شنبه 26 دي 1383

اقليم زبان و گسست معرفتى در ادبيات مهاجرت، شاهرخ تندروصالح، شرق

زبان و انديشه گوهرى واحدند و در بازى جوهرى توليد خلاقه ادبى، حقيقت و دو روى سكه اتفاقاتى پيوسته هستند كه رفتارهاى ذهن پرسشگر ادبى را قوام مى بخشند. بديهى است كه در اين ميان قراردادهايى چون مرزهاى جغرافيايى، قلمروهاى زبانى سياسى و اجتماعى و حتى طبقاتى نمى تواند براى چگونه بودن يا نبودن و يا نوشتن و ننوشتن اقدام به مرزبندى كند. هرچند كه به انحاى مختلف وقفه اى در روند خلاقه نوشتن اتفاق افتد. مهم ترين اتفاق درونى در تركيب جابه جايى نويسنده از اقليم زبان و مستقر شدن در خانه زبان ميزبان، گسست معرفتى _ فرهنگى است كه با نوعى ساخت شكنى از هنجارهاى ذهنى نيز همراه است. اين ويژگى خاص كه شايد بشود از آن به افسون زدگى تمدنى تعبير نمود، قدمتى دارد به قدمت رفت و بازگشت هاى بى نتيجه و سردرگمى كه ساختار قدرت و جامعه ما با فرآيند مدرنيته داشته و گويى همچنان نيز خواهد داشت. بخش وسيعى از تلاش هاى ذهنى و زبانى نويسندگان مهاجر ايران كلنجار رفتن با اين اختاپوس است، اختاپوس افسون زدگى. به عبارتى اين رفت و بازگشت كه نمايه اى از گسست معرفتى ذهن ايرانى در برخورد با مدرنيته و تاثيرپذيرى از رفتارهاى مظاهر مدرنيته در خود دارد بيش از هر چيز تاثير خود را بر ادبيات مى گذارد: ادبيات گسست.
دهه هاى چهل و پنجاه در ادبيات ايران دهه هاى تجربه گرايى در ذهن و زبان و درك رفتارهاى معمول نويسندگان با عناصر زبان بود. نيم نگاهى به تجربيات بخش عمده اى از نويسندگان داخلى مان در دهه هاى ذكر شده نشان مى دهد كه برخى به قصد بازى با زبان و برخى به زبان بازى افتاده اند و اين تجربه تاثيرى جامع جز دور افتادن داستان ما از روايت عميق انسان كه داستان براى روايت او شكل مى گيرد نيست. در حالى كه گريز نويسندگان و يا زندگى توريستى آنان، پيش از آنكه معرف نوعى تنوع طلبى در زندگى و قلمرو جغرافياى فرهنگى مقبول طبع آنان باشد نشان از گسستى عميق دارد. عمده ترين موضوعات مطرح شده در آثار ادبى نويسندگان مهاجر با زيرساخت گسست معرفتى انديشه اى عبارتند از:
- فقدان برخوردارى از آزادى درونى
- تبيين تاويلات فردى از واقعيت و بوميت زبان
- عبور از كهن الگوها و اسطوره پردازى هاى معمول
- نياز به درك فرديت آگاه و نقش ادبى اجتماعى نويسنده در آگاهى بخشيدن به هم زبانان و عبور از بى زبانى
- عبور از من مصطلح ادبى و درك من واقعى و اجتماعى اش.
مسائلى ديگر نيز هستند كه جسته گريخته از دلمشغولى هاى نويسندگان مهاجر برشمرده مى شوند. در هر حال آنچه مسلم است اين كه مهاجر در بيست و چهار ساعت زندگى روزانه اش با مسائلى عام و خاص روبه روست و ذهن و زبانش، زبان آمد و شد است، آمد و شد از خود به ديگرى و از ديگرى به خود. غربت جنبه عام انديشه بر مسائل زندگى و روزمرگى ها را از ذهن و زبان او مى طلبد و لكنت زبان حاصل از ايجاد گسست معرفتى فرهنگى جنبه هاى خاص رويارويى او با زندگى در اقليم زبان ميزبان. مخاطب اگر در مرزبندى اين دو ساحت ريخت شناسانه انديشه اى دچار كژبينى، ديگربينى و محوبينى و آستيگمات بينى شود بى شك اين دريافت كاملاً شخصى و پارانوييك را تعميم مى دهد كه در بين آثار ادبى آنور آب اثرى در خور تامل ديده نمى شود و اگر هم باشد ما خبر نداريم!
متاسفانه ساليان سال از توانايى پژوهش ادبى ما صرف نپرداختن به اين مهم شده است. به تعبيرى نديدن و هنر نينديشيدن به آنچه كه از خود ماست و بوميتش در زبان ما به اثبات رسيده است هنرى پرورده خشونت و خودستايى است كه از دامن پدرخوانده هاى ادبى وبال گردن ادبيات ما شده است. هر چند تاثير پدرخوانده زد گى بر ادبيات داخل كشور كمتر نيست.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

ادبيات مهاجرت پاره اى از جان به مقراض روزگار بدسگال سپرده و رنج بى دامنه آوار شده بر نسل هاى ناتمام ما است، نسل هايى كه معصوميت كودكى اش در گريز از تباهى ها و دامچاله ها عفونى شد و نوجوانى بيمارگونه اش در ترس از بلوغ به سرافكندگى رسيد و جوانى بى رنگ و رويش در شتاب حوادث و رنگارنگى سوسمارصفت روزها و روزگار قافيه باخت و يا به مرگ رسيد و يا به پستويى در انتظار مرگ خزيد و يا نيمكتى كه با نشستن بر آن رفت و آمد عبث گاهواره ها و تابوت ها را نظاره گر شد.
ادبيات مهاجرت ايران ادبيات حضور در عرصه زندگى است و افقى نو را بر روى دنياى داستان امروز گشوده است. اين دستاورد كمى نيست. مى توان به اين ادبيات اميدوار بود و آن را جزء قاذورات به حساب نياورد و نناميدش چون توانايى آن را دارد تا با ذهن انسان امروز در جهان امروز از مسائل و مصايب و سرگشتگى هاى آدميان در جهان رنگ و نيرنگ درهم باف امروز روايت بگويد و همچنان كه خودش سال هاى سال عميق ترين مسائل انسانى اجتماعى را تجربه كرده و در بيان جهانى آن همه مسائل و مشكلات صبرسوز به زبانى گويا و قالبى فراگير دست يابد تا جهان مجبور به تكرار مصائب ويرانگر روح و جان آدمى نباشد. اين يك واقعيت است، واقعيتى كه مى تواند برگى از شناسنامه اين جهانى بودن نويسندگان ما در هر جاى جهان امروز باشد.

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/16989

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'اقليم زبان و گسست معرفتى در ادبيات مهاجرت، شاهرخ تندروصالح، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016