«بزرگ علوی» خالق آثار «چشمهایش»، «ورق پارههای زندان» و «۵۳ نفر» ۱۰۲ سال پیش، در یک چنین روزی، در یک خانوادهی آزادیخواه در تهران زاده شد. هنرمندی که زندگی سیاسی و هنریاش را میتوان به سه دورهی تحصیل در آلمان، بازگشت به ایران و بالاخره دوران طولانی دور از وطن خلاصه کرد. نوشتهاى به مناسبت سالروز تولد بزرگ علوی یا «آقابزرگ» با بهرهگیری از گفتوگوهای وی.
بزرگ علوى را میتوان یک از شاخصهای ادبیات نوین داستان ایران دانست. هنرمندی که زمانی پا به عرصهی وجود گذاشت كه جنبش آزادیخواهانهی مشروطیت در حال شکلگیری بود. در آن سالهای پرتبوتاب آزادیخواهان و روشنفکران ایرانی، چون امروز، خواستار مطالباتی دمکراتیک مانند آزادی ابراز اندیشه و بیان و نیز، آزادی برپایی تشکلهای سیاسی، اجتماعی و صنفی بودند.
علوی در دوران خردسالی برای تحصیل به آلمان فرستاده شد و پس از خاتمهی دورهی متوسطه و بخشی از تحصیلات دانشگاهی به ایران بازگشت و بتدریس و نویسندگی پرداخت. درسال ۱۳۲۶ خورشیدی سردبیر مجلهی ادبی «پیام نو» شد و در همین سالها بود که با صادق هدایت، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد طرح دوستی ریخت و سپس گروهی شکل گرفت که به گروه ۴ نفری و یا «ربعه» موسوم شد. زندهیاد علوی در یکی از گفتگوهای خود با ما چهرهی صادق هدایت را اینطور ترسیم میکند:
«صادق هدایت دو چهره داشت. یک چهرهاش اینکه همه را مسخره بکند، دست بیاندازد، شوخی بکند و با یک دسته هم، با آنها میتوانست بنشیند و جدی صحبت بکند و آن باطن خودش را نشان بدهد. این یک جرگهی ادبی بوده که کار میکردیم. چیزهایی که میخواندیم بهم دیگر می دادیم و گاهی هم کار به اوقات تلخی میکشید، ولی ما دیگر با هم دوست شده بودیم و نمیتوانستیم از همدیگر جدا بشویم. اغلب روزها، از ساعت ۶ـ۵ که از کار، اداره، مدرسه، بانک و اینها میآمدیم در یک کافه جمع میشدیم. در آنموقع کافه لالهزار بود و یک کافهی دیگری به اسم «رز مار»... کافه نادری بعدها شد. ما جمع میشدیم و یک مجلس انسی ایجاد شده بود.»
زندهیاد بزرگ علوی، نویسنده نوپرداز ایرانی، در دوران جوانی ضمن گرایش به ادبیات داستانی تمایل وافری نسبت به مسایل اجتماعی و سیاسی داشت و از مرام اشتراکی و سوسیالیسم پیروی و دفاع میکرد. همین گرایش دردسرهای فراوانی از جمله دستگیری و زندان، چه در اواخر سلطنت رضاشاه و چه پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ برایش بهمراه داشت. «۵۳ نفر» و «ورق پارههای زندان» از کتابهای این دوره از زندگی بزرگ علویست. از میان کتابهای این هنرمند «چشمهایش» که بیش از نیمقرن پیش انتشار یافت نظر خوانندگان آنزمان را بیشتر بسوی خود کشاند:
«شاید «چشمهایش» بیشتر به ذوق جوانها یا دلپسند آنهاست. اما من نمیتوانم بگویم که این مثلا بهترین اثر منست. شاید چیزهای دیگری باشد که من خودم بیشتر از آنها خوشم میآید و بیشتر برای آنها کار کردهام و بیشتر مطالعه کردهام تا توانستهام زمینهی آن را جور کنم. من واقعیت ایران را منعکس کردم، منتها این واقعیت را آراستم به شکلی مشغولکننده درآوردهام. یعنی که خواننده با علاقه بتواند این حوادث را دنبال بکند. تخیل و واقعیت اینها با هم جور و قاطی شدند.»
زندهیاد بزرگ علوی بخاطر اختناق حاکم بر فضای اجتماعی و سیاسی ایران بعد از کودتای ۲۸ شهریورماه سال ۱۳۳۲ به ناچار به آلمان شرقی پیشین آمد و بعنوان استاد در رشتهی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه هومبولت به تدریس پرداخت. پس از وقوع انقلاب بهمن ۵۷ به ایران آمد، ولی پس از چندی دوباره به آلمان بازگشت و در ۲۷ بهمن ماه سال ۱۳۷۵ خورشیدی در برلین درگذشت.
شهرام ميريان