خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
بزرگداشت 80 سالگي رضا سيدحسيني، عصر ديروز در خانهي هنرمندان ايران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، علي دهباشي - مدير مسوول مجلهي بخارا - كه مسوول برگزاري اين مراسم بود، با اشاره به يك عمر تلاش بيوقفه رضا سيدحسيني در حيطهي ترجمه گفت: با ترجمههاي سيدحسيني بود كه بيشتر ما به ادبيات، شناخت پيدا كرديم. هنوز هم يكي از كتابهاي مهم نقد ادبي يعني «مكتبهاي ادبي» بهعنوان مرجع مهمي براي محققان است.
سپس پيام احمد سميعي گيلاني براي حاضران پخش شد؛ وي دربارهي سيدحسيني گفته بود: رضا سيدحسيني، نزد جامعهي مترجمان و مولفان شناختهتر از آن است كه به معرفي او نياز باشد. او 60 سال است كه ترجمه ميكند و نام او را در هر مقالهاي ميتوان يافت. شايد سالي در اين نيمقرن اخير نبوده است كه در بازار كتاب، ترجمهي تازهاي از او عرضه نشده باشد.
وي همچنين افزوده بود: همه ترجمههاي وي خلاق و بسياري از آنها از مهمترين آثار دبي جهان هستند. او در ترجمهها، نوشتههاي مطبوعاتي و مصاحبهها، زباني روشن، ساده، بيتكلف و دلنشين دارد و در ترجمههايش، سرزندگي، شادابي، فصاحت و بلاغت را جمع كرده است.
سميعي همچنين متذكر شده بود: سيدحسيني هر چند كه به هواي دل كار ميكند و شايد به ظاهر سهلانگار باشد، اما دقيقا نكتهسنج است. او لعبتي است؛ در هر مقام و با هر آدمي انس و الفتي خوب برقرار ميكند و پيش و بيش از هر چيز، انسان است. تنها عيبش در اين سن و سال، به قول گيلكيها، «شله ناخوش است».
سپس بهاءالدين خرمشاهي در سخناني يادآور شد: راه يافتن به محيط اهل قلم در دهههاي 30 و 40 بسيار مشكل بود، اما كاميابي بزرگ استاد ما اين است كه در زمان حياتش رستگاري خود را كه جاودانگي فرهنگي است، بهعينه ميبيند و اين سهم كوچكي است از آن جاودانگي.
وي گفت: سيدحسيني يكي از معدود استادان نسل قبل از ماست و افتخار ميكنيم كه از شاگردان او بودهايم.
خرمشاهي در ادامه با اشاره به كتاب «مكتبهاي ادبي» سيدحسيني افزود: اين اثر يكي از مهمترين آثار ترجمهشده است كه 50 سال از ترجمهي آن ميگذرد و تاكنون به 40 زبان ديگر ترجمه شده است.
وي همچنين به ترجمهي «فرهنگ آثار» اين مترجم اشاره كرد و اين اثر را كار بزرگي در عرصهي ادبيات ايران دانست.
در ادامه، مهشيد نونهالي كه در ترجمهي «فرهنگ آثار» با رضا سيدحسيني همكاري داشته، متني را خواند و اشاره كرد: گفتن از او برايم كاري سخت است؛ خاطرهاي كه روشن هم نيست، گرچه هر ديدار با او خاطرهاي است. استادي كه هم استاد تو است و هم استاد همه است. در اين چند روز هر چه فكر كردم دربارهي او چه بگويم، مضمونهاي مختلفي به ذهنم آمد: كار، بيحوصلگي، عشق، كار، خستگي، دانش، وارستگي، مهرباني،آزردگي، دانش، تواضع، وارستگي و ...؛ اينها چيزهايي است كه از او در ذهنم مانده است.
سپس پيام عبدالله كوثري نيز براي حاضران خوانده شد: ادبيات امروز ما وامدار ترجمه است. در اين يكصد سال اخير، مترجمان، نه تنها خوانندگان را با ادبيات جهان آشنا كردهاند و ژانرهاي زيادي را شناساندهاند، بلكه از آن مهمتر، زبان نو آفريدند كه اين موضوع قبلا وجود نداشت و اين زبان بود كه به دست نويسندگان ما رسيد.
وي افزوده بود: موج ترجمه كه از سال 1320 آغاز شد و در دههي 40 به اوج خود رسيد، بيهيچ ترديد در پيدايش رمان و داستان تأثيري فرخنده و ماندگار داشت. سيدحسيني يكي از پيشگامان و تاثيرگذارترين مترجمان دهههاي اخير است كه با متنهاي ادبي، ما را به شناخت ادبيات رساند.
در ادامهي اين متن آمده بود: سيدحسيني جدا از ترجمههايش، حضوري پربركت در ادبيات ما داشته است؛ او آموزگاري بزرگ است.
در ادامه، همچنين پيام سروش حبيبي - مترجم مقيم فرانسه - قرائت شد كه او در اين پيام، به زمان آشنايياش با رضا سيدحسيني اشاره كرده بود و اينكه سيدحسيني او را به ترجمه تشويق كرده و به خط ترجمه انداخته است.
سپس دهباشي، يكي از يادداشتهاي روزانهي سيدحسيني را دربارهي «فصل مرگ پرويز ناتل خانلري» براي حاضران خواند كه بيش از هر كس، سيدحسيني را تحت تأثير قرار داد.
