احسان سهرابى- شقايق حميدى
ابراهيم حقيقى شناخته شده تر از آن است كه احتياج به معرفى داشته باشد. او را كه به سختى مى توان راضى به صحبت كردن كرد اين بار بسيار مشتاق به سخن ديديم، شايد به اين دليل كه موضوع از هر دو سو دغدغه او بود؛ گرافيك و سينما. او كه گرافيست بسيار چيره دستى است، از درگيران مقوله سينما هم هست، از ديرباز با سينماى آزاد تا امروز با تيتراژ هايى كه طراحى مى كند. شايد از همين رو است كه در اتاقى كه گفت وگو كرديم تنها عكسى كه بود، تصوير كوچكى بود از عباس كيارستمى؛ سينماگرى كه دستى هم در گرافيك دارد. گفت وگوى زير به واقع بازنمايى دغدغه هاى گرافيستى است كه سينما را خوب مى شناسد.
•••
•۲۰ يا ۳۰ سال پيش، آنچه به عنوان سردر سينما مى ديديم با آنچه كه امروز مى بينيم بسيار تفاوت داشت. چرا از آن گرافيك ناب به اينجا رسيديم كه بر سردر سينماها فقط چند سر بريده رنگارنگ مى بينيم و تمام. اتفاق آن روز و امروز را چگونه مى توان تعريف كرد؟
اول يك تفكيك انجام بدهيم. سردر سينما، پوستر و بيلبورد جزء مصالح تبليغاتى هر فيلمى هستند. امروزه ابزار و امكانات دگرگون شده اند. در آن سال ها اكثر پوسترهاى فيلم و به خصوص سردرها به شيوه چاپ سيلك اسكرين تهيه مى شد كه تعداد آنها نيز كم بود به دليل اين كه سالن هاى نمايش كم بودند گرچه امروزه هم زياد نيستند. اما دو چيز تغيير كرده است. اول اين كه بيلبورد به عنوان يك زمينه تبليغاتى جديد در سطح شهرها گسترده شده، امكان چاپ ديجيتال حداقل در سال هاى اخير رشد كرده و هزينه تهيه آن نيز كمتر شده و در نتيجه امكان جديدى در اختيار تهيه كنندگان سينما قرار گرفته كه بتوانند از بيلبوردها نيز استفاده كنند. براى همين تشابهى بين بيلبوردها و سردرها به وجود آمده به صورتى كه همان طرحى كه براى بيلبورد انجام شده به عنوان سردر هم به كار مى رود. از طرفى بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه اگر در كشور ما سردر به عنوان يك عنصر جذب مخاطب وجود داشته دليل اين نيست كه در همه جا هم اين اتفاق به همين شكل رخ داده است. شما در كشورهاى اروپاى شرقى يا كشورهاى مستقل شده از شوروى سابق، چيزى به عنوان سردر سينما به شكلى كه در ايران مرسوم است نمى بينيد، بلكه فقط از پوستر در جلوى سينماها استفاده مى شود. سينماها هم اكثراً سينماهاى قديمى و بزرگى هستند كه پوستر براى آنها كفايت مى كند. اين شيوه اى كه ما داشتيم و داريم از راهكار فروش فيلم هاى آمريكايى و اروپايى كه توسط پخش كننده هاى ايتاليايى به ايران آمد و همين طور سينماى هند و مصر كه از همين الگو استفاده مى كنند در كشور ما مرسوم شد. هر كدام از اينها يك رفتار است و اين كه كدام خوب است و كدام بد را گرافيك تعيين نمى كند بلكه مكانيسم فروش فيلم تعيين كننده آن است. مكانيسم فروش فيلم در سال هاى اخير در ايران به اينجا رسيده است كه همان طرحى كه براى بيلبورد تهيه مى شود را به عنوان سردر هم استفاده كند. در حقيقت ما بايد همه اينها را در چرخه عناصر تبليغاتى بررسى كنيم. واقعيت اين است كه مكانيسم سينماى ايران به اين سو رفته كه كيفيت اين مواد تبليغاتى شامل پوستر، بيلبورد، سردر و ... كمتر مورد توجه قرار مى گيرند، به گونه اى كه در پنج يا شش سال اخير از وجود سردر، بيلبورد و پوستر خوب بى بهره بوده ايم. يك زمانى در ايران به دليل اين كه فرهيختگان ما در سينما فصلى متفاوت از فيلمفارسى را آغاز كردند و در حقيقت سينماى مولف را رشد دادند، مواد تبليغى هم جايگاه درستى پيدا كردند. آنها سعى كردند كه انتخاب و رفتار درستى نسبت به فيلم و گرافيك داشته باشند. بعد از انقلاب هم با حمايت هاى بنياد سينمايى فارابى و وزارت ارشاد اسلامى سعى شد كه از گرايش به آن نوع فرهنگ سخيف كه هميشه درگير سينماى ايران بوده است جلوگيرى شود.
•يعنى معتقديد كه توجه به گرافيك به خاطر سطح فرهنگى توليدكنندگان فيلم بوده و اگر گرافيكى هم وجود داشته به اين تفاوت فرهنگى در توليدكنندگان سينما باز مى گردد؟
ما نمى توانيم اين گسيختگى را فقط در لايه رفتار فرهنگى تهيه كننده و يا عوامل دست اندركار سينما ببينيم، به طور كلى سينما دچار ضعف اقتصادى است. اين اقتصاد است كه دلايل عدم پرداخت به رفتار فرهنگى را توجيه مى كند. ما حتى اگر توليد خوبى داشته باشيم سالن خوبى نداريم. حتى اگر تعداد سالن ها را زياد كنيم تعداد بينندگان فيلم هاى ما محدود هستند، سينماى جهان سال هاست كه به سوى ديگر رفته، اگر توليدى مى كند كه در سالن هاى بسيار غريب نمايش داده شود، هم سالن براى نمايش فيلم هاى امروز تجهيز شده و هم ابزار نمايش آن. ولى در ايران سالن ها حتى صندلى راحتى ندارند و حتى آن تعريف قديمى، آن خاطره پاك كودكانه ما را هم از دست داده است و ديگر اين سينما براى كودك امروز خاطره ساز نيست. ما در آن موقع ها در آن تابستان هاى گرم يك فضاى خنك و آرام با نشستن گاه نرم در خاطرمان هست. سينماى ما از نظر اقتصادى دچار عقب افتادگى است. اين سينمايى كه اقتصاد آن درست نمى چرخد قطعاً عوامل سرمايه گذارى و تهيه آن شروع به كم كردن هزينه مى كنند. يكى از اين هزينه ها گرافيك است كه اگر هم حذف بكنيم هيچ اتفاقى نمى افتد و واقعاً هم اتفاقى نيفتاده. ما از نظر حرفه اى است كه نگرانيم. هيچ چيزى نمى بينيم كه قابل توجه باشد. گرافيك خوبى نمى بينيم، گرافيك سالم و تاثيرگذارى نمى بينيم ولى خود سينما كه از اين رنج نمى برد، چرخه سينما از اين طريق مى گذرد و آبرو دارى مى كند. براى شما يك مثال از خود سينما مى آورم، در فيلم «مهمان مامان» براى اين كه آبرودارى بشود بچه مامان و دوستش حتى دست به دزدى مى زنند، ما داريم آبرودارى مى كنيم و در آخر هم مامان راهى بيمارستان مى شود و مهمانى هم خوب برگزار مى شود. اما به قيمت به بيمارستان رفتن مادر. سرخ نگه داشتن صورت با سيلى آن چيزى است كه گريبان سينماى ما را گرفته است. فيلم ها نمى فروشند و اگر حمايت دولتى نداشته باشند شايد اصلاً توليد نشوند. قطعاً بايد به سينما سوبسيد داد و اين سينما با سوبسيد است كه زنده است. تهيه كننده براى روانى مكانيسم توليد شروع به حذف كردن مى كند تا بتواند هزينه ها را پائين بياورد. كالبد سينماى ايران در فقر به سر مى برد، آن تعداد محدود كارگردان هايى هم كه دفاع مى كردند از اين مكانيسم توليد و دلشان مى خواست كه پوسترى داشته باشند كه طراح كار كرده باشد يا تيتراژ داشته باشند دارند عقب نشينى مى كنند. گاهى اين مكانيسم آن قدر جلو مى رود كه پوسترها و سردرها و بيلبوردها نه تنها روايت گر فيلم نيستند و نه تنها شناسنامه فيلم نيستند -شناسنامه خاطره انگيزى كه ما سال ها بعد به ياد آن بيفتيم- بلكه دروغ مى گويند. بيلبوردها و سردرها فقط مى خواهند بفروشند و صداقت بيان ندارند. اين كه به هر قيمتى فقط مى خواهيم بفروشيم گريبان سينماى ما را گرفته است. در اين ميان طراح گرافيك از دور خارج مى شود چه برسد به اين كه بخواهيم تقصير را گردن او بيندازيم. وقتى حضور ندارد تقصيرى هم ندارد.
•ما نمى خواهيم تقصير را گردن كسى بيندازيم، ولى سردر سينما و بيلبوردها شايد يكى از مهم ترين جاهايى است كه گرافيست مى تواند حضور خودش را نشان بدهد و تاثير فرهنگى خودش را بگذارد، ولى وقتى حذف مى شود، بعد از مدتى عادت مى كنيم و اين مى تواند يك معضل و بيمارى در بلندمدت براى گرافيك و سينماى ما ايجاد كند؟
فقر اقتصادى، فقر فرهنگى به بار مى آورد. اين يك روند واقعى است در صورتى كه ممكن است طبيعى نباشد. شما اگر نتوانيد سرمايه گذارى درست در سينما انجام بدهيد و نجاتش بدهيد بايد پائين رفتن سطح فرهنگ را بيشتر شاهد باشيد. شما يك كارى بكنيد كه اين سينما دخل و خرج بكند و آنقدر به زور وام بانكى همه چيز را سرپا نگه نداريد. من اقتصاددان نيستم راه چاره را هم نمى دانم، چرا يك سينماى تازه، تاسيس نمى شود، چرا وقتى كه شهردارى اعلام مى كند كسانى كه برج و پاساژ مى سازند مى توانند سينما هم بسازند و عوارض نپردازند كسى سينما نمى سازد؟ كارگردان هايى را مى شناسم آن قدر بدهكار هستند كه فقط به خاطر اين كه وزارت ارشاد اسلامى آنها را حمايت مى كند زندان نرفتند. كارگردان براى اين كه از پاره اى مشكلات خلاص بشود و تاليف بكند و حرفى بزند خودش با قرض و بدهى تهيه كننده شده. شما نگران انگشت كوچك يك كالبد مجروح هستيد اين كالبدى كه همه آن مجروح است و شما فقط صحبت از انگشت آن مى كنيد، اين كالبد مجروح اول بايد زنده بماند و تنفس كند. بعد انتظار داشته باشيم گرافيك خوب داشته باشد، پوستر خوب داشته باشد.
• در يك دوره اى ما نه تنها طراحى پوستر و سردر داشتيم بلكه عنوان فيلم را هم حتى طراحى مى كرديم. اين طور نبود كه نوشته فقط در يك لى اوت، كمى متفاوت باشد. اول طراحى عنوان حذف شد، بعد طراحى پوستر حذف شد، فقط طراحى سردر ماند، بعد همين هم حذف شد.
بنيان از ابتدا غلط است. ما الان داراى سينماى انيميشن نيستيم. اگر تلويزيون و كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان از فيلم هاى انيميشن ما حمايت نكنند اصلاً توليد نمى شود. سينماى انيميشن داراى بنيان گرافيكى است و يكى از عوامل مهم پيوند بين گرافيك و سينما است.
ما در حقيقت صنعت سينما نداريم. شما صنعت سينمايى كه مثلاً BBC و نشنال جئوگرافى در آن توليد مستند مى كند را ببينيد. نه تنها اين توليد بسيار شگفت انگيزى در زمينه هنرى و صنعتى است، توان آن را هم دارد كه در تمام جهان به فروش برساند. آيا ما حتى توانستيم با مستندهاى خودمان كه حتى برخى از آنها شاهكار هم هستند به جز در جشنواره ها امكان نمايش خوب ديگرى داشته باشيم؟ ولى اين باز با كمك موسسات مختلف است كه توانسته ادامه حيات بدهد. وقتى نمى توانيم توليد خوبى داشته باشيم كسى هم نمى رود كه در اين زمينه درس بخواند و مطالعه كند چون نمى خواهد كه به قول معروف گرسنه بماند، براى همين عوامل سينما جلب سريال هاى تلويزيونى مى شوند. چون برنامه مشخص دارد، بودجه آن مشخص است، توليد هم روشن است. به جز كارگردان ها، ستاره ها و عوامل درجه يك، تمام عوامل ديگر را مى بينيم كه تامين مناسبى براى زندگى ندارند، خيلى از آنها حتى بيمه هم نيستند. اين چرخه ناقص بايد درست بشود، سينما اگر درست شود و دخل و خرج بكند قطعاً گرافيك هم در آن به كار خواهد افتاد.
• حرف شما تاكيد بر اين موضوع است كه گرافيك يكى از اين چرخ دنده هاى سازنده پيكره صنعت سينما است و حتى شايد اولين جايى هم هست كه اگر اين چرخه ضعيف شود مى توان آن را حذف كرد. با اين حساب بحث اين مى شود كه اگر چرخه اقتصاد ما يك چرخه سالم باشد گرافيك مورد توجه قرار مى گيرد، در غير اين صورت اين گرافيك است كه در قدم اول حذف مى شود. در اين ميان گرافيست ها چه نقشى دارند؟ آيا نبايد تلاش كنند كه ما فقط آن چرخ دنده اضافه نيستيم، كه اگر شما مى خواهيد موفق باشيد، اگر مى خواهيد به قولى بفروش باشيد ما مى توانيم بسيار موثر و كارا باشيم و فقط از باب تزئين نيستيم؟
ما مى گوئيم كه مى توانيم، اما با يك نگاه ديگر هم مواجه هستيم كه مى گويد پوسترهاى شما كه نام گذارى روشنفكرانه براى آن مى شود، نمى فروشند. اما آيا وقتى گرافيست حذف شد با اين پوسترها كه غير گرافيست ها ساخته اند موفق و بفروش بوده اند؟ در مكانيسم توليد يك عنصر تبليغاتى، هزينه اى كه يك طراح حتى درجه يك دريافت مى كند مگر چقدر است؟ از چند ميليونى كه هزينه چاپ و نصب و... مى شود دستمزد يك طراح گرافيك بسيار ناچيز است، كه حتى سيستم تهيه از پرداخت آن هم پرهيز مى كند. بله حق با شما است اين تفكيك قديمى كه حتى دو نوع پوستر مى سازد، يكى پوستر بفروش و ديگرى پوستر هنرى در واقع به غلط نشان مى دهد كه گويى بايد اين گونه باشد كه هر چيز كه هنرى است نبايد بفروشد. اما در خود سينما مى بينيم كه اين گونه نيست، ولى اين نگاه به مواد تبليغى تغيير نكرده، به جز در برخى موارد، كه اتفاق هاى نادرى است كه تبديل به يك روند نمى شوند.
•گرافيك بخشى از بدنه يك فعاليت اقتصادى است و يك اثر گرافيكى بايد متناسب با تمايلات مخاطبان و با در نظر گرفتن خواسته هاى آنها طراحى شود كه بتواند نتيجه مناسب اقتصادى را نيز به دنبال داشته باشد. شايد تهيه كنندگان بر اين اعتقادند كه گرافيست به اين مهم توجه ندارد؟
بله، ما چاره اى جز فروش نداريم. ولى مرز باريكى اينجا مطرح مى شود كه اگر قبول داشته باشيم سينما مقوله اى فرهنگى است بايد به اين مسئله كه به چه شرط بايد اين اتفاق بيفتد نيز توجه كنيم.
آيا به شرط ابتذال بايد فروش كرد. اين مرز باريك اينجا است، مى توان صورت بزرگ استفاده كرد، از رنگ استفاده كرد تا به هر قيمتى بفروشيم. اما به نظر من پوستر بايد شناسنامه فيلم باشد قبل از اين كه يك ماده تبليغاتى باشد. ولى چگونگى اجراى همين شيوه بوده است كه رفتارى فرومايه را ترويج كرده است. متاسفانه همين پوسترهاى به اصطلاح بفروش ما هم نتوانسته اند در كار خود موفق باشند.
• با توجه به اين كه كار گرافيست اين است كه بيلبورد يا پوسترى را طراحى كند كه مخاطب به آن جلب شود، آيا ما به عنوان گرافيست نمى توانيم كارى كنيم كه نياز ما به عنوان طراح گرافيك محسوس و ملموس باشد و عوامل توليد يك فيلم و تهيه كنندگان به اين نتيجه برسند كه اين جزء جزء عناصر مهم و اساسى يك چرخه توليد است؟
گرافيست و طراح فردى است كه اگر به او كار سفارش داده شود آن را انجام مى دهد و سعى مى كند به بهترين وجه آن را به اتمام برساند، روزى يك تهيه كننده معروف ايرانى براى فيلمى كه توليد كرده بود، حرف جالبى به من زد، كارگردان گفته بود كه تيتراژ مى خواهد، از من دعوت كرده بودند و من بعد از ديدن فيلم گفتم كه مى شود عنوان بندى خوبى براى آن طراحى كرد. تهيه كننده سئوال كرد كه هزينه تهيه آن چقدر مى شود، و من در جواب مبلغى را مطرح كردم. تهيه كننده گفت: نه، اين خرج را ضرورى نمى بينم چون وقتى تماشاگر آمده و در سالن نشسته و پول داده، تا پايان فيلم خواهد ماند. در واقع بيننده به فيلم جلب شده است. من اين هزينه را قبل از ورود بيننده به سالن بايد خرج كنم، در واقع او به مكانيسم تبليغ فكر مى كرد و درست هم فكر مى كرد. اگر توجه كنيم مى بينيم كه بخش مهمى از فيلم كه تيتراژ آن است در يك سيستم فروش مى تواند راحت حذف شود و من به او حق مى دهم. كارگردان دوست دارد كه يك شاهكار عنوان بندى بسازد، پر خرج هم بسازد. ولى سينماى ما اجازه نمى دهد و اين در بسيارى از موارد صادق است. در روند جهانى سينما از اول كه سناريو نوشته مى شود تبليغ هم مورد توجه قرار مى گيرد كه از چه شيوه اى استفاده بشود. مثلاً آيا عروسك هم ساخته بشود، يا اگر مثلاً مى خواهيم در ژاپن فروش داشته باشيم بايد از چه شيوه اى استفاده كنيم كه مطمئناً با يك كشور ديگر متفاوت است.
• ولى اين مسئله در كشور ما به گونه اى ديگر جا افتاده است، كه طراح گرافيك را به عنوان كسى مى شناسند كه قرار است طراح يك فرآيند تبليغاتى باشد. و سفارش دهند گان و حتى متاسفانه برخى از طراحان گرافيك هم اين اشتباه را دارند كه امر تبليغ را به عهده گرافيست مى گذارند.
بله كاملاً درست است ولى با توجه به موانع و مشكلات بى شمار موجود نمى توان انتظار ديگرى داشت در واقع اين رفتار طراحان گرافيك از سر ناچارى است كه در كار تبليغ هم دخالت مى كنند و نمى توان آن را به راحتى نقد كرد، خيلى جاها نمى توان به همكاران خرده گرفت، همه در فكر مداواى عاجل كالبد مجروح هستند فقط بايد تلاش كنيم كه بهتر و صحيح تر عمل كنيم.