شايد تئاتر ايران هيچگاه با چنين استقبالي كه مردم از تئاتر يك ساله پس از پيروزي انقلاب كردند روبرو نشده بود و سالنهاي تئاتر و مكانهاي مختلفي كه نمايشنامهها اجرا ميشد ديگر با تماشاچيهاي حرفه يي سابق روبرو نبود بلكه شاهد حضور انبوه مردمي بود كه به ديدن نمايشها ميآمدند.
بحثهاي طولاني علاقهمندان در اطراف تالارها و حضور محسوس افكار عمومي در پيگيري جريانهاي نمايشي همه نشان دهنده يك هيجان و توجه بيسابقه به تئاتر در كشور بود. از بهمن 57 تا بهمن 58 بين 85 تا 90 اجرا داشتيم كه طبق آمار موجود از اين ميان «1512» اجرا ويژه كودكان و نوجوانان بود، 27 تا 30 اجرا مربوط به گروههاي آماتور در تهران، 7 اجرا از نمايشنامههاي كوتاه و بلند برشت و تعدادي اجرا با برخورداري از شيوه تئاتري برشت بوده، 3 تا 5 اجرا نيز از شهرستانها به تهران آمدند، 15 تا 18 اجرا در تئاتر لالهزار داشتيم، 5 تا 6 اجراي خياباني )تبليغي تهييجي( و 8 تا 10 اجراي مذهبي. بقيه كارها هم مربوط به سنتگرايان متكي به اصالت تئاتر غرب و گروههاي وابسته به يك شيوه اجرايي، گروههاي قديمي و... ميشد.ميتوان گفت حركتهاي تئاتري جدا از كميتشان از جنبههاي ديگري نيز قابل بحث هستند از سويي گوناگوني تئاتر و از سويي ديگر گونههاي متفاوت و حتي متضاد تئاتري و شروع يك موج همهگير تئاتر گرايي و حتي برپايي آگهي تئاترها در به وجود آوردن و واقعيت بخشيدن به يك نهضت تئاتري امكانات لازم را براي رشد و پرورش تئاتر مهيا كرد.
تئاترهاي تبليغي و تهييجي
دوران پس از انقلاب بار ديگر تئاتر «تبليغي تهييجي» را در ايران زنده ميكند. اين شيوه تئاتري كه پس از انقلاب كبير و از سال 1917 در شوروي شروع شده است نه تنها در آن كشور، بلكه در كشورهاي ديگر نيز به كار گرفته ميشد. اين گونه تازه در شوروي از 1917 تا 1932 ادامه داشته است و در كشورهاي اروپاي شرقي، آلمان و همچنين امريكا به نام «روزنامههاي زنده» معروف بوده است.در دوران يك ساله پس از انقلاب تئاتر تحرك و تحريك توانست همخوان با رويدادهاي سياسي خصلت دگرگون ساز انقلاب و تمناي استقلال و انديشه آزاديخواهانه مردم را پاسخ گويد. همين خصلت باعث حقانيت اين شيوه تئاتري شده است.خصلت انقلاب، روزمره شدن سياست، برخوردهاي ايدئولوژيك نيروهاي فكري و مسلكي و درگيريهاي سياسي و نظامي، امپرياليسم، سرمايهداري، استعمار، استثمار، كار و بيكاري، استقلال و آزادي، بيمسكني و نياز مردم به مسكن و رفاه، برابري و آزادي زن و مرد از موضوعهاي تئاترهاي تبليغي و تهييجي يك ساله پس از انقلاب بود.
شيوه اجرايي تبليغ و تهييج چندان از عناصر و عوامل نمايشي بهره ميگيرد كه مورد نياز است و با نقطه نظرها و تكنيكها و تاكتيكهاي تبليغي و تهييجي افكارشان ميخواند.
بيان تئاتري اين تعداد از اجراها يا فيالبداهه يا با در نظر داشتن يك چارچوب موضوعي يا در عملكرد فردي يا گروهي بازيگران ساخته ميشود.به همين خاطر بيان تئاتري اين گونه اجراها بيشتر نماياندن «عين» و ساختن عينيت از طريق تركيب كلام و عمل است.مشخصات تئاترهاي تبليغي تهييجي شامل بهرهگيري از شعر و زباني شعرگونه و ريتميك موضوعي همهگير و همهفهم، پيوند منطقي و طبيعي موضوع با شرايط اجتماعي و سياسي و اقتصادي، مدت محدود اجرا )از 5 تا 20 دقيقه(، انتخاب مكان مناسب )كارخانهها، پاركها، ميدانها و محل تجمع مردم(، انتخاب زمان مناسب، روانشناسي جمعي و جامعهشناسي، ميدان دادن به تماشاگر براي دخالت در نمايش و فعال كردن استعداد و انديشههاي نهفته و تازه بيدار شده تماشاگر است، قالب اجرايي ساده، شاد و شومانند نمايش، زباني روان و ديدار انتقادي و طنزآلود، بهرهگيري از فيلم و اسلايد، عكس، روزنامه، نوار و موسيقي، تبليغ رساننده، ساده و تهييج موثر و آموزنده انديشه برانگيز.
سعيد سلطانپور و عباسآقا
يكي از كساني كه در اين سالها در حوزه تئاتري تبليغي و تهييجي به فعاليت پرداخت، سعيد سلطانپور بود. سلطانپور از سال 1339 تا 1344 در هنركده آناهيتا مشغول بود و تا سال 48 دانشجوي تئاتر دانشكده هنرهاي زيبا بود.سلطانپور در سال 47 به اتفاق ناصر رحمانينژاد انجمن تئاتر ايران را بنا نهاد و در سال 52 خرده بورژواها را كارگرداني كرد كه منجر به بازداشت كارگردان و هنرپيشهها شد. در سال 53 بخاطر «آوازهاي بند» دستگير و به 3 سال حبس محكوم شد. ديگر كارهاي سلطانپور دكتر استوكمان اؤر ايسن )1348(، آموزگاران محسن يلفاني )1349( و چهرههاي سيمون ماشار برشت )1351( است.«عباس آقاي كارگر ايران ناسيونال» معروفترين كار سعيد سلطانپور در ارديبهشت سال 58 اجرا شد.ميتوان گفت «عباس آقا...» اولين نمايش مستند در ايران است كه نمايشي كارگري و مبتني بر بنياد زندگي واقعي كارگري مبارز است.
در اين نمايش بازيگران خود پارهيي از مردم هستند و هر فرد مكمل جمع نمايش است. حتي عباسآقا آن هنگام بهتر ايفاي نقش ميكند كه هماهنگي مناسبتري با ديگران برقرار ميكند. بخش اول نمايش كه محور آن دلقك بود در عمل همان نمايش پردهخواني سنتي خودمان است. يكي از موفقترين وجوه تجسمي نمايش بهرهمندي از اشكال سنتي و امروز تئاتر است.اتوبوسسواري بازيگران دورهگرد به سوي خانه عباس آقا روان است. جماعت ميخواهند به پايين شهر بروند و به عباس آقا سر بزنند اما اتوبوس مردم را به بازار ميبرد، مردم اعتراض ميكنند. اتوبوس سر و ته ميكند و دور ميزند و باز هم سر از بازار در ميآورند. مردم اعتراض ميكنند اما اتوبوس راه از پيش تعيين شده خود را رفته است. اعتراض مردم سبب ميشود فرمان اتوبوس در دست دو نفر بيافتد و پنچر شود. جماعت متوجه لاستيك جي.اف گودريچ ساخت امريكا ميشوند كه آنها را در نيمه راه گذاشته است. چنين برداشتي البته اندكي صريح و تند است.
تريلي در محله
نمايش «مرگ بر امپرياليسم» نيز يكي از همين نمايشها به شيوه «تبليغي تهييجي» است كه در يك تريلي و در خيابان و محله ها و ميدانهاي روستاهاي شمال )تركمن صحرا و گيلان( براي تودههاي مردم اجرا ميشد. اين ابتكار از سوي كارگاه تئاتر صورت گرفت و دنباله اجراهاي تئاتري تهييجي و تبليغي است كه با نمايش «عباس آقا...» در ايران آغاز شده است.
نمايش، نمايشي است شبيه عروسكي يا ماسك كه به بيان رويدادهاي اجتماعي ميپردازد و چگونگي مبارزات خلق را با امپرياليسم با بياني ساده و با متني كه با شعر و سرود و ترانههاي محلي آميخته است براي مردم باز ميگويد. در ده اجرا بيش از 120 هزار نفر اين نمايش را ديدند و در پايان تماشاگراني به ميتينگ مبارزاتي موضعي عليه امپرياليسم و به تاييد حقوق خلقهاي ايران ميپرداختند. اين نمايش پس از چند روز استراحت مجددا در شهرستانهاي مختلف اجرا شد.
ولدكشته
صادق هاتفي در كنار سلطانپور، رحماني نژاد و يلفاني يكي از مبارزين عليه تئاتري بود كه در چارچوبهاي قواعد تئاتر اداري حبس شده بود.«ولد كشته» يعني پسر كشته كه يك اصطلاح كردي است و روستايي است نزديك به قصر شيرينخسروي نزديك مرز، بي آب، بي علف، خشك وتشنه و اهالي آب را معمولا از آنسوي مرز ميآورند. آن زمانها اگر امنيهها مي گذاشتند لولهيي از آبادي ميگذشت، لولهيي طويل كه آب را از يك رودخانه به خانههاي دولتي آن سال هاي قصر شيرين ميرساند. اهالي روستاي ولدكشته حق استفاده از آب را ندارند و همچنان تشنه باقي ميمانند. اين انگيزه هاتفي در نوشتن نمايشنامه است. نمايشنامه 2 شخصيت اصلي )رهگذر و روستايي( و چند شخصيت فرعي دارد. حضور يك رهگذر در روستا حضور مسلم نويسنده است.به همين اعتبار پارهيي از اصول كه از زبان او جاري ميشود حرفهايي است كه ميبايد نويسنده نمايش بگويد. حرفهايي كه شكل آموزشي به خود گرفته و در طول نمايش ميبينيم كه از طريق اين آموزش ساده است كه روستايي به مرور به آگاهي ميرسد.
پركارترينها
در سال 58 پركارترين كارگردان بهروز غريب پور با كارهايي چون «حضور در آيينه پريشان»، «تف»، و «كورا و عنوي چنلي بل» بود.
وحشت، ساواك و شكنجه
«حضور در آيينه پريشان» نمايش محاكمه خود بهخودي يك شكنجهگر ساواكي است در يك تكگويي بلند. تكگويي اگرچه توانست به القاي مفاهيم كمك كند اما به شناخت درستي دست پيدا نكرد. «تف» در ادامه نمايش «حضور در آيينهپريشان» درباره ساواك، اينبار ميخواهد وحشت را بازسازي كند. نويسندهآموزگاري دستگير شده با سكوت كشنده خود شكنجهگر را شكنجه ميدهد.
تاؤير انقلاب و تئاتر اسلامي
در سال 58 نمايشنامههاي بسياري در رابطه با چگونگي انقلاب ايران اجرا شدند كه برخي از آنها شامل اين موارد بود.
نمايشنامه«حر» كار گروه هجرت،«ميثم تمار» و «ابوذر » به كارگرداني شهرياري، «حسن و محبوبه» بر اساس نوشتهيي از دكتر شريعتي و كار كريم سليمانپور، «به سوي پيروزي» كار حسين علي مروج اسدآبادي، «اسم شب» از فرحبخش، كار محمود فرهنگ و چندين كار ديگر، اين تئاترها كه در گروه تئاتر اسلامي قرار دارند، همگي درباره شكلگيري انقلاب ايران اجرا شدند.
مرگ شاه
يكي ديگر از نمايشهاي سال 58 كاري از رضا كرمرضايي با عنوان «مرگ شاه» است. در اين نمايش مرگ و نيستي ديده ميشود. اين كار كه اؤري از يوسكو است به وسيله كرم رضايي ترجمه شده و بر اساس برداشتي آزاد از آن نمايشنامه را تنظيم كرده است. او با استفاده از قالبنمايشي مانوس «تخت حوضي» شاه ميميرد را به متني ايراني مبدل كرده است. نمايش براساس حوادث كشور و زوال قدرت سلسله پهلوي تنظيم شده است. نمايش تصوير مجسمي است از زندگي روبهزوال و در نهايت نابود شده حكومت پيشين ولي وجود جنبههاي كميك و خندهآور بيش از حد گاهي تفكر تماشاگر عادي را از انديشه درباره واقعيت نهايي نمايش كه تفكردر مرگ است ، بازميدارد.
پتك و بهزاد فراهاني
بهزاد فراهاني در پتك مي خواهد تا ويژگيهاي مبارزاتي طبقه اجتماعي كارگر را نشان دهد. اين سعي از آنجا نشات ميگيرد كه انقلاب در ايران نشانداد كه نيروي زحمتكشان چه پتانسيلي دارد.
افسانهماشاءاللهخان و گروه آژيده
افسانه ماشاءاللهخان بيان واقعيتهاي جامعه منحط سرمايه داري است. جامعهييكه در آن افكار و عقايد پوچي را در طول 50 سال سلطنت ننگين رژيم پهلوي به مستضعفان تحميل كردند. در نمايش 2 قطب متضاد ميبينيد. قطب اول مستكبرين كه ميخواهند خود را به صحرا برسانند و صحرايي كه به مستضعفين )قطب دوم( تعلق دارد. افسانه ماشاءاللهخان كاري از پرويز بشر دوست است كه از اواخر سال 50 به همكاري عدهيي جوان علاقهمند گروه آژيده را بهوجود آورد و چون سدي در مقابل راديو و تلويزيون رژيمپهلوي ايستاد و گروه را به تثبيت رساند. معدودي از افراد گروه در كشاكش مسائل امنيتي و درگيري با ساواك خود را در اختيار رژيم طاغوتي قرار دادند و راهشان را جدا كردند اما بشر دوست با افراد ديگر گروه چون جهانگير الماسي و فخرالدين صديقشريف به راه خويش ادامه دادند.
تئاتر شهرستان و انقلاب
داود كيانيان يكي از معدود تئاتريهاي شهرستانهاي ايران است كه در آن سالها به تشكيل يك گروه پرداخت و با برنامهريزي گروهي و دورنگري به كار پرداخت. او توانست خيلي حسابشده براي گروه هدفي بهوجود بياورد و در پس آرمانيباشد كه از يكسو در رابطه با مسائل اجتماعي و سياسي دوران خويش است و از سوي ديگر كاركرد غير متعارف و نويي را در تئاتر دنبال مي كند. آنچه به داود كيانيان ارزش ميبخشد نمايشنامههاي آموزشي او براي كودكان و نوجوانان است كه از تازگي وطراوت و خلاقيت چشمگيري برخوردارند.
نمايشنامههاي او هم از نظر اجرا و هم از نظر تكيه بر واقعيت و شناخت مسائل و مفاهيم بسيار قابلتوجهند. كيانيان اگرچه در اين كار و در پيشگرفتن اين شيوه اجتماعي و شگرد نمايشي چشم به آؤار آموزشي برشت دارد اما با آموختن از واقعيتهاي نرمال خود و دقيقشدن به جامعه خود توانسته است از دنبالهروي به خلاقيت برسد.«پيوندتان مبارك» از جمله نمايشهايي است كه ميتوان آن را زير عنوان تئاتر عقيده قرار داد. در اين نمايش با يك تجزيه وتحليل علمي از قيام ملت ايران روبرو هستيم و نويسنده و كارگردان مي كوشد ضمن انتخاب نمونههايي از رويدادهاي يك سال گذشته ماهيت طبقات و قشرهاي شركتكننده در قيام را نشان دهد. در بطن چنين تجزيهوتحليلي نمايش براي تماشاگرانش كيفيت وابستگي رژيم گذشته را به امپرياليسم امريكا نشان ميدهد و نيز عواقب و نتايج حاصل از اين وابستگي را در زندگي روزمره طبقات و قشرهاي مختلف جامعه ايراني. اين نمايش مسائل پيچيده اجتماعي و سياسي را با استفاده از ابزار و عواملي كاملا تئاتري بخوبي مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهد.
خانات
خانات كه از تكنيك نمايش تعزيه بهره گرفته با استفاده صحيح از هنر فاصلهگذاري، تماشاگر را به عمق ماجرا مي كشاند و بازيگر ميگويد كه چيست و چه كار ميخواهد بكند. داستان از ورود يك جوان «محقق» كه در اصل خود از اهالي «خانات» است آغاز ميشود. ماجراهايي را كه «محقق» بايد بداند يك پيرمرد روستايي كه زخم خنجر خان «خانات» را تا عمق استخوانش لمس كرده براي او تعرف مي كند و خود محقق نيز در ضمن گشتوگذارش در روستا با حقايق بسياري آشنا ميشود. مسائلي را كه اين محقق به آن پيميبرد و به مبارزه با آن بر مي خيزد همان چيزي است كه پدرش عليه آن با خان مبارزه كرده و به شهادت رسيده است. سعي در دوركردن مردم از اسلام و رواج نوع جديدي از زندگي در بين روستاييان و چيزهايي كه بين آنها نا آشنا است با طنزي ظريف و گزنده نشان داده شده است. خانات تصويرگر 500 سال ستم خاندان پليد پهلوي است كه چگونه دست غرب از سويي و شرق از سويي ديگر وارد شده بودند تا تيشه به ريشه اسلام بزنند.
پي نوشت : منابع در دفتر روزنامه موجود است