هوشيار انصاريفر نيز با بيان اينكه هيچگاه به اين اندازه در بزرگداشت كسي خوشحال نشده است، گفت: نميگوييم سيدحسيني ترجمههايش خاص بوده و اين موضوع، او را از بقيه متمايز ميكند؛ كم نبودهاند كساني كه حجم كارهايشان از اين مترجم كمتر نبوده و روي نسلهاي متوالي تاثير گذاشتهاند. از نظر من از اين عناصر براي منحصر به فرد بودن سيدحسيني نميتوان استفاده كرد. او مانند غول زيبايي كه شاملو توصيف ميكند، در برابر ديدگان چند نسل بار عظيمي را به دوش گرفته است.
وي افزود: او در كنار ابوالحسن نجفي، جلال آل احمد، سيمين دانشور و... بهتنهايي حامل باري بودند از دنيايي به دنياي جديدي كه هيچ چشمانداز روشني نداشت. وقتي به سيدحسيني فكر ميكنم، به «مكتبهاي ادبي» او به عنوان اثري اصيل نگاه ميكنم و همچنين به فعاليتهاي او در مجلهي «سخن» و «فرهنگ آثار»، قطعا او را مترجم مينگرم؛ ترجمه نه به معني برگرداندن زبان، بلكه در مقياسي كليتر، عامل انتقال و پلي از فرهنگي به فرهنگ ديگر.
در پايان، سيدحسيني با تشكر از حضور حاضران، با اشاره به خاطرات كودكياش گفت: اولينبار كه ترجمه كردم، در مجلهاي كه به تركي چاپ ميشد، قطعهاي ادبي ديدم و آن را به فارسي ترجمه كرده و در روزنامهاي منتشر كردم. وقتي اولينبار مطلبم در روزنامه چاپ شد، خيلي لذت بردم. چندباري هم سعي كردم شعر بگويم، ولي شعرم نميآمد. ديدم ترجمه راحتتر است. اوايل كه ترجمه ميكردم، فقط به خاطر لذت آن بود و مسير اصلي زندگيام نبود.
وي افزود: شايد اگر آشنايي با دكتر عبدالله توكل و همچنين پژمان بختياري - شاعر و ناظم مدرسه - نبود، به تنهايي چيزي نميشدم و اين هوس را ول ميكردم. زبان فرانسهام بسيار بد بود و البته معلمهاي خوبي هم نداشتيم، اما دكتر روشنضمير آنرا به من ياد داد. اگر توكل نبود اين حادثه اصلا پيش نميآمد و شايد الان تكنسين بودم.
او همچنين يادآور شد: اوايل فقط متنهاي تركي آذري و به تدريج تركي استانبولي ترجمه ميكردم. ضمن ترجمه، از توكل فرانسه ياد ميگرفتم؛ يواشيواش توانستم مستقلا فرانسه ترجمه كنم.
سيدحسيني سپس با اشاره به ترجمههايي كه در طول اين سالها انجام داده، گفت: در ترجمه در «مكتبهاي ادبي» كه از «ايسمها» پر است، گيج ميشدم. عشق به معلمي در من وجود داشت و «مكتبهاي ادبي»، خود، آن را در من تقويت كرد. زيباترين سالهاي عمرم، پنج شش سالي بود كه در فرهنگسراي نياوران درس ميدادم؛ فلسفه، ادبيات و مباني نقد، كه البته امروز با وجود دوستان ديگري مثل بابك احمدي كه جدي به آن ميپرازند، از عهدهي من خارج است.
او دربارهي ترجمه به مترجمان توصيه كرد: اگر 99 درصد احتمال درست بودن جملهاي را كه آن را ترجمه ميكنيد، ميدهيد، بدانيد 99 درصد غلط است؛ چرا كه اگر كاملا درست بود، شك زايل ميشد. نكتهي ديگر اينكه براي ترجمهي خوب يك اثر، بايد با خود نويسنده در زمان خود روبهرو شويد تا بدانيد لحنش چيست و بعد اثرش را ترجمه كنيد؛ راه ديگري را نميپذيرم.
سيدحسيني همچنين دربارهي مجموعهي «فرهنگ آثار» گفت: اين كتاب اثري جهاني است كه تمام آثار مكتوب جهان را از آغاز پيدايش كتابت تا سال 1990 دربرميگيرد، كه آثار ايراني و اسلامي با تمام گنجينهاش تنها 200 عنوان كتاب را به خود اختصاص داده كه علت آن، نداشتن منبع توسط فرنگيها بود. بنابراين آن را به كنار گذاشتيم و قرار شد فرهنگ آثار ايراني و اسلامي نوشته شود. خوشبختانه با كمك دوستان جواني كه احمد سميعي گيلاني آنها را گرد آورد، نوشتن را شروع كرديم كه اميدواريم تا دو سه ماه آينده، جلد اول آن را به چاپ برسانيم. اين فرهنگ در شش جلد و هر جلد 400 صفحه است.
او همچنين دربارهي يادداشتهاي روزانهاش توضيح داد: تمام يادداشتهاي من طي 30 سال، حدود 100 تا 150 صفحه شده است، بنابراين خيلي اميدوار نباشيد؛ ممكن است پس از مرگم چاپ شود؛ بد نيست.
سيدحسيني در پايان گفتههايش يك بند از شعرهاي حيدربابا را خواند.
در اين مراسم، بابك احمدي، اكبر گنجي، هوشنگ دولتآبادي، احمد مسجدجامعي، محمد محمدعلي، اميرحسن چهلتن، جواد مجابي، احمد محيط طباطبايي، هوشنگ مرادي كرماني و عدهي زيادي از مترجمان و مديران نشر حضور داشتند.