چندى پيش به دعوت کارگاه ادبیات در برلین، شب شعرخوانی در محل این کارگاه برگزار شد. در این برنامه بیسابقه برای نخستین بار چند شاعر ایرانی با همتایان آلمانی خود به کمک مترجمان اشعار یکدیگر را به زبانهای فارسی و آلمانی برگردانند. يكي از شركتكنندگان در اين برنامه ويژه، دكتر جواد مجابى شاعر، نويسنده و پژوهشگر صاحبنام ايرانى بود كه در گفتگويى با صداى آلمان از جمله از مشكلات نشر كتاب در ايران سخن گفته است.
مصاحبهگر: شهرام اسلامی
دویچهوله: آقای مجابی، صحبتمان را از وضعیت انتشار کتاب بطور کلی در ایران و انتشار کتب ادبی، یعنی در حوزه شعر، رمان، داستان و نمایشنامه آغاز كنيم. آیا وضع انتشار در یکسال و نیم گذشته تغییری کرده است؟ آیا نویسندگان ایرانی با مشکلاتی مواجه هستند و بطور کلی ارزیابی شما از وضع انتشار کتاب در ایران چه گونه است؟
جواد مجابی: من به شنوندگان شما سلام میکنم. در واقع یک نوع سوءتفاهم تاریخی حاکم است در روابط تولیدکنندگان ادبی و حکومتها، امری که منحصر به یک حکومت هم نمیشود. همواره منتقدان اجتماعی را در حکم دشمنان فرض کردهاند و این استمرار پیدا کرده در یک دورهی صدساله تا امروز. با اینکه ما بارها مطرح کرده و نوشتهایم که کار ما، بعنوان نویسنده، نقد خردورزانهی دائمی وضعیت اجتماعی موجود هست و لاغیر. اما متاسفانه همواره مسئلهی کتاب و اجازهی کتاب دستخوش تغییراتی عجیب و غریب بوده و یک دورهی کوتاهی گشایش اندکی پیدا میشود و بعد ناگهان دریچهها بسته میشوند و دوباره یک وضعیت شلکن، سفتکن پیدا میشود و اینها باعث دلسردی بسیاری از نویسندگان جوان میشود. ما که پوستمان کلفت است، ولی طبیعتا بچههای جوان از این قضایا هراس دارند. مسئلهی اصلی این است که در این یکی دوسال اخیر وضع کتاب بهمراتب بد شده است. بسیاری از کتابها اجازه نمیگیرند. ناشران بخش خصوصی در آستانهی ورشکستگی هستند. یورش نشریات دولتی و همینطور انتشارات دولتی به حریم بخش خصوصی بیشتر شده و معلوم نیست چرا!
باید اجازه بدهیم که آدمها انتخاب کنند ناشران خودشان را و اینکه فقط ناشران دولتی بتوانند وضع نشر و نوع کتابها را مشخص کنند، از نظر من این کار درستی نیست. امیدوارم وضعیتی پیش بیاید که کسانی که در امر نشر به اینصورت مداخله میکنند، دست از این کار بردارند و اجازه بدهند نشر اندیشه، آزادی و قلم بطور طبیعی در سطح جامعه جریان پیدا بکند و بدانند که این قضایا همواره و قطعا هم به سود مردم خواهد بود و هم به سود فرهنگ معاصر.
اما، الان بیشتر شعر و رمان در محاق قرار گرفته، اما خوشبختانه بخش نقد ادبی به آثار فلسفی هنوز مورد تطاول قرار نگرفته و خیلی مهم است که نسل جوان ما در یک گسترهی وسیع به مسایل اندیشگی میپردازد، و این مسئله بیسابقه است. یعنی توجه جوانان ما برای درک مدرنیته کاملا به چشم میخورد. شاید قبل از انقلاب مسئلهی مدرنیسم بعنوان ظاهر اوضاعی را نونوارکردن، مطرح بوده است، ولی اینکه خود فکر نو را مطرح کردن و نوآوری در اندیشه، اموری هستند که با کمک بعضی از متفکران ایرانی مطرح شدهاند و با قدرت مطرح شدهاند و گسترش پیدا کردهاند. الان آن کوشش جمعی اندیشمندان ایرانی دارد نتیجه میدهد و جمعیت فراوانی که برای درک مدرنیته این کتابها را نوکاوی میکنند خیلی فراوان اند و به نظر من امیدبخش است.
دویچهوله: پرسش دیگر من در مورد وضعیت نشریات و مجلات بطور کلی و نشریات ادبی بطور مشخص است. با توجه به نقش ويژهای که نشریات و مجلات در رساندن سریع تغییرات فرهنگی دارند، آینده اینگونه نشریات را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
جواد مجابی: در زمینه روزنامهنگاری یک حرکت درستی از روزنامهی «جامعه» شروع شد و به «شرق» انجامید و در «شرق» این فکر به حد قابل قبولی رسید. در «شرق» عدهای از روزنامهنگاران حرفهای با نوعی گشادهدستی و سعهمشرب توانستند با بخشهای متفاوت جامعه روشنفکری ایران تماس بگیرند و این روزنامه به گمان من در حدی قرار داشت که میتوانست انواع سلیقههای ادبی و فرهنگی ایران را انعکاس بدهد که متاسفانه این روزنامه از دست رفت. اگر از «شرق» سخن میگویم، بخاطر این است که نمونه اعلای این روزنامهها بوده و این بدین معنا نیست که روزنامههای دیگر چنین ارزشی نداشتند، ولی بهترین شکل ارائه اطلاعات و آگاهیها را در «شرق» میتوان سراغ کرد. متاسفانه با از دست رفتن این روزنامه یک سقوط عجیب و غریبی را ما در مطالب و در نحوه ارائهی ادبیات و فرهنگ معاصر میبینیم، شاید نوعی بیمزدگی از اینکه آنها هم به تعطیل کشانده بشوند. اگرچه بطور کلی، بجز نمونههای درخشانی مثل «شرق» یا سابقا «آدینه»، «تکاپو»، «دنیای سخن» و نشریات جدی از این قبیل، کمتر ما توانستیم نشریاتی مثل کتاب «جمعه» یا «آرش» یا «اندیشه و هنر» داشته باشیم که اینها تاثیر شگرف روی دانش و آگاهی جوانان داشتند و آنها را به طرف مسایل فرهنگی سوق دادند.
بهرحال حضور نشریات تاثیرگذاری چون کتاب «هفته»، «آرش»، «اندیشه و هنر» و بعدها کتاب «جمعه» روی مخاطبان فرهنگی به گونهای بود که یک راه و رسمی را در آزاداندیشگی مطرح میکرد. هنوز شاید جای آنها خالیست، اگرچه کوشش نشریاتی مثل «گوهران» در زمینه شعر، یا بطورمثال «بخارا» ، مخصوصا با ويژهنامههایی که برای گونترگراس، هاندکه و اکو و دیگران داده اند، و بعضی از مجلات ادبی دیگر، هنوز این اعتقاد را من دارم که اینها دارند تا سرحد توان کار میکنند. ولی کوشش فردی یا کوشش یک گروه آنقدر موثر نیست وقتی که هر آن دل آدم بلرزد که بخاطر یک مطلبی توقیف بشود و بهرحال کارکردن در شرایط دشوار همواره ضایعاتی دارد. امیدوارم که این نشریاتی که هستند بپایند و برای یک جامعه جوان ایرانی که پراز نیاز نوآوری، پر از پرسش، پر از مطالبهی حقوق اجتماعی و فرهنگی هست بتوانند مفری باشند و حالا اگر پاسخگو نیستند، بتوانند دستکم پرسشهای آنها را مطرح کنند.
دویچهوله: سفر شما به آلمان و شرکت در گروههای کار برای ترجمه اشعار خودتان و در ضمن اشعار شعرای آلمانی به فارسی یک تجربهی جدید است. همانطور که در کارگاه ادبیات نیز گفته شد. میخواستم بدانم نظر شخصی شما در رابطه با این تجربه چیست و فکر میکنید که ملاقاتهایی از این نوع میان شعرا، ادبیان و نویسندگان ایرانی با همطرازان آلمانی شان، آیا در آینده میتواند ادامه پیدا کند، و اگر آری، آیا امکان چنین ملاقاتهایی در ایران برای کارهای مشترک فراهم هست؟
جواد مجابی: بدون اینکه در ارزشهای یک رابطه غلو کنیم و آن را یک حادثهی بزرگ بدانیم، من به این تجربه بهعنوان یک آزمون فرهنگی درست نگاه میکنم. اعتقاد دارم که نشستن سه شاعر ایرانی در کنار سه شاعر آلمانی و گفتگو کردن در مورد شعرهایی که پیش روی دارند از شعر فراتر میرود و به فرهنگ اینها ارتباط پیدا میکند. به این معنا که از کلمات شعر، ما میبینیم که پشت کلمات فرهنگ آنجا حضور دارد. از این نظر تجربهی درخشانی بود. مدتها ما راجع به کلمات، عبارات، آیینها و نگرشها صحبت کردیم و این برای هر دوسوی قضیه مفید بود. امیدوارم که یکروزی این تجربه فرهنگی که در عین نزدیکی بین چند هنرمند امکان تبادل معنوی بین فرهنگها را بوجود میآورد، در ایران هم ما شاهدش باشیم و این کار دشوار است. بدین معنا که این تمایل در ما وجود دارد که یکروزی این تجربهی گفتوگوی بین دو فرهنگ در ایران هم انجام بشود. البته خب طبیعتا ترجیح دارد که بین بخش خصوصی باشد، بخش خصوصی حمایت بکند از این قضیه و افراد با کمال میل بتوانند در این بده بستان فکری شرکت کنند. من به این قضایا مخصوصا در مورد جوانها خیلی خوشبین هستم، برای اینکه در آغاز متوجه میشوند هر سخنی که گفته میشود واژه به واژه در ذهن دیگران طنین انداز خواهد بود و آنها سوال خواهند کرد. و این امر آنها را نسبت به انتخاب واژهها، انتخاب فکرها و انتخاب مضامین سختگیرتر خواهد کرد.
دویچهوله: پرسش پایانی من دربارهی کارهای آتی شماست. آیا مشغول کار مشخصی هستید، آیا میتوانید در اینباره برای شنوندگان ما کوتاه توضیحی بدهید؟
جواد مجابی: دوسهتا کار چاپی دارم که بعضیهایش هنوز به ناشر داده نشده است، مثل مجموعه شعری که عنوانش هست «ترانههای مجوسان» و یک مجموعه مقالات که عنوانش هست «شکل نوشتن خود هستم» که در حدود ۱۰۰۰ صفحه از مصاحبهها و مقالاتیست که در این سالها گردآمده. ولی کار اساسیتری که الان دارم ادیت نهاییاش را انجام میدهم که به چاپ بسپارم، که زندگینامه هست که حاصل چندسال کار است. آقایی بنام شلوغی با من مصاحبه کردند راجع به زندگی و کتابهایم و من در این زمینه مفصلا توضیح دادهام. بخش اول این کتاب دارد آماده میشود که بهرحال شکل بیوگرافی دارد. اما بخش دومش نیاز به کار زیادی دارد، برای اینکه من در آنجا خاطرات ۴۰ـ۳۰ سال کار مداوم فرهنگیام را مطرح کردهام و آشناییها و دوستیهایی که با اهل ادب و هنر داشتم و خاطرات فراوانی از نخبگان هنر و ادبیات ایران که امیدوارم در فرصتی چاپ بشود.