Saturday, Nov 8, 2025

صفحه نخست » جمهوری پوچستان ایران

fhostage1.jpgروایت سه سال اسارت یک گروگان فرانسوی در زندان‌های جمهوری اسلامی

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

در همان لحظه‌ای که خبر آزادی دو گروگان فرانسوی در ایران اعلام شد، بنژامن بری‌یر، گردشگر فرانسوی که خود سه سال در زندان‌های جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شده بود، پشت میکروفن فرانس‌اِنفو مبهوت ماند. او که تازه کتابش با عنوان Azadi («آزادی») را منتشر کرده، در این اثر از ۱۰۷۹ روز اسارت خود در سلول‌های تنگ و بی‌زمان حکومت فقها سخن می‌گوید -- روزهایی میان شکنجه و امید، میان فروپاشی و ایمان به انسان‌هایی که دوستشان داشت و دارد : مردمی گرفتار در سرزمینی که او به تلخی «پوچستان» می‌نامد.

«در همان لحظه‌ای که خبر آزادی مشروط دو شهروند فرانسوی، سسیل کولر و ژاک پاریس، اعلام شد، بنژامن بری‌یر، جوانی که سه سال از زندگی خود را به عنوان گروگان در زندان‌های ایران از دست داد، پشت میکروفن فرانس‌اِنفو در حال گفتگو بود. با شنیدن خبر آزادی دو گروگان فرانسوی، چشمان او از تعجب گرد شد و زیر لب گفت: «عجب!» چند روز پیش‌تر کتاب تازۀ بنژامن بری‌یر با عنوان Azadi (آزادی) در فرانسه منتشر شده بود : روایتی شخصی از ۱۰۷۹ روز اسارت در جمهوری اسلامی ایران که او اکنون به تلخی از آن به عنوان «پوچستان» یا همان «ابسوردیستان» یاد می‌کند.

hostagelarge.jpgبدن لاغر و نحیف گروگان فرانسوی پس از آزادی از زندان‌های ایران -- این تصویر برنارد فلن، شهروند فرانسوی-ایرلندی (سمت راست) و بنجامین بری‌یر، شهروند فرانسوی را هنگام رسیدن به فرودگاه لو بورژه در نزدیکی پاریس در ۱۲ مه، پس از آزادی از زندان در ایران نشان می‌دهد.

***

بنژامن بری‌یر، گردشگر فرانسوی، در مه ۲۰۲۰ توسط نیروهای سپاه پاسداران در نزدیکی مرز ترکمنستان بازداشت و به اتهام «جاسوسی» به هشت سال و هشت ماه زندان محکوم شد. اکنون، او با انتشار کتابش از سه سال اسارت در سلول‌های تنگ ایران، دو اعتصاب غذای طولانی (۳۵ و ۱۰۶ روزه)، بیش از صد ساعت بازجویی و ۲۵ کیلوگرم وزن از دست‌رفته سخن می‌گوید : سال‌هایی دهشتناک که در آن، به تعبیر خودش، «عمو نوروز حقیقتاً حکم یک هیولا را داشت».

بری‌یر در کتابش می‌نویسد: «در پوچستان ایران دیگر بنژامن نبودم. مهره‌ای بودم برای مبادله.» او پس از چند هفته بازداشت پی برد که به گروگان گرفته شده تا شاید با اسدالله اسدی معاوضه شود، «دیپلمات» ایرانی که به جرم تروریسم در فرانسه و هدایت شبکه جاسوسان جمهوری اسلامی در اروپا در بلژیک زندانی بود. بری‌یر در آن دوران در سلولی فلزی به ابعاد یک‌ونیم در سه متر زندانی بود و باید در میان نگهبانانی با خلق‌وخوی متغیر زنده می‌ماند. یکی از همان نگهبانان، گویا برای دلداری، روزی به او گفته بود: «شاید فقط یکی دو سال دیگر این‌جا بمانی.»

در جهانی که زمان معنایش را از دست داده بود، بری‌یر گاه تا مرز فروپاشی پیش می‌رفت. وقتی پزشک زندان آثار شدید بیماری صدفک بر پوست سرش را دید و با بی‌تفاوتی پرسید: «استرس؟ چرا؟ این‌جا که چیزی نیست، تو که کسی را نداری!» وی دریافت که بی‌رحمی نظام اسلامی نه فقط در خود شکنجه، بلکه در عادی‌سازی رنج نهفته است.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

بنژامن پیش از اسارت در ایران زندگی پرتحرکی داشت: از ژاپن تا قطر و امارات، در تولید نمایش‌های بزرگ فعالیت می‌کرد. در سال ۲۰۱۷، بحران میان عربستان و قطر ناگهان او را زمین‌گیر کرد و هم‌زمان در پی یک شکست عشقی، تصمیم گرفت با یک وَن راهی جهان شود. مسیرش از بالکان و ترکیه گذشت و در دسامبر ۲۰۱۹ به مرز مریوان در ایران رسید : جایی که نمی‌دانست پایان سفرش خواهد بود.

با آغاز همه‌گیری کرونا، مدت اقامتش تمدید شد و فرصتی یافت تا با ایرانیان جوان و خون‌گرم آشنا شود : نسلی که به گفتۀ او «در رؤیای رقص، عشق و زندگی نفس می‌کشید». اما شامگاه یکی از روزهای مه ۲۰۲۰، در دره شام‌خال، با ورود شش سرباز مسلح همه چیز تغییر کرد: «من که هیچ‌گاه نمی‌توانستم در جایی بمانم، ناگهان فقط یک چیز داشتم: زمان.»

بنژامن سی‌ویک روز نخست را در انفرادی گذراند، بدون کاغذ و قلم. روی دیوار، لکه‌های سیاه را دنبال می‌کرد و از میان آن‌ها منظره و چهره می‌ساخت: «اینجا یک برکه است، آنجا جاده‌ای در مه، و آن لکه شبیه مردی است که پیپ می‌کشد.» با مردگانش حرف می‌زد، به‌ویژه با پدربزرگی که ده سال پیش‌تر از دنیا رفته بود. در خلأ مطلق، ذهنش می‌کوشید معنایی برای بقا بیابد، تا جایی که حتی به واقعیت دستگیری‌اش شک می‌کرد: «نکند واقعاً با پهپاد از مرز ممنوعه عبور کرده بودم؟»

وقتی از انفرادی بیرون آمد، زندان واقعی برایش تقریباً آزادی بود. در زندان وکیل‌آباد مشهد، هم‌سلولی‌هایش نه زندانیان سیاسی، بلکه قاتلان، دزدها و معتادان بودند. او از آنان فارسی آموخت، نه زبانی ادبی، بلکه زبانی خیابانی و برای بقا. در کارگاه زندان با چرم کار می‌کرد و شب‌ها یادداشت‌هایش را روی برگه‌هایی می‌نوشت و زیر تشک پنهان می‌کرد.

او در کتابش از مردمی می‌نویسد که دوستشان دارد و حکومتی که تحقیرشان می‌کند. نسخه‌ای از «آزادی» را برای سفارت جمهوری اسلامی در پاریس نیز فرستاده و روی آن، به فارسی نوشته است:«جمهوری اسلامی حقیر و نکبت‌بار ایران، در این کتاب بخش ناچیزی از آنچه بر من روا داشتی خواهی یافت : چند سند از درون دیوارهایت که پنهانی بیرون بردم. اما بیش از همه، در این کتاب عشق من به مردمی را می یابی که از کشتن شان لذت می‌بری و آنان تو را تحقیر می‌کنند. جمهوری اسلامی حقیر و نکبت‌بار ایران تو سه سال از زندگی مرا و خانواده‌ام را ربودی، ولی آنچه من از اسارتم به ارمغان آوردم زیبایی و شکوه یک ملت و رنج ۸۵ میلیون ایرانی گروگان است.»

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

در ژوئن ۲۰۲۴، یک سال پس از آزادی، بنژامن دوباره سوار بر همان وَن شد تا سفری تازه در فرانسه آغاز کند، سفری برای «بستن فصلی ناتمام». اما او در جاده‌ها دیگر آن شوق قدیم را نیافت: «برای نخستین بار دلم خواست در جایی بمانم، خانه‌ای داشته باشم.» بنژامن بری‌یر امروز، در چهل‌سالگی، می‌گوید که هنوز از بند ایران رها نشده است: «در من همیشه آن سلول تنگ باقی مانده است، اما درونش مردمی هستند که دوستشان دارم.»

کتاب Azadi، که در فرانسه به سرعت پرفروش شده، تنها روایت شخصی از یک زندان نیست؛ بلکه شهادتی است علیه سرزمینی که نویسنده‌اش آن را «پوچستان» می‌نامد: جایی میان واقعیت و کابوس، که در آن انسان نه محکوم است و نه آزاد -- بلکه صرفاً گروگانِ زمان.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy