رونق جوايز ادبي الزاماً به معناي رونق ادبيات نيست اما اين جوايز، مي توانند نقشي در جلب توجه خوانندگان به ادبيات بازي کنند و به گونه اي در رشد و شکوفايي ادبيات موثر باشند. کار نوشتن، و به ويژه نوشتن ادبيات حاصل تلاش «فرد» است و امر نوشتن اغلب خلاقيتي است که در تنهايي به بار مي نشيند. اما شايد بتوان گفت که هيچ فردي هم از تاثيرات محيط اطراف خود رها نيست. و همين جاست که جوايز ادبي، هم چون نشريات ادبي مي توانند در ساختن يک فضاي فرهنگي که هر هنرمندي به آن نياز دارد نقشي قابل ملاحظه ايفا کنند.
جنبه ي مالي جوايز ادبي نه تنها در ايران بلکه در جاهاي ديگر نيز به ندرت تاثيري تعيين کننده در زندگي يک نويسنده دارد. رقم جوايز ادبي معمولا ناچيزتر از آن است که زندگي کسي را تامين کند و جوايزي که از رقم بالايي برخوردارند عمدتا به نويسندگاني تعلق مي گيرد که از شهرتي برخوردارند و زندگيشان از طريق نوشتن مي گذرد! اما حتا کوچکترين جايزه ادبي نيز مي تواند باعث جلب توجه ناشران و خوانندگان به يک نويسنده و آثارش شود. از اين ها مهم تر شايد تحرکي باشد که يک جايزه ادبي در يک محيط ايجاد مي کند؛ مراسم اعطاي جايزه، انعکاس خبر آن در مطبوعات و رسانه هاي گروهي، و بحث هايي که پيرامون يک جايزه به وجود مي آيد همه و همه مي توانند در ايجاد جنب و جوش و زنده کردن فضاي پيرامون ادبيات موثر باشند. (در مورد اهميت جنبه مالي جوايز ادبي در ايران يکي از داوران جايزه ادبي يلدا، مديا کاشيگر، نظري متفاوت دارد و معتقد است «...دادن يك جايزه يك ميليون توماني [...] به يك نويسنده 22 يا 23 ساله مي تواند او را از ادبيات دور كند»!) (۱)
جوايز ادبي با انتخاب و قضاوت سروکار دارند و هيچ قضاوتي نيست که معترضي نداشته باشد و هيچ سليقه اي نيست که مورد تأييد همگان قرار گيرد. پس طبيعي است که برگزيدن هر کتابي و هر اثري با مخالفت عده اي نيز روبرو شود و از سويي عده اي، به دلايل گوناگون مورد ترديد واقع شود. با اين حال دريافت يک جايزه ادبي اعتباري محسوب مي شود. «برگزيده» شدن از ميان جمع و مشخص شدن به هر تقدير اثر و نويسنده را در جاي ويژه اي مي نشاند و مرکز توجه مي کند. اما جوايز ادبي از اعتبار يکساني برخوردار نيستند؛ اين اعتبار از کجاست؟
جوايز اعتبار خود را در نهايت از انتخاب هاي خود مي گيرند. به ويژه با گذشت زمان ـ زمان که قاضي بلامنازع است ـ قضاوت هاي يک جايزه محک مي خورد و درستي و نادرستي خود را آشکار مي کند. اما براي جوايز تازه تاسيس اين اعتبار به مجموعه ي رفتار اهدا کنندگان آن نيز بستگي دارد؛ از چگونگي برگزاري مراسم گرفته تا ترکيب داوران و نحوه و روند داوري همه و همه جنبه هايي هستند که در ساختن چهره ي يک جايزه و اعتبار آن نقشي ايفا مي کنند.
اغلب و همه جاي جهان در کنار شايعات و «نق» زدن ها و گله گذاري هايي که يک جايزه را همراهي مي کنند، و در کنار نارضايتي ها و بحث هايي که انتخاب نشده ها به نحوي، به حق و ناحق، دامن مي زنند، اهداي جوايز ادبي انعکاس وسيعي نيز در مطبوعات دارد که در کنار اعلام خبرهاي اين جوايز به بحث حول و حوش انتخاب ها و آثار برگزيده و برنگزيده مي پردازند. اين امر نه تنها طبيعي است بلکه جزيي مهم از جوايز است؛ زيرا يکي از مهم ترين جنبه هاي يک جايزه همان «اعلام» و «اصلاع» انتخاب هاست و جلب توجه خوانندگان و مخاطباني که به بهترين شکل از طريق رسانه هاي گروهي ميسر است.
در چند سال گذشته که اهداي جوايز ادبي در ايران رونقي کم سابقه و شايد بي سابقه پيدا کرده است همواره بحث هايي نيز در حواشي اين جوايز و نحوه ي داوري ها در ميان بوده است.
داوران جوايز ادبي را معمولا منتقدان و روزنامه نگاران ادبي و نويسندگاني انجام مي دهند که دستي در نقد دارند يا به طور تفنني به نوشتن مقاله و نقد و بررسي کتاب نيز مي پردازند. به نظر مي رسد با توجه به کمبود منتقد، که همواره، و از سوي اکثريت قريب به اتفاق اهل قلم، يکي از معضلات ادبيات ما شمرده شده، گسترش تعداد جوايز آن ها را با مشکل يافتن «داوران» صالح و معتبر نيز روبرو کند. و کم پيش نمي آيد که داوري جدا از اهليت و شناختش دلايل و انگيزه اي ديگري را نيز در قضاوت خود اعمال کند. (براي نمونه در مراسم اعطاي جايزه ي يلدا فيلمي نمايش داده اند که در آن با داوران دو دوره اين جايزه درباره ي انگيزه هايشان براي پذيرفتن کار داوري گفتگوهايي انجام شده است. متاسفانه انگيزه هاي اعلام شده از سوي برخي از داوران و اظهار نظرهاي برخي ديگر چندان «غيرادبي» است که بعيد مي نمايد بر اعتبار جايزه اي بيفزايد. بخشي از اين گفتگوها را در آخر همين نوشته مي خوانيد.) (۲)
۲
نزديک به بيست و پنج سال است که تعداد زيادي از ايرانيان در خارج از مرزهاي جغرافيايي اين کشور زندگي و کار مي کنند. در ميان اينان تعدادي نيز به کار نوشتن و انتشار مشغولند. در سال هاي اخير آثار بيشتري از نويسندگان مقيم خارج در ايران انتشار يافته و در مواردي جزو برندگان جوايز ادبي نيز بوده اند.
طبيعي است که کتاب هايي که در خارج منتشر مي شوند به دليل در دسترس نبودن مورد داوري قرار نگيرند اما برخورد جايزه دهندگان با کتاب هايي که نويسندگانشان در خارج زندگي مي کنند در مواردي بسيار بحث برانگيز است؛ نمونه اي از اين گونه برخوردها را در دو دورهي اخير جايزه ي بنياد گلشيري شاهد بوده ايم؛ «همنوايي شبانه ارکستر چوب ها» سال گذشته برنده جايزه «رمان اول» و «خنده در خانه تنهايي» امسال برنده جايزه «مجموعه داستان اول» اين بنياد شد. ظاهراً تفکيک «کتاب اول» با اين منطق ساده انجام شده که کار نويسندگان «کم تجربه تر» را با کار نويسندگان «با تجربه و با سابقه» نسنجند. اما اين دو کتاب مثلاً، تنها هنگامي «کتاب اول» نويسندگانشان هستند که آثار منتشر شده ي آنان در خارج از کشور را ناديده بگيريم!
اين کار لااقل از دو جنبه کاري نادرست به نظر مي رسد؛ از سويي توهيني است به نويسنده اي که بخشي از کارنامه اش ناديده گرفته مي شود و از سوي ديگر بي انصافي در حق نويسندگان جواني است که کتاب اولشان در کنار کتاب چندم نويسنده ي ديگري مورد قضاوت قرار مي گيرد؛ ناديده گرفتن کتاب هاي چاپ خارج مثلا باعث مي شود که اثر جوان بيست و چند ساله اي در کنار اثر نويسنده اي که بيش از سي سال از انتشار اولين اثرش مي گذرد و چند کتاب منتشر کرده است قضاوت شود! (البته بحث درستي يا نادرستي داوري کيفيت ادبي يک اثر به نسبت سن و سال نويسنده اش و يا اولين کار بودن و نبودن آن، خود امر ديگري است؛ به ويژه از سوي بنيادي که به نام کسي تاسيس شده که مهمترين اثر و شاهکارش «رمان اول» اوست!)
هر جايزه دهنده اي مي تواند ادعا کند که از آثاري که خارج از کشور منتشر شده مطلع نيست. و صرف نظر از اين که در واقعيت همه از هم چندان بي اطلاع هم نيستند و يا اگر بخواهند مي توانند مطلع باشند، اصولا دنبال سوء نيت بودن هميشه چاره ساز نيست؛ کم توجهي، در کنار دلايل بسيار ديگر، دليلي «طبيعي»تر مي تواند باشد. لااقل کارنامه ي بنياد گلشيري تاکنون نشان داده که چنين قصوري را بايد به حساب تسامح گذاشت. و شبهه ي هيچ گونه عمدي در اين بي توجهي روا نيست. مهم تر اين که نبايد ناديده گرفت که نويسندگاني که کتابشان برنده جايزه «کتاب اول» شده خود سهمي بزرگي در اين ناديده گرفته شدن دارند! کتاب هايي که به مرحله نهايي راه مي يابند از مدتي قبل اعلام مي شوند و هر نويسنده اي به اندازه کافي فرصت دارد که ناديده گرفتن بخشي از کارنامه ي خود را تذکر دهد! در حالي که ظاهرا تاکنون هچ يک از کساني که اثرشان به ناحق «کتاب اول» قلمداد شده اعتراضي به اين امر نکرده اند. و اگر هم کرده اند پس از دريافت جايزه بوده! اين بي توجهي ها کار را به آنجا رسانده که کتابي برنده ي جايزه ي کتاب اول مي شود که سال ها پيش در خارج از کشور انتشار يافته است و نويسنده اش به جز آن کتاب ديگري نيز دارد!
پديده ي مهاجرت در اين ابعاد و به اين صورت تجربه ي تازه اي است که ما را با مسائل بي شمار و تازه اي مواجه کرده است. مسائلي بغرنج که براي درک آن ها و براي برخورد مناسب با آن ها نيازمند دقت و توجه بيشتري هستيم. تقليل مسئله مهاجرت و تبعيد به «درد غربت داشتن» و «دوري از خانه ي مادري» به درک اين پديده کمک چنداني نمي کند. احساسات سطحي نيز ـ چه به صورت ناله و گله گذاري و چه به شکل دل سوزي و ترحم ـ به شناخت ره نمي برد. مسئله مهاجرت تنها مسئله مهاجران نيست؛ هر کس با اين زبان و با اين فرهنگ سروکار داشته باشد به نوعي با اين پديده مواجه مي شود؛ مواجهه اي که حساسيت و دقتي متناسب با ابعاد و عمق اين مسئله مي طلبد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ و ۲ـ در مورد انگيزه ي پذيرفتن داوري در فيلمي با عنوان «تا شب يلدا» با برخي داوران جايزه ي ادبي يلدا گفتگوهايي انجام شده، به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا «از نكات جالب توجه در اين فيلم، عكس العمل داوران در پاسخ به برخي پرسش ها، ازجمله اين كه چرا داوري را پذيرفته ايد، بود. امير آريان در اين باره گفت: داوري را شايد بيشتر به خاطر يك تجربه تازه پذيرفتم و بي تعارف، يك مقدارش را هم به خاطر مساله مادي.
مديا كاشيگر نيز در پاسخ به اين پرسش مدعي شد: دليلي نداشت كه نپذيرم.
حسين پاينده هم گفت: فقط به سبب اينكه احساس مي كردم جريان خطرناكي ادبيات داستاني ما را تهديد مي كند؛ همان جريان هاي پسامدرن و مدرنيته.
يكي از داوران نيز در پاسخ به ارززش و ارزيابي از جايزه ادبي گفت: اين جايزه هاي ادبي چندان هم بد نيستند؛ چون وضعيت داستان نويسان كه مثل اين فوتباليست ها نيست.
مديا كاشيگر يادآور شد: اين بحث پيچيده اي است؛ شما اگر جايزه نقدي ندهيد، خيلي توقع اضافي است. در مملكتي كه توليد ادبي دارد اين تصور هست كه بهتر است جايزه همان از آثار معنوي باشد. اما از آن طرف هم دادن يك جايزه يك ميليون توماني به يك نويسنده 50 ساله نمي تواند آنقدر خطرناك باشد؛ ولي هميشه دادن اين مبلغ به يك نويسنده 22 يا 23 ساله مي تواند او را از ادبيات دور كند؛ تا ادبيات را به يك دكان جديد تبديل نكند...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این نوشته با اندکی تغییر، اولبار، در شماره ی سوم فصلنامه ی باران، پاییز ۱۳۸۲ منتشر شده است. برای دیدن فهرست و بخشی از مطالب این نشریه میتوانید به سایت نشر باران www.baran.st مراجعه کنید.