Thursday, Nov 20, 2025

صفحه نخست » بازگشت به فروغی،علی میرفطروس

Ali_Mirfetrous_2.jpgبه یاد پدرم که از فروغی می گفت و به منوچهر فرهنگی که شیفتۀ فروغی بود

* محمدعلی فروغی از نسل سیاستمدارانی بود که «حفظ آب و خاک را - به هر قیمت - واجب می دانستند،حتّی اگر به آنها وصلۀ خیانت بچسبانند... نسل ایران دوست ها.نسل مردان باتحمّل و پُرحوصله ، نسل مؤمنین به قانون.نسل باورکنندگانِ عدالت وُ خیر.»

*«بازگشت به فروغی»در عرصۀ روشنفکری ایران فصل فرخنده و امیدبخشی است و به ما می آموزد که روشنفکران واقعی نباید مقهور هیاهوهای تبلیغاتی مخالفان گردند.

0009.jpg

یادِ بعضی نفرات

روشنم می دارد

(نیما)

در یادداشتی نوشته ام:گاهی نامِ افراد تبلورِ شخصیّتِ آنان است، یعنی اسم با مُسمّا همخوان وُ همآهنگ است مانند: محمّدعلی فروغی (ذُکا المُلک).

مقالۀ بلندِ « فروغی در ظلمات »کوششی برای نشان دادنِ ابعاد شخصیّت او بود و اینک سالگرد خاموشی فروغی (۵ آذر) فرصتی است تا بار دیگر به چهرۀ این فرزانۀ فرهنگ و سیاست ایران بنگریم.

در میان همۀ رجال سیاسی ایران،من به محمدعلی فروغی ارادتی خاص دارم زیرا که در همۀ سال های خاموشی و فراموشی،او به ما آموخت که « چرا باید ایران را دوست داشت؟».

فروغی از نسل سیاستمدارانی بود که«حفظ آب و خاک را - به هر قیمت - واجب می دانستند، حتّی اگر به آنها وصلۀ خیانت بچسبانند: نسلِ ایران دوست ها.نسل مردان باتحمّل و پُرحوصله، نسلِ مؤمنین به قانون. نسلِ باورکنندگان عدالت وُ خیر.نسلی که تکرار آن شاید میسّر نباشد»[i]

هندسۀ فکری فروغی را چند ضلعِ پایدار تشکیل می داد:

۱-اعتقاد به تمامیّت ارضی ایران،

۲-اعتقاد به زبان فارسی به عنوان زبان همۀ اقوام ایرانی،

۳-اعتقاد به عدالت اجتماعی،

۴-اعتقاد به تجدّدگرائی و پادشاهی مشروطه

فروغی«روشنفکرِ بحران ها بزرگ» بود از جمله:انقلاب مشروطیّت،جنگ جهانی اوّل و ظهور رضاشاه،جنگ جهانی دوم و اشغال ایران.فروغی در همۀ این بحران های بزرگ با عقلانیّت،اعتدال و بلند نظری کوشید تا راهی برای نجات و اعتلای ایران بیابد.ارادت خاص من به فروغی دلایل دیگری نیز دارد،از جمله، عشقِ عمیق او به شاهنامۀ فردوسی و جانِ شیفتۀ وی در مواجهه با شعر و ادب پارسی چندانکه به روایت استاد حبیب یغمائی:

- «گاه از سرنوشت قهرمانان شاهنامه چنان متأثّر و مُنقلِب می شد که می گریست...به خاطر دارم در داستان فریدون به این بیت رسیدیم:

جهان را چو باران به بایستگی

روان را چو دانش به شایستگی

دیدم این پیرمردِ با وقارِ آزموده ،درست چون کودکی دل شکسته گریه می کند به طوری که اشک از ریشِ سفیدش جاری است.»[ii]

حبیب یغمائی در روایتی دیگر اشاره می کند:

-«با مرحوم فروغی، غزلیّات سعدی را تصحیح می‌کردم؛ به این غزل رسیدیم:

بختِ آئینه ندارم که در آن می‌نگری

خاکِ بازار نَیَرزَم که بر آن می‌گذری

چون این بیت خوانده شد:

خفتگان را خبر از محنتِ بیداران نیست

تا غمت پیش نیاید غمِ مردم نخوری

پیرمردِ بزرگوار چنان گریست که بیهوش درافتاد»[iii]

در هنگامۀ کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) فروغی هوشیاری و همبستگی ملّی برای ایجاد یک صدای واحد به منظور انعکاسِ مظلومیّتِ ایران در سطح بین المللی را ضروری می دانست و تأکید می کرد:

-«... ایران باید صدا داشته باشد. ایران اوّل باید وجود پیدا کند تا بر وجودش اثر مترتّب شود. وجود داشتن ایران هم، وجود افکار عامّه است. وجود افکار عامّه بسته به این است که جماعتی ولو قلیل باشند، از روی بی غرضی در خیرِ مملکت کار کنند و متّفق باشند... افسوس، بس که گفتم زبان من فرسود.»[iv]

فروغی ضمن گلایه از « قحط ‌الرجال»،ناامیدی خود را از شرایط سیاسی-اجتماعی حاکم بر ایران ابراز می کرد و می گفت «در جبین این کشتی نورِ رستگاری نیست.»او در نامه ای به تقی زاده(به تاریخ ۶ نوامبر ۱۹۲۱/ ۱۴ آذر۱۳۰۰) می نویسد:

-«حضرت عالی می‌دانید که قحط‌الرجال امروزی ما نتیجۀ آن است که در دورۀ سلطنت ناصرالدین ‌شاه و مظفرالدین ‌شاه از لیاقت اشخاص صرف‌نظر شده و هوسناکی اولیای مملکت‌،مدار امور بود. حالا به مراتب بد‌تر شده و فقط انتریک و دسیسه و دسته‌بندی و فحاشی و بستگی به مقامات مقتدرۀ خارجی و داخلی میزان پیشرفت مقصود است.از طرف دیگر آخوند و مُلّا و روضه‌خوان منکر مدارس جدیده شده، می‌خواهند درِ آن‌ها را ببندند و روزنامه‌ای که برای نسوان طبع می‌شود توقیف می‌کنند. مختصر ،خربازار غریبی است.»[v]

در چنان شرایطی قدرت گیری رضاخان سردار سپه باعث امید فروغی شد چندانکه بزودی به سردار سپه پیوست و بعدها - با توجه به علایق فروغی به تاریخ ایران باستان- نام «پهلوی» را برای رضاشاه برگزید. با چنان خصوصیّتی، فروغی به عنوان «عقل منفصل رضا شاه» کوشید تا بسیاری از آرمان های ناکام جنبش مشروطیّت را به دست رضاشاه عملی سازد،از جمله:

-کوتاه کردنِ دست روحانیّت شیعه از مراکز آموزشی و امرِ قضا

-تأسیس دانشگاه تهران

-تأسیس دادگستری مدرن

-تأسیس راه آهن

-طرح کشف حجاب و آزادی زنان در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴

-برگزاری هزارۀ فردوسی احداث آرامگاه او

-تأسیس فرهنگستان ایران

-کوشش در اعتلای هویّت ایرانی به جای هویّت اسلامی

-تأسیس انجمن آثار ملّی

-تأسیس موزۀ ایران باستان

-احداث ده ها بنای تاریخی با الهام از نقش و نگاره های ایران باستان.

این اقدامات عظیم در مدّتی کوتاه و با کمترین امکانات مالیِ دولت رضاشاه انجام شده بود؛اقداماتی که هم دشمنیِ روحانیّت شیعه و هم مخالفت برخی «رجال وجیه الملّه» را به دنبال داشت چندانکه در پنجم بهمن ۱۳۲۰در مجلس شورای ملی،فروغی مورد سوء قصد قرار گرفت و بشدّت زخمی شد. در مقالۀ

