- هر كاري در اين ٥١ سال كردم موفق بوده
- براي اينكه فوت فردين راكمرنگ كنند شايعه كردند كه نوذري مرده! بعد ديدند كه نه مال او كمرنگ شد مال ما هم دارد سر و صدا ميكند آمدند از من گرفتند و پخش كردند
- من كاشف "آغاسي" بودم
- در زندان هم براي زندانيها برنامه ميگذاشتم
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و هنر - سينما
منوچهر نوذري متولد 10 ارديبهشت 1315 ، بيش از 51 سال است كه در راديو، تلويزيون، دوبله، سينما و تئاتر ايران فعال است.
منوچهر نوذري، در گفتوگويي تفصيلي با خبرنگاران گروه هنري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) از بيش از نيم قرن فعاليت خود در رشتههاي مختلف هنري سخن گفت .
17 سالم بود كه كار دوبله را شروع كردم، استادم آقاي لطيف پور دوست برادرم مرحوم محمود نوذري بود و به خانه ما رفت و آمد داشت. يك روز من را ديد و گفت كه تو در دوبله استعداد داري و من را براي كار به پيش خودش برد. نشستم و نگاه كردم، ديدم ميتوانم.
اولين فيلمي كه صحبت كردم دختر نمكزار محصول ايتاليا بود. در آن فيلم فريدن سقفي به جاي مارچلو ماسترياني صحبت ميكرد و مرحوم ايرج دوستدار نقش منفي فيلم را ميگفت. در هر فيلمي يك كمدين كوچكي بود همراه با رل اول فيلم كه به آن جيمي ميگفتند كه آنرا به من دادند و در اولين روز كارم من جاي نقش دوم فيلم صحبت كردم.
آن موقع مثل الان نبود كه گوشي داشته باشيم. تكرار هم نداشتيم و همه تكهها سريع ضبط ميشد. كار خوب درآمد و تشويقم كردند من هم در دوبله ماندم و رسيدم در حد مدير دوبلاژ و رلهاي سنگين را دوبله كردم.
وي به ايسنا گفت: قديم، وضعيت دوبله خيلي خوب بود. دوبله هم فن است و هم هنر. به غير از اينكه حالت هنرپيشه را حفظ ميكني بايد مواظب لب و دهن هم باشي و دو تا كار را در يك زمان انجام دهي. اينكه الان بعضي از دوبلهها خوب نميشود طرف ميايد لب و دهن را ميزان كند حال از بين ميرود و مياد حال را درست كند لب و دهن از بين ميرود!. تا قبل از فيلم اشكها و لبخندها دوبله ما در دنيا دوم بود. ايتالياييها موسيقي هم دوبله ميكردند بعد از اينكه ما هم شروع به اين كار كردم يك شديم و واقعا كارمان سبك بود ولي الان اينطور نيستيم و خراب شديم.
اول اينكه يك مقدار از آن گويندهها نيستند. بعد هم كار بيارزش شده و برايشان مهم نيست مثل آنوقتها حالت داشته باشند فقط ميخواهند صدا فارسي بشود تا مشتري بفهمد. الان 70، 80 درصد فيلمهايمان خوب دوبله نميشوند.
وي افزود: همزمان با دوبله، وارد راديو شدم و اجراي برنامهها را از جمله داستان شب به عهده داشتم. 21 سالم بود كه با شروع كار تلويزيون در ايران و آن موقع كه هنوز كسي نميدانست تلويزيون چي است من به همراه مرحوم تابش، متوجه و مرحوم مبشر شب در تلويزيون ظاهر شديم و به مردم گفتيم تلويزيون چي است و بعد يواش يواش برنامه گذاشتيم.
بعد از سال 40 در چند فيلم سينمايي مثل لاله آتشين (مرحوم محمود نوذري) افق روشن (مهدي امير قاسم خاني) بازي كردم. اين كارها را دوست نداشتم. پارس فيلم پيش دكتر كوشان ميرفتم و در آنجا كه مرتب فيلم تهيه ميشد كار ياد ميگرفتم و يكي هم كه نميآمد من نقش آن را ميگرفتم.وي به ايسنا گفت:دو سه تا سناريو هم نوشتم در واقع آنجا من طرح كاد بودم. چهار فيلم هم براي دكتر اسماعيل كوشان بازي كردم فيلمهاي حسين كرد و امير ارسلان نامدار 1345، گوهر شب چراغ 1346، غروب بت پرستان 1347.
كار بازيگري را دوست نداشتم و فهميدم اين طرف دوربين بيشتر به درد ميخورم. سال 50 فيلم “ايوالله” را ساختم كه با آن بليط هجده زار و دو تومان در همان هفته اول 700 هزار تومان فروخت و هنوز هم جزو ده فيلم پرفروش سينماي ايران است. آنموقع اگر يك فيلم در سه هفته 400 هزار تومان در 10 سينما ميفروخت همه به هم تبريك ميگفتند.
من كاشف “آغاسي” بودم و براي اولين بار او را وارد راديو و سينما كردم. وقتي نقش اول ايوالله را به او دادم تمام مدت تا وقتي كه فيلم اكران شد هر كسي كه من را ديد ايراد گرفت كه چرا نقش اول فيلمم را به او دادم من هم در جواب ميگفتم يك فكرهايي كردم. همه فكر ميكنند آغاسي نفت فروش بوده در حاليكه اين نبود هنگامي كه انگليسيها در خوزستان لوله كشي نفت ميكردند آغاسي دنبال آنها ميرفته و با گوني شيشههاي آبجوي آنها را جمع ميكرده و در شهر ميفروخت. اين را هم نميشد در فيلم نشان داد. من برايش داستان ديگري ساختم نعمت نفي هم از آن وقتيكه فكر ميكردند اين نفت فروش است و رويش ماند.
من دو فيلم از آغاسي ساختم كه او نقش خود را داشت. در فيلمهاي بعدي آمدند و به او نقش دادند نگرفت تا اينكه ايرج صادقپور فراش باشي را ساخت كه آن هم موفق بود.
دو فيلم ديگري هم كه ساختم (خيلي هم ممنون و خيالاتي) پرفروش شد اما مثل اولي نبود. بعد از “خيالاتي” ديدم كارفرمايشي شد و تهيه كننده ميگويد سناريو خوب است ولي اين آدمها را بگذار و اينجا را اينجوري كن كارها را به اين شكل شده بود كه سينما را ول كردم.
بعد از سينما در دوبله و راديو بودم و در تلويزيون هم برنامه چهرهها را داشتم كه برنامه خيلي موفقي بود.
از بعد از انقلاب تا سال 59 بيكار بودم ممنوعالكار نبودم ولي من را خبر نكردند. من از اول تا به حال كارمند قراردادي صدا و سيما بودم و چون رسمي نبودم هنگام كار از من دعوت ميكردند تا اينكه براي صبح جمعه با شما توسط احمد شيشهگران دعوت به كار شدم.
اين برنامه تا سه چهار سال پيش كه جلويش را گرفتند پخش ميشد پنج شش ماه هم تكرار برنامههاي گذشته را پخش ميكردند تا اينكه كاردان، همان برنامه 5 شنبهها را به جمعه منتقل كرد كه موفق هم نبود.
اخيرا هم برنامه را به سعيد توكل دادند كه در واقع ته مانده و عكس برگردان صبح جمعه با شما با همان عوامل قبلي به جز من و خانم بهروان و احمد شيشهگران است و اصلا ما را خبر نكردند.
برنامهاي با نام برگ سياه تاريخ براي تلويزيون تهيه ميشد و به من گفتند چون تو از نوشته نميخواني دلمان ميخواهد تو صحبت كني كه من به عنوان خبرنگار با سيزده خونخوار تاريخ مصاحبه ميكردم و در برنامه كودك پخش ميشد. تهيه كننده اين برنامه پول ما را خورد و به آمريكا رفت. مدتي، زده شده بودم كه بعد از اين همه سال، پول ما را هم مثل اين جوانها بخورند مدتي كار نكردم تا اينكه “مسابقهي هفته” به من پيشنهاد شد.
“مسابقهي هفته” سالها، جزو موفقترين برنامههاي تلويزيوني بود تا اينكه آقاي پورنجاتي قائم مقام وقت سازمان گفت كه سوالهاي مذهبي آن را زياد كنيد و زنها نباشند. بعد دوباره تغيير كرد تا اينكه گفتند نميخواهيم البته الان به جاي 10 نفر 9 نفره آنرا گذاشتند كه جالب نيست.
مجموعه طنزي به اسم “جدي نگيريد“ هم توسط عبدالهي و توكلي ساخته ميشد كه من گويندهاش بودم و بيشتر همان بچههاي صبح جمعه بودند كه به تلويزيون آمده بودند.
منوچهر نوذري در ادامهي گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران، اظهار داشت: از سال 72 تا 77 در تئاتر گلريز 5 نمايش طنز به روي صحنه برديم كه از نظر تماشاگر هنوز ركورد آن شكسته نشده است. گاهي وقتها آنقدر تماشاگر زياد بود كه تا 6 اجرا در روز ميگذاشتيم اين نمايشها را من مينوشتم و مجيد جعفري كارگرداني ميكرد.
آن زمان كه تئاتر كار ميكردم شخصي پيش من آمد و پيشنهاد داد تا لطيفههايم را جمع كنم تا يك كتاب درست كنيم كه خيلي هم استقبال شد. لطيفههاي جيبي 6 سال است كه پشت سر هم با ده هزار تيراژ تجديد چاپ ميشود.
افزود: دو سال و نيم به خاطر ناراحتي قلبي در بيمارستان و دو سال و نيم هم به خاطر بدهي كه بابت يكي از دوستانم پيش آمد و امضا بالاش دادم زندان بودم.
در زندان هم براي زندانيها برنامه ميگذاشتم و همچنين طرح سه سريال و فيلم و يك راه شب براي راديو نوشتم.
آن موقع هم اولين كسيكه راه شب را تكان داد و سبك آن را عوض كرد من بودم كه البته الان خرابش كردند.
اولين سريالي كه در عمرم بازي كردم كوچه اقاقيا بود. كار سريال به من خيلي پيشنهاد ميشد يا داستانش را نميپسنديدم و يا كارگردانش مورد طبعم نبود.
در برنامه جدي نگيريد يك مسابقه 5 دقيقهاي داشتيم كه عطاران ميآمد و پانتوميم بازي ميكرد من آنجا از او خوشم آمد. بعد هم كه سري اول زير آسمان شهر را نوشت كه كار موفقي بود.
يك روز مجيد جعفري به من زنگ زد و گفت عطاران يك سريال دارد و ميخواهد يك نقش را به تو بدهد ولي چون تا به حال براي كسي بازي نكردي ميترسد قبول نكني. من به جعفري خيلي عقيده دارم گفتم به نظرم بچه خوبي است چكار كنم؟ گفت آره سوژهاش هم خوب است قبول كن. قرار گذاشتيم و صحبت كرديم و كار را پسنديدم.
حسن عطاران اين است كه بازيگر را آزاد ميگذارد و حرف و توصيه آدم را گوش ميكند.
بعداز كوچه اقاقيا، دو سه تا پيشنهاد شده كه همه شكل آن است و قبول نكردم. گفتم خيلي پول احتياج دارم اما خودم را خراب نميكنم. همه يك چيزهايي مثل هم نوشتهاند. حالا يك چيز جديد درست كنيد.
من ديگر عشق دوربين كه ندارم بايد حواسم را جمع كنم كه اعتبار اين 50 ساله را خراب نكنم در عين اينكه به خاطر بدهي به پول هم احتياج دارم اما نبايد به خاطر پول، كارم را خراب كنم، به خاطر همين، پيشنهادات را به راحتي قبول نميكنم.
وي به ايسنا گفت: در اين مدت كار من هم مثل همهي كارها افت و خيز داشته، منتهي سعي كردم روالم ادامه پيدا كند من دنبال سياست و دسته بندي نبودم و هميشه دنبال همان كار هميشگي كه طنز و دل خوش كردن مردم است بودم.
الان، 5شنبهها در راديو سراسري برنامه 5شنبه شنيدني را به تهيهكنندگي خانم معصوم زاده دارم. يك مسابقه جمع و جور است كه فعلا خوب گرفته.
يك سال و نيم پيش هم در مرخصي زندان دو تا فيلم از كارهاي آخر جك لمون را دوبله كردم كه چند جا نوشتند بعد از مدتها يك دوبله خوب ديديم.
الان اگر اسم طنز برده ميشود خيليها طنز نيستند و دلقك بازي و شكلك درآوردن است، طنز اين چيزها نيست. بايد سوژه و عكسالعمل من باعث خنده مخاطب شود يك تبسم كافي است. قهقه خنديدن مال جك است طنز بايد سالها ياد طرف بماند اما فكاهي و مسخره بازي همان لحظه است و شخص بعدا يادش ميرود. من دنبال آن كار هستم و تا حدي هم موفق بوديم.
از ميان صحبتهاي منوچهر نوذري:
- هر كاري در اين 51 سال كردهام، گرفته و موفق بوده.
- از خبرنگاران قديمي گله دارم كه چرا در اين 5 سالي كه نبودم سراغي از من نگرفتند؟
- براي اينكه فوت فردين راكمرنگ كنند شايعه كردند كه نوذري مرده! بعد ديدند كه نه مال او كمرنگ شد مال ما هم دارد سر و صدا ميكند آمدند از من گرفتند و پخش كردند.
- ايرج نوذري(پسرم) هم سواد دارد و هم تجربه. اين بچه كه بود آمد در دوبله منتهي چون دنبال تحصيل بود زياد پابرجا نبود الان تازه پركار شده من معتقدم در هر كاري باسوادش بهتر از بيسواد است.
- در فكر ساخت يك فيلم و سريال هستم.
- اوايل سال آينده، من و ايرج در يك نمايش طنز از مجيد جعفري بازي ميكنيم.