبیات در معرفی زهرا بنی صدر را می خوانید و سپس متن سخنرانی زهرا بنی صدر در زیر می آید.

BanisadrZahraHonorisCausa90.jpg

تقدیر از زهرا بنی صدر

دکترای افتخاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی

مراسم DIES ACADEMICUS - شنبه ۱ نوامبر ۲۰۲۵

متن قرائت شده در ۱ نوامبر ۲۰۲۵ در مراسم DIES ACADEMICUS،

توسط کریستینا شولتس، رئیس دانشکده.

نوشته شده توسط لوریس پتریس، استاد و مدیر مؤسسه ی زبان و تمدن فرانسوی.
لینک مراسم - از ساعت ۱ و ۴۱ دقیقه

https://www.youtube.com/watch?v=YMNBZJx1D_g


زهرا بنی صدر، فارغ التحصیل حقوق و روابط بین الملل از دانشگاه پاریس یک (پانتئون-سوربن)، کارشناس شناخته شده ی حوزه ی مهاجرت و روابط میانفرهنگی است.

از سال ۲۰۱۶، او بعنوان یکی از صد چهره ی تأثیرگذار سوئیس روماند (Forum des 100) انتخاب شد؛ به دلیل تعهد مدنی اش و تأسیس «بهار فرهنگی نوشاتل» و انجمن «بذر شهروندی» (Graine de citoyen) که بعدها به «نبوغ شهروندی» (Génie citoyen)تغییر نام داد -- انجمنی که میان دنیای علم، مدارس و دبیرستان ها پیوند برقرار می کند. امروزه نیز، چهارده سال پس از شکل گیری این پروژه در جریان جشن هزار سالگی شهر نوشاتل، «نبوغ شهروندی» همچنان هدف خود را دنبال می کند: فراتر رفتن از گفتار نگران کننده و ایجاد انگیزه برای مشارکت فعال. چنانکه خود خانم بنی صدر میگوید:

«ما قربانی نیستیم؛ ما بازیگران زندگی خویش و جامعه ی فردا هستیم.»
او در «سرویس انسجام چندفرهنگی نوشاتل» فعالیت می کند و در آنجا بویژه هفته ی اقدام علیه نژادپرستی را هماهنگ می سازد؛ رویدادی که در طول سی سال، نزدیک به صد نهاد را گرد هم آورده است. وی به تازگی به نائب رئیسی کلوب ۴۴ در لا شو-دو-فون رسیده است.

زهرا بنی صدر از بنیانگذاران روزهای اروپا است، با همکاری شهر نوشاتل و «خانه ی اروپا» در ناحیه ی تراس ژوراس، از طریق انجمن خود «بذر شهروندی». او همچنین هماهنگ کننده ی کانتون نوشاتل در برنامه ی «شهرهای میانفرهنگی» شورای اروپا است. زهرا بنی صدر نقشه ی راهی برای اداره ای برابر و باز نسبت به تنوع تدوین کرده و علیه نژادپرستی و تعصب فعالیت نموده است؛ از جمله با آوردن نمایشگاه مشهور «ما و دیگران: از پیشداوری تا نژادپرستی» به نوشاتل.

او به همراه دو زن دیگر، نخستین دریافت کننده ی جایزه ی نوآوری بانک کانتون نوشاتل (BCN) در سال ۲۰۱۳ بود و در ۲۰۱۵ جایزه ی شهروندی شهر نوشاتل را دریافت کرد.

دختر نخستین رئیس جمهور ایران، زهرا بنی صدر از سال ۱۹۸۱ در تبعید به سر می برد و در ۱۹۹۲ به نوشاتل آمد. او برای بررسی پایان نامه ی دکترای هم میهنش، محمد مصدق، نخست وزیر پیشین ایران و دکترای دانشگاه نوشاتل، به این دانشگاه مراجعه کرد. از آن زمان، او در جهت ارتقای جایگاه کانتون و تقویت پیوند میان دانشگاه و جامعه فعالیت کرده است؛ او همواره کوشیده گفتگویی سازنده میان اندیشه ی دانشگاهی و اجتماع برقرار کند تا بتوان در آرامش درباره ی مرز میان باور و دانش اندیشید. او بهترین متخصصان ما را، از تمام رشته ها، به گفتگو دعوت می کند و مراقب است که دانشگاه در فرآیندی دموکراتیک مشارکت داشته باشد -- از جمله در بازنگری منشور شهروندی.

