ديشب تلويزيون کانال ۲ هلند در بدترين ساعتی که بتوان تصورش را کرد، يعنی پاسی از نيمهشب گذشته، فيلم مستند بلند و زيبائی را پخش کرد که من البته آن را يکی دو هفته پيش به دعوت سازندهاش در نمايش افتتاحيه فيلم، در چهارچوب "جشنواره جهانی فيلم مستند آمستردام" در سالنی مملو از تماشاگر ديده بودم. عنوان اين فيلم مستند هفتاد و پنج دقيقهای "روز تولد" است با موضوعی بسيار بديع که تا آنجا که من اطلاع دارم اولين بار است که در يک اثر مستند ساخته شده در ايران، بدان پرداخته شده است: مسئله "ترانس سکسوالها"، که شايد بتوان آن را انسانهائی با جنسيت دوگانه ترجمه کرد.
نگين کيانفر، سازنده اين فيلم، که چند سال پيش در همين "مدرسه بينالمللی راديو تلويزيون هلند" تحصيل کرده اين فيلم را با کمک تلويزيون هلند در ايران ساخته است و در همين اولين قدم نشان داده است درکی عميق از مستندسازی دارد. او در اين فيلم زندگی چهار نفر (دو زوج) را از نزديک دنبال میکند که دو تای آنها پسرانی هستند که لباس دخترانه میپوشند و آرزومندند مراحل قانونی و پزشکی را پشت سر بگذارند و به شکل کامل به دختر تبديل شوند. دوست پسر يکی از اين دو، دختری است که لباس پسرانه میپوشد و آرزوی پسر شدن دارد. دوست پسر نفر بعدی البته مردی است بدون جنسيت دوگانه.
"نگين" در اين فيلم موفق میشود تماشاگر را آرام آرام به درون اين انسانها ببرد و از رنجی که در يک جامعه سنتی مثل ايران میکشند حرف بزند. فيلم مملو از لحظاتی است که گاهی دور از باور میآيد که اين همه جلو دوربين اتفاق افتاده باشد، مثل صحنهای که يکی از پسرهای دخترنما دوست پسرش را به اعضای فاميلش معرفی میکند. يا آن يکی ديگر که در تنهائی خودش ناگهان حضور دوربين را فراموش میکند و از رنجی که در مدرسه و خانه و خيابان کشيده و میکشد با صداقت تمام حرف میزند. و از همه گيراتر اظهار نظرات مادر و پدر يکی از آنهاست که در عمق تناقضی که بعنوان يک زوج سنتی با پسر دخترنمايشان دارند به او عشق میورزند...
ديگر پيشتر نمیروم و با بيان يک نکته نوشته را خاتمه میدهم. در يک فيلم مستند، بويژه آنان که با زندگی فردی انسانها سر و کار دارند، يک لحظه کوتاه از نفوذ در درون آدمها، مثل افشاندن چند پر زعفران بر قابی از برنج، طعم و رنگی خواستنی به کار میبخشد. به جرات میگويم که در اين فيلم چنان از اين لحظات ناب فراوانند که وقتی فيلم به پايان میرسد گوئی از کنار يک طبق زعفران عبور کرده باشی، برای لحظاتی به گيجی دلچسبی دچار میشوی.