حالا ديگر آن تصويرها دارد به يك خاطره دور تبديل مى شود. تصويرى از مراسم اختتاميه هفدهمين جشنواره فيلم فجر كه حسين پاكدل به عنوان مجرى مراسم قرار بود خبر نامزدى فيلم بچه هاى آسمان را در رشته بهترين فيلم غيرانگليسى زبان مراسم اسكار بخواند و در ميان مكث هاى متعدد او روى خبر به يكباره همه به ياد آوردند كه ايران تاكنون هيچ گاه اين جايگاه را تجربه نكرده. چند ماه بعد سوفيا لورن روى صحنه مراسم اسكار به اين دليل آمد كه قرار بود جايزه را هموطنش روبرتو بنينى بگيرد اما از آن چند دقيقه فقط تصوير مات لورن را در ذهن داريم وقتى در پس زمينه اش پوستر بچه هاى آسمان خودنمايى مى كرد و او سعى داشت با لهجه ايتاليايى اش نام فيلم و فيلمساز را درست تلفظ كند. اين همه سهم ما از اسكار بزرگترين جايزه اى است كه سالانه به بهترين هاى سينما اهدا مى شود.
در همه سال هاى بعد ما باز هم سعى كرديم نماينده مان در اسكار فيلمى باشد كه بتواند حداقل موفقيت بچه هاى آسمان را تكرار كند اما هربار در روز اعلام اسامى نااميد شده ايم. رنگ خدا را فرستاديم كه فيلم ديگرى از مجيدى بود، نامش را كمپانى پخش كننده آمريكايى رنگ بهشت گذاشت تا نشان دهد بهتر از ما آكادمى نشينان را مى شناسد و بعد هم نمايش فيلم در آمريكا موفق ارزيابى شد. خيلى ها گمان مى كردند نام مجيدى براى اعضاى آكادمى آشناست و جايزه اى كه قبل تر از ما دريغ شده، به ايران مى رسد اما رنگ خدا حتى در ميان فهرست نامزدها هم قرار نگرفت؛ چنان كه هيچ فيلم ديگرى هم از ايران به چنين جايگاهى نرسيد. روزى كه فيلم من ترانه ۱۵ سال دارم انتخاب شد خيلى ها مى گفتند تم مبارزه يك زن با اجتماع اطراف و بعد هم محبوبيت ديدگاه زن مستقل ايرانى مى تواند راى دهندگان را براى انتخاب فيلم مجاب كند اما نشد. نفس عميق هم سرنوشت بهترى نداشت. نوعى محك زدن سينماى واقع گرا با ساختار درست كه گويا به نظر اعضاى آكادمى نبايد چندان ويژه تلقى شود. بيشترين اميدوارى اين سال ها هم به فيلم بهمن قبادى برمى گشت. لاك پشت ها هم پرواز مى كنند همه چيز براى نامزدى در اسكار داشت و خيلى ها انتخاب فيلم را قطعى مى دانستند. قصه فيلم به روز بود. در عراق معاصر مى گذشت و تصويرى دوگانه از آمريكايى ها ارائه مى داد كه به نوعى بايد با احساسات آنها بازى مى كرد و حتى فضاى تلخ و نفرين شده اش هم با يك تكنيك كاملاً سينمايى و با امكاناتى به روز تصوير شده بود؛ اما قبادى هم نتوانست نظر آكادمى را به خودش جلب كند. در اين بين سياست هاى انتخاب ايرانى هم بر اين بوده كه آثار فيلمسازانى چون عباس كيارستمى و جعفر پناهى نبايد به عنوان نماينده ايران به اسكار معرفى شوند. فيلم هايى كه هرچند خيلى ها معتقدند شانسى در اسكار ندارند ولى حداقل امتحان اين شانس در مورد فيلمى چون طلاى سرخ مى توانست پاسخگوى انتظارهاى يك طيف باشد.
امسال اما شرايط تفاوت هايى با قبل دارد. انتخاب خيلى دور خيلى نزديك البته چندان دور از ذهن نبود. فيلمى كه در يك سال توانست هم تاييد بخش دولتى سينما را در جشنواره فجر داشته باشد، هم تاييد سينمايى ها را در جشن خانه سينما و هم تاييد منتقدان و تماشاگران را در نمايش عمومى، قاعدتاً مى توانست نماينده ما در اسكار هم باشد هرچند اين انتخاب با توجه به پيش شرط هايى كه در انتخاب اعضاى آكادمى به آن آگاهيم متقاعدمان مى كند كه بضاعت اين سينما بيش از اينها نيست. با اين حال اتفاق ديگرى هم رخ داده است. امسال ما يك شانس دوم هم داريم. مرثيه برف به كارگردانى جميل رستمى كه تاكنون گمان مى كرديم يك فيلم ايرانى است، از سوى عراق به عنوان نماينده آن كشور به اسكار معرفى شده است. فيلمى از سينماى كردستان كه در اين سال ها هويت مستقلى براى خود يافته و به آهستگى براى خودش هويتى مستقل از ايران، عراق يا تركيه تعريف مى كند. مرثيه برف در ايران توليد شده، گروه سازنده اش ايرانى هستند و حتى تهيه كننده اى ايرانى دارد اما به هرحال با نام عراق به اسكار معرفى شده و ما نمى دانيم اين شانس دوم ماست يا اتفاقى است كه بايد از رخ دادنش ناراحت باشيم. با همه اين حرف ها شانس ايران و دو فيلم ايرانى در اسكار امسال چقدر است؟
خيلى دور خيلى نزديك به يك دليل خيلى روشن در ايران تا اين حد جدى گرفته شد. فيلم ميركريمى از جريان سينماى معناگرا مى آمد و ميان فيلم هاى شعارى اين سينما كه تقريباً سينماى ايران را در تسلط خودش گرفته، فيلمى گرم و جذاب بود كه شعارهايش را در پس ظاهرى جذاب بيان مى كرد. اين اما مى تواند پوئنى براى فيلم در آن سوى آب ها باشد؟ مگر غير از اين است كه تكنيك فيلم رضا ميركريمى همه ما را مرعوب كرده و كمتر شده كه كسى در نقدهاى ستايش آميزش از داستان حرفى به ميان آورد؟ خيلى دور، خيلى نزديك اتفاقاً در مضمون كه محل بحث اعضاى آكادمى است، هيچ چيز تازه اى ندارد. يك پيام نخ نماشده قديمى را با تكنيكى از جنس سينما ارائه مى دهد. كارى كه هاليوود سال ها قبل تر يعنى در سينماى كلاسيك دهه هاى سى و چهل انجامش داده و دوره اش را تمام كرده است. فيلم هاى فريتز لانگ را كه ديده ايد؟ براى همين به نظر نمى رسد حتى به اندازه درصدى اميدوارى به فيلم ميركريمى در اسكار منطقى باشد. فيلم براى ساكنان آن سوى اقيانوس هيچ جذابيتى ندارد و اين نكته اى است كه در انتخاب به كلى از آن غفلت شده است. درباره مرثيه برف هم داستان به كلى متفاوت است. از يك طرف مى توان اطمينان داشت كه فيلم در مقايسه با لاك پشت ها هم پرواز مى كنند _ محصول ديگر سينماى كردستان- هيچ چيز تازه اى ندارد و براى همين از اين نگاه شانسى هم نزد راى دهندگان نخواهد داشت اما از سوى ديگر بايد يادمان باشد كه لاك پشت ها فيلمى ايرانى محسوب مى شد و مرثيه برف اثرى عراقى و در واقع نخستين نماينده عراق پس از سال ها در اسكار. كشورى كه آمريكايى ها خيلى دوست دارند بگويند در آنجا دموكراسى و صلح برپا كرده اند و به تبع آن، انتخاب يك فيلم از آن كشور يعنى اينكه همه چيز آنقدر روبه راه است كه در عراق صنعت فيلمسازى هم راه افتاده است. اگر مرثيه برف با چنين نگاهى از سوى آكادمى برگزيده شود، آن وقت براى ما يك مسئله سوم مطرح مى شود. آيا بايد به حضور فيلم جميل رستمى در ميان نامزدهاى جايزه بهترين فيلم غيرانگليسى زبان افتخار كنيم يا اينكه اين نكته را در ذهن مرور كنيم كه يك فيلم ايرانى به عنوان نماينده عراق از سوى آكادمى پذيرفته شده است؟ در شرايط پرسوء تفاهم كنونى، بهتر است تا زمان اعلام اسامى نامزدها از سوى آكادمى علوم و هنرهاى سينمايى آمريكا صبر كنيم...