او نقش اصلی را در خلق یک بازی آموزشی منحصر به فرد درباره ی حقوق بشر داشته است؛ بازی ای با ۴۰۰ پرسش که به مبارزه با کلیشه ها و تبعیض کمک می کند. با تلاش او، «انجمن سوئیسی برای مطالعات مهاجرت و جمعیت» و همچنین «دانشکده ی حقوق» در این پروژه شرکت کردند.
هنر انتقال در زهرا بنی صدر، پیش از هر چیز، از فرهنگ عمیق وی و میل او به اشتراک گذاری دانش سرچشمه می گیرد؛ همچنین از باور او به ضرورت گسترش و گفت وگو درباره ی دانش فراتر از دایره ی متخصصان، در خدمت ارزشهای بنیادینی چون دموکراسی، گفت وگو، تنوع و مبارزه با هرگونه تبعیض.
زهرا بنی صدر انتقال دهنده ای توانا است که میان جامعه ی مدنی و جامعه ی دانشگاهی پلی زنده می سازد. وقتی در ۲۰۱۴ از او پرسیدند با فعالیت خود در میان دانش آموزان دبیرستانی چه می خواهد برانگیزد، بی درنگ پاسخ داد:

«انسانیت -- انسانیت بیشتر در جهان.»

تجلی عینی این انسانیت، در دفاع از حقوق ذاتی، بیداری انتقادی و گفتگوی میان فرهنگی، همواره با تکیه بر دانشگاه نوشاتل بعنوان ستون فقرات پیوند میان جامعه و دانش تحقق یافته است.

به همین دلیل، رئیس دانشگاه اکنون مدرک دکترای افتخاری را به او اعطا می کند. در متن دیپلم آمده است که:

«دانشگاه نوشاتل، بنا به پیشنهاد دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی، به بانو زهرا بنی صدر -- کارشناس مهاجرت و روابط میان فرهنگی در سرویس انسجام چندفرهنگی کانتون نوشاتل -- برای کوشش پیگیر در خدمت به آرمان های انسانگرایانه ی گفت وگوی میان فرهنگی، گشودگی فکری و همکاری میان رشته ای، عنوان دکترای افتخاری ادبیات را اعطا می

کند.»

سخنرانی زهرا بنی صدر

لینک مراسم - از ساعت ۱ و ۴۶ دقیقه

https://www.youtube.com/watch?v=YMNBZJx1D_g

سخنرانی به‌ نمایندگی از دریافت‌کنندگان دکترای افتخاری- Doctorat honoris causa - دانشگاه نوشاتل- ۱ نوامبر ۲۰۲۵

خانم ها و آقایان،

در مقام ها و عناوین محترمتان،

دوستان عزیز،

با احساسی عمیق از هیجان و سپاسگزاری، به نمایندگی از دریافت کنندگان دکترای افتخاری، سخن می گویم تا قدردانی صمیمانه ی خود را از دانشگاه نوشاتل، که ما را امروز گرد هم آورده و متحد ساخته، ابراز دارم.

همراهی با چهره های برجسته ی جهان علمی، افتخاری است که به روشنی از اهمیت و ارزش نمادین آن آگاه هستم.

اگرچه مسیرهای ما متفاوت اند و داستان های زندگیمان منحصر به فرد، اما احساس می کنم که رشته ای مشترک ما را پیوند می دهد: دغدغه ی کرامت انسان و باور به اینکه دانش تنها میراثی از گذشته نیست، بلکه ابزاری است برای فهم، دگرگونی، و انسانسازی در جهان.

