چهارشنبه 31 مرداد 1386

نامه سرگشاده به فرهنگ دوستان ايران، به مناسبت آغاز سومين سال تاسيس کميته بين المللی نجات پاسارگاد، شکوه ميرزادگی

مردمان بسياری از کشورها ، در شديدترين شرايط تاريخی خود، و حتی در ميانه ی جنگ هاي توانفرسا و نفس گير چندين ساله، نيز نه تنها از انديشه ی آثار ملی، فرهنگی و تاريخی خودشان غافل نشده و بلکه، در پی هر خطری، بيش از گذشته به حفظ و نگاهداری از آن همت کرده اند. آنها اتفاقاً درست در اين گونه لحظات حساس تاريخی دريافته اند که بدون پشتوانه های فرهنگی، ملی و تاريخی خود توان هيچ مبارزه ای را نداشته و در رويارويي با ديکتاتوری ها، تهاجم ها و نهادهای فاشيستی داخلی و خارجی قدرت دفاع نخواهند داشت.
ما اکنون به روشنی می بينيم که دست هايي سعی دارند ذهن مردمان ما را از فرهنگ و هويت خود خالی کنند تا شايد نيرو و توان آن ها را در رويارويي با آن چه بر سر شان می آيد تضعيف نمايند

نامه سرگشاده به فرهنگ دوستان ايران، به مناسبت آغاز سومين سال تاسيس کميته بين المللی نجات پاسارگاد

خانم ها، آقايان!
بنا بر اسناد و مدارک غير قابل انکار ـ از نظرات کارشناسان و باستانشناسان و کاوشگران دلسوز سرزمين مان گرفته تا عکس ها و فيلم های موجود ـ و همچنين بر اساس نوشته های خبرنگاران شجاع و علاقمند به فرهنگ ايرانزمين، کليه آثار باستانی و فرهنگی و تاريخی کشورمان در لبه ی نابودی قرار گرفته اند. اين وضعيت به خصوص از زمان روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد و رياست آقای اسفنديار رحيم مشايي بر سازمان ميراث فرهنگی و انتخاب همراهانی ناآشنا به امور، چه در حوزه ی فرهنگ ايرانزمين و چه در قلمروی فرهنگ امروز جهانی، روز به روز شدت گرفته است.
براساس اين مدارک و اسناد، تقريباً کليه آثار باستانی، تاريخی و فرهنگی مربوط به قبل از اسلام و بيشتر آثار غير مذهبی يا در ارتباط با مذاهب ديگر، مثل کليساهای قديمی و يا معابد زرتشتی، به طور کاملا عمدی و به صورت روزمره، يا به ويرانی کشانده شده اند و يا هم اکنون در آستانه ی ويران شدن قرار دارند. اين آثار يا به دست باد و باران و طبيعت رها شده و يا به وسيله ی «افراد ناشناس!» تخريب شده اند. همچنين افرادی که با نام «حفاران غير مجاز» معروف اند در روز روشن منطقه های باستانی را زير و رو کرده و آثار ارزشمند باستانی ايران را به سرقت می برند و اين آثار پس از چندی سر از موزه های شخصی و عمومی کشورهای ديگر در می آوردند.
«موجه» ترين شکل اين ويرانگری هم با مدد گرفتن از سد ها، دکل های برق، کارخانه های مواد شيميايي، ريل های قطار، انفجارهای پياپی برای جاده سازی، فرودگاه سازی، استفاده از معادن و .. انجام می گيرد و، پس از آغاز هر پروژه ی ويرانگری، همواره گفته می شود که اين تأسيسات «به صورت تصادفی» درست از وسط محوطه های باستانی و مهمترين آثار تاريخی ـ فرهنگی ما سر درآورده اند. اما شگفت اين که هيچ کدام از اين عمليات «تصادفاً» در کنار مسجدی صورت نمی گيرند و «حفاران غيرمجاز» به ناشناس ترين و دورافتاده ترين امامزاده ها هم کاری ندارند!
از آن جا که رؤسای «سازمان ميراث فرهنگی»، که در عمل و با شدت هر چه تمام به ستيزی روشن با تاريخ و فرهنگ ايرانی ما برخاسته اند، می دانند که اعمال شان در نظر هيچ انسان با فرهنگی قابل قبول نيست، اخيرا به صورتی نمايشی و گسترده در روزنامه ها، تلويزيون ها و راديوهای دولتی، مدام از خدمات «انجام نداده» خود سخن می گويند و سعی در پوشاندن خلاف کاری های خود دارند. اين آقايان که چندی پيش تبليغات و جنجالی گسترده را در مورد يک فيلم بازاری بی محتوای هاليوودی به راه انداختند، حتی قادر نبوده اند ـ و به باور ما نخواسته اند ـ که در مورد الواح هخامنشی در آمريکا، و اموال تاريخی جيرفت در انگلستان، اقدامی اساسی انجام دهند ـ حداقل از همان نوع اقداماتی که در ارتباط با مسجد القصی، که متعلق به کشوری ديگر است، انجام داده اند.

