گفت: بشکنید این قلمها را
شکستند ما را
گفت: بشکنیدشان
نابودمان کردند
گفتند: باید در چهارچوب موازین ما بنویسید
گفتیم: چشم
گفتند: حرف مسایل سیاسی را نزنید
گفتیم: چشم
گفتند: برای همه یک اسلام است و بس! ما مسایل دینی نداریم.
گفتیم: چشم
گفتند: مسخره نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: شعایر دینی را شوخی نگیرید. ما با کسی شوخی نداریم
گفتیم: چشم
گفتند: بیتوجهی به احکام شریعت را اشاعه ندهید
گفتیم: چشم
گفتند: بیاعتقادی نسبت به امور دینی و معنوی را منعکس نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: حس همذاتپنداری با افراد لاابالی ایجاد نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: با افراد بیتوجه به مذهب همفکری و همدردی نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: پوچگرایی را رواج ندهید
گفتیم: چشم
گفتند: از افراد لائیک الگو سازی نکنید. بیخود این افراد را بزرگ نکنید.
گفتیم: چشم
گفتند: اشرافگرایی را رواج ندهید
گفتیم: چشم
گفتند: آداب غیراخلاقی را رایج نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: زشتی گناه را از بین نبرید
گفتیم: چشم
گفتند: مسایل جنسی را مطرح نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: مسایل منکراتی نباشد
گفتیم: چشم
گفتند: روابط افراد باید مشروع باشد
گفتیم: چشم
گفتند: روابط زناشویی نوشته نشود
گفتیم: چشم
گفتند: روابط پیش از ازدواج را مرسوم نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: روابط محرم و نامحرم را عادی جلوه ندهید
گفتیم: چشم
گفتند: سنتستیزی دختران را نشان ندهید
گفتیم: چشم
گفتند: از روسپیگری حرفی به میان نیاید
گفتیم: چشم
گفتند: چهرهی زنان خیابانی را هم نشان ندهید
گفتیم: چشم
گفتند: الکل و مخدرات نباشد
گفتیم: چشم
گفتند: طوری بنویسید که قید شود توی هر لیوانی چیست
گفتیم: چشم
گفتند: افراد داستان از الفاظ ناپسند بپرهیزند
گفتیم: چشم
گفتند: خودتان هم به منظور تشریح موقعیت به هیچوجه کلمات رکیک به کار نبرید
گفتیم: چشم
گفتند: آدم بد در داستان وجود نداشته باشد
گفتیم: چشم
گفتند: بدآموزی نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: آدمهای بد هم بایست خوب به نظر بیایند
گفتیم: چشم
گفتند: مثلت عشقی نباشد
گفتیم: چشم
گفتند: روابط نامشروع را عادی جلوه ندهید
گفتیم: چشم
گفتند: از مشکلات زنان حرف نزنید
گفتیم: چشم
گفتند: اسم زنان را هم نیاورید
گفتیم: چشم
گفتند: آواز و ترانه نباشد
گفتیم: چشم
گفتند: اشخاص با نوای موسیقی حرکات موزون نکنند
گفتیم: چشم
گفتند: مبتذل نباشید
گفتیم: چشم
گفتند: ابتذال را تبلیغ نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: طرحهای مناسب روی جلد کتاب بزنید
گفتیم: چشم
گفتند: کتاب مسئلهدار چاپ نکنید
گفتیم: چشم
گفتند: هر بار برای تجدیدچاپ کتاب را از نو برای کنترل بیاورید
گفتیم: چشم
گفتند: برای کسب مجوز چاپ، سیدی صفحه بندی کتاب را هم برایمان بیاورید
گفتیم: چشم
گفته بود: بشکنید قلمهایشان را
قلم بودیم
شکسته بودند ما را
حتا سنگفبرهایمان را هم شکسته بودند
میشکستند
قلم میشکستند
همه چیز را چون قلمی میشکستند
سنگ شدیم
کتیبهای شدیم
کتیبههایمان را هم شکستند
پاریس - نوزده فروردین ۱۳۸۵/ ۸ آوریل ۲۰۰۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای مجموعه مطالب از این نویسنده می توانید وبلاگ "چشمان بیدار" را نگاه کنید
http://chachmanbidar.blogspot.com/