پس از موفقيت ترانه رپ “ما مرد نيستيم“، گروه تپش ۲۰۱۲ در آلمان ترانه اجتماعی – انتقادی ديگری را در سايت اينترنتی يوتيوب عرضه کرده است: ترانهای بنام “ما آخر خطيم“ که سراينده و خواننده آن شاهين نجفی است. شاهين نجفی در اين رپ صدای اعتراض جوانان را به فساد و دورويی در جامعه ايران بازتاب میدهد.
"ما آخر خطيم"
وقتی چشاتو وا میکنی میبينی دور و برت
يه مشت جنازهن که میزنن توی سرت
از پدر و مادرم يه روز دلسرد ميشی
چرا چون اونام میخوان مث گوسفند باشی
اما من تو رَگام خون نسل وحشيه
که به اون چيزی که تو داری ميگی بیاعتقاده
قصهای که چيزی به من ياد نداده
جز فقر و بدبختی و خيلی ساده -
بگم همه چی رو به زوال و فساده
نمونده سلاحی واسهمون جز اين فرياده
از حرفام ببين حاجی وحشت نکن
ما از دوتا نسليم، فرق داريم، میدونی که چون
زيرآبی ميری و زير و رو همهش میکشی
ما نئشه دشنه میکشيم پس گوش کن
وقتی فراری چاردهساله توک میزنی و
دمدستی هفت تا زيرخواب داری بده
تو هم که خودت حيرون زير کمری و
میدونی خماری تو اين زمينه بده؛
پس فتوات ديگه چيه که خودتم اهلشی و
مسببی و آلودهش شدی؟
حاجی من و تو فرق میکنيم، من تکپرم
اما تو جوجهکشی داری، صادر میکنی
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی تو که يه من ريش و پشمی وصلته و
تسبيحی تو دستته
که تأثير داره حتمن تو مخ زدن صيغهايا
از چيزی دم بزن که اگه کرهخوری بشه اسهال نشی
حاجی بده طمع نکن
حاجی تو میدونی چرا تل و کک و بنگ و شيشه،
مثل نقل و نبات تو دستمه
حاجی من میدونم نسلمون چطور داره نابود ميشه
تو ديگه قلع و قمع نکن
ميگی:
ديديد آمريکا باعث بدبختيمونه؟
ديديد گوشت و مرغ گرونه، تقصير اونه؟
ميگی:
فقر و فحشا از امثال بوش بود
همه چی درسته، دست اجنبی توش بود
ميگی:
هرچی اومد سرمون از استکباره
غارت شديم عمری، اين يعنی استعماره
زندگی نيست اين، بردگی تو استثماره
حاجی "نه غربی، نه شرقی" ت فقط يه شعاره
عمو من گشنمه، حق هستهايم چيه؟
هنوز سند خونهمون گروئه واسهی ديه
آخهرو اينجوری خر نمیکنن شر م
هنوز صورتم از سيلیهای تو گرمه
تو که هموطنی چه گلی به سرم زدی؟
همون چيزايی هم که داشتم ازم گرفتی
جز اين حس سرخوردگی چی به من دادی؟
که همه غوطه بخوريم تو لجن و پليدی
تو میخواستی دين بدی، دنيارم گرفتی
حاجی بیرودروايسی بگم: ريدی
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
آخه نوکرتم، تويی که حرم داری
با دافات نماز جماعت بهجا مياری
به ما که میرسی چرا تقوا دستهخره؟
ما چهمونه؟ چیمون تو حال کردن ازت کمتره؟
يه زمان تا دسته ما رو کردی...، نصيحت
خب بذار منم يه بار بکنم...، صحبت
تو که فرق گوشت و انجيرو نمیدونی
ميون فرق چندتا سوراخ حيرونی
واسهت پيتزا سوسمار بايد سرو بشه
در اصل کلهپاچه ملخ صبحونته، نمیدونی
ببين ما رو با کيا آوردن سيزده به در
آخه تو چرا شورت پات نيست بیپدر؟
نه شايدم تيزبازيه، بچه زرنگی
اينجور راحت در مياری و هرجا فرو میکنی
همينجوری سی سال بهت داديم...، فرصت
يه روز ميشه که تو هم بايد بدی...، عاقبت
پس واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
حاجی واسه ما ديگه جانماز آب نکش
حاجی ما آخر خطيم، کو بدترش؟
آنچه در بالا خوانديد، متن ترانه “ما آخر خطيم“ است. نسلی را که شاهين نجفی، سراينده ترانه رپ “ما آخر خطيم“ به آن تعلق دارد “نسل پس از انقلاب“ نام نهادهاند. اين نسل در جامعهای رشد يافته که درگير مسايلی بوده که در تصنيف به آنها اشاره شده، تجربياتی تکاندهنده که نمیتوان فراموششان کرد. اين نسل، مدام با تناقضات درگير بوده است، تناقض حرف و عمل، تناقض نيت و نتيجه، تناقض ظاهر و باطن. حوادث پشت سر هم میآيند و فرصتی نمیماند تا بر سيل رخدادهای متناقض انديشه شود. غم نان هم هست، و دوندگیای پايانناپذير که فرصتی برای فکر کردن باقی نمیگذارد.
مسئله نسلها
“ما آخر خطيم“ فرياد جوانانی است که دلسرد از پدر و مادرهايشاناند، پدر و مادرهايی که فرزندان خود را به غيرسياسی بودن و سکوت فرامیخوانند تا جانشان را حفظ کنند. اين رپ با اعتراض به نسل پيش از خود آغاز میشود، که خود خويشتن را “نسل سوخته“ ناميده است. نسلی که زمانی در پی اصلاح جامعه بود، اما مرعوب قدرت و سرکوب گشت. و حال از فرزندانش هم میخواهد که دم برنياورند.
شاهين نجفی در اين باره میگويد: “اصلا اين ديگر در ايران مثال شده که “آقا نسبت به سياست بیتوجه باشيد، دخالت نکنيد، به ما ربطی ندارد، اين همه کشته شدند، شما هم کشته میشويد، چه چيز عوض شد؟ يکی میآيد که از آن يکی بدتر است.“
اينها حرفهايی است که امروزه در ميان خانوادههای ايرانی از طرف پدر و مادرها زده میشود. از يک طرف قابل درک است؛ به هر حال پدر و مادرند. ولی از يک طرف ديگر اين به هر حال انفعال سياسیای است که در جامعه ما به وجود آمده و اين را ما هنوز باور نکردهايم که هيچ کس وضعيت ما را عوض نخواهد کرد، جز خودمان. و مطمئنا ما برای اين مسئله که بخواهيم به جامعهای آزاد و دموکراتيک برسيم، مجبوريم تاوان بدهيم، تاوان مالی، جانی و وقتی. ما ناگزيريم که اين کار را بکنيم و هيچ ملتی به آزادی نخواهد رسيد، مگر اينکه اين مراحل را طی کند.“
به گفته شاعر، اگر نسل قديم انفعال را میخواهد، اما نسل جديد فعال و عصيانگر است. مخاطبان شعر شاهين نجفی جوانان در ايران هستند. به گفته نجفی ترانه “ما مردنيستيم“، که بخاطر توجهش به جنبش زنان ايران و انتقادش از مردان در ظرف مدت