خانم ها، آقايان!
درست است که سرزمين ما اکنون از نظر سياسی، اقتصادی، و اجتماعی در شرايطی حساس و هراس انگيز به سر می برد؛ اما وجود اين شرايط سبب نمی شود که ما بدون دست زدن به هيچ اقدامی اجازه دهيم تا در مقابل چشمان مان فرهنگ و تاريخ ما را نابود کرده و هويت ما را مغشوش جلوه دهند. فراموش نکنيم که مردمان کشورهايي چون فرانسه، يونان، ايتاليا، و بسياری از کشورهای ديگر، در شديدترين شرايط تاريخی خود، و حتی در ميانه ی جنگ هاي توانفرسا و نفس گير چندين ساله، نيز نه تنها از انديشه ی آثار ملی، فرهنگی و تاريخی خودشان غافل نشده و بلکه، در پی هر خطری، بيش از گذشته به حفظ و نگاهداری از آن همت کرده اند. آنها اتفاقاً درست در اين گونه لحظات حساس تاريخی دريافته اند که بدون پشتوانه های فرهنگی، ملی و تاريخی خود توان هيچ مبارزه ای را نداشته و در رويارويي با ديکتاتوری ها، تهاجم ها و نهادهای فاشيستی داخلی و خارجی قدرت دفاع نخواهند داشت.
ما اکنون به روشنی می بينيم که دست هايي سعی دارند ذهن مردمان ما را از فرهنگ و هويت خود خالی کنند تا شايد نيرو و توان آن ها را در رويارويي با آن چه بر سر شان می آيد تضعيف نمايند.
کميته بين المللی نجات پاسارگاد، در آغاز سومين سال تلاش های خود برای حفظ و نجات آثار فرهنگی و تاريخی ايرانزمين و به ويژه دشت پاسارگاد، که آغازگاه تاريخی ما ايرانيان است، بر اساس صدها سند و عکس و فيلم موجود، به اين نتيجه رسيده است که اگر وضع چنين پيش برود و اگر ما و شما ساکت بنشينيم، نسل بعدی ما از کل آثار فرهنگی عظيم و جهانی خود که تا کنون کشف شده اند چيزی در دست نخواهد داشت.
مردمان فرهنگ دوست و آگاه از هويت و فرهنگ خردپذير، صلح دوست و زيبای ما البته که بيش از افرادی که چنين شناختی را ندارند در مقابل آيندگان مسئول هستند. سکوت ما يعنی اجازه دادن به نابودی خرد، نابودی راستی، و نابودی ريشه های فرهنگی و تاريخی سرزمينی که همه ی غرور و افتخارش در فرهنگی است که زاينده ی تمدن و توجه به حقوق انسان ها بوده و اين ارزش ها را همچون سپرده ای به جهانيان عرضه داشته است.
روشن است که با حکومتی چون آن چه که اکنون بر ايران فرمان می راند سخن از منطق و خرد و راستی نمی توان گفت و نيز نمی توان با سازمان بساز و بفروشی که به غلط نام سازمان ميراث فرهنگی را بر خود دارد و فقط در طی دو سال گذشته ده ها اثر جهانی و با ارزش را به عمد به ويرانی کشانده است سخن از ارزش های فرهنگی و ميراث بشری گفت؛ اما ما می توانيم، در راستای به دست آوردن حق تاريخی خود، از سازمان های مسئول جهانی کمک بخواهيم و هم آن ها را مورد پرسش قرار دهيم که چرا به ميراث جهانی ما بی توجه هستند.
بله، متاسفانه، سازمان هايي چون يونسکو، به دليل قوانين دست و پاگيری که دارند، تنها و همچنان صدای دولت ها را می شنوند و سخن آن ها را به عنوان صدای مردمانشان مورد توجه قرار می دهند. در عين حال، نمايندگانی که، بنام سرزمين مان و برای ارائه گزارش کارهای حکومت ايران در راستای حفظ آثار باستانی، در اين سازمان ها به کار مشغولند، در واقع فرستادگان و کارمندان همين دولت و همين «سازمان ميراث فرهنگی» هستند و همان روشی را به پيش می برند که به آن ها ديکته می شود. اما، و همه ی نکته در اين است که، مفاد اساسنامه های موسسات بين المللی، که همگی ريشه در تمدن امروز بشری دارند، قوانينی مذهبی نيستند که قابل تغيير نباشد. ما می توانيم مردمان اولين سرزمينی باشيم که از اين موسسات جهانی بخواهيم که به جای شنيدن صدای دولت ها، که لزوماً نماينده ملت های خويش نيستند، به صدای مردم گوش کنند و بر اساس وظيفه ای که دارند از ميراث و گنجينه های بشری در خطر ما حمايت نمايند.
ممکن است که آن ها در ابتدا، و همانگونه که تا به حال، به خواست بر حق ما توجهی نشان ندهند اما ما می توانيم، با متوجه کردن مردمان ديگر کشورها و جلب پشتيبانی شان، اين خواست متمدنانه را به کرسی بنشانيم.
به همين مناسبت، کميته بين المللی نجات پاسارگاد هدف سال آينده خود را بر پايه آشنا کردن هر چه بيشتر مردمان ايرانزمين و موسسات فرهنگی، دانشگاه ها و مردمان کشورهای جهان با اعمال ضد فرهنگی مسئولان «سازمان ميراث فرهنگی» در ايران، تعيين کرده است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

خانم ها، آقايان!
ما، در کميته بين المللی نجات پاسارگاد، از شما مردم فرهنگ دوست ايرانی در سراسر جهان تقاضا می کنيم که در اين اقدام با ما همراه شويد تا از اين پس، در پاسخ گويی به مسئوليت های اخلاقی و انسانی خود در قبال فرهنگ و تاريخ سرزمين مان، با همکاری و ياری يکديگر گام هایی بلندتر و مؤثرتری از گذشته برداريم.

آگوست ۲۰۰۷
با مهر و احترام، شکوه ميرزادگی
از طرف کميته بين المللی نجات پاسارگاد

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/34106

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نامه سرگشاده به فرهنگ دوستان ايران، به مناسبت آغاز سومين سال تاسيس کميته بين المللی نجات پاسارگاد، شکوه ميرزادگی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016