سازمان مجاهدین خلق ویدئوئی از دیدار مریم رجوی با جمعی از جوانان هوادار این سازمان انتشار داده با عنوان: «چرا شما و بقیه زنان مجاهد حجاب دارید؟». او در پاسخ می گوید: زنان مجاهد «خودشان انتخاب کردند. زن مجاهد می گوید هر زنی مالک جسم و جان وعاطفه خودش است.» رجوی این انتخاب را حاصل «اوج آگاهی» زنان مجاهد دانسته و در ادامه تاکید می کند: «حجاب وسیله ای است برای مقابله با فرهنگ و ایدئولوژی مرد سالاری، یعنی همان ایدئولوژی جنسیت. این ایدئولوژی زن را موجودی درجه دوم می داند و قبل از هر چیز به ویژگی های ظاهری زن توجه دارد. این انتخاب می گوید، قبل از اینکه به جنسیت من نگاه کنی، به کرامت انسانی، شخصیتم و ارزش هائی که از آن برخوردارم و خودم انتخاب کردم نگاه نکن. زنان مجاهد می خواهند در مقابل ایدئولوژی مرد سالار که قبل از هر چیز زن را با ویژگی های ظاهری اش می بیند بایستند و حجاب وسیله ای است برای ایستادن در مقابل این اندیشه و لاغیر.»
مریم رجوی در این سخنان همچنین گفت: «وقتی زمزمه حجاب اجباری تازه شروع شده بود یک تظاهرات توسط زنان علیه حجاب اجباری در خیابان های تهران سازماندهی شد. مجاهدینی که در آن تظاهرات شرکت داشتند دفاع می کردند از زنانی که خودشان حجاب نداشتند.»
حقیقت چیست؟
مجاهدین و تظاهرات زنان در اسفند 1357
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 خمینی در سخنرانی ها یا در پوشش پاسخ به سوال شخصیت های مذهبی مختلف تلاش کرد تا زنان را در ایران مجبور به پذیرش قوانین اسلامی و چادر و حجاب کند. قانون حمایت خانواده لغو شد و دستور العمل هائی در مورد ممنوعیت ورود زنان بدون حجاب به وزارتخانه ها صادر شد. گروه های مختلفی از زنان بر علیه این اقدامات مقاومت و اعتراض کردند. این اقدامات به شکل مبارزه علنی از طریق صدور اطلاعیه یا تجمع های اعتراضی شکل گرفت. در روز جهانی زن در 8 مارس (17 اسفند 1357) و چند روز بعد از آن تهران و برخی از شهرهای دیگر شاهد تجمع و تظاهرات گروه های مختلفی از زنان در اعتراض به قوانین ضد زن بود. تلاشی که از سوی برخی مردان حمایت شد، اما گروه های سیاسی عمدتا یا در حمایت از آن تلاشی نکرده یا آن را به نام «انحراف از مبارزه ضد امپریالیستی» تقبیح کردند.
سازمان مجاهدین خلق در اطلاعیه ای در روز 16 اسفند 1357، یعنی در کشاکش بزرگ زنان ایران در مقابل قوانین اسلامی و باید و نبایدهائی که خمینی تعیین می کرد، نوشت: «نظام سرمایه داری غرب در چهره کریه و بزک کرده ی "آزادی زن" و در زیر چرخ های ستم طبقاتی و با استفاده از زن در کار ارزان ، و تجارتی و تبلیغاتی کردن زن مفهوم پاک آزادی را به اسارت کشانده است. ... تمام احکام قران در مورد زن بدون استثناء در جهت احقاق حقوق پایمال شده اوست.» در آن شرایط این اعلامیه مجاهدین موافقت ضمنی با اقدامات خمینی و موافقت ضمنی با سرکوب زنان معترض معنی می داد. (مجموعه اعلامیه ها و موضع گیری های سیاسی مجاهدین خلق ایران (1) - صفحه 46 و 47)
بعد از تظاهرات بزرگ زنان و سرکوب آن توسط حزب الهی های طرفدار خمینی و دیگر مردسالاران حاضر در خیابان، سازمان مجاهدین روز 23 اسفند 1357 در اطلاعیه ای با عنوان «در مورد مسئله حجاب» چنین نوشت: «هشدار! راه مبارزه پر پیچ و خم است و و دشمن در گردنه هایش به کمین نشسته است. در شرایطی که نهادهای اساسی امپریالیستی، در جامعه ما ریشه کن نشده و موجودیت انقلاب در خطر است ... پیگیری مسائلی که در شرایط کنونی از مسائل اصلی جامعه و جنبش ما نمی باشد به هر نحوی که باشد موجب "انحراف" از مسیر و به "بیراهه" رفتن نیروها و انرژی ها شده و فرصت ها و زمینه هائی برای "توطئه ها" و تحریکات ضداتقلاب، فراهم خواهد نمود.... حجاب به عنوان یک نهاد انقلابی اسلام فی الواقع چیزی نیست جز کوشش اجتماعی بخاطر رعایت و حفظ سلامتی اخلاقی جامعه که خود بدون شک از ضروریات رشد همه جانبه معنوی و مادی اجتماعی است و ما مطمئنیم که خواهران و مادران انقلابی ما همانگونه که تا کنون در عمل نشان داده اند، این ضرورت را به بهترین وجه رعایت نموده و خواهند نمود.» اطلاعیه در ادامه زنان را با عنوان "خواهران گرامی" مورد خطاب قرار داده و می نویسد: «تاکید میکنیم که که باید با اصلی و فرعی کردن موضوع، مبارزه تمام نیروها را علیه امپریالیسم و پایگاه های امپریالیستی بسیج نمود و خشم انقلاب را صرفا نثار آنها کرد..... مبادا پیرامون مسئئله ای که اکنون کاملا حل شده به نظر می رسد، جنجالی بی جهت بر انگیخته شده و... ». (مجموعه اعلامیه ها و موضع گیری های سیاسی مجاهدین خلق ایران (1) - صفحه 53 و 54)
ملاحظه می شود که مجاهدین در گرماگرم مبارزه زنان بر علیه خمینی و قوانین اسلامی، به زنان میهن «هشدار» می دهند که با طرح مسائل فرعی به بیراهه نروند. و با زبانی مردسالارانه که در زر ورق «خواهران گرامی» پیچیده شده است، تحکم می کنند «رعایت حجاب» به عنوان یکی از نهادهای اسلام ضرورت دارد. و در پایان با همان لحن مردسالارانه تحکم می کنند که «مبادا جنجال بی جهت» را بیاندازند.
آنچه در بالا آمد یک فاکت و واقعیت تاریخی است. روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 23 اسفند 1357 در قسمت میانی پایانِ صفحه اول، اطلاعیه سازمان مجاهدین را با تیتر«هشدار سازمان مجاهدین خلق: پیرامون حجاب جنجال بی جهت نکنید» را درج کرده و کل اطلاعیه را نیز در صفحه 8 انتشار داده است.
در حالی که واقعیت تاریخی از آن حکایت دارد که مجاهدین به زنان ایران بخاطر اعتراض و تظاهراتشان در اسفند 1357 «هشدار» می داد، مریم رجوی به نسلی که آن زمان را تجربه نکرده دروغ می گوید و سازمانش را مدافع آن اعتراضات جا می زند! آن اسناد در اینترنت در پیش روی مردم موجود است و کسانی که به دور از تعصب به دنبال حقیقت باشند می توانند دیر یا زود به آن دست یابند.
پرسش این است که چرا مریم رجوی نیاز دارد واقعیت تاریخی را وارونه کند؟ به باور من بخاطر آنکه مخاطب را بی شعور فرض می کند و با دید کوته بینانه به دنبال جذب تعدادی نیرو است. چنین رویکردی نه تنها توهین به شعور مردم، بلکه فریبکاری عامدانه با هدف سوء استفاده از انسان ها در جهت اهداف سیاسی- ایدئولوژیک است.
رجوی خوب می داند که سازمانش تا کجا منفور مردم ایران بوده و می داند زنان در ایران پیشتاز مبارزه و انقلاب بر علیه حکومت اسلامی حاکم بر کشور بوده و آزادی کامل، از جمله آزادی پوشش، برای آنها یکی از ضرورت های بدیهی و روزمره است. در چنین وضعیتی رجوی چاره ای نمی بیند که تشکیلات ایدئولوژیک و ضد زن خود را با الفاظ و جملات فریبنده آرایش کرده و خود را در جبهه زنان برای آزادی جا بزند.
تحلیل نظری
گفته های مریم رجوی را می توان از زاویه نظری نیز بررسی کرد و نشان داد در حالی که او تلاش دارد حجاب را «انتخاب آگاهانه و آزادانه و وسیله ای برای مقابله با مرد سالاری» معرفی کند، اما در واقع استدلال های او نشان می دهد که تفکرش اتفاقا در نگرشی ریشه دارد که زن را در جنسیت و بدنش دیده و او را «مایه فتنه و گناه و از راه به در شدن مردان» می داند. این همان تفکری است که رژیم ایران 47 سال است تلاش کرده آن را در جامعه جا بیاندازد، اما موفق نبوده و اینک مریم رجوی تلاش می کند همان محتوا را با کلمات شیک و فرموله بندی فریبنده ارائه دهد.
این سخنان، که ظاهراً ناظر بر دفاع از انتخاب آزاد زن و مقابله با سلطهی مردسالاری است، از منظر نظری و گفتمانی دارای تناقضها، سادهسازیهای مفهومی و پیشداوریهای عامگرایانه است. مریم رجوی در این سخنان با نادیده گرفتن تفاوت بنیادین میان دو مفهوم «مردسالاری» و «ایدئولوژی جنسیت»، تعمداً از یکی به جای دیگری بهره میگیرد تا از این همسانسازی، نتیجهای ایدئولوژیک در توجیه حجاب به دست آورد.
او با نادیدهگرفتن تمایز نظری میان «مردسالاری» و «ایدئولوژی جنسیت»، از طریق سادهسازی عامدانه و استفادهی ابزاری از زبان نظری، حجاب را بهعنوان نماد آگاهی و رهایی معرفی میکند. این سادهسازی، نه تحلیلی فمینیستی، بلکه ابزاری ایدئولوژیک برای مشروعیت بخشی به کنترل بدن و هویت زنان است. در واقع، حجاب در این گفتمان به جای آن که وسیلهای برای مقاومت در برابر مردسالاری باشد، به ابزاری برای بازتولید آن بدل میشود، همان ساختار قدرتی که کرامت زن را نه در آزادی انتخاب، بلکه در میزان تبعیت او از هنجارهای ایدئولوژیک میسنجد.
در ادامه چند مورد بطور مشخص تر توضیح داده می شوند:
1. تمایز نظری میان مردسالاری و ایدئولوژی جنسیت
در نظریههای فمینیستی و جامعهشناسی جنسیت، «ایدئولوژی جنسیت» (Gender Ideology) مفهومی عامتر از مردسالاری است. این ایدئولوژی به مجموعهای از باورها و هنجارهای فرهنگی اشاره دارد که نقشها و ارزشهای اجتماعی را بر پایهی تمایز جنسی (زن یا مرد بودن) تعریف میکند. در مقابل، «مردسالاری» (Patriarchy) یکی از اشکال تاریخی و ساختاری این ایدئولوژی است که بر سلطهی مردان و فرودستی زنان بنا شده است.
مردسالاری علاوه بر فرودست و شی دانستن زن، و جدا از اینکه «حقی» برای او قائل نبوده و او را در یک نظام طایفه ای- عشیره ای تعریف کرده و به او در کوچکترین واحد آن، یعنی خانواده (همسر خوب، مادر خوب، خواهر خوب) هویت می دهد، فراتر از این ها، ترجمان گفتمان قدرت و سلطه است. در مرد سالاری مردِ جوان هم باید از مرد مُسن تر تبعیت و اطاعت کند. فقط جنسیت تعیین کننده نیست. جنسیت، یا به معنای دقیق تر «زن بودن» «پائین ترین و پست ترین» سطح از ارزشگذاری در این نظام است. نظام مردسالاری بر یک «هِرم قدرت» استوار است که در آن هم جنسیت(مرد یا زن بودن)، هم تعلقات دیگر(موقعیت و تشخص اجتماعی، شغل، پول، و ... ) نقش بازی می کنند. بر این اساس یکی دانستن مردسالاری با ایدئولوژی جنسیت از سوی مریم رجوی ارائه پوپولیستی و فریبکارانه و عمدا ساده سازی شده از مردسالاری برای توجیه ایدئولوژیک موضوع حجاب است.
مریم رجوی در سخنان خود این تفاوت نظری را نادیده میگیرد و عامدانه هر دو را مترادف میپندارد. این ادغامِ مفهومیِ آگاهانه سبب میشود تا از یک تحلیل نظری پیچیده، نتیجهای سادهسازیشده و سیاسی استخراج شود: حجاب، بهعنوان نماد مقاومت در برابر مردسالاری. این روش، در واقع، نمونهای از پوپولیسم ایدئولوژیک است؛ زیرا از مفاهیم انتقادیِ نظری برای مشروعیت بخشی به یک نماد ایدئولوژیک بهره میگیرد، بیآنکه به بستر تاریخی آن اشاره کند.
2. تناقض درونی گفتمان رجوی
در سطح استدلال منطقی، گفتمان رجوی گرفتار نوعی خودارجاعی متناقض است. زنی که برای آنکه «به جنسیتش نگاه نشود» خود را در حجاب پنهان میکند، در واقع پیشاپیش خود را از منظر جنسیت تعریف کرده است. حجاب در این معنا، دیگر نه وسیلهی رهایی از نگاه جنسیت محور، بلکه تأیید ضمنی آن است: زن خود را قبل از هر کس دیگری «زن» میبیند و برای خنثی کردن این نگاه، با حجاب، مرزی فیزیکی میان خود و جامعه میکشد. در نتیجه، به جای عبور از جنسیت، به درون آن عقبنشینی میکند.
مریم رجوی: «قبل از اینکه به جنسیت من نگاه کنی، به کرامت انسانی، شخصیتم و ارزش هائی که از آن برخوردارم و خودم انتخاب کردم نگاه نکن. زنان مجاهد می خواهند در مقابل ایدئولوژی مرد سالار که قبل از هر چیز زن را با ویژگی های ظاهری اش می بیند بایستند و حجاب وسیله ای است برای ایستادن در مقابل این اندیشه.»
تناقض مریم رجوی در این است که در این نگاه، زنی که حجاب دارد قبل از آنکه طرف مقابل او را در جنسیتش دیده و خلاصه کرده باشد، خودش است که چنین دیدی به خوش دارد. در اینجا، حجاب، پرده یا حائلی است که زن بر دور خودش می کشد، چون خودش را قبل از آنکه «انسان» ببیند، «زن» می بیند.
3. پیشداوری نسبت به مردان
در این گفتمان، «دیگران» یعنی همه مردان، حامل نگاه ابزاری، شهوانی و سلطهگرانه فرض میشوند. چنین پیشفرضی، که میلیونها و میلیاردها مرد را در ذات خود متجاوز و مردسالار میداند، نه تنها از لحاظ معرفتی نادرست است، بلکه به لحاظ اخلاقی نیز نوعی پیشفرض منفیِ جمعی در مورد نیمی از جامعه محسوب میشود.
در تشکیلات مجاهدین از اصطلاح "نرینه وحشی" استفاده می شود. این اندیشه، همه مردان را در «ذات» خود وحشی و تجاوزگر می بیند. این، هم توهین و هم تهمت به همه مردان است.
از سوی دیگر پنهان کردن خود در حجاب، به طور ضمنی پذیرش همان نظریه مردسالارانه است که زن را «مایه فتنه» معرفی میکند. بر اساس این نگاه، زن باید برای حفظ «ناموس» و جلوگیری از درگیری و تحریک، خود را از نگاه مردان پنهان کند. زن در این منطق «مایه شر» است و نه یک انسان آزاد. این همان چیزی است که جمهوری اسلامی تبلیغ میکند. در چنین تفکری زن باید از کودکی با رعایت نوع پوشش و ایجاد محدودیت های روزمره بر پایه جداسازی جنسیتی، آن را در رفتار خود نهادینه کند. بدین ترتیب حجاب در عمل به مکانیزم درونیشدهی سلطه بدل میشود. و این، یک پیروزی برای مردسالاری است و اصلا "مقابله" با آن نمی باشد.
5. پیشداوری نسبت به زنان بیحجاب
بطور معکوس می توان از منطقی که رجوی آن را تئوریزه می کند نتیجه گیری کرد: آندسته از زنان که حجاب ندارند، یعنی خود را با «جنسیت» زنانه دیده و تعریف کرده و عملا دارند به «مردسالاران» اجازه می دهند آنها را اُبژه جنسی دیده و با آنها آنگونه رفتار کنند. این، توهینی به همه زنانی است که حجاب ندارند. مطابق این منطق اگر مردی به زنی با پوشش انتخابی تعرض و تجاوز کند، "مقصر" خودِ زن می باشد.
6. انتخاب آگاهانه و آزادانه؟
نگرشی که در بالا تشریح شد از کودکی به زن می آموزد برای «حفظ اخلاق و ناموس و...» خودش را در و با «جنسیت»ش تعریف کند. از کودکی به دختران آموخته میشود که برای «حفظ اخلاق»، «حفظ آبرو»، «حفظ ایمان» یا «حفظ ناموس» خود را در نسبت با جنسیتشان تعریف کنند. چنین فضایی نه کرامت انسانی را تقویت میکند و نه امکان رهایی میدهد؛ بلکه زنجیرهایی مرئی و نامرئی میسازد که رها شدن از آنها دشوار است.
تفکری که بر کنترل بدن، ممنوعیت، ترس از گناه، ترس از جهنم، مفهوم ناموس، و ارزشگذاری دائمی رفتار زنان بنا شده است، هرگز فضایی برای انتخاب آزاد نمیگذارد.
آموزه های اسلامی با ابزار تنبیهیِ «گناه» و ترس از «جهنم» یا با کمک مفاهیمی همچون «آبرو و ناموس» تلاش می کند الگوی «زن و مرد مومن» یا آنگونه که سازمان مجاهدین می گوید «انسان طراز مکتب» را در شخصیت انسان ها نهادینه کند. واضح است که در چنین فضای پر از ترس و اضطراب و پر از هیجان های سرکوفت شده و در فضائی که در هر قدمش رفتار انسان دائما با «خوب و بد» ارزش گذاری شده و با پاسدارانی به نام «امر به معروف و نهی از منکر» کنترل می شود، سخن از «انتخاب آگاهانه وآزادانه» یک طنز تلخ و یک عوامفریبی آشکار است.
واقعیت مجاهدین از درون
جدا از جمله پردازی های شیک مریم رجوی، می توان واقعیت آزاد یا اختیاری بودن حجاب، نوع نگاه به زن، جداسازی های جنسیتی و .. در تشکیلات مجاهدین را از زبان جداشدگان این تشکیلات، بویژه از زبان زنان جدا شده شنید. به چند نمونه زیر توجه کنید:
فرشته خلج هدایتی از اعضاء جدا شده از سازمان مجاهدین خلق است که پس از 32 سال حضور و عضویت در این سازمان، در سال 1392 و در آلبانی از این تشکیلات جدا شد. او خاطرات خود در مورد سازمان مجاهدین را در کتابش با عنوان «زخم های بی التیام» نوشته که در دی ماه 1397 منتشر شده است.
او در در کتاب خاطراتش در صفحه 111 و 112 در مورد اجبار 24 ساعته حجاب در تشکیلات می نویسد: «حتی موقع خواب هم باید روسریها حتما در دسترس باشد تا اگر به هر دلیلی نیاز به تردد و تحرک شد، حتما حجابمان رعایت گردد. بعضی برای اینکه در عالم خواب مبادا روسریشان را پیدا نکنند، با روسری می خوابیدند، یعنی حجاب ۲۴ ساعته!"»
در مورد جدا سازی های جنسیتی در درون سازمان مجاهدین در صفحه 187 کتابش می نویسد: «ما نه تنها محل کار و مسیر رفت و آمد و درب های ورود و خروج را مردانه و زنانه کرده بودیم که مبادا چشم زن و مرد نامحرم به هم بیافتد، بلکه رابطه زن و مرد برای ما چنان تابو شده بود که حتی پمپ بنزین را نیز زنانه و مردانه کرده بودند! ظوابط این بود که هیچ خواهری حتی الامکان حق نداشت که به تنهائی تردد کند، به تنهائی از درب قرارگاه بیرون برود، با مردی تنها بماند و یا با مردی تنها در اتومبیل سوار شود و حتی الامکان باید از دیدن و نیز دیده شدن توسط آنها به طور کلی بپرهیزد!"
فرشته هدایتی در صفحه 186 کتاب به این اشاره می کند که در حالی که درد شدید داشته و به بهداری منتقل شده بوده، مسئولین حاضر بر سر این بحث می کرده اند که "آیا درست است یک دکتر مرد مرا عمل کند." او همچنین تشریح می کند که یگان های مختلف مخصوص مردان و زنان با خاکریز محصور شده بودند و جدا از تفکیک جنسیتی، اساسا تحرک افراد مختلف از یک یگان به یک یک یگان دیگر در داخل قرارگاه اشرف باید با برگه عبور انجام می شد.
او در یک گفتگو بخشی از تجربیاتش را توضیح داده و می گوید تعداد زیادی از زنان در سازمان مجاهدین بی آنکه هیچ توجیه و ضرورت پزشکی مشخص شده باشد، ناچار به عمل خارج کردنِ رَحِم شده اند. او از حداقل 120 مورد اطلاع دارد. (گفت و شنود با فرشته هدایتی، قسمت اول، قسمت دوم)
زینب حسین نژاد یکی دیگر از زنان جدا شده از سازمان مجاهدین است. پدر و مادر او از اعضا و وابستگان به سازمان مجاهدین بوده، از کودکی در این تشکیلات بزرگ شده و در نوجوانی از فرانسه به عراق فرستاده می شود. او روابط مجاهدین را در فرانسه و عراق و آلبانی تجربه کرده و خاطراتش را در صفحه فیسبوکش منتشر می کند. او در قسمت سوم خاطراتش می نویسد:
«آیا حجاب در مجاهدین آنطور که خودشان می گویند برای همه "داوطلبانه" بوده و هست؟ آیا آنطور که قبلا در عراق استدلال می کردند، روسری فقط "فُرم ارتش" بود؟
ابتدا این را بگویم که در یک گروه نظامی آن هم ایدئولوژیک مذهبی، طبعا کسی انتظار ندارد که چه زن و چه مرد با هر نوع و مدل لباسی مثل مردم یک شهر ظاهر شوند، اما در این مطلب، بحث بر سر هر نوع لباسی نیست، بحث مشخصا در رابطه با حجاب اسلامی، اجباری، ارتجاعی، و از همه مهم تر سرکوبگرانه مجاهدین بود که شرایط را حتی از وضعیت زنان ایران نیز بدتر می کرد. ...
در دهه شصت در دورانی که ما کودک بودیم، حجاب حتی در مدرسه ابتدایی [مدرسه مجاهدین]نیز اجباری بود و چند سال بعد تغییر کرد و از شروع مدرسه راهنمایی، اجباری شد.
در سال 64 که به اصطلاح می خواستند یک انقلاب ایدئولوژیک و "رهایی زن" و ارتقا زن به مقام مسئول را تبلیغ کنند، حجاب اجباری را از ابتدایی به راهنمایی، تونیک و مانتوی معلمان و زنان را از زیر زانو به بالای زانو و روسری را از روی ابرو به مرز پیشانی و مو ارتقا دادند. اما این نه تنها همان جا متوقف شد بلکه بعدها در اشرف بسیار بدتر هم شد. نه از لحاظ ظاهر بلکه از لحاظ محتوا. بدین معنی که ظاهر همان مرز پیشانی و بالای زانو ماند، اما تذکرات، اخطارها، فشارها، جلسات و نشست های سرکوب و محاکمه بنا شد.»
او ادامه می دهد «قبل از سال هفتاد اجبار به ما کودکان فقط لباس فُرم مدرسه نبود، چرا که پنجشنبه و جمعه ها و روزهای تعطیل که فرم مدرسه نمی پوشیدیم نیز برای دختران بالای یازده سال، روسری در اشرف اجباری بود. پس دقت کنید، ما در مدرسه هنوز کودک بودیم، ما عضو سازمان و کادر ارتش شان نشده بودیم. لذا یکی از جاهایی که پارادوکس "فُرم ارتش" که آنها دلیل و بهانه می آورند بر ملا می شود، اینجاست.
دوم اینکه ما هنوز به سن بلوغ نرسیده بودیم که بخواهیم داوطلبانه انتخاب کنیم. پس استدلال "داوطلبانه" نیز از همین جا تناقضش شروع و آشکار می شود. لذا این حجاب، مشخصا اسلامی و اجباری بود. عکس یازده سالگی ام در پانسیون راهنمایی در اشرف را زیر پست در قسمت کامنت ضمیمه می کنم.»
زینب حسین نژاد در ادامه می نویسد: «در اواسط دهه هفتاد در سنین نوجوانی، که از فرانسه به اشرف فرستاده شدم، در ارتشی که همچنان نامش "ملی" بود، این بار نه تنها حتی یک زن بی حجاب دیده نمی شد، بلکه بسیار بدتر از قبل، همراه با تذکر و اخطارهای مستمر بخاطر فقط چند تار مو همراه بود. در حالیکه به یاد نداشتم که در دهه شصت چنین فشارها و اخطارهای تند و سرکوب گرانه ای را به سایر زنان بزرگ سال دیده و شنیده باشم.»
زینب حسین نژاد در قسمت چهارم خاطراتش می نویسد: «یادمه دختر دانشجویی به نام ن.م، همراه با خانواده اش از ایران آمده بود و اصلا حجاب را قبول نداشت و نمی دانست که در ارتش مجاهدین حجاب بدین شکل اجباری است. او بشدت تلاش کرد که حجاب زوری را نپذیرد و می گفت من فقط می خواهم برای ایران مبارزه کنم. اما از همان ابتدای ورودی به او گفته بودند که روسری لباس فرم است و همه باید رعایت کنند.
پس از گذشت مدتی وقتی که او دید در تمامی زمان ها، حتی ورزش و جشن که لباس فرم بر تن بچه ها نیست اما حجاب هم چنان اجباریست، و حتی نماز و روزه هم الزامی است، متوجه شد که موضوع [لباس] فُرم نیست. و مجدد اعتراض کرده بود. اما جواب مجاهدین یک چیز بیشتر نبود؛ "انقلاب ایدئولوژیک یعنی ما دیگر زنِ غیر مجاهد و غیر مسلمان نداریم و همه باید از آن عبور کرده باشند".»
حسین نژاد ادامه می دهد: «هر زنی که از مجاهدین جدا می شود و یا از اشرف سه [قرارگاه سازمان مجاهدین در آلبانی] فرار می کند، بلافاصله حجابش را بر می دارد. در تمامی این سالها تا کنون چنین بوده است. همین هفته های گذشته دو دختر جوان از نسل دهه هفتاد از اشرف سه گریخته اند و بلافاصله حجاب از سر برداشته اند. هر عقل سالمی این را می فهمد. شما نگاه کنید این موضوع در خاورمیانه فقط در رابطه با جمهوری اسلامی ایران و مجاهدین اتفاق می افتد.»
اسلام سیاسی و آزادی زن؟
سازمان مجاهدین تلاش بسیار می کند که حقایق درون تشکیلات خود را پنهان کرده و خود را به بیرون از تشکیلات مدرن نشان دهد.اما این سازمان همچون جمهوری اسلامی، اسلام سیاسی نوع شیعی را نمایندگی می کند. سازمان مجاهدین، تشکیلاتی ضد دموکراتیک است، با خبرنگاران آزاد مصاحبه نمی کند. در مورد مواضع سیاسی خود در گذشته و حال به کسی پاسخگو نیست و همه چیز را در لایه های پیچ در پیچ ابهام و مخفی کاری نگه می دارد. بر محور شخصیت پرستی و تقدس سازی از رهبر فعالیت کرده و هر نوع صدای مخالف یا انتقاد را با اتهام زنی و ترور شخصیت پاسخ می دهد. تشکیلاتی که ضد دموکراتیک، غیر شفاف و غیرپاسخگو بوده و در مناسباتش حجاب اجباری و جداسازی زن و مرد به شدت اِعمال شده و زنان و مردان را مجبور به نوشتنِ خواب و افکار جنسی شان می کند، تشکیلاتی که اعضایش را به گزارش نویسی در مورد همدیگر مجبور کرده و اعضای ناراضی خود را زندانی و شکنجه می کند و ... چنین سازمانی، یک فرقه و سِکت مذهبی با روش های مافیائی بوده و نمی تواند مُنادی آزادی، حقوق بشر و آزادی زنان باشد.
مطالب مرتبط
اسفند ۱۳۵۷: تظاهرات شش روزهای که حجاب اجباری را به تعویق انداخت
مروری بر اجباری شدن حجاب ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰
خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷"؛ حرکتی که بیپشتیبان ماند
آیا سازمان مجاهدین خلق «فرقه» است؟

















