Wednesday, Nov 5, 2025

صفحه نخست » پنج مسیر توسعه در خاورمیانه؛ درس‌هایی برای ایران فردا، دیوید اعتباری

etebari22.jpgدر نیم‌قرن گذشته، کشورهای همسایه ایران، هر یک بر پایه چالش‌های جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی خود، مسیر متفاوتی را برای بقا و پیشرفت برگزیده‌اند. اما وجه مشترک همه آن‌ها این است که علی‌رغم تفاوت در سبک حکمرانی و میزان رواداری سیاسی، همگی در چارچوب نظام اقتصادی و امنیتی غرب عمل می‌کنند

دیوید اعتباری - کیهان لندن

از عمانِ صلح‌جو تا عربستانِ در حال نوسازی، از اماراتِ تکنوکرات تا قطرِ رسانه‌محور و ترکیهٔ عمل‌گرا، همه کوشیده‌اند در نهایت جایگاه خود را در نظم جهانی موجود تثبیت کنند، نه در برابر آن بایستند.

در جهان امروز، کشوری می‌تواند پایدار و تأثیرگذار بماند که به جای ایدئولوژی‌محوری، واقعیت ژئوپلیتیک را درک کرده و با هوشمندی، از آن برای منافع ملی خود بهره گیرد.

ایران آینده نیز اگر بخواهد راهی باثبات برای آزادی و توسعه بگشاید، باید از همین منطق بهره گیرد: شناخت واقعیت، نه آرزو؛ و ساختن بر مبنای ظرفیت، نه شعار.

هدف از مرور تجربه این کشورها، تأیید یا توجیه همه سیاست‌های آنان نیست، بلکه نشان دادن روش‌مندی و منطق تصمیم‌گیری در مسیر توسعه است؛ این‌که هر یک چگونه با تکیه بر شرایط بومی، از چالش‌ها به فرصت رسیده‌اند.

برای ایران، این تجربه‌ها می‌تواند به‌منزلهٔ نقشه‌ای تحلیلی باشد تا مسیر آینده بر پایه شناخت، ساختار و تخصص شکل گیرد، نه بر واکنش و شعار.

عمان: عقلانیت در سایه محدودیت

عمان کشوری است با منابع نفتی محدود، جمعیتی کوچک و جغرافیایی دشوار؛ سرزمینی کوهستانی با نواحی پراکنده و هزینه‌های بالای اداره. همین محدودیت‌ها سبب شد سلطان قابوس بن سعید مسیر توسعه تدریجی، زیرساختی و صلح‌محور را انتخاب کند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

به‌جای رقابت در نمایش ثروت، عمان آموزش، خدمات بهداشتی و شبکه حمل‌ونقل را گسترش داد و به کشوری باثبات و متوازن بدل شد. در سیاست خارجی نیز، موقعیت حساس در تنگه هرمز و همسایگی با ایران، عمان را به سوی بی‌طرفی فعال و میانجی‌گری دیپلماتیک سوق داد. سلطان قابوس این فلسفه را چنین خلاصه کرد:

«سیاست ما بر پایه دوستی با همه و دشمنی با هیچ‌کس است.»

نتیجه این سیاست، کشوری است که با وجود محدودیت منابع و فشارهای پیرامونی، توانست ثبات داخلی، اعتبار خارجی و توسعه پایدار به‌دست آورد.

برای ایران، تجربه عمان یادآور این است که مسیر توسعه باید از شناخت واقعیت‌های سرزمینی، مالی و اجتماعی آغاز شود و بر پایه زیرساخت، صلح و اعتماد منطقه‌ای بنا گردد.

عربستان: اصلاح از دل جمعیت و وابستگی

عربستان با بزرگ‌ترین جمعیت عربی و اقتصادی متکی بر نفت، دیرتر از دیگران به بحران ساختاری رسید. اما رشد جمعیت، افزایش هزینه‌های رفاهی و کاهش قیمت جهانی نفت، این کشور را ناگزیر کرد که نظام خود را بازسازی کند.

محمد بن سلمان با طرح «چشم‌انداز ۲۰۳۰» کوشید وابستگی نفتی را کاهش دهد و جامعه سنتی را به سوی مدرنیتۀ مدیریتی و اقتصادی سوق دهد. گسترش گردشگری، افزایش نقش زنان در بازار کار و ورود به صنایع فناوری بخشی از این اصلاحات بود. در سطح بین‌المللی نیز عربستان به جای رقابت فرقه‌ای، مسیر توازن میان شرق و غرب را در پیش گرفته است.

این دگرگونی‌ها، با وجود چالش‌های سیاسی و انسانی، بازتاب یک واقعیت‌اند: فشارهای درونی می‌توانند به محرک نوسازی بدل شوند، اگر اراده سیاسی و برنامه بلندمدت وجود داشته باشد.

برای ایران، تجربه عربستان نشان می‌دهد که نوسازی ساختاری زمانی مؤثر است که با نظم، هدف‌گذاری و پیوستگی تصمیم‌ها همراه شود، نه با واکنش‌های کوتاه‌مدت.

امارات: نظم اداری در برابر بی‌ثباتی منابع

امارات متحده عربی نیز همچون همسایگانش بر نفت بنا شد، اما رهبران آن به‌خوبی دریافتند که اتکا به نفت سرنوشت پایداری ندارد. پراکندگی جمعیت، محدودیت منابع آب و وابستگی به نیروی کار خارجی، این کشور را واداشت تا به‌جای تکیه بر درآمد نفت، به سمت نهادسازی و تنوع اقتصادی برود.

امارات از دهه ۱۹۹۰ با جذب نخبگان و سرمایه جهانی، اقتصادش را به مرکز تجارت، فناوری و گردشگری منطقه تبدیل کرد. این تحول نه از برج‌ها و پروژه‌های لوکس، بلکه از دلِ سیستم اداری کارآمد و تصمیم‌گیری علمی آغاز شد. پیشرفت امارات یادآور این است که توسعه، پیش از آن‌که در خیابان‌ها دیده شود، باید در وزارت‌خانه‌ها و نظام اداری شکل گیرد.

برای ایران آینده، که نیروی انسانی و منابع طبیعی به‌مراتب گسترده‌تری دارد، درس روشن است: پیشرفت زمانی پایدار است که تصمیم‌گیری‌های سیاسی بر پایه دانش و تخصص انجام شود، نه بر اساس مصلحت‌های جناحی یا شخصی.

پیشرفت واقعی در ایران فردا از اصلاح ساختار اداری و سپردن امور به متخصصان آغاز می‌شود، نه از پروژه‌های نمایشی یا سیاسی.

قطر: قدرت نرم در سایه آسیب‌پذیری

قطر کوچک‌ترین کشور شورای همکاری خلیج فارس است؛ سرزمینی کم‌جمعیت که در میان قدرت‌های بزرگ‌تر چون عربستان و امارات قرار دارد. همین آسیب‌پذیری جغرافیایی و سیاسی، دو انتخاب پیش روی دوحه گذاشت: انزوا یا حضور جهانی.

رهبران قطر گزینه دوم را برگزیدند. با استفاده از ذخایر عظیم گاز طبیعی، این کشور سرمایه را به نفوذ رسانه‌ای، فرهنگی و دیپلماتیک تبدیل کرد.

ایجاد شبکه جهانی الجزیره، میزبانی از جام جهانی ۲۰۲۲ و سرمایه‌گذاری‌های هدفمند در اروپا و آمریکا، قطر را از کشوری کوچک به بازیگری جهانی بدل ساخت. در جریان بحران محاصره ۲۰۱۷، زمانی که عربستان سعودی، امارات، بحرین و مصر مرزهای زمینی و هوایی خود را بر روی قطر بستند، دوحه به‌جای عقب‌نشینی، سیاست استقلال و تنوع روابط را تقویت کرد.

با اتکا به ذخایر ارزی، همکاری با ترکیه و ایران و استمرار ارتباطات بین‌المللی، قطر نه‌تنها دوام آورد، بلکه قدرت چانه‌زنی خود را افزایش داد. تجربه قطر نشان داد که ضعف جغرافیایی می‌تواند به قدرت نرم تبدیل شود، اگر راهبرد ملی بر آگاهی، رسانه و دیپلماسی چندلایه استوار باشد.

برای ایران، درس قطر این است که تصویر و صدای کشور در جهان به‌اندازه توان نظامی آن اهمیت دارد؛ قدرت نرم می‌تواند مکمل قدرت سخت باشد، اگر هوشمندانه به کار گرفته شود.

ترکیه: تولید در غیاب منابع طبیعی

برخلاف کشورهای نفت‌خیز منطقه، ترکیه فاقد منابع عظیم انرژی است؛ و همین کمبود، جهت‌گیری اقتصادی‌اش را تعیین کرد. از دهه ۱۹۸۰ به بعد، ترکیه با اصلاحات پی‌درپی، مسیر توسعه صنعتی و صادراتی را در پیش گرفت.

در چهار دهه، این کشور از اقتصاد دولتی به یکی از بیست اقتصاد بزرگ جهان بدل شد. ترکیه بر پایه آموزش فنی، گردشگری، صنعت و صادرات غیرنفتی، قدرت خود را ساخت و در عرصه دیپلماسی نیز میان غرب و شرق تعادلی عمل‌گرایانه برقرار کرد. درون‌زایی اقتصادی و تنوع روابط خارجی، نتیجه مستقیم فهم درست از کمبودها بود.

برای ایران، که از منابع فراوان برخوردار است اما میان نهادهای تصمیم‌گیر و مدیریتی‌اش هماهنگی و کارآمدی کافی وجود ندارد، این تجربه یادآور آن است که مدیریت، آموزش و نظام شایسته‌سالار از منابع طبیعی مهم‌ترند

ایران فردا

ایران از نظر وسعت، جمعیت، تاریخ و منابع طبیعی جایگاهی یگانه در منطقه دارد. اما همان عواملی که می‌توانند نقطه قوت باشند، اگر با ساختار ناکارآمد و سیاست‌زدگی همراه شوند، به نقطه ضعف تبدیل می‌شوند.

تجربه کشورهای همسایه نشان می‌دهد که مسیر توسعه نه از شعار و تقلید، بلکه از شناخت واقعیت و ساختن نهادهای متناسب با چالش‌های بومی آغاز می‌شود.

عمان در محدودیت رشد کرد، عربستان از فشار جمعیت نوسازی کرد، امارات از وابستگی نظم آفرید، قطر از آسیب‌پذیری‌اش قدرت ساخت و ترکیه از کمبود انرژی صنعت ساخت. هرکدام از دل چالش، به مسیر رسیدند. ایران آینده نیز باید از همین منطق پیروی کند: شناخت واقعیت، استفاده از ظرفیت و تکیه بر دانش و کارآمدی در تصمیم‌گیری.

پیشرفت پایدار زمانی ممکن است که تکنوکرات‌ها، متخصصان و مدیران حرفه‌ای بار دیگر در مرکز تصمیم‌سازی کشور قرار گیرند؛ کسانی که منافع ملی را بر منازعات جناحی ترجیح می‌دهند و توسعه را نه در قالب شعار، بلکه در قالب ساختار و شایسته‌سالاری می‌بینند.

ایرانِ فردا، اگر بخواهد آزاد، پیشرفته و پایدار باشد، باید از ایدئولوژی به‌ سوی عقلانیت و از شعار به‌ سوی ساختار حرکت کند. توسعه نه در برج‌ها و بلندگوها، بلکه در ذهن‌ها، نهادها و مدیریت تخصصی آغاز می‌شود.

*دیوید اعتباری، نویسنده کتاب Beyond Ideology: The Technocratic Roadmap to a Free Iran، از بنیانگذاران سازمان Stop Child Executions و از نظریه‌پردازان گذار ساختارمند، دموکراتیک و فن‌سالار در ایران است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy