ظهور فرهاد مرد خودساخته صدا و موسيقى ايران يكى از نادرترين و پرارزش ترين اتفاقات چهل سال گذشته است. او با حضور پرانگيزه و تلاش بى وقفه اش براى پايه گذارى يك جايگاه منحصر به فرد و توانا در موسيقى با كلام و حتى بى كلام رنگ و بوى همه چيز را عوض كرد.
فرهاد در هجوم انگيزه هاى مختلف براى كسب كاذب شهرت در فضاى باز گذشته يكى از معدود كسانى بود كه به خورشيد هاى ماندنى و جاودان مى انديشيد و در كنار كسانى كه با او همگام و هم عقيده بودند اين تاثير هميشگى و پايدار را هيئتى بس زيبا و به ياد ماندنى بخشيد. گرچه به علت عدم حضورش در محافل و مجامع هنرى يا عدم ايجاد سروصدا كردن يا همان تبليغات پيرامون خويش باعث يك نوع غرابت خاص شخصيتى شده اما هيچ گاه از قلم نيفتاد و همواره بر سر زبان ها جارى ماند و در ياد ها ماندگار درخشيد. به نظر من عدم حضور فيزيكى و پررنگ او در جامعه چيزى نبود جز اينكه بيشتر درك مى كرد و از همين باب بيشتر رنج مى برد و پايبندى به اين عقيده كه حرف ها، آرمان ها و اعترافات خويش را در آثارش مى خواند. او در اوايل دهه چهل شمسى به موسيقى رو كرد و به عنوان نوازنده و خواننده در گروه دوستان ارمنى اش و با اولين نسل گروه بلك كتز فعاليت داشت. از اواخر دهه چهل و با ظهور موج نو سينماى ايران فرهاد توسط اسفنديار منفرد زاده، آهنگساز خلاق ترانه اى بى قيافه با موسيقى كلاسيك بدون تحصيلات آكادميك و نگاه جامع و آگاهش به اجتماع سبب آفريدن آثارى بس بزرگ تر از حد و اندازه هاى موسيقى با كلام آن دوران شد. او هيچ گاه ذره اى از ايمان به عقايد محكم و هستى ساز خويش فاصله نگرفت. از اين رو هميشه در جايگاه احساسى خاص خود قرار داشت و رنگ و بوى آثارش همه از نوعى يكپارچگى احساسى و منطقى در عين چندگونگى برخوردارند، چه ترانه هايى كه به زبان انگليسى خواند و چه ترانه هايى را كه به فارسى، روسى، ارمنى، فرانسه و آلمانى اجرا كرد؛ اين يكپارچگى يعنى اين كه او با آگاهى ترانه ها را انتخاب مى كرد و با حذف و تفسير در كلمات و فواصل، ترانه ها را همراه با درك و احساس خود به عنوان پيگيرى يك خط شخصيتى و ايمان نداشتن به هر آنچه كه از قبل خوانده شده بود، اجرا مى كرد. اكنون اوايل دهه پنجاه شمسى است فرهاد براى هميشه صدايش را در ترانه جمعه كه به عنوان موسيقى فيلم خداحافظ رفيق به امير نادرى هديه شد ماندگار مى كند. ترانه جمعه موجب تغيير و تحولاتى در سيستم فرهنگى كشور و ايجاد شوراى موسيقى شد كه البته به زعم شهيار قنبرى شوراى ترانه كشى؛ اكنون جوانان ديگر نيز در راستاى آنها گام برمى دارند و تحت تاثير اين روند، فضاى آثارشان تغيير مى كند. اشعار شهيار قنبرى به كمك خيلى ها مى شتابد و فرهاد كه در كوچينى همه قدرت خويش را در نوازندگى نمايانده بود راضى شده دومين ترانه فارسى يعنى جمعه را بخواند. قطعاًً در اول راه ترانه فارسى جمعه فرهاد را معروف كرد چرا كه خيلى ها در آن سال ها آن را يك ترانه سياسى و آهنگساز آن ترانه را معترض قلمداد كردند.
اما چه چيزى فرهاد را سال ها يگانه نگاه داشت؟
چيزى كه كمتر از آن ياد مى شود ترانه هايى است كه فرهاد در بعد از انقلاب آهنگسازى و اجرا كرد. مثلاً كمتر كسى مرغ سحر فرهاد را شنيده است يا كمتر كسى تمايل دارد مرغ سحر فرهاد را كه حذف و تغيير در فواصل ربع پرده آن جانى اعتراض آميزتر به آن بخشيده است اثر خوبى تلقى كند. ضرباهنگ هايى كه فرهاد در اجراى گنجشكك با يك پيانو انجام داده را مى توان در بستر سازهاى ضربى اسفنديار منفردزاده در تمام آثارش جست وجو كرد و فرهاد با تنظيمى خاص فضاى ضرباهنگ هاى سازهاى ضربى او را تاكيد مى كند.
كمتر كسى به تغيير كلمه حاكم به جاى حكيم دقت كرده است. قبل از انقلاب اين ترانه براى رد شدن از سد سانسور در قالب «كى مى خوره حكيم باشى» اجرا شد و فرهاد در اجرايى كه بعد از انقلاب در آلبوم «خواب در بيدارى» انجام داد به جاى حكيم كلمه حاكم را خواند و البته در نوشته هاى پراكنده صادق هدايت چاپ ۱۳۳۴ انتشارات اميركبير كه در اصل شعر گنجشكك از آنجا اخذ شده است كلمه ديگرى به جاى كلمه حكيم و... نشسته است يا در واقع كمتر كسى به گرافيك اثر «خواب در بيدارى» كه همه را خود فرهاد انجام داده است توجه مى كند. اين پشت جلد چندلايه در واقع همه لايه هاى صدا و آثار فرهاد را توصيف مى كند.
از اجرا هاى بدون ايراد و اشكال فرهاد پيداست كه خيلى مسلط و با اصول حرفه اى گرى كارى را انتخاب و اجرا مى كرده است. اين مسئله به وضوح در اجرا هاى كوچينى فرهاد شنيده مى شود و در مقابل شخصى كه براى او مقاله مى نويسد و ده ها غلط تاريخى، مفهومى، املايى و انشايى و حتى تغيير در متن كلمات را به آثار فرهاد اضافه مى كند و از ايراد چاپى مى نالد.
آيا به متن ترانه هاى انگليسى فرهاد توجه كرده ايد؟ مثلاً كمتر كسى مى داند كه فرهاد در متن ترانه Yesterday اجرا شده توسط poulMccartney و همچنين John Lennon آنجا كه گفته مى شود «yesterday come suddenly» يعنى «ديروز ناگهان آمد» مى گويد «yesterday went suddenly» يعنى «ديروز ناگهان بگذشت» در واقع زياد با عوض كردن كلمه «come» و قرار دادن كلمه «went» از ديروز بهتر ياد مى كند و به امروز معترض است اين حذف و تغيير در اكثر موارد ديده مى شود و متن ترانه را به شخصيت فرهاد نزديك مى كند در ترانه جاودانDonشt cry Forme Argentina تمام ضمير ها و اسم هاى مونث را مذكر كرده و به طرز زيبايى ترانه را به خوبى اجرا مى كند.
*Donشt cry for me Argentina