- تاهیرا میشل پروبست (Tahira Michelle Probst)، استاد روانشناسی در دانشگاه ایالت واشینگتن، تأثیر عوامل اقتصادی و فناوری های نوظهور را بر سلامت و امنیت کارگران، بویژه آسیب پذیرترین اقشار، بررسی می کند.

- توماس پروبست (Thomas Probst)، استاد حقوق در دانشگاه فریبورگ، متخصص در حقوق خصوصی و فناوری های نو است و به پیامدهای حقوقی مرتبط با حفاظت از داده ها و مسئولیت مدنی می پردازد.

- آندریاس گئورگ شرر (Andreas Georg Scherer)، استاد دانشگاه زوریخ و متخصص در اخلاق کسب و کار و مسئولیت اجتماعی شرکتها، نقش بنگاه های اقتصادی در جامعه و تعهدات آنان نسبت به انسانها و محیط زیست را مطالعه می کند.

رشته ای واحد ما را پیوند می دهد، و بی تردید، آرمانی واحد نیز: ساختن جهانی عادلانه تر، همبسته تر و آکنده از احترام به کرامت انسانی و محیط زیست.
آرمانی که با موضوع امسال «DIES ACADEMICUS» یعنی هنر انتقال، طنین خاصی دارد.

موضوعی که با باور عمیق من همسوست و مسیر تعهدم را هدایت می کند؛ هم در مقام یک متخصص در حوزه ی مهاجرت و روابط میان فرهنگی ، و هم بعنوان دختری از خانواده ای تبعیدی و شهروندی که باور دارد برای زنده ماندن، دانش باید در دسترس و قابل اشتراک باشد.

دانشی در دسترس و قابل اشتراک، تا رشد انسانی را تغذیه کند، انسجام اجتماعی را تقویت نماید، و در نهایت، جامعه ای پویا در چارچوب دموکراسی بیافریند.
این باور، نیروی محرک من است؛ الهام بخش من، و اینها تعهدم را تغزیه می کند.
تعهدم در کانتون نوشاتل، که با اعتماد و مهربانی از من استقبال کرد، برایم بدیهی و طبیعی بود.

در اینجا با انسان های ارزشمندی آشنا شدم که بعدها به دوستانی صمیمی بدل شدند -- همفکران و همراهان در ایده ها و آرمان ها، کسانی که با آنان می توان پروژه های شهروندی پرمعنا را به بار نشاند.
دختر پدر و مادری ایرانی هستم که ناچار به تبعید شدند. در پاریس دهه ی شصت میلادی به دنیا آمدم، در روزگاری که جوانان شعار « تخیل را به قدرت برسانیم» سر می دادند، در حالی که در همان زمان، در ایران، دیکتاتوری هر صدای آزادیخواهی را خفه می کرد.

شاید از همین تنش، میل من به انتقال زاده شد:

انتقال برای حفظ حافظه،

انتقال برای به گردش درآوردن دانش،

انتقال برای فراموش نکردن تاریخ.

اراده ای، و نیز روحیه ای، که از کودکی و زندگی ام سرچشمه می گیرد؛ زندگی ای که هم به خشونت دیکتاتوری و هم به امید به آزادی شکل گرفته.

در سال ۲۰۱۵، هنگامی که جایزه ی شهروندی شهر نوشاتل را دریافت کردم، پدرم جمله ای گفت که همچنان در ذهن و وجدانم طنین دارد -- به عنوان یادگاری و مسئولیت:

او گفت:

«ممکن است هرگز به میهن مان بازنگردی؛ پس بکوش از کشوری که در آن زندگی می کنی، آزمایشگاهی برای دموکراسی بسازی.»

دموکراسی، کرامت انسانی و حقوق ذاتی، خواسته های جهانی اند که هرگز بطور قطعی به دست نمی آیند؛ آنان نیازمند بیداری و تعهد مداوم اند.
این سخنان، هنوز در من زنده اند و همراهم هستند.