« بُهتان:حدیثِ ایدئولوژی،سُلطه گرائی و سرکوب»گفته ام: جدا از فتواهای دینی در شرایط بحرانی و سقوط معیارهای اخلاقی بسیاری از روشنفکرانِ غیردینی نیز برای «بی اعتبار کردنِ حریف»،از سلاحِ بُهتان وُ افتراء استفاده می کنند.بر این اساس،در فضائی از عصَبیّت وُ احساسات پس از سقوط رضاشاه چهرۀ حقیقی فروغی در غباری از قهر ناشناخته ماند.شعر درخشان حسین مُنزوی مصداقِ حال و روز فروغی است:

[یارا!] تو را زین خیلِ بی دردان،کسی نشناخت

تو مشکلی وُ هرگزت آسان، کسی نشناخت

کُنجِ خرابت را بسی تَسخَر زدند امّا

گنجِ تو را،ای خانۀ ویران کسی نشناخت

وقتی که می کَندند از تن پوستت را نیز

گویا تو را زآن پوستین پوشان، کسی نشناخت

هر کس رسید از عشق ورزیدن به انسان گفت

امّا تو را، ای عاشق انسان! کسی نشناخت

دلیل دیگرِ این«ارادت خاص»، دوری جُستن فروغی از عوامفریبی(پوپولیسم)بود. او از تبارِ«سلطنه»ها نبود تا در سایۀ آن به ملک و مال و مقام نائل گردد. فروغی چندبار نخست وزیر، وزیر امور خارجه، وزیر مالیه و رئیس دیوان تمییز(دیوان عالی کشور)شده بود و در همۀ این مسئولیّت های مهم بسیار پاکدست، شریف و متعّهد به اخلاق باقی ماند چندانکه پس از عزل و انزوا ،تنها از طریق حق تألیف کتاب هایش زندگی می کرد، به روایت استاد حبیب یغمائی (دستیار و همکار دانشمندش):

- «فروغی به ثروت و تموّل-چه پول،چه زمین و امثال آنها-مطلقاً بی اعتنا بود، در بانک ها، نه در داخل و نه در خارج، شمارۀ حساب نداشت؛چون نه تنها موجودی نداشت بلکه مقروض هم بود. یک قلم مخارجش ،هزینۀ تحصیل فرزنذانش در اروپا بود. وقتی به او عرض کردم:«وزارت فرهنگ به محصّلین اعزامی هزینۀ تحصیلی می دهد،چرا از این راه خرج تان را کم نمی کنید؟ »، نپذیرفت.»[vi]

با وجود این پاکدستی و فضیلت استثنائی، وقتی دکتر مصدّق فروغی را به خیانت متّهم کرد،وی ضمن پاسخ به اتّهامات دکتر مصدّق در سخنی قابل تأمّل نوشت:

-« ...هر کس برای پیشرفت کار خود، بر حسب ذوق و فطرت خویش، راهی را اختیار می‌کند؛ مصدق هم این راه را اختیار کرده است که بی‌جهت یا باجهت به اشخاص حمله کند و در راهِ وطن اظهار شجاعت نماید. مختصر، جوان است و جویای نام آمده است. اظهار مسلمانی هم که مایه ندارد. در مجلس شورای ‌ملی قرآن از جیب یا شمایل از بغل درمی‌آوریم و زَهره همه کس را آب می‌کنیم. با این تفصیل، کار به کام است و کیست که بتواند در مسلمانی و وطن‌دوستی مصدق شک نماید. اما رویّۀ من غیر از این است و از اول عمرِ خود تاکنون نه شارلاتانی کرده‌ام،نه خودستایی،نه هوچی بوده‌ام، نه آنتریک باز؛ برای رسیدن به مناصب و امتیازات و تحصیل شهرت و نام، اسباب- ‌چینی و دسیسه کاری نکرده و تاکنون هر مقامی را دارا شده‌ام، اعم از وکالت و ریاست و وزارت -بدون استثنا - آن مقام دنبال من آمده است و من از پیِ آن نرفته‌ام.»[vii]

فروغی شخصیّتی«وسیع المشرب»بود و با بزرگان بسیاری مصاحبت داشت

از جمله با ابراهیم پور داوود،بدیع الزمان فروزانفر،علی اکبر دهخدا، مجتبی مینوی، سعید نفیسی ، رشید یاسمی،نصرالله تقوی، قاسم غنی، رضا زاده شفق، علی اکبر سیاسی،محمد قزوینی،سید حسن تقی زاده،داوود پیرنیا، عباس اقبال آشتیانی،حبیب یغمایی، کمال المُلک نقّاش ،ابوالحسن ابتهاج، ابوالحسن بهمنیار و... مصاحبت با این طیف گسترده از ادیبان و استادان و هنرمندان برجسته نشانۀ وسعت دانش و آگاهی های فروغی بود.

