يكشنبه 20 خرداد 1386

۵۰ سال خدمت به سينما، درباره هوشنگ کاووسی، احسان نراقی، اعتماد ملی

منبع: روزنامه اعتماد ملی مورخ ۱۶ خرداد ۸۶

خوشوقتم که در اين روزها به مناسبت ورود دکتر هوشنگ کاووسی به ۸۵‌سالگی زندگی‌اش سينماگران و سينمادوستان کشورمان درصدد تجليل از خدمات بزرگ‌ترين سينماشناس ايران برآمده‌اند.
خرسندی من از اين است که من و هوشنگ دو يار دبستانی بوده‌ايم که از بيش از ۶۰ سال پيش روی نيمکت دبيرستان دارالفنون دوستی‌مان آغاز شده است. در سال ششم دبيرستان آنچه مرا در وهله اول به هوشنگ صميمانه نزديک کرد، عشق و علا‌قه او به فرهنگ فرانسه بود. من به جهت اينکه پدرم از کودکی برای من و خواهرانم اغلب از سوابق تحصيلی‌اش در مدرسه آليانس فرانس می‌گفت خاطره مطلوبی از فرانسه در ذهن خودم داشتم. اين را بايد گفته باشم با اينکه پدر من در يک خانواده روحانی پرورش يافته بود ولی با برادرانش در کنار تحصيلا‌ت حوزوی به زبان و فرهنگ فرانسوی عشق و علا‌قه فراوان داشتند.
اين عشق و علا‌قه آنها نظير اکثر جوانان آن زمان نتيجه علا‌قه آنها به نهضت مشروطه و آزاديخواهی بود. هم‌نسلا‌ن پدرم فرانسه را کشور انقلا‌ب و آزادی می‌دانستند، من در چنين محيطی پرورش يافته بودم. لذا در اولين ديداری که در مدرسه دارالفنون در درس فرانسه با هوشنگ داشتم و شيفتگی او را به زبان و فرهنگ فرانسه ديدم، حس کردم گمشده خودم را در اين مکان پيدا کرده‌ام از آنجا بود که دوستی ما آغاز شد و تا اين زمان پايدار ماند.
سپس در سال ۱۹۴۷ که من برای ادامه تحصيلا‌تم به دانشگاه ژنو آمدم در تابستان آن سال به قصد شرکت در فستيوال بين‌المللی جوانان که در شهر پراگ برگزار می‌شد به پاريس رفتم. اين اولين ديدار من از اين شهر بزرگ تاريخی بود که مرا سخت شيفته کرد.
شکوه و زيبايی‌های تاريخی اين شهر به اضافه ديدار با هوشنگ که يکسال قبل او هم برای ادامه تحصيل به پاريس آمده بود مرا از رفتن به پراگ منصرف کرد و کشف و شناخت پاريس به همراه هوشنگ به صورت برنامه منظم مدت دو ماه مرا سخت مشغول کرد به هر نقطه‌ای که پا می‌گذاشتيم از کنار هر بنايی که می‌گذشتيم، دوست باذوق و تاريخ‌دان من با دانشی فراگير، گذشته‌های اين شهر را به من می‌شناساند.
فی‌المثل می‌گفت اينجا پارک لوگزامبورگ است که به گفته ويکتور هوگو در کتاب بينوايان کوزت و ماريوس با هم ملا‌قات می‌کردند يا اينکه اينجا ميدان باستی است که قبل از انقلا‌ب کبير فرانسه قلعه‌ای با ديوارهای بلند و بسيار ضخيم محل نگهداری زندانيان بوده است که روز ۱۴ ژوئيه ۱۹۷۹ به دست انقلا‌بيون فتح شد و آنها بنای تخريب آن را گذاشتند و اين روز را از آن زمان تاکنون فرانسوی‌ها روز انقلا‌ب ناميدند به همين ترتيب ديدار ساير بناهای تاريخی در پاريس را دنبال می‌کرديم. شب‌ها هم اغلب به تئاتر می‌رفتيم، نمايشنامه‌های نويسندگانی بزرگ چون مولير و راسين و کرنی را می‌ديديم. طبيعتا سينمای پربار بعد از جنگ فرانسه را از نظر دور نمی‌داشتيم، بعد از بيرون آمدن از سينما من از تفسيرهايی که هوشنگ با حافظه عجيب و ذوق بی‌نظيرش برايم می‌گفت، پی به فرهنگ وسيع سينمايی او می‌بردم، بعد که او را از نظر تحصيلا‌ت و کار و شغل غرق در سينما ديدم، به دوستان گفتم هوشنگ چه مرد سعادتمندی است که می‌تواند به شغلش اينچنين عشق بورزد.
هوشنگ قبل از اينکه به عالم سينما پا بگذارد، به علت آشنايی‌اش از نوجوانی به زبان فرانسه، به يک فرانسوی شباهت داشت که وارد جهان سينما می‌شود؛ يعنی ديگر برای او صنعت سينما يک فراورد وارداتی و خارجی نبود، يعنی به‌آسانی برای او اين صنعت قابل همزيستی با داستان همراهش بود. با اين احساس و بينش بود که توانست به‌آسانی در ايران تاريخ جهانی سينما را هم به‌عنوان معلم و هم به‌عنوان منتقد مطرح کند. ضمنا تسلط او به ادبيات وتاريخ مغرب زمين به او اين امکان را می‌داد تا او بتواند شرايط و محيط فرهنگی کشورهای غربی را به هموطنانش بشناساند.
با همين انگيزه است که او درباره نقد سينمايی در مجله سينما در مقاله‌ای تحت عنوان <نقد، نقد است> می‌نويسد <برای يک ناقد تمام عيار جنبه‌های مختلف يک فيلم از تکنيک و هنر گرفته تا سياست و جامعه مورد نظر است لذا ناقد بايد دارای دانش وسيع باشد و برای اين دانش نمی‌توان حد و مرز تعيين کرد. بيشتر و هرچه بيشتر.>
اين وسعت ديد طبيعتا هم کار فيلمساز و هم کار بازيگران را دشوارتر می‌کند. ضمنا اين را هم اضافه کنم که او به عکس خيلی از روشنفکران و هنرمندان ما که در اين ۵۰ سال اخير تحت تاثير ايدئولوژی‌های خارجی بودند محدوده فعاليتش را از اينگونه موارد دور نگه داشت در نتيجه از راه سينما توانست به فرهنگ و دانش اجتماعی و هنری هموطنانش به‌طور موثر خدمت کند يعنی دکتر کاووسی طی چندين دهه هم در کلا‌س درس و هم در نقد فيلم دائما فعال بود و در عين حال به عنوان معلم و نقاد سختگير معرفی شده بود و اين سختگيری را در فيلم فارسی با بی‌پروايی حتی با بی‌رحمی دنبال کرد و از اين راه توانست به اعتلا‌ی فيلم ايرانی کمک کند و همه عالم سينما از قبيل فيلمساز و بازی کن و بيننده را متوجه مسووليت‌های خودشان کند و به همه افراد ثابت کرد که فيلم و سينما نه وسيله سرگرمی و نه وسيله تفريح است. بلکه قبل از همه چيز سينما وسيله شناخت ديگران و وسيله اعتلا‌ی فرهنگی خود افراد در جامعه است.
کاووسی در کشورهای منطقه اثر مهمی به جا گذارده است. روزنامه <السينما> در بغداد سال‌ها مقالا‌ت او را به زبان عربی در بغداد مرتبا به چاپ رساند، او اولين فستيوال بين‌المللی فيلم را در سال ۱۹۳۷ در تهران برقرار کرد و در تلويزيون برنامه منظمی برای مرور شاهکارهای سينما در جهان با تفسير به‌طور منظم دنبال کرد و به همت رضا قطبی خانه فرهنگ فيلم را در تلويزيون درباره آرشيو شاهکارهای سينما درحدود ۵۰۰ برنامه جمع‌آوری کرد.
او در مبارزه با ابتذال و سهل‌انگاری عامل بيداری و هوشياری علا‌قه‌مندان شد. از همه مهم‌تر به خاطر عشق به اين سرزمين و فرزندان ايران زمين به عکس عده‌ای از افراد وابسته به سينما که در سال‌های اوليه انقلا‌ب فرار را برقرار ترجيح دادند و با مهاجرت به خارج ميدان را خالی کردند سال‌های بحرانی صنعت سينما را با بردباری و همچنان با اميد روزهای بهتر تحمل کرد و سپس با وجود بيماری شديد قلبی و تحمل چندين عمل جراحی چون سربازی مخلص و با ايمان يک لحظه سنگر را ترک نکرد و تا جان در بدن داشت از کار و کوشش نهراسيد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