اما در عمق مسئله... نقش دانش چیست؟ و انتقال یعنی چه؟

دانش هرگز بی طرف نیست. می تواند در خدمت قدرتی استبدادی و سلطه گر قرار گیرد، یا بالعکس، در خدمت تغذیه ی دموکراسی باشد.

دانش می تواند زندانی کند... یا رهایی بخشد.

جامعه شناس آلوین تافلر، یکی از اندیشمندان بزرگ قرن بیستم، در سال ۱۹۹۱ در کتاب قدرت های نوین نوشت:

در آستانه ی قرن بیست و یکم، دانش به منبع اصلی قدرت و ابزار سلطه در جوامع مدرن بدل خواهد شد -- برتر از ثروت مادی و حتی از قدرت نظامی.
امروز می بینیم که این پیشبینی تحقق یافته است.

اما تاریخ به ما یادآوری می کند که استفاده ای دیگر از دانش نیز ممکن است -- همان روحی که از عصر روشنگری زاده شد: روحی برخاسته از دموکراتیزه شدن تدریجی دانش، تغذیه شده از چاپخانه ها، دائرةالمعارف ها، و کتابخانه ها.

روحی که اندیشه را به گردش درمی آورد، تفکر انتقادی را آزاد می کند و راه را برای فضایی عمومی، زنده، باز و پویا می گشاید.

انتقال، امروز یعنی تداوم همان میراث.

یعنی بیدار کردن کنجکاوی.

یعنی گشودن راه های رهایی

یعنی آزاد ساختن هر زن و مردی در اندیشه و زندگی خود.

امروز اما این دیدگاه با جهانی روبه روست که دچار بحران معناست.

حافظه محو می شود.

پیوند اجتماعی گسسته می گردد.

پساحقیقت بنیان مشترک ما را سست می کند.

ما در جهانی پاره پاره زندگی میکنیم -- جهانی آشفته از شتاب زمان و ظهور هوش مصنوعی،

از افزایش نابرابری ها،

از بی اعتمادی به نهادها،

و از ضعف آرمان دموکراتیک و خیزش وطن پرستی ها.

در جهانی که حتی واژه ها برای هر کسی معنایی دیگر یافته اند.

چنانکه تاریخدان پییر روزانوالو یادآور می شود -- که خود نیز دکترای افتخاری دانشگاه نوشاتل را دارد -- نقطه ی آغاز دموکراسی، زبان مشترک است.
در چنین زمینه ای، انتقال معنایی تازه می یابد:

کنشی رهایی بخش و در عین حال مقاومتی است.

شاید بنیادی ترین،

برانداز ترین،

و انقلابی ترین کنش انسان باشد.

در برابر این چالش، جایگاه دانشگاه چیست؟

در زمانی که اطاق های فکری، شبکه های نفوذ و کارشناسان خودخوانده فضای عمومی را اشباع کرده اند؟

دانشگاه باید همان آگورای انتقادی باقی بماند --

جایی که شک، فضیلتی است،

و انسان می آموزد علیه یقین های خود بیندیشد.

چنانکه فیلسوف ادوارد سعید یادآور می شود،

تنوع صداها شرط بنیادین مأموریت انتقادی و رهایی بخش دانشگاه است.

دانشگاهی باز به روی پیچیدگی،

ابهام،
ناآرامی،

و در عین حال، گوش سپرده به جهان.

زیرا چگونه می توان انتقال داد اگر دانش از واقعیت جدا شود؟

اگر پاسخگوی پرسش های دانشجویان یا جامعه نباشد؟

چگونه می توان آگاه ساخت، اگر موضوعاتی چون اقلیم، استعمار، تبعیض، نسل کشی یا غزه، به تابو یا موضوعی بی اهمیت بدل شوند؟

برای انجام وظیفه اش، دانشگاه باید استقلالش تضمین شود و آزادی علمی اش محفوظ بماند.

اهمیت این موضوع عظیم است.

چنانکه خبرنگار کلر لوگرو در روزنامه ی لوموند اشاره کرده، استقلال آموزش عالی حتی در دموکراسی ها نیز مورد تهدید و تردید است.

اما آزادی علمی، امتیاز نیست؛ بلکه تضمینی حیاتی برای گفت وگوی عمومی و شاخصی اساسی از سلامت دموکراتیک یک کشور است.

و در پایان:

انتقال، تنها انتشار دانش نیست.

بیدار کردن است.

آموزش تحلیل و ابتکار است.

حفظ حافظه است.

پیوند آفریدن است.

کاشتن بذرهای امید، آزادی و کرامت است.

یعنی رهایی ما در برابر وسوسه های قدرت استبدادی.

من این دکترای افتخاری را با فروتنی می پذیرم،

و آن را با همه ی کسانی که اندیشیده، ساخته و در این پروژه ها همراهم بوده اند، شریک می شمارم.

آن را تشویقی می دانم برای ادامه ی راه --

برای ایمان به توانایی جمعی مان در رساندن معنا در جهانی سرگشته.

از دانشگاه نوشاتل به نام همه ی دریافت گنندگان سپاسگزارم.
در پایان، اجازه دهید دو یاد کنم:

از پدر و مادرم -- پدرم که مفهوم تعهد را به من آموخت، تعهدی که آن را حیاتی برای دموکراسی می دانست؛ و مادرم، که در این جا حضور دارد و در همه ی مبارزاتش همراهش بود.

و یادی از دکتر محمد مصدق، فارغ التحصیل همین دانشگاه در سال ۱۹۱۳، که در سال ۱۹۵۲ از ملی سازی صنعت نفت ایران در دیوان بین المللی دادگستری لاهه دفاع کرد -- دفاعی تاریخی از حق ملت ها بر منابع شان.
او نیز به ما معنایی از آزادی و استقلال آموخت.

از توجه تان سپاسگزارم.

در زیر متن فرانسوی سخنرانی:


Discours - L'art de transmettre
Zahra Banisadr - 1er novembre 2025
Discours au nom des récipiendaires du doctorat honoris causa

Mesdames, Messieurs,
En vos titres et fonctions,
Chères et chers ami-e-s,

C'est avec une grande émotion, / que je prends la parole // au nom des lauréats et lauréates du doctorat honoris causa, // pour exprimer notre profonde gratitude // à l'Université de Neuchâtel, qui nous rassemble et qui nous unit, aujourd'hui.

Partager cette distinction // avec des personnalités éminentes du monde académique // est un honneur // dont je mesure pleinement // la portée, et la symbolique.

Si nos parcours sont différents, / si nos histoires sont singulières, // j'ai le sentiment profond // qu'un même fil nous relie : / le souci de la dignité humaine, et la conviction, que le savoir n'est pas seulement un héritage //, mais un levier / pour comprendre //, pour transformer //, pour humaniser le monde.

Tahira Michelle Probst, professeure de psychologie à l'Université de l'État de Washington //, analyse l'impact des facteurs économiques et des technologies émergentes // sur la santé, la sécurité et le bien-être des travailleurs et des travailleuses, notamment les plus vulnérables.
Thomas Probst, professeur de droit à l'Université de Fribourg, // spécialiste du droit privé et des nouvelles technologies, // s'intéresse aux implications juridiques, touchant directement les individus, // de la protection des données à la responsabilité civile.

Andreas Georg Scherer, professeur à l'Université de Zurich, / expert en éthique des affaires et en responsabilité sociale, / étudie, lui, le rôle des entreprises dans la société / et leurs obligations, envers les parties prenantes, humaines et environnementales. //

Un même fil nous unit, // mais sans doute aussi, un même idéal : / contribuer à bâtir un monde plus juste, plus solidaire, plus respectueux de la dignité humaine et de notre environnement.
Un idéal qui trouve une résonance particulière / avec le thème du DIES ACADEMICUS choisi cette année : l'art de transmettre.