فروغی و سرودِ ای ایران

کلنل علینقی خان وزیری و حسین گُل گلاب (سرایندۀ سرودِ ای ایران) نیز از دوستان نزدیک فروغی بودند.با توجه به آگاهی های تئوریک فروغی در موسیقی (که در زندگی نامه اش مندرج است) و با توجه به حسّ شدید ملّی در علینقی خان وزیری ،گُل گلاب و فروغی، بنظر می رسد که فروغی در انتشار سرود ای ایران دست داشت.پخش این سرود از رادیو تهران بهنگام نخست وزیریِ فروغی و اشغال ایران توسط ارتش های متّفقین در شهریور 1320 موجی از احساسات میهن پرستانه در سراسر ایران ایجاد کرده بود.

0090909aa.jpgنخستین اجرای سرود« ای ایران»:

روح الله خالقی(رهبر ارکستر)،مرتضی محجوبی (پیانو)، ابوالحسن صبا(ویلون)،غلامحسین بنان(خواننده)

***

در چاپ پنجم کتاب«آسیب شناسی یک شکست»ضمن مقایسۀ عقاید برخی رجال معاصر با اندیشه ها و عملکردهای فروغی نوشته ام:

-«جایگاه محمدعلی فروغی در تاریخ و فرهنگ ایران چنان بالا و والا است که در آینده،دانشگاه ها و دانشکده ها به نام فروغی نامگذاری خواهند شد»...

بازگشت به فروغی در عرصۀ روشنفکری ایران فصل فرخنده و نویدبخشی است و به ما می آموزد که روشنفکران واقعی نباید مقهور هیاهوهای تبلیغاتی مخالفان شوند چرا که به قول نیما :

-«آنکه غربال به دست دارد،از عقب کاروان می آید».

https://mirfetros.com

[email protected]



[i] - صدرالدین الهی، سیّد ضیاء؛ مردِ اوّل یا مردِ دوم کودتا، نشر شرکت کتاب، لوس آنجلس، ۱۳۹۰/۲۰۱۱، ص ۳۸۴

[ii] -مقالات فروغی، ج۲، صص۴۷۳-۴۷۴؛ همچنین نگاه کنید به: مقالات فروغی، ج ۱، صفحۀ سی و هفت؛ منتخب شاهنامه، چاپخانۀ بانک ملّی، تهران، ۱۳۲۱، صص ۶۲۱-۶۲۲

[iii] -مجلّۀ یغما، سال ۲۹، تهران، ۱۳۵۵، ص ۱۹۵؛ همچنین نگاه کنیدبه: مقالات فروغی، ج۱، صص بیست و شش - بیست و هفت

[iv] - فروغی، پیشین، ج۱، صص۷۴، ۷۶و۷۹؛ ایران در سال ۱۹۱۹،سیاست‌نامۀ ذکاءالملک، به اهتمام ایرج افشار و هرمز همایون‌پور، نشر کتاب روشن، ص۷۶؛ همچنین نگاه کنید به:

https://mirfetros.com/fa/?p=32989

[v] - نامه ذکاءالملک به تقی‌زاده، سیاست‌نامه ذکاءالملک ، ص۹۹

[vi] - مقالات فروغی،ج۱،صص بیست و هشت تا سی دو

[vii] - محمدعلی فروغی، «پاسخ به دکتر محمّد مصدّق»، سیاست‌نامه ذکاء‌ الملک، صص ۲۸۹ و ۲۹۰؛همچنین نگاه کنید به:

https://mirfetros.com/fa/?p=31660



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy