دوشنبه 5 شهريور 1386

شهرياری ِ جشن ِ شهريورگان، شادمان باد! احمد پناهنده

هنوز شادی و شادابی ِ جشن ِ بی مرگی ِ امردادگان را در پهنای ِ ديده و دل، شادمانيم که نم نمک شهريور ماه از راه می رسد و جشنی ديگر را با خود به سرای ِ جانان، سرزمين ِ جشن سالاران ارمغان می آورد.
ماهی سزاوار ِ شادمانی که پاره های جگر زمين، پس از پختگی و رسايی در امردادگان، رونق ِ فراوانی ِ محصول را در همه سويش به برداشت می رساند.
برنج زاران و گندم زاران خوشه های پر دانه و برشان را چون فرشی طلا گون در ازدحام شادمانی برزگران، هوای ِ مطبوع ِ شهريور ماه را به نسيمی دلفروز، معطر می کنند.
طبيعت ِ سبز ِ پر نشاط، پس از تلاش ِ سرشار از باروری، آنچه را که در دامن خود پرورده است، به زمين می گذارد تا برای رفع خستگی، به آهستگی، در پائيز ِ در راه، به استراحتگاه ِ زمان برود و خوابی به چشمان بياورد.
خورشيد از بالا بلند ِ نردبان ِ زمان، آهسته آهسته فرود می آيد و داغی هوای امردادگان را به خنکی مطبوع شهريورگان، فرو می کشد.
نور و روشنايی پس از فرمانروايی در تيرگان و امردادگان، قله خورشيد را در شهريورگان، آهسته آهسته پائين می آيند تا به تعادل ِ روز و شب، به مهرگان برسند.
برگهای ِ درختان و بوته ها هر آنچه که در گرمای ِ امردادگان اندوخته و پرورده کرده بودند، به بَرَشان بخشيدند تا به ثمر برسند و خود رنگ ِ رخساره را رنگا رنگين به انتظار نشستند تا در پائيز ِ در راه فرو ريزند.
ارتش کبوتران و گنجشکان شادمانند از فراوانی دانه و قوت، در کشتزاران و شادابند از شادی ِ جشن شهريورگان، نشسته بر خوشه های برنج، در برنجزاران و سيرابند از زندگی ِ با صفا در گندم زاران.
بچه های ِ مدرسه رو، شادمان از خنده ی زندگی ِ پر تلاش، بر لب پدران ومادران، که محصول را به پايانه ی برداشت رساندند، خود را برای پوشاک ِ نو آماده می کنند که پدران از پس ِ برداشت ِ حاصل، آن را ارمغان می آورند.

آه . . .
چه می گويم و چه حالی مرا به آن سرای ِ دل و جان در پرواز است؟
آن روزهای ِ جوان سالارم که دل در کشتزار و جان در باغ و گلزار داشتم و بلوغ شدن برنج را در برنج زاران، از جوی ِ باردار در خزانه، تا دانه های سوار بر خوشه ها ی ِ برنج، همواره تماشاگر بودم و با دست های ِ خود برگ ِ نرم ِ لطيف ِ توت را با ساتور خرد می کردم و در دهان ِ کِرمک های ابريشم می گذاشتم تا به کِرم شدن بالغ گردند و آنگاه با بلعيدن ِ برگ ِ توت، بزرگ و درازتر شوند تا به خواب بروند و پيله ای به دور خود بتنند، سی سال گذشته است.
اما هنوز شادمانی ِ برزگران را با خانواده، پس از تلاش ِ برداشت ِ محصول، در آينه ی ِ نگاهم حس می کنم و جمع کردن پيله ها از جای جای ِ لای ِ شاخه های خشکيده را در بند بند انگشتانم در خاطر دارم که خيال ِ پرواز، در شهريورگان به سرم زده است تا با مهربان ياران ِ ايام ِ عشق سالار ِ جوانيم باشم و شريک گردم در شادمانی آنان، به درازای سی سال.

جشن ِ شهريورگان
در جشن ِ بی مرگی امردادگان نوشته بودم:
" بی گمان فرهنگ ِ گوهر آفرين و سنن ِ سالار ِ ملی ِ ملت ِ ايران، سرشار است از جشن و سرور و شادمانی و شاد خواری و شادخوانی و شاد گويی و شاد رقصی و فرهنگ عزا و ماتم و مصيبت و گريه و سينه زنی و قمه زنی را در آن، جايگاهی نبوده و نيست. زيرا ايرانيان در هرماه، يک روز را به مناسبت هم نام شدن با ماه، جشن می گرفتند و شادی و شادمانی می کردند.
نام اين جشن ها، در تاريخ ايرانيان فروردين گان، ارديبهشت گان، خردادگان، تيرگان، امردادگان، شهريورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، ديگان، بهمن گان و اسفندگان ثبت شده است."
اکنون بر آن می افزايم که:
گذشته از اين، در عهد نياکانمان در ايران ِ باستان، هر روزی از ماه نامی داشت.
به عنوان مثال روز اول ِ هر ماه بنام اهورا مزدا بود، روز دوم بنام بهمن يا سرشت و خرد ِ پاک نام داشت، روز سوم بنام ارديبهشت يعنی سمبل پاکی و راستی و زلالی ِ خرد و جان و دل بود، روز چهارم بنام شهريور، نماد فرمانروايی، شهرياری، پادشاهی و دادگری بود عليه بيداد و ... درفرهنگ ِ نياکانمان ثبت شد.
بنا براين روز چهارم هرماه شهريور نام دارد و اين روز چون با نام ِ ماه ِ شهريور، همنام می گردد، نياکانمان اين روز را جشن می گرفتند. اما همانگونه که در نوشته ی جشن امردادگان آمد، به دليل تغييرات ِ سالشمار ِ باستان با اکنون، اين جشن بايستی منطبق با زمان برگزاری در باستان، پنج روز جلوتر يعنی در ۳۰ امرداد ماه برگزار شود که البته هر چند از نظر ِ تطابق ِ زمانی ِ کنونی، با باستان درست است اما ديگر در شهريور ماه ِ کنونی نيست. به همين منظور گفته استاد جليل دوستخواه، در اين باره را بايد پذيرفت.
آنجا که می گويد اين جشن ها را بايد در همان روز تعيين شده در ايران ِ باستان، جشن گرفت نه يک روز جلوتر و نه يک روز عقب تر.
اما به دنبال ِ اين پذيرش، پيشنهاد می کنم که در کنار ِ برگزاری اين جشن های ماهانه در همان روزهايی که نياکانمان برگزار می کردند، در روزهايی که سالشمار کنونی، مطابق ِ زمانی، منطبق بر سال شمار باستان می شود، چنين روزهايی را هم جشن بگيريم و از اين طريق بگذاريم بر اعياد ِ سرور و شادمانی ما افزون و افزونتر گردد و غم و ناله و لابه هر چه منزوی تر.
ابوريحان می نويسد: " شهريور ماه روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن می باشد و آنرا شهريورگان گويند . معنی شهريور دوستی و آرزو است شهريور فرشته ايست که به جواهر هفتگانه از قبيل طلا و نقره و ديگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنيا و مردم بآنها بستگی دارد موکل است."
زرتشت در يسنا ۲۸ در نيايش اهورا مزدا می سرايد:
" ... پس به نيايش برخيزيد، به سرودهای من گوش فرا دهيد و به ياری من بشتابيد تا آرمش و آسايش را به جهان باز برگردانيم و نيروی خلل ناپذير ِ شهرياری ِ اهورايی ( خشترا ) را در جهان استوار کنيم ..." (۱)
آری:
" سومين فروزه ی اصلی ِ اهورا مزدا " خشتر " يا شهريور است که به معنای توان و شهرياری ِ اهورايی است.
نيروی بدنی و مادی با نيروی اهورايی و مينوی تفاوت دارد. نيروی اهورايی می تواند با توان بدنی همراه باشد ولی هر نيروی بدنی الزامأ با نيروی مينوی همراه نيست." (۲)
در يسنا ۵۱ در بند ۱ و ۲ آمده است:

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

" گران بهاترين بخشش اهورايی به خردمندان ِ نيکوکار و راستکار، شهرياری ِ اهورايی است. شهرياری ِ اهورايی، نيروی مينوی است که در انديشه، گفتار و کردار ِ آدمی، به شکل ِ منش نيک، خوبی و مهر و فروتنی جلوه گر می شود و آدمی را به خدمت به ديگران، سازندگی و تازه کردن ِ جهان وا می دارد. به اين شهرياری و نيرو، تنها با کردار نيک و راستی می توان دسترسی يافت. اين نيرو و شهرياری (خشترا )، داده ی خدايی است و به آن کس که به رسايی برسد، ارزانی می شود." (۳)

آری:
همانگونه که در نوشته امردادگان آمده است، پاره های جگر ِ طبيعت ِ سبز ِ شاداب پس از عبور از آبريزگان ( تيرگان )، در امردادگان، به پختگی و رسايی در همه سويش می رسد و نيروی " خشتر " را در شهريورگان کسب می کند و آن را در طبق اخلاص به ما زمينيان ارزانی می دارد.
حال ما آدميان بکوشيم که آن پختگی ِ سزاوار ِ امردادگان را با پندار و گفتار و کردار نيک، در خود به رسايی برسانيم تا از پس ِ اين پختگی و رسايی ِ سزاوار، نيروی " خشتر " را در خود جشن بگيريم.

شهرياری ِ جشن ِ شهريورگان بر همه ی شما شادمان باد!

دکتر احمد پناهنده


(۱) و (۲) و (۳) بر گرفته از کتاب ِ ديدی نو از دينی کهن اثر ِ دکتر فرهنگ مهر، چاپ ِ دوم، صفحه ی۲۰۷ و ۲۴۱

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/34123

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'شهرياری ِ جشن ِ شهريورگان، شادمان باد! احمد پناهنده' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016