Un thème/, qui rejoint une conviction profonde// et qui oriente mon engagement//, comme professionnelle du domaine des migrations et de l'interculturalité/,

mais aussi/ ...

comme fille d'exilés et comme citoyenne//,

convaincue, que pour rester vivant//, le savoir doit être accessible, doit être partagé. /

Accessible et partagé,/ afin de nourrir le développement humain/, renforcer la cohésion sociale/ et, en définitive/, faire société/, dans et par la démocratie.

Cette conviction me porte/, elle m'inspire//. Elle nourrit mon engagement.

...

Mon engagement/ dans le canton de Neuchâtel/, qui m'a accueillie avec confiance et bienveillance/, s'est imposé/ comme une évidence....

J'y ai fait des rencontres précieuses/, devenues/ amitiés/, complices d'idées et d'idéaux/, avec qui partager/, réfléchir/ et donner vie/ à des projets citoyens porteurs de sens.

Fille d'Iraniens contraints à l'exil, je suis née dans le Paris des années soixante/ traversé par les secousses de Mai 68, quand la jeunesse réclamait l'imagination au pouvoir. Alors, qu'au même moment/, en Iran/, mon pays d'origine/, la dictature étouffait/ toute velléité de liberté.

C'est sans doute de cette tension/ qu'est née ma volonté de transmettre// :

transmettre pour préserver la mémoire//, transmettre pour faire circuler les savoirs//, transmettre pour ne pas oublier l'histoire.

Une volonté, mais aussi un état d'esprit// nourris par une enfance//, une vie//, marquée à la fois par la violence de la dictature// et par l'espérance de la liberté.

En 2015//, alors que je recevais le Prix de la citoyenneté de la Ville de Neuchâtel//, mon père me dit une phrase/ que j'ai gardée en mémoire/ mais aussi comme un devoir/, comme une responsabilité/.

Je cite :
Il se peut/ que tu ne rentres jamais dans notre pays. Alors//, contribue à faire de celui où tu vis/, un laboratoire de démocratie.

La démocratie, la dignité humaine et les droits fondamentaux sont des aspirations universelles qui ne sont jamais définitivement acquis.

Ils exigent vigilance et engagement.

Ces mots, résonnent toujours en moi, et m'accompagnent.

Mais au fond... quel est le rôle du savoir ?
Et qu'est-ce que transmettre ?

Le savoir n'est jamais neutre. Il peut être instrumentalisé et servir un pouvoir autoritaire/, hégémonique//,

ou, au contraire//, il peut contribuer à nourrir la démocratie.

Le savoir peut enfermer//...ou libérer./

Le sociologue Alvin Toffler, l'un des grands penseurs de la fin du siècle passé, l'annonçait dès 1991, dans son livre Les Nouveaux Pouvoirs.

À l'aube du XXI siècle, écrivait-il, le savoir deviendrait la ressource essentielle du pouvoir, le levier décisif de la domination dans les sociétés modernes, surpassant la richesse matérielle, surpassant même la puissance militaire.

Nous voyons, aujourd'hui... combien cette prédiction s'est réalisée.

Mais l'histoire nous rappelle qu'un autre usage du savoir est possible.

Celui porté par l'esprit des Lumières. Un esprit né de la lente démocratisation du savoir, nourri par l'imprimerie, les encyclopédies, les salons, les bibliothèques.

  • Un esprit qui fait circuler les idées.
  • Qui libère la pensée critique.
  • Qui ouvre la voie à un espace public vivant. Ouvert. Exigeant.

Transmettre, aujourd'hui, c'est prolonger cet héritage.
C'est éveiller la curiosité.
C'est ouvrir des chemins d'émancipation.
C'est rendre chacune et chacun libre dans sa pensée, libre dans sa vie.//

Cette vision se heurte aujourd'hui à un monde en crise de sens.

La mémoire s'efface.
Le lien social se délite.
La post-vérité, fragilise notre socle commun.

Nous vivons dans un monde, fragmenté.

Dans un monde bouleversé, par l'accélération du temps et l'irruption de l'intelligence artificielle.

Par l'accroissement des inégalités.
Par la défiance envers les institutions.
Par l'affaiblissement de l'idéal démocratique.
Par la montée, des nationalismes.

Nous vivons dans un monde, où même les mots ne veulent plus dire la même chose, pour chacune et chacun.

Or, comme le rappelle l'historien Pierre Rosanvallon, lui aussi d'ailleurs docteur honoris causa de l'Université de Neuchâtel, le point de départ de la démocratie est justement ce langage partagé.

Dans ce contexte, transmettre prend une dimension nouvelle.

C'est un acte d'émancipation mais c'est aussi un acte de résistance.

Peut-être, l'acte,

Le plus essentiel.
Le plus subversif.
Le plus révolutionnaire.

Face à ce défi, quelle place, pour l'Université ? Quelle posture ? alors que les think tanks, les réseaux d'influence et les soi-disant "experts" autoproclamés occupent et saturent l'espace public ?

L'université doit rester cette agora critique.
Ce lieu où le doute devient une vertu. Où l'on apprend à penser contre ses propres certitudes.

Où,

comme le rappelait le philosophe Edward Saïd,

la diversité des voix est la condition même, de sa mission critique et émancipatrice.

Une université ouverte à la complexité.
À l'incertitude.
À l'inconfort.

Mais aussi,

une université à l'écoute.

Car comment transmettre, si les savoirs se coupent du réel ? S'ils ne répondent pas ou plus,

ni aux questionnements des étudiants et des étudiantes,

ni à ceux, de la société civile ?

Comment conscientiser, comment sensibiliser, si les grands enjeux, le climat, l'histoire coloniale, les discriminations, les génocides, Gaza, deviennent tabous ou aseptisés ?

Pour qu'elle puisse remplir sa mission, nous avons besoin d'une université dont l'indépendance soit garantie et dont la liberté académique soit préservée, soit protégée.

L'enjeu est de taille.

Car comme le soulignait récemment la journaliste Claire Legros dans Le Monde, l'indépendance de l'enseignement universitaire est attaquée et remise en cause, jusque dans les démocraties.

Or, cette liberté académique n'est pas un privilège. Elle est une garantie indispensable au débat public. Un indicateur central de la santé démocratique d'un pays.

Ainsi, pour conclure :
Transmettre, ce n'est pas seulement diffuser.
C'est éveiller. C'est former à l'analyse et à l'initiative./

Mais c'est aussi préserver la mémoire. /

C'est créer du lien.//

C'est semer, des graines d'espérance. De liberté. De dignité.

C'est permettre notre émancipation face aux tentations autoritaires du pouvoir.

Je reçois ce doctorat honoris causa avec humilité.
Je le partage avec toutes celles et tous ceux qui ont pensé, porté, construit ces projets avec moi, et qui sont ici présents.

Je le reçois aussi, comme un encouragement à continuer.
À croire en notre capacité collective à être des passeurs de sens, dans un monde parfois désorienté.//

Je renouvelle mes remerciements à l'Université de Neuchâtel au nom des autres lauréats et lauréates.//

Pour terminer, permettez-moi deux pensées :

Pour mes parents. Mon père, qui m'a transmis le sens de l'engagement.
Un engagement qu'il disait vital pour la démocratie. Et pour ma mère, ici présente, qui l'a accompagné dans tous ses combats.

Une pensée, également, pour le Dr Mohammad Mossadegh, diplômé de cette Université, en 1913, qui en 1952 défendit la nationalisation de l'industrie pétrolière iranienne devant la Cour internationale de Justice de La Haye : un plaidoyer historique pour le droit des peuples à disposer de leurs ressources.

À lui aussi, nous devons une certaine idée de la liberté. Et de l'indépendance.

Je vous remercie.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy