جمعه 22 دي 1385

"پاموک را بايد يک نويسنده ديد؛ نه يک شخص سياسی"، شب اورهان پاموک برگزار شد، ايسنا

خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات

«می‌نويسم، چون بوی کاغذ و قلم و مرکب را دست دارم. می‌نويسم، چون به ادبيات و هنر رمان بيش از هر چيزی اعتقاد دارم. می‌نويسم، چون عادت کرده‌ام. می‌نويسم، چون از فراموش شدن می‌ترسم.»

به‌گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، اين گفته‌های اورهان پاموک - نويسنده ترک برنده جايزه نوبل امسال - در هنگام دريافت اين جايزه در آکادمی سوئد بود، که توسط ارسلان فصيحی در شب اورهان پاموک که عصر چهارشنبه در خانه هنرمندان ايران برگزار شد، خوانده شد.

در اين مراسم ابتدا علی دهباشی که اجرای برنامه را نيز عهده‌دار بود، به ارايه زندگی‌نامه‌ای از پاموک پرداخت و گفت: امشب را به اورهان پاموک اختصاص داده‌ايم تا بتوانيم با اين نويسنده مشهور ترک که رمان‌هايش به ده‌ها زبان زنده دنيا ترجمه شده، بيش‌تر آشنا شويم و با بررسی گفته‌ها و نوشته‌های او بتوانيم تا حدی به علت‌های موفقيت و نام‌آور شدن او پی ببريم.

در ادامه اين برنامه که توسط مجله "بخارا" و با همکاری انتشارات ققنوس برگزار شد، گورجان تروک اوغلی - سفير ترکيه در تهران - برگزاری اين مراسم را از اين جهت ‌که ميان مردم ايران و ترکيه پيوند‌های بسيار عميق فرهنگی وجود دارد، مهم دانست و گفت: در شرايط عصر حاضر احيای مجدد اين پيوند‌ها از نظر فرهنگ هر دو جامعه و نيز فرهنگ جهانی مفيد خواهد بود. اما بر اين باورم در جايی که هنرمندان و اهل ادب سخنوری می‌کنند، لازم است ديپلمات‌ها در کمال فروتنی و بااحترام شنونده سخنرانی باشند؛ چرا که هنر و ادبيات نسبت به ديپلماسی و سياست عميق‌تر و دارای افق گسترده‌تری است.

وی سپس با اشاره به اين‌که با پاموک آشنايی داشته و از خوانندگان قديمی آثار او بوده و با او در يک شهر و در يک دوره متولد و بزرگ شده، به آثار اين نويسنده اشاره کرد و متذکر شد: پاموک اولين رمانش يعنی "آقای جودت و پسرانش" را در اوايل سال ۱۹۸۰ چاپ کرد، که در آن تکامل و تحول نسل اندر نسل يک خانواده ترک در زمان عثمانی و نحوه برخورد اين خانواده با پديده تجدد را بيان می‌کند.

سفير ترکيه پاموک را نويسنده‌ای دانست که خود را به‌طور کامل وقف ادبيات کرده است و افزود: پاموک رمان‌های خود را همانند يک زرگر با صبر و دقت به رشته‌ی تحرير درآورد و همواره همانند يک کيمياگر به تحقيق پرداخت و همانند يک کاشف کنجکاو و باشهامت عمل کرد. همانند کليه هنرمندان بزرگ هم از منابع متنوع فرهنگ ملی کشورش و هم از منابع فرهنگ جهانی بهره‌ گرفت. او هر بار با استفاده از ابزار و منابع مختلف غنا و توانمندی‌های روح انسان را کشف و يک‌بار ديگر به همگان يادآوری کرد.

وی با اشاره به دو کار متفاوت پاموک در طول زندگی‌اش توضيح داد: پاموک علاقه‌ای به صرف وقت خود به کار‌هايی غير از نويسندگی ندارد، اما استثنائا دو کار متفاوت انجام داده است؛ نخست اين‌که برای يکی از مهم‌ترين موسسات انتشاراتی ترکيه منحصرا ويراستاری مجموعه آثار داستايوفسکی را عهده‌دار شد و در يک نظرسنجی، "برادران کارامازوف" را به‌عنوان مهم‌ترين اثر ادبی جهانی معرفی کرد. ديگر کار استثنايی او تجربه يک‌روزه او در زمينه روزنامه‌نگاری است که سردبير روزنامه "راديکال" - يکی از روزنامه‌های معتبر ترکيه - شد.

تروک اوغلی همچنين به آثار ادبی باارزشی متعلق به ترک‌ها، فارس‌ها، اعراب، کرد‌ها، ارامنه و گرجی‌ها اشاره و تاکيد کرد: يقينا کسی قادر به انکار اهميت و توانمندی پيشينه ادبيات منظوم منطقه نيست، در حالی‌که در تاريخ يک‌صد و چند ساله جوايز ادبيات نوبل از اين منطقه تنها دو نويسنده يعنی نجيب محفوظ و اورهان پاموک، آن هم در ۲۰ سال اخير شايسته دريافت اين جايزه شناخته شده‌اند و پيشينه منحصر به‌فرد ادبيات منظوم منطقه نيز کاملا ناديده گرفته شده، که اين نقصانی بزرگ است.

به‌گزارش ايسنا، وی در پايان از کسانی چون محمدحسين شهريار، صادق هدايت، احمد شاملو، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و نيما يوشيج، که بدون دريافت جايزه نوبل چشم از جهان فروبسته‌اند، با احترام ياد کرد.

در ادامه اين برنامه کريستوفر دوبلگ - نويسنده و محقق ترک - درباره شهر استانبول در کار پاموک سخنرانی کرد و يادآور شد: به اندازه‌ای که چارلز ديکنر، لندن را و جيمز جويس دوبلين را مال خود کردند، اورهان پاموک با استانبول اين کار را کرد.

وی سپس به سه دوره از تاريخ استانبول يعنی دوران بيزانس، عثمانی و جمهوريت اشاره کرد و گفت: استانبول پاموک آن استانبولی نيست که من و شما با هواپيما به آن‌جا می‌رويم؛ استانبولی شلوغ، زنده و پرهياهو و پر از عناصر فرهنگی. استانبول پاموک يک جای تاريک و تاريخی است که بيش‌تر در آن غصه می‌خورد، جايی است که آدم با خود حرف می‌زند؛ نه با ديگران، و اين يکی از عناصر مهم کتاب‌های پاموک است که دو شخصيت هرگز با هم حرف نمی‌زنند؛ بلکه بيش‌تر با خود حرف می‌زنند.

اين نويسنده در ادامه با اشاره به آثار پاموک، چندبعدی بودن او را از ويژگی‌های مهمش دانست و گفت: خواندن کتاب‌های پاموک مانند ديدن خود در آيينه‌ای شکسته است؛ اما ارتباط او با استانبول به پوست‌کنده‌ترين وجه در کتاب خاطراتش نمايان می‌شود؛ "يک بچه سوسول بالاشهری". در خاطرات او يک احساس برتری وجود دارد، که او از آن مطمئن است.

وی افزود: وقتی اعلام شد که به پاموک جايزه نوبل تعلق خواهد گرفت، واکنش‌های متفاوتی در ترکيه رخ داد. من با سياستمداران کاری ندارم که کارشان بازی کردن با عواطف ميهن‌پرستانه ملت‌شان است، اما در اين ميان بسياری از روزنامه‌نگاران اعتقاد داشتند که يک يا دو جمله پاموک درباره کشتار ارامنه و کرد‌ها بوده که به او جايزه نوبل تعلق گرفته است. اين کم‌لطفی بعضی از روزنامه‌نگاران بوده که از وی حمايت نکردند. اما مگر می‌شود که کميته نوبل خود را سبک کند و به‌خاطر يک جمله به او جايزه دهد و يا از ابهت يک جايزه کم کند، در حالی‌که در کتاب‌های پاموک به‌ندرت به اقليت‌ها استناد می‌شود. بنابراين نبايد کم‌لطفی کرد و پاموک را بايد به‌عنوان يک نويسنده ديد؛ نه يک شخص سياسی.

رضا سيدحسينی - مترجم - نيز از ديگر سخنرانان اين مراسم بود.

وی با اشاره به ارتباط ادبی ايران و ترکيه متذکر شد: ادبيات کلاسيک ما ۴۰، ۵۰ سال قبل با انتشار کتاب‌های جيبی که وزارت فرهنگ ترکيه منتشر می‌کرد، خوب شناخته شد؛ اما ادبيات معاصرمان متاسفانه شناخته‌شده نيست. به‌گمانم ما ادبيات آن‌ها را بيش‌تر می‌شناسيم؛ تا آن‌ها ما را. بد نيست از جلال خسروشاهی هم يادی کنيم که ياشار کمال و ناظم حکمت را برای ما ترجمه کرد. من دوست داشتم جايزه نوبل را هم به‌عنوان نويسنده و هم به‌عنوان دوستم، ببرد؛ اما درباره اورهان پاموک از آن‌ها نيستم که بگويم چرا به او جايزه دادند. آن چرا را تا به‌حال نگفته‌ام.

سيدحسينی افزود: رمان دنيا مراحلی را طی کرد. در قرن ۱۷ رمان کلاسيک به‌وجود آمد و بعد رمانتيزم و بعد رمان رئاليستی و بلافاصله در قرن ۲۰ مراحل جديد بازی با رمان به‌وجود آمد. هر چند وقت يک‌بار هم گفتند که رمان دارد می‌ميرد. بعد از آن‌ هم نويسندگانی چون جويس و پروست آمدند. گذشت و گذشت، مدتی با رمان بازی کردند، تا به آمريکای لاتين رسيد. آن‌جا هم نوع خاصی از رمان پديد آمد، اما به‌نظر من در اين ميان يک نفر پيدا شد و روشی نو را ابداع کرد و آن‌هم "اومبرتو اکو" بود. در کتاب "نام گل سرخ" حادثه‌ای جنايی اتفاق می‌افتد و تا به نتيجه رسيدن، تمام اطلاعات مربوط به کتابخانه‌های قرون وسطا را فاش می‌کند. اين اتفاق هر چند وقت يک‌بار می‌افتد. اخيرا هم با کتاب "رمز داوينچی" افتاده است. من وقتی پاموک دو سال پيش به ايران آمده بود، به او گفتم روشی را که اکو ابداع کرد، تو به اوج رساندی.

اين مترجم گفت: من تا امروز نمی‌دانستم که پاموک ويراستار کتاب‌های داستايوفسکی بوده و بهترين اثر ادبی را "برادران کارامازوف" معرفی کرده است. درواقع اين اثر نمونه پلی‌فونی است، که پاموک در کتاب "نام من قرمز" آن‌را به اوج رسانده است.

در ادامه متن سخنرانی جواد مجابی که به‌علت کسالت نتوانسته بود در مراسم حاضر شود، توسط همسرش برای حاضران خوانده شد.

در ابتدای اين پيام، مجابی به سخن پاموک در مراسم بزرگداشت آزادی قلم اشاره کرده بود، که پاموک گفته بود، در همه کشور‌ها آزادی انديشه و بيان حقوق جهانی انسان‌هاست. اين آزادی‌ها که انسان‌های امروزی به اندازه آب و نان خواستار آن‌هايند، هرگز نبايد به ملاحظه‌ احساسات ناسيوناليستی، حساسيت‌های اخلاقی و از همه بدتر، منافع بازرگانی يا نظامی، محدود شود.

در ادامه اين پيام آمده بود: پاموک به مهم‌ترين کمبود فرهنگی نويسندگان منطقه، کوتاه و موثر اشاره کرده است. در سراسر جهان سوم يک قرن است که نويسندگان و هنرمندان آن به‌صراحت بيان داشته‌اند که بی ‌محترم شمردن آزادی انديشه از سوی همگان، بيان و قلم آزاد نمی‌شوند و بدون اين آزادی‌های معنوی انسان، ادبيات واقعی به‌وجود نمی‌آيد. بی ادبيات واقعی، دروغ‌ها تا حد خفقان‌آوری رشد می‌کنند، و ترس و لکنت ذهنی و گنگی بيان پديد می‌آيد.

در ادامه ارسلان فصيحی - مترجم آثار پاموک - بخش‌هايی از سخنرانی اورهان پاموک را هنگام دريافت جايزه نوبل در آکامی سوئد برای حاضران خواند: پدرم دو سال قبل از مرگش چمدانی کوچک به من داد که پر بود از کاغذ‌ها و نوشته‌ها و دفترهايش. مثل هميشه با لحنی شوخ و بشاش گفت که می‌خواهد پس از او، يعنی پس از مرگش، آن‌ها را بخوانم. با کمی خجالت گفت، يک نگاهی به اين‌ها بيانداز و ببين چيز به درد بخوری بين‌شان هست يا نه. شايد بعد از من انتخاب و منتشر کنی و ... . يادم است که بعد از رفتن پدرم تا چند روز دور و بر چمدان می‌گشتم، بی آن‌که به آن دست بزنم. چمدان کوچک و سياه و چرمی را از بچگی می‌شناختم و قفل آن و لبه‌های گردش را بار‌ها لمس کرده بودم و ... . اين چمدان از نظر من وسيله‌ای آشنا و جذاب بود که از گذشته و خاطرات کودکی‌ام خيلی چيز‌ها با خود داشت، اما الان نمی‌توانستم لمسش کنم. چرا؟ البته که به‌خاطر سنگينی اسرارانگيز معنويات پنهان آن و ... .

در ادامه سخنرانی پاموک آمده بود: در اصل اين ترس بود که نمی‌گذاشت چمدان پدرم را باز کنم. تازه با خودم هم نمی‌توانستم روراست باشم و سبب را به خودم بگويم؛ چون که من حتا در آن سن و سال هم می‌خواستم پدرم فقط پدرم باشد؛ نه اين‌که نويسنده باشد و ... . به‌نظر من راز نويسندگی در الهام نيست، که معلوم نيست از کجا می‌آيد؛ بلکه در سماجت و صبر است. آن تعبير زيبای ترکی، با سوزن چاه کندن، به نظرم می‌رسد که وصف حال نويسنده‌هاست. صبر فرهاد را که به‌خاطر عشقش کوه‌ها را می‌کند، دوست دارم و درک می‌کنم. آن‌جا که در رمانم "نام من قرمز" از نقاش‌های قديم ايران صحبت‌ می‌کنم، که سال‌ها با اشتياق نقش اسب می‌کشند؛ چندان که آن‌را از بر می‌کنند و حتا با چشمان بسته می‌توانند زيبا بکشند. می‌دانم که از پيشه‌ی نويسندگی و از زندگی خود نيز صحبت کرده‌ام. نويسندگی يعنی حرف‌زدن درباره چيز‌هايی که همه می‌دانند، اما نمی‌دانند که می‌دانند. کشف اين آگاهی و قسمت کردن آن با ديگران به خواننده لذت گردش حيرت‌آميز را در دنيايی آشنا می‌بخشد. نويسنده‌ای که خود را در اتاقی حبس می‌کند، هنرش را تکامل می‌بخشد و می‌کوشد دنيايی بيافريند. همين کار را با زخم‌های درونی خود شروع می‌کند؛ دانسته يا نادانسته، به انسان‌ها عميقا اعتماد کرده است و ... .

پاموک همچنين نوشته بود: همان‌طور که می‌دانيد، بيش‌ترين سوالی که از ما نويسنده‌ها می‌پرسند اين است که چرا می‌نويسيد؟ می‌نويسم، چون از درونم می‌جوشد! می‌نويسم، چون نمی‌توانم مثل بقيه کاری عادی انجام دهم. می‌نويسم تا کتاب‌هايی مثل آن‌هايی که من می‌نويسم، نوشته شوند و من بخوانم. می‌نويسم، چون از دست همه شما، از دست همه عصبانی‌ام. می‌نويسم، چون خيلی دوست دارم تمام روز در اتاقی بنشينم و بنويسم. می‌نويسم، چون با تغيير دادن واقعيت است که می‌توانم واقعيت را تاب بياورم. می‌نويسم، چون می‌خواهم همه دنيا بداند من، ديگران، همه ما در استانبول، در ترکيه چگونه زندگی کرديم و چگونه زندگی می‌کنيم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سپس ناصر زراعتی - نويسنده ساکن سوئد - درباره جايزه نوبل و چگونگی تعلق گرفتن آن به افراد توضيحاتی ارايه داد و گفت: وقتی پاموک جايزه نوبل را گرفت، تعدادی اظهارنظر کردند، که چرا نويسندگان ايرانی جايزه نگرفتند. انگار جايزه نوبل هم مشکلی شده برای ما. چند سال پيش دو نويسنده سوئدی از منزل احمد شاملو بعد از مرگش ديداری داشتند. دو نفر از نويسندگان ما آن‌ها را بازخواست کرده بودند که چرا به شاملو نوبل نداديد. يا چند سال پيش دوست شاعری نامه‌ای به جايزه نوبل نوشته و سيمين بهبهانی را کانديدا اعلام کرده بود. اين‌گونه می‌شود که من تو را و تو مرا کانديدا اعلام کنی، ولی اين بدان معنا نيست که به تو جايزه تعلق گيرد. بايد آثار، ترجمه و سپس خوانده شوند. بعد هم ارزش ادبی آثار نويسنده و شاعر است که تعيين‌کننده خواهد بود. فکر نمی‌کنم به اين ترتيب به اين زودی يکی از نويسندگان ما جايزه نوبل بگيرد.

زراعتی تصريح کرد: بايد از شايعات دوری، و تلاش کنيم آثار شاعران و نويسندگان‌مان با کيفيت خوب ترجمه شوند، چرا که هیأت نوبل زبان فارسی ياد نمی‌گيرد، که آثار ما را بخواند.

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/32540

فهرست زير سايت هايي هستند که به '"پاموک را بايد يک نويسنده ديد؛ نه يک شخص سياسی"، شب اورهان پاموک برگزار شد، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016