جمعه 6 آذر 1383

تاثير سانسور بر ادبيات و هنر، فرج سرکوهی، بي بي سي

به تازگی با سخت تر شدن معيارهای سانسور رسمی در ايران و مکلف کردن ناشران به امضای تعهد نامه تازه ای با عنوان "تعهد ناشر" عوارض و تاثير سانسور رسمی و خودسانسوری بر زبان فارسی و آفرينش های هنری و ادبی بار ديگر به موضوع روز بدل شده است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

به تازگی با سخت تر شدن معيارهای سانسور رسمی در ايران و مکلف کردن ناشران به امضای تعهد نامه تازه ای با عنوان 'تعهد ناشر' عوارض و تاثير سانسور رسمی و خودسانسوری بر زبان فارسی و آفرينش های هنری و ادبی بار ديگر به موضوع روز بدل شده است. در همين ارتباط، روزنامه شرق خبر داد که "تاخير و سخت گيری در دادن مجوز به کتاب ها سبب شده است تا بحران ديگری پيش روی ناشران کشور قرار بگيرد". اعضای اتحاديه ناشران نيز بار ديگر زبان به اعتراض گشوده اند. چاپ و پخش کتاب در ايران مشروط به موافقت اداره بررسی کتاب وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی است. ناشران موظف اند متن حروف چينی شده کتاب ها را برای بررسی و کسب مجوز چاپ و پخش به وزارت ارشاد ارايه دهند. از آن جا که در هر دو نظام پيشين و کنونی ايران سانسور رسمی بدون مبنای قانونی اعمال می شد و می شود، جز کليات مبهم "قانون مطبوعات"، هيچ متن اعلام شده ای در باره ضوابط و معيارهای سانسور در دست نيست. بررسان بر مبنای سياست روز، تعلقات فکری و جناحی، فضا، برداشت و سليقه شخصی سرنوشت آثار هنری و ادبی را تعيين می کنند. برخی کتاب ها بدون حکم دادگاه ممنوع الچاپ هستند و برخی نام ها ممنوع القلم. برخی کتاب ها اصلاح می شوند. ــ اصلاح به معنای حذف و افزايش، از يک کلمه تا يک يا دو فصل، است ــ. بسيار رخ داده است که کتابی در چاپ اول مجاز و در چاپ دوم ممنوع اعلام شده است. روزنامه هايی همچون کيهان و جمهوری اسلامی، حزب الله، سپاه پاسداران و بسيج، امام جمعه ها و محافل بانفوذ روحانی در اين زمينه نقش مهمی دارند.
گرچه آثاری که در ايران خلق می شوند مهر سانسور را بر خود دارند اما چنين نيست که سانسور همواره بازدارنده رشد ادبی باشد. در باره تاثير استبداد و سانسور بر روند رشد يا رکود خلق ادبی و هنری ارزيابی های متفاوتی مطرح است. برخی بر آن اند که استبداد و سانسور زمينه ساز رکود و افت آفرينش های فرهنگی است. تقليل ادبيات درخشان روسيه قبل از انقلاب اکتبر 1917 به آثار بی ارزش دوران استبداد استالينی نمونه گويايی است برای اين برداشت. اما در تاريخ ادب و هنر، که از هر قانون کلی سر باز می زند، نمونه هايی نيز می توان يافت که اين برداشت را نفی می کنند. مرشد و مارگريتا، رمانی که از آن به عنوان يکی از آثار بزرگ ادبی ياد می کنند، در دوران استالين خلق شد هرچند خالق آن بولگاگف تا چاپ آزاد اثر خود زنده نماند. بزرگ ترين شاعر زبان فارسی، حافظ، در يکی از بحرانی ترين دوران های تاريخ ايران زيباترين نمونه شعر فارسی را خلق کرد. به دوران استبداد محمود غزنوی شاعرانی چون فردوسی و منوچهری و ديگر بزرگان سبک خراسانی پديد آمدند. بوف کور صادق هدايت، ارزش احساسات و برخی از بهترين شعرهای نيما به دوران استبداد پهلوی اول نوشته شدند.
آزادی های ۲۰ تا ۳۲ در زمينه خلاقيت های فرهنگی گرچه با آثار مهمی چون انتری که لوطی اش مرده بود نوشته صادق چوبک و برخی شعرهای نيما برجسته است اما در سنجش با دهه های استبدادی۴۰ و ۵۰، درخشان ترين دوره داستان، تئاتر و شعر معاصر فارسی، کم رنگ می نمايد.دهه های ۶۰ ، ۷۰ و ۸۰ در مقايسه با ادوار قبلی با افزايش کمی شمار نويسندگان و هنرمندان مشخص می شود اما هنوز چهره ای سنجيدنی با دهه های ۴۰ و ۵۰ ، جز شايد در سينما، ظهور نکرده است. در همين سه دهه اخير تئاتر به رکود همه جانبه دچار شد چرا که اجرای زنده با سخت گيرانه ترين معيارها روبرو بود. در مقابل نوعی سينمای جشنواره پسند، گاه با سرمايه گذاری نهادهای وابسته به دولت چون "کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان" رشد کرد.
دلايل اصلی رونق و رشد يا افت و رکود آفرينش های ادبی و هنری را در عوامل متنوع فرهنگی، روان شناختی، سياسی، تاريخی و تصادفات ژنتيک بايد جست. اما در شرايطی که عوامل خلق ادبی و هنری فراهم باشد، آزادی بيان و رهايی نسبی از خودسانسوری راه آفرينش آثار با ارزش را هموارتر می کند. سانسور و خودسانسوری شديد، گرچه گاه هنرمند و نويسنده را به خلق مفرهايی سوق می دهد که فرم را غنی تر، پالوده تر و متعالی تر می کنند، اما استعدادهای بسياری را تلف کرده و گاه سبب می شوند که آثار سياسی و معترض، با ارزش های هنری ضعيف تر، بر آثار با ارزش و ماندنی برتری کاذب و گذرا بيابند. شدت و شيوه برخورد استبدادها با ادبيات و هنر نيز همگن نيست. تفاوت استبدادهای فقط سياسی با استبدادهای ايديولوژيک، مکتبی، اخلاقی و مذهبی در زمينه خلق ادبی و هنری بسيار برجسته است و در شرايطی که عوامل اصلی تعيين کننده رشد و رونق ادبی و هنری وجود دارند، استبدادهای سياسی، در مقايسه با استبدادهای مکتبی و ايديولوژيک، موانع کم تری به وجود می آورند.
امکان نشر بدون سانسور در اينترنت، فعاليت ناشران ايرانی خارج از کشور، امکان تکثير غير مجاز آثار ممنوع شده در داخل و تحولات چند ساله اخير، سانسور رسمی کتاب را کاهش داده و به تقريب بی اثر کرده است. در واکنش به از دست رفتن کارايی سانسور رسمی تلاش شد تا با ايجاد فضای رعب و وحشت خودسانسوری افزايش يابد. کشتن و زندانی کردن نويسندگان، تهديد آنها و طرح اتهامات اخلاقی و سياسی در رسانه ها در ايجاد فضای رعب و افزايش خودسانسوری نقش مهمی دارند اما از منظر داخلی و واکنش های بين المللی هر روز بهای بالاتری يافته و برای کل نظام زيان های مهم تری را به دنبال دارند. طرح واگذار کردن سانسور رسمی به ناشران و ويراستاران مجاز نيز بی تاثير ماند. در دست نبودن قوانين و معيارهای مدون سانسور، تعدد مراکز تصميم گيری،علاقه وافر روحانيت به دخالت در عرصه فرهنگ، نظريه تهاجم فرهنگی و گروه های متفاوت قدرت و نفوذ، سرمايه ناشر و امنيت جانی و حرفه ای او و نويسنده را با مخاطره روبرو و اجرای اين طرح را دشوار می کنند.
اما به رغم ناکارايی سانسور رسمی، خودسانسوری تاثير خود را حفظ کرده است. سانسور رسمی حداکثر می تواند چاپ کتابی را به عقب بياندارد. آثار بزرگی پس از مرگ نويسنده يا پس از دگرگونی اين يا آن موقعيت سياسی منتشر و مطرح شده اند. خودسانسوری، اما، خالق را از خلق اثر يا پاره هايی از آن باز می دارد. جمله يا کتابی که به دليل خودسانسوری نوشته نمی شود، هرگز منتشر نخواهد شد. رعب از واکنش حکومت يا گروه های فشار تنها عامل خودسانسوری نيست. ساختار به تقريب غير مستقيم زبان فارسی که خود را با استبداد سنتی پايدار هماهنگ کرده است، قدرت تابوهای اخلاقی و مذهبی، اعتياد ذهن استبداد زده به ايهام، کنايه، استعاره، کلی گويی و بازی های لفظی، تعلقات گروهی، ريا کاری نهادينه شده، پرهيز از طرح صريح مسايل خصوصی، به ويژه در قلمرو مسايل جنسی و روانیِ، نير از عوامل مهم خودسانسوری در ايران است.
از دهه ۳۰ تا دهه ۷۰ بيش ترين خوانندگان کتاب در ايران به گرايش های چپ تعلق داشتند. ارزش گذاری هايی که چپ سنتی ايران بر ادبيات و هنر تحميل کرده بود نيز به تشديد نوعی از خود سانسوری انجاميد.
در ايران عوامل غير حکومتی خودسانسوری در فرهنگ عمومی و روشنفکری ريشه هايی ديرينه و خصلتی پايا دارند. جامعه و اغلب روشنفکران نيز شکستن بسياری از تابوها و ارزش ها را در آثار ادبی و هنری جايز نمی شمارند. برخی از آثار بزرگ ادبی و هنری در چالش با سانسور و خودسانسوری حکومتی شکل گرفته و از مرزهای آن فراتر رفته اند اما خودسانسوری فرهنگی و روان شناختی با نفوذ در لايه های ژرف ذهن آگاه و ناخودآگاه پديدآورندگان آثار قدرت خلاقه را تا حد بالايی خنثی کرده اند. نوابغ بزرگی چون فردوسی، مولوی، حافظ و سعدی سانسور و خودسانسوری را به دستمايه ای برای غنی تر کردن فرم و زبان ارتقاء داده اند اما ظهور نوابغ بزرگ «پديده ندرت» است و ديگر نويسندگان و هنرمندان مستعد و خلاق، اسير در چنبره تابوها و هنجارهای فرهنگ جمعی، گروهی و فردی، از خلق آزاد و همسنگ با توانايی خود باز می مانند. تضادهايی که از اين رهگذر سر بر می کند به فرم گرايی افراطی و بازی های زبانی می انجامد.
به نظر برخی از کارشناسان ابهام های تصنعی، بازی های زبانی غير ضروری، کلی پردازی، پرهيز از طرح تجربه زنده زندگی و ماندن در چارچوب های محلی از دلايلی بی توجهی محافل جدی جهان به ادبيات معاصر ايران است. از ميان آثار بسياری که از فارسی به زبان های دنيا ترجمه شده اند هنوز بوف کور تنها اثر ادبيات معاصر ما است که نظر مساعد منتقدان جدی را به خود جلب کرده است. با اين همه با انقلاب اطلاعات و در نتيجه تحولات فرهنگی جامعه در چند دهه اخير، خودسانسوری برآمده از عوامل غير حکومتی، تضعيف شده و در پرتو اين روند ادبيات و هنر ايران چشم اندازهای تازه ای را تجربه خواهد کرد.

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/14896

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تاثير سانسور بر ادبيات و هنر، فرج سرکوهی، بي بي سي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016