اختر و اصلاح خط و الفباي فارسي
در قرن نوزدهم در ميان نخبگان شرقي بويژه مسلمانان در چاره جويي برون رفت از عقب ماندگي و ركود فرهنگي و فكري توجه به كمبودها و نواقص خط و الفبا در سه زبان عربي، تركي و فارسي جلب گرديد. دغدغه اصلي اين روشنگران اين بود كه دريابند چه رابطه اي ميان عقب ماندگي شرقي و موانع اخذ تمدن نوين غربي وجود دارد. لزوم تربيت عمومي و گسترش آموزش و پرورش و دشواريها و معضلات خط و الفباي عربي چنين رويكردي را آفريد. امروز كه صد و اندي سال از اين مباحث ميگذرد و ما تجربه تاريخي ملل مختلف دنيا را در اخذ تمدن غربي در مقابل داريم و ميبينيم كه اين خط و الفبا نبوده كه مانع اصلي پيشرفت، ترقي، آزادي و آباداني بوده بلكه مردماني با زبان هايي ناقص تر و خط و الفبايي پيچيده تر وجود داشته و دارد كه به مظاهر مدنيت غربي دست يافته و جامعه اي صنعتي برپا نموده اند. بنابر اين بايد به رويكرد اين انديشه مندان در چارچوب زماني و مكاني نيمه دوم قرن نوزدهم نگريست و ارزيابي نمود. قبل از پرداخت به نگرشهاي روزنامه اختر به اين مباحث، در خلاصه اي فشرده به تاريخچه نهضت اصلاح خط و الفبا اشاره ميكنم.
در توافق با آدميت (276) و مخالف راي حامد الگار (277) ميتوان گفت كه ميرزا فتحعلي آخوندزاده اولين كسي بود كه در سال 1274 قمري /1857 ميلادي به اصلاح الفبا توجه نشان داد و نظريات خود را در رساله ي "الفباي جديد" نوشت و با فرستادن نسخه هايي از آن به انديشمندان ايراني و تركي، زمينه هاي گسترش آن را فراهم نمود. البته توجه آخوندزاده به اين حوزه براساس پيشنهادات شارل مسيمر مشاور فرانسوي فواد پاشا در عثماني به وجود آمد. او تغيير الفباي تركي و به كارگيري الفباي لاتين به جاي آن را پيشنهاد مينمود. اين ملكم خان بود كه طرح مسيمر و عكس العمل روزنامه هاي عثماني به آن را براي آخوندزاده فرستاد.
آخوندزاده براي سهولت امر آموزش و پرورش و اخذ دانش و فنون نوين غربي، طرح اصلاح الفباي عربي را عرضه كرد. اين ايده تاثيرات خود را در ميان اصلاح گران عثماني گذارد و چهار سال پس از نوشته شدن رساله اصلاح الفبا، محمد طاهر منيف افندي ــ منيف پاشاي بعدي ــ در جلسه "جمعيت علميه عثماني" در ضرورت اصلاح الفباي عربي سخنراني معروفي را ارائه نمود. آخوندزاده خود براي قانع كردن عثمانيان به سال 1280 قمري / 1863 به استانبول مسافرت كرد و در جلسه اي كه در محل جمعيت علميه برپا شد، شركت نمود. جلسه نظريات آخوندزاده را ستود، اما تعجيلي در اجراي كار نديد و همدلي در جهت عملي كردن آن نشان نداد. او خشمگين و دلزده از استانبول بازگشت. خشم او از ميرزا حسين خان سپهسالار سفير وقت ايران و نخبگان عثماني در كتاب الفباي جديد و مكتوبات آمده است. اما آخوندزاده از ادامه كار برنماند.
به تاثير تلاشهاي آخوندزاده فضايي پر جنب و جوش در لزوم تغيير الفبا و خط عربي در عثماني به وجود آمد. يوسف خان مستشارالدوله در نامه اي به آخوندزاده نوشت:
". . . اما به شما مژده بدهم كه خيال شما درخصوص الفبا اين اوقات در اسلامبول زياد در اذهان مردم جاگير شده، روزنامه اي هست به ]نام[ ترقي در اسلامبول به زبان تركي است، مباحثات زياد كرده و ميكنند، يكي به تغيير الفبا يكي ]روزنامه اي[ موسوم به حريت بيرون ميآيد و در آنجا نيز زياد نوشته شده است. در هر دو از شما و از الفباي شما اسمي برده اند. اگرچه مخصوصا الفباي شما را هنوز كسي تصديق نكرده، ولي در استقامت خيال شما طرفداران زيادي هست و سبب تذكار اسم شما در روزنامه جات مخلص شما بوده است. چون كه فصلي نوشته شده بود و اسمي از شما در حريت ذكر گرديده بود."
آخوندزاده در اصل در دو مرحله متفاوت طرح اصلاحي خود را عرضه كرد. در آغاز ضرورت اصلاح الفبا را عنوان نمود. او نقطه هاي حروف را غيرضروري دانست و "وجه تمايز حروف را همان شكل حروف قرار داد، حركات يعني اعراب را جزو حروف پهلوي آنها نوشت." (278) آخوندزاده بعدها به تاثير از ملكم خان طبق گفته خود "رجحانيت حروف مقطعه و منفصله را بر حروف متصله در تركيبات كلمات قبول" نمود. او سرانجام پس از كنكاش فراوان دريافت كه اصلاح الفبا چندان سودمند نيست، بلكه "خط بايد عوض شود و الفباي لاتين جايگزين آن گردد."
همزمان كتابچه الفباي خود را به نخبگان عثماني و ايراني فرستاد. اين اقدام "در مزاج وحشيان آفريقا و آمريكا نيز موثر ميافتاد. اما در طبيعت اولياي تهران اثر نميبخشد، و تا امروز جوابم را نميدهند. من بيچاره چه كنم؟" (279) در عثماني اما عكس العمل متفاوت بود. به سخنراني محمد طاهر منيف افندي ــ كه با سيد جمال الدين و ميرزا آقاخان و مستشارالدوله رابطه داشت و چهار سالي هم سفير عثماني در ايران بود ــ اشاره كردم. شركت كنندگان استدلال نمودند كه نميتوان خط سابق را بي مقدمه و با سرعت متروك نمود و بايستي با كار درازمدت و ترويجي خط جديد را در ميان مردم مقبول نمايند. اما آخوندزاده عكس العمل سريع ميخواست، پس از پانزده سال تلاش در پراكندن انديشه اصلاح و تغيير خط در ايران و عثماني و قفقاز نااميد گرديده و رويكرد خود را در علل عقب ماندگي به انحطاط ساختار سياسي و مذهبي تغيير داد:
"پس از چندي به خيال اينكه سد راه الفباي جديد و سد راه سيويلزاسيون در ملت اسلام، دين اسلام و فناتيزم آن است، براي هدم اساس اين دين و رفع فناتيزم و براي بيدار كردن طوايف آسيا از خواب غفلت و ناداني و براي اثبات پروتستانيزم در اسلام به تصنيف كمال الدوله شروع كردم." (280)
در ميان ايرانيان علاوه بر مستشارالدوله و ملكم خان كه اشاره كردم روشنگر ديگري كه به اصلاح خط توجه نشان داد ميرزا طالبوف تبريزي بود كه بدون تغيير الفبا خواهان اصلاح خط عربي شد. به هر حال اين مباحث در روزنامه هاي عثماني اوج گرفت و درگيري قلمي ميان نامق كمال نويسنده شهير عثماني و ميرزا ملكم خان در روزنامه حريت ــ مورد اشاره مستشارالدوله ــ شرح گيرايي دارد كه در جاي ديگر مفصلا آمده است (281) ملكم خان كتاب گلستان سعدي را با الفباي اختراعي خود ــ كه آخوندزاده به برتري آن بر طرح خود اعتراف نموده ــ به چاپ رساند، براي روزنامه اختر به استانبول فرستاد كه اشاره خواهم نمود. هفت سال پس از جدل قلمي ميان نامق كمال و ملكم خان، اولين اشاره ها را در روزنامه اختر به اصلاح خط و الفباي عربي ميبينيم. اين مباحث سرانجام به تغييراتي در زبان تركي و رسم الخط آن منجر شد كه به بحث اكنون ما ربطي ندارد. بپردازيم به انعكاس اين مباحث در روزنامه اختر.
اولين اشاره اختر به اصلاح خط و الفبا
اختر در سال سوم (282) تحت عنوان "اصلاح خط اصلام ]اسلام[" نامه اي از يك خواننده تفليسي خود به چاپ رساند. نويسنده مدعي شده بود كه در تلاش براي آگاه نمودن "اهالي شرقي" اقدام به ترجمه رساله اي از زبان روسي به فارسي "در خصوص واماندن اهالي شرق از سولزه (تمدن) تربيت اروپايي" نموده است. در اين متن از جمله "علل عديده" عقب ماندگي شرقيان از تمدن و ترقي يكي هم "صعوبت و نقصان الفباي مستعمله اهل شرق" شمرده شده است:
". . . در دشواري و نقصان الفباي ما دليلي واضح تر از اين نميشود كه جميع الفاظ و كلماتي كه به واسطه الفباي اهالي شرقي نوشته ميشوند، بدون قرينه كلمات سابقه ولاحقه درست خواندنشان ممكن و متصور نيست. . . . پس كودك بيچاره بايد چقدر زحمت كشيده، درس بخواند كه بعد از دانستن معاني الفاظ مقتدر باشد كه به قرينه كلام يك صفحه از كتاب درست بخواند . . . پس در صورتي كه الفاظ و كلمات ما بدون قرينه درست خوانده نميشود، هر گاه بخواهيم كه كتاب علم و صنعتي از كتب اهالي اورپ و به زبان خودمان ترجمه و اصطلاحات آن علم به ما مانوس هم نبوده باشد، كه به واسطه قرينه خوانده باشيم، مثل علم و حكمت طبيعي و حكمت عملي و علم طب و كتب صنايع و علم جغرافيا و غيره. پس چطور ميتوانيم كه اسماء ادويه جات و جوهريات و آلات و اسباب ماشين و جزاير و بحرها و نهرها و غيرهم را كه هيچ يك از اينها اصطلاحات مانوسه ما نيستند، به واسطه اين الفباي ناقصه ادا و بيان نماييم. پس به خيرخواهان و طالبان ترقي ملت لازم است كه عموم ملت را از نقصان و عيوب الفباي ايشان مخبر و مطلع نمايند و به چاره درست نمودن و تغيير دادن آن ترغيب نمايند."
روزنامه اختر پس از درج كامل نامه، نظريات خود را ابراز داشت. ضمن تاييد اينكه الفباي فارسي كمبودهايي داشته و ضرورت اصلاح خط و الفبا وجود دارد توجه خواننده را به چند نكته اساسي و تامل برانگيز جلب نمود:
". . . خطوط و كتابتها در واقع و نفس الام آلات و اسباب ثبت علوم و معارف و واسطه رسيدن به مقام علم و معرفت است."به عنوان مثال در زبان فرانسه كه از آن "معتبرتر و كاملتر: وجود ندارد و "زباني است بسيار قشنگ و خوش بيان و فصيح، به طوري كه زبان رسمي دول متمدن شده است مع ذالك اگر قدري تامل نماييم، معايب بسياري در آن خواهيم ديد . . . پس اين عقب ماندن تنها از باب نقصان الفباي ما نيست بلكه از نقصان علوم و فنوني است كه بايد به آن الفبا بيان كرده شود. (اين عقب ماندن) از جهت بي اعتنايي دولت و ملت است به ترقي علوم و معارف در ميان ماها."
اختر در پايان ايجاد يك فرنگستان زبان براي معادل سازي و آفرينش واژه هاي نو و متناسب با مقتضيات روز براي كمك به بالندگي زبان فارسي را پيشنهاد ميكند، زيرا "فرنگيها علوم و فنون را به واسطه خط خودشان تحصيل نكردند بل از دولت اهتمامات و مساعي متفقانه دولت و ملت، به اقتضاي احتياجات زمان به اين درجه رسيده اند كه ميبينيم." در حالي كه در ايران علاوه بر اينكه دولت كوششي در امر ترقي علوم ندارد.
". . . از طرف روساي ملت و علماي گرام هم كار معتنابهي شمرده نميشده و همچنان دانسته بودند اگر اهالي صاحب علم معرفت باشند، ضرر به سلطنت و استقلال (خودكامگي) سلطنت دارد. و طبقه پاييني علما هم به ملاحظه اينكه عامه ناس را محتاج به خودشان سازند و آنها را كه جاهل و نادانند، اسباب عزت و اعتبار و منافع شخصيه خودشان كنند. هيچ كس در خيال اين نبوده كه علم و دانش و فنون و معارف در ميان مردم شايع بشود."
اين مقاله مستدل ترين رويكرد اختر به ايده اصلاح يا تغيير خط و الفبا در سرتاسر دوره انتشار را عرضه كرده است. اختر در سال ششم و هفتم انتشار طي مقالات متعددي تا حدي هواخواهي از اين ايده نشان داد و از مواضع پيشين خود پا پس كشيد.
اختر در سال ششم (283) ابتدا مقاله اي از ميرزايوسف خان مستشارالدوله در "اصلاح خط و كتابت" منتشر نمود. مستشارالدوله به شيوه خاص خود كه همواره براي سهولت پيشبرد اموري كه در جهت ترقي جامعه تاييده ي علماي مذهبي را جلب مينمود در لزوم اصلاح خط هم از روحانيون مشهد، استغتاء كرد. و صورت فتوي را نيز به ضميمه نامه اش براي اختر فرستاد. نوشته مفصل مستشارالدوله از پيشرفتهاي شگفت انگيز مغربيان در امور كشوري و لشكري، آباداني كشور و نظم و آسايش مردم آغاز شد. آنان در همه چيز توانا شده و ما شرقيان حتي براي خواندن قرآن نيز عينك ساخت كارخانه آنها را بر چشم ميزنيم. و همه اين "ترقيات در صنايع و علوم هيچ جهت و سبب نيست مگر خواندن و نوشتن". در فرنگستان اطفال از هفت سالگي به مدرسه ميروند و خواندن و نوشتن، تاريخ و حساب و هندسه، طبيعي و شيمي، منطق و نقاشي و . . . همه را با سهولت ياد گرفته و به تدريج بر مبناي استعداد خود چند سال بعد "در يكي از اين علوم و فنون خود را به درجه كمال رسانيده، با طبيب حاذق ميشود يا مهندس ماهر، يا منجم بصير يا نقاش كامل يا فقيه دانا، وقتي كه به سن نوزده و بيست ميرسند مردي ميشوند آراسته و از همه جاي دنيا آگاه" ميشوند.
دليل اين سهولت كسب دانش هم "رسم الخط آنهاست، كه اطفالشان به اين زودي، در مدت قليل به اين پايه جليل ميرسند."
مستشارالدوله پس از ارائه متن فتوي روحانيون مشهد، اشاره نمود به سخنراني منيف پاشا در انجمن معارف [دانش] عثماني در لزوم اصلاح خط و الفبا، آن گاه وظيفه اختر و ساير مطبوعات ايران و عثماني دانست كه در اين زمينه و براي تشويق و ترغيب مردم مطالب سودمندي منتشر سازند.
اختر در ماه بعد تحت عنوان نامه اي از وين و به امضاي ميرزاحسن (284) منشي سفارت ايران و معلم مدرسه شرقيه وين به مطالبي كه مستشارالدوله در روزنامه فوق الذكر نوشته، ميپردازد.
نويسنده مطالب را سودمند دانسته و يوسف خان را تحسين نمود و در تاييده نوشته او گفت نه تنها ايرانيان اين مطالب را تاييد كرده بلكه «مسيو بارب ناظر مدرسه السنه شرقيه وين كه به زبانهاي فارسي و عربي و تركي علم دارند، اصلاح خط و كتابت ما را به حكم وقت از نيك بختي اسلام شمرده و حتي صورت استغناء سايل مشاراليه و جواب آقاي فاضل خراساني را عينا ترجمه كرده و در روزنامه رسمي وين طبع و نشر كرده شد. و اينك نسخه اي از آن براي شما ميفرستم . الحق از انصاف نبايد گذشت جاي آن دارد كه به خيالات جناب ميرزا يوسف خان اعتقاد و اقتدا كرده و به جملگي تصديق بكنيم.»
نويسنده نامه كه پانزده سال در وين بوده و زبانهاي شرقي را درس ميدهد تاكيد ميكند تعليم و تربيت در فرنگ به چه سهولت و نظمي صورت ميپذيرد به گونه اي كه نوجوانان شانزده، هفده ساله هم صاحب فضل و كمال هستند. جالب اينجاست كه ايده ميرزايوسف خان را استاد اين مدرسه ــ بارب ــ بيست سال پيش دريافته بود. ايشان براي سهولت خواندن خطوط عربي، فارسي و تركي خط مخصوصي اختراع كرده و حتي برخي كتب فارسي و عربي را بر مبناي آن به چاپ رسانده است. نويسنده در پايان وعده داد كه در مكاتبات بعدي اصول خط مسيو بارب را ارائه كند.
اختر در شماره هاي بعدي اين توجه را ادامه داد. به عنوان مثال در سال هفتم (285)، پس از يادآوري خوانندگان به نامه مفصل ميرزا يوسف خان و استفتاء از روحانيون مشهد، نامه اي از آقاميرزا رضاي تبريزي مترجم كنسولگري ايران در تفليس در باب لزوم تغير حروف و الفباي فارسي به چاپ رساند (286). اين نامه حاوي نكات جالبي است براي شناخت از سير تحول انديشه اصلاح الفبا و خط در ميان ايرانيان.
رضا دانش خود رساله اي هم در اصلاح خط و الفبا نوشت و از شيخ الاسلام قفقاز تاييده آن را تهيه و براي روزنامه اختر فرستاد. (287) اختر مبحث اصلاح خط و الفبا را تا سالها پيگيري نمود. (288)
اختر و الفباي ابداعي ملكم خان
گرچه اين بحث را در مطلب پيرامون روزنامه قانون پي خواهم گرفت در اينجا در رابطه با اختر اشاره اي لازم است. ملكم خان در تلاش اصلاح خط و الفباي فارسي، الفبايي من درآوردي را ابداع كرد كه به الفباي ملكمي معروف شد. او كتاب گلستان سعدي را با چنين الفبايي در لندن به چاپ رساند. روزنامه اختر پس از دريافت اين كتاب مقدمه آن را با توضيحي به شرح زير به چاپ رساند.
«از چند سال به اين طرف در باب لزوم اصلاح الفباي اسلام كه عموم دانشمندان ملل اسلاميه در آن باب متفق القول و متحدالافكارند، در صفحات اختر خيلي مطالب نوشته شده. هر كس در امر اصلاح آن كه تعليم و تعلم اسلاميان را نسبت به ساير ملل متمدنه دچار اشكالات ميدارد، چيزي نگاشته است. اداره اختر به ملاحظه تعميم يافتن مطلب در نزد خردمندان اسلام از نگارش مطالب مذكوره به وجهي دريغ و خودداري نكرده و خود مستقيما بجز امر لزوم اصلاح آن كه كمال نقصانيت را دارد، بيان رايي ننموده، پيوسته آرزومند اين بود كه امر اصلاح طوري به عمل آورده شود كه الفباي اسلام اساسا نگه داشته شده، در فروعات آن اصلاحات به كار برده شود. اكنون عموم هواخواهان ترقي و تمدن و معارف اسلام را به كمال خوشوقتي مژده ميدهيم كه اين مقصود به اهتمام بلند جناب جلالت مآب جل اكرم ناظم الدوله، پرنس ميرزا ملكم خان، سفير كبير دولت عليه ايران مقيم لندن كه به اقتضاي معارف پروري و وطن دوستي و ترقي خواهي از زمان دراز بدين نقايص كه از تسهيل تحصيل و پيشرفت تعليم و تعلم و ترويج مطبوعات و انتشار علوم و فنون است، پي برده، همت به امر اصلاح و كمال آن گماشته بودند، حاصل گرديده است. چنان كه پس از اصلاح حروفات اسلاميه، كتاب گلستان نيز به اين حروفات در لندن چاپ و چند نسخه از آن را هم به اداره اختر فرستاده اند كه در نهايت خوبي و مرغوبي است.
تغييري كه در وضع حروفات داده اند، جز اين نيست كه حروف متصله را كه سبب عمده نيز در اِعراب و حركات به عمل آورده اند كه هر شخص به اندك تاملي در مقدمه [كتاب] كه قوائد خواندن را بيان ميكند، ميتواند هرگونه مطلب را در نهايت سهولت صحيح و بدون غلط خوانده، محتاج به قرينه كلام و حدس خود نباشد.»
سرانجام اختر كه سعي ميكرد از موضع گيري صريح پيرامون اصلاح خط و الفبا دوري كند در شماره 37 سال دوازدهم مورخ 24 جمادي الثاني 1303 بدون پرده پوشي نوشت:
«ما هواخواه اصلاح خط و لزوم تسهيل تعليم هستيم و چگونگي اصلاح و تعميم آن را موقوف به همت بزرگان ملت و دولت ميدانيم.»
اختر پيش از اين رويكرد شفاف در شماره هاي 21 سال دوازده تا همين شماره فوق الذكر طي نوشته هاي متعددي از جانب خود و يا ديگر هواخواهان اين ايده به بحث پيرامون آن پرداخت.
حركت براي تغيير الفبا و اصلاح خط سرانجام به تعويض الفبا و خط لاتين به جاي عربي در تركيه و به سال 1928 و همچنين در جمهوري آذربايجان به سال 1929 و به تدريج در ساير جمهوريهاي آسيايي شوروي به حاصل نشست.
نتيجه گيري
خط ابزاري براي نماياندن زبان است. خط فارسي متكي به الفبايي است كه علايم يا حروف آن در مقابل صداها قرار ميگيرد. و از آنجا كه زبان در گذر زمان تغيير ميكند و خط ثابت ميماند، در صورتي كه كمبودهاي خط اصلاح نشود:
«به تدريج شكاف بين خط كه نماينده تلفظ قديمي كلمات است و تلفظ تغيير يافته و جديد زبان آن قدر زياد ميشود كه ديگر به سختي ميتوان املاي كلمه را نماينده تلفظ آن دانست. اگر خط اصلاح نشود و زبان همچنان به تغيير خود ادامه دهد، روزي ميرسد كه خط از حالت الفبايي خارج ميشود و به صورت واژه نگار درميآيد، هر قدر شكاف بين خط و تلفظ وسيع تر شود، آموختن، خواندن و نوشتن آن مشكل تر ميشود.» (289) اصلاح و يا تغيير خط موجوديت زبان را در خطر قرار نميدهد، اما سنت گرايان كه عمري را در يادگيري خطوط دشواري چون نستعليق و... گذرانده اند و بسياري كه صرفا با دركي احساسي خواهان پاسداري ميراث گذشته به هر بهايي هستند در اين راه مقاومتي قدرتمند دارند.
بحث اصلاح خط و يا الفباي فارسي همان گونه كه محور بحث هاي پرشوري در نيمه دوم قرن نوزدهم و چند دهه اول قرن بيستم بوده است، ميتواند توسط مجمعي علمي از متخصصان زبان شناسي مورد تاكيد و بررسي قرار گيرد. به قول استاد باطني، خط فارسي بايستي اصلاح شود چرا كه اين «خط امروز بسيار نارساست و براي منظورهاي علمي و دقيق قابل اطمينان نيست. به علاوه اين خط در بسياري از موارد از سرعت در خواندن ميكاهد و اشتباهات و سوءتفاهم هاي زيادي را به وجود ميآورد. يادگيري آن براي دانش آموزان و بزرگسالان نوآموز رنج آور و براي خارجيان دلسردكننده است.» (همانجا)
پانويسها:
276ــ فريدون آدميت، انديشه هاي ميرزا فتحعلي آخوندزاده
277ــ حامد الگار، ميرزا ملكم خان ترجمه جهانگير عظيما
278ــ منبع اول ص 72
279ــ نامه اوت 1869 به نقل از آدميت ص 84
280ــ همانجا ص 106
281ــ رحيم رئيس نيا ــ ايران و عثماني ــ جلد اول ــ بخش نامق كمال و ملكم صص 117 تا 124
282ــ اختر شماره 17 سال سوم مورخ 19 ربيع الاول 1294/ 4 اپريل 1877
283ــ اختر شماره 22 سال ششم مورخ 3 جمادي الاخر 1297/ 12 مي 1880
284ــ اختر شماره 28 سال ششم مورخ 15 رجب 1297/ 23 ژوئن 1880
285ــ اختر شماره 2 سال هفتم مورخ 13 محرم 1298/ 16 دسامبر 1880
286ــ اين ميرزارضا در واقع رضا دانش يا پرنس ارفع بعدي است كه در 1901 ميلادي به سفارت استانبول منصوب گرديد.
287ــ به اختر شماره 5 سال هفتم مورخ 19 صفر 1298/ 20 ژانويه 1881 ــ جالب اين كه شيخ الاسلام قفقاز با آخوندزاده، ملكم خان و مستشارالدوله و چند اصلاحگر ديگر دوستي نزديكي داشت.