(آپادانا )
"پادشاهی", آینده گریز ناپذیر ایران
"چه کسی را باید جای ناپلئون نشاند؟
پادشاهی که در نتیجه تبار خود تقدیس شده و اخلاقا شریف است (لویی هیجدهم). کسی که به سبب روشنفکری و بری بودن از تعصب و چشم پوشی از انتقام شهرت دارد.
ای فرانسویان, دوستان وهمراهان!
بیایید کشمکش ها و تنفر ها و اشتباهات خود را فراموش کنیم و در پناه پادشاه مشروع خویش بیارامیم!
بیایید بر روی ویرانه های کشور عزیزمان, یکدیگر را در آغوش گرفته, وارث هانری چهارم و لوئی چهاردهم را به یاری بخوانیم و فریاد برآوریم:
جاوید شاه!
جاوید شاه!"
- شاتو بریان -
(برگرفته از مجلد ۱۱ تاریخ تمدن ویل دورانت, عصر ناپلئون)
تشابه قابل تأمل فضای این فراخوان با فضای امروز ایران, درسی است برای همه ما پادشاهی خواهان, تا مصمم تر از هر زمان و با تکیه بر محور ملی بازگشت به ریل دو حکومت دورانساز پهلوی, از هر آنچه موجب آشوب های پساجمهوری اسلامی خواهد شد, پیشگیری نماییم. چرا که تنها در این صورت است که شاهد جاری شدن قانون و برپائی ثبات و توسعه دوباره به میهن عزیزمان خواهیم بود.
هشدار نسبت به تشتت نامعقول
ما در بیانیه نخست, یادآوری نمودیم که هر دو گرایش قانون اساسی مشروطه و دفترچه اضطرار, هر کدام در جای خود و متناسب با اقتضای شرایط و روند مبارزه, می توانند مفید واقع شوند.
پیام صریح ما پادشاهی خواهان درون, به همرزمان بیرون روشن بود:
پادشاهی, ظرفیت کثرت دارد. در این سامانه, قابلیت جذب گرایش های متفاوت فکری هست. در زیر این چتر واحد, هر مجادله تئوریکی, به شرط رعایت قواعد سیاست, قادر خواهد بود حتی بر غنا و پشتوانه فکری پادشاهی بیافزاید.
اما شوربختانه هنوز, علیرغم تأکید ما در بیانیهٔ نخست, مبنی بر اینکه همه گرایش های پادشاهی خواه میتوانند زیر چتر گسترده پادشاهی به تعامل بپردازند و هیچ عقیده یا تاکتیک سیاسی نباید به اصل کار خدشه ای وارد آورد، همه ما شاهد آن هستیم که اختلافات نظری و مجادلات فکری دو طیف طرفداران قانون اساسی مشروطه و هواداران دفترچه اضطرار, از حد و مرز بحث فکری خارج مانده و اتهام زنی، تخریب شخصیتی و حتی دشمنی اخلاقی کماکان ادامه دارد. اتفاقی که فقط دشمنان جریان ما را خشنود می سازد. ما این روند را که از بلوغ سیاسی کاملا بدور می باشد, نتیجه فقدان تجربه تشکیلاتی و کنش حرفهای سیاسی ارزیابی می کنیم.
عظمت پشتوانه مردمی، ضعف سازمانی
پس از آشوب ۵۷ و استقرار جمهوری اسلامی, قریب به سه دهه, فضای سیاسی اپوزیسیون داخل وخارج کشور در ید اختیار جمهوری خواهان مذهبی, "ملی"- مذهبی و یا چپی بود که یا با داعیه اصلاح طلبی و یا با داعیه مخالفت با جمهوری اسلامی, معتقد به دزدیده شدن "انقلاب" خود توسط بخشی از رژیم و یا همه آن بودند. این روند ادامه داشت تا آنکه سرانجام, موج توفنده پادشاهی خواهی که همواره در تمامی این ۴۷ سال حکومت اسلامی, جریانی زنده و تپنده زیر پوست جامعه بود, از دل دریای ملت بزرگ ایران برخاستن گرفت.
سرآغاز این خیزش را می توان بطور قطع به آبان ۹۵ پیوند داد. موجی که از آبان ۹۵, با رویکرد بزرگداشت کوروش کبیر و پاسداشت تاریخ کهن و باشکوه ایران, سر برافراشت, با خیزش های دیماه ۹۶, آبان ۹۸ و جنبش مهسا (۱۴۰۱) ادامه یافت و هر بار بیشتر از پیش اوج گرفت.
اکنون می توان با قاطعیت اذعان داشت که موج خروشانی که به نام پادشاهی خواهی در کشورمان برخاسته, دیگر نه تنها سر باز ایستادن ندارد, بلکه با وجود اقدامات سرکوبگرانه و خشونت آمیز رژیم, روز به روز, بر عظمت و پیشروی آن افزوده می گردد. این جنبش که با شعار های محوری خود چون:
"رضاشاه روحت شاد"
"نه غزه نه لبنان, جانم فدای ایران"
"دشمن ما همینجاست, دروغ میگن آمریکاست" و
"ایران که شاه نداره, حساب کتاب نداره"
شروع شد, امروز به شعارهای راهبردی:
"شاه, رضا پهلوی"
"ای شاه ایران, برگرد به ایران" و
"جاوید شاه"
ارتقاء یافته است. بطوریکه این روزها پادشاهی خواهان, پرتوان تر از هر زمان, چه در داخل و چه در خارج, یکصدا و با سربلندی و صراحت, رضاشاه دوم را فریاد زده و او را پادشاه قانونی کشور می دانند.
اما با همه اینها, واقعیت اینجاست که طیف ما پادشاهی خواهان, با وجود کثرت میلیونی, هنوز فاقد عناصر کار آزموده و زبده سیاسی است. سعدی به درستی گفته است:
"هرچه زود برآید، دیر نماید."
پادشاهیخواهی در معنای تشکیلات سیاسی، هنوز جریانی جوان است و همین ضعف ساختاری است که به مجادلات کوری که اشاره شد, دامن می زند. ==
برآمدن موج پادشاهی خواهی که دلیل اصلی آن, درس آموزی از تجربه تلخ این ۴۷ سال و رسیدن به واقعیت غیر قابل انکار خدمات درخشان رضاشاه کبیر و شاهنشاه آریامهر بوده است, نباید ما را نسبت به این نکته اساسی غافل سازد که پادشاهی خواهی, به رغم عشق واقبال عمومی, از نظر آداب کار سیاسی, جریان جوانی است با عدم پیشینه موثر در کار سیاسی!
به استثناء رضاشاه دوم که از ابتدا تا کنون, بی بدیل ترین و اصیل ترین مخالف حکومت جهل و جنون جمهوری اسلامی بوده و همین امر, او را یگانه و ممتاز می سازد, بخش عمده فعالان جریان پادشاهی خواهی را ژورنالیست های توانمند اما بدون پشتوانه کار مستقیم سیاسی و یا تازه واردان به این جریان ملی تشکیل می دهند.
کثرتی که در جریان پادشاهی خواهی, در داخل و خارج از ایران وجود دارد, به خودی خود نخواهد توانست سبب ساز پیروزی سیاسی گردد. برای این کار, وجود یک جمع متشکل و کار دیده سیاسی لازم است تا بتواند قدرت اجتماعی جریان بزرگ پادشاهی خواه را به قدرت سازمانی تبدیل نماید. تنها با ایجاد چنین قدرتی با پشتوانه میلیونی اما سازمان یافته و متشکل است که می توان در بزنگاه تاریخی, در انتقال فرآیند قدرت در دوره گذار، بر اوضاع فائق آمد و پایه های آینده ای با ثبات و امنیت را برای کشور بنا گذاشت.
خیزش موج پادشاهیخواهی و هراس نیروهای تفرقهافکن
از بدو خیزش پادشاهی خواهی که در زمانی کوتاه, بدنه جامعه و اپوزیسیون را فرا گرفت و به نیرویی مسلط و تعیین کننده تبدیل گشت, می شد گمانه زد که دست های پنهان, ساکت نخواهند نشست و نیروهای نفوذی و رقبای سیاسی, برای مقابله با این قدرت بزرگ ملی و با هدف ایجاد تشتت و تفرقه در صفوف آن, بسرعت فعال خواهند شد.
از همین روست که نباید نقش عوامل نفوذی را در ادامه تشتت میان طرفداران قانون اساسی مشروطه و هواداران دفترچه اضطرار نادیده انگاشت و از تلاشی که در هر دو طیف و توسط این عوامل, در جهت کاستن از وزانت جایگاه پادشاهی انجام می شود, بی تفاوت گذشت.
خوشبختانه در کار سیاسی, برای مقابله با این خطر, یعنی خنثی سازی اهداف شوم نیروهای نفوذی, راهکارها و قواعدی وجود دارد که تنها باید آنرا آموخت و بکار بست.
از جمله مهم ترین قواعدی که تک تک پادشاهی خواهان وظیفه دارند برای حفظ یکپارچگی جمع خود آموخته و رعایت کنند, عبارتند از اینکه:
- اختلاف نظر, دشمنی نیست
- نقد فکری, حذف اخلاقی نیست
- رقابت سیاسی, شکستن حرمت ها نیست
- سیاست, بدون اخلاق و نهاد، به هرجومرج درونی میانجامد
- اولویت ما, فشردگی و حفظ صفوف مان است
نقش رضاشاه دوم در حفظ یکپارچگی پادشاهی خواهان
ملت ایران, رضاشاه دوم را رهبر جریان پادشاهی خواهی و نماد تداوم دولت تاریخی ایران می داند. جایگاهی که ریشه در اعتماد و باور ملی به استمرار نهاد پادشاهی دارد.
رضاشاه دوم, رهبر کل جریان پادشاهی خواهی است. ایشان, نه آنکه رهبر یک طیف، بلکه نقطه ثقل مشروعیت، انسجام و هماهنگی کل جریان پادشاهی می باشد. در عین حال, مقام منیع رضاشاه دوم, ورای گرایشات وتفکرات مختلف است. رأی و کلام رضاشاه دوم, برای همه کسانی که حول محور ایشان گرد آمده اند, چه آنان که ایشان را با عنوان پادشاه قانونی خطاب می کنند و چه آنان که ایشان را رهبر خیزش ملی و در کسوت بهترین گزینه رهبری دوران گذار تعبیر می نمایند, فصل الخطاب سیاسی و اخلاقی خواهد بود. روی همین اصل, ما از رضاشاه دوم می خواهیم که هر چه سریع تر, آتش اختلاف میان این دو نحله را فرو نشاند. بدیهی است در این میان, آنکه به رأی نهایی رضاشاه دوم تمکین نکند و بر تقابل و تخریب اصرار ورزد, از جانب دوستداران و عاشقان بازگشت پرشکوه پادشاهی به ایران, به حاشیه رانده خواهد شد.
و اما آنچه که نقش رهبری رضاشاه دوم در دوران گذار یا پساجمهوری اسلامی را پر رنگ می سازد, خطر تهدید ثبات و امنیت کشور در آن دوره می باشد. خطری که با قرار گرفتن کشور در وضعیتی میان تعلیق نظم پیشین و پیدایش نظم نو بروز می کند. فلسفه حقوق, این وضعیت را "وضعیت استثنائی" می نامد. وضعیتی که قانون گذشته جاری نیست و قانون مورد تفاهم آینده نیز هنوز نضج نگرفته است. وضعیتی که نیازمند یک رهبری سیاسی مشروع و محدودی است تا نگذارد کشور به بی دولتی و آشفتگی کشیده شود.
برای گذار موفق از این دوره، رضاشاه دوم ناگزیر است تا حدودی و بطور موقت, در سطح سیاسی نیز عمل کند. اما نه به عنوان رهبر حزبی یا برای قدرت طلبی، بلکه به عنوان رهبر حقوقی دوران گذار! نقش ایشان, نقش داور، امین دولت تاریخی و محور نظم این برهه زمانی خواهد بود. ایشان در این دوره, رهبریت نهادی را به عهده خواهد داشت که وظیفه آن نیز به نوبه خود, مهار نیروهای گسست، حفظ تداوم دولت تاریخی ایران و آمادهسازی بستر ورود کشور به نظم قانون اساسی مورد تفاهم ملی خواهد بود.
توضیح مبسوط و نظری این جایگاه, از حیث فلسفی و حقوق اساسی, در بیانیه های بعدی ارائه خواهد شد. این بیانیه, صرفا مأموریت دارد وحدت عملی پادشاهی خواهان را بانگ برآورد و اقدامی در جهت پایان بخشیدن به تشتت موجود باشد.
کلام نهایی
پیوند پادشاهی خواهی و بلوغ سیاسی پادشاهی خواهان, تنها تضمین استقرار پادشاهی در آینده ایران است.
سامانه پادشاهی, زمانی به حقیقت خواهد پیوست که همه ما, انضباط جمعی و اخلاق سیاسی را بیاموزیم.
قدرت اجتماعی عظیم، بدون نهاد، بدون انسجام، و بدون محور داوری ملی به پیروزی پایدار نخواهد رسید.
پادشاهی خواهی زمانی پیروز خواهد شد که:
- اختلافات, مهار گردد
- حرمتها, پاس داشته شود
- یکپارچگی, مقدم بر سلیقه باشد
- همه نحلهها, حول محور رضاشاه دوم همسو شوند.
هرکس این مسیر را نپذیرد، خود را از دایره پادشاهی خواهی به حاشیه رانده است.
ما از همراهان مبارز خود در خارج از کشور می طلبیم به ندای ما گوش فرا دهند. ما در داخل, با تحمل همه سختی ها و تحت فشار های گوناگون, حلقه فکری منسجمی را تشکیل داده ایم و با پیام خود به بیرون, از همه یاران واقعی خویش می خواهیم تا به خود آیند.
زمان آن رسیده است که به گفته های ما پادشاهی خواهان درون کشور گوش فرا داده شود.
پاینده ایران!
جاوید شاه!
* ادامه بیانیه شماره ۱ با عنوان:
بیانیه تحلیلی جمعی از پادشاهی خواهان درون کشور
(پیشگیری از تشتت و ضرورت همگرایی در امروز و دوران گذار)
https://www.instagram.com/p/DPOaLuXCJve/?igsh=MWQwMXg2aXVkNnVvMg

