نمونه گويای اين حضور دائم او در جبهه ضد ابتذال و جنجال‌های بيهوده تحليل عالی او درباره فيلم ۳۰۰ است که در خردادماه مجله فيلم به چاپ رسانده است. او بعد از يک تحقيق دقيق تاريخی از جنگ های مديک با جرات و صلا‌بت هميشگی اش در پايان اين مقاله پرهيجان و جنجالی که اين فيلم در ايران برانگيخته است چنين نتيجه می‌گيرد: <اگر اين فيلمساز نادان و سفارش‌دهندگان او سوءنيتی داشته‌اند، ندانسته‌اند که نه پارسيان ديروز را با ايرانيان امروز شباهتی است و نه يونانيان و اسپارتيان ديروز را با يونانيان و اسپارتيان امروز قرابتی و می‌افزايم اگر در آنچه در اين فيلم ديالوگ ناميده شده کلمه ايران و ايرانيان به کار رفته باشد حماقت محض است و اگر پارس و پارسيان به کار رفته و در زيرنويس به زبان فارسی، ايران و ايرانيان ترجمه شده که اشتباهی است بس بزرگ در هر حال من به صاحبان قلم انتقاد سينمايی خودمان يادآوری می کنم که از نقد و تفسير اين مهمل سينمايی بپرهيزند. چون هرگونه نقد به آن بها می‌دهد. زيرا که سينما دوست آگاه می‌داند دلقک‌بازی‌های بی‌محتوا و ادعاهای پوچ در کار دکوپاژ و مونتاژ يک فيلم چيزهايی نيستند که در نظر، سينما به حساب آيند...
۳۰۰ مطلقا ارتباط با حقيقت واقعه تاريخی ندارد و هاليوود خواسته با اين فيلم و فيلم‌های ديگری دکان سوسيس‌سازی‌اش تعطيل نشود.>
من هم با اجازه خوانندگان عزيز نتيجه می‌گيرم و می‌گويم هنر دکتر هوشنگ کاووسی اين بود که به کمک هنرمندان ديگر با وجود اقامت در غربت هرگز در غربت ايران و سينمای ايران را فراموش نکرده است و همچنان کمک موثری به ايجاد فرهنگ جامع‌الا‌طراف سينمايی در ايران کردند و هم بيننده و هم سازنده فيلم را با فرهنگ جديد آشنا کردند.

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/33421

فهرست زير سايت هايي هستند که به '۵۰ سال خدمت به سينما، درباره هوشنگ کاووسی، احسان نراقی، اعتماد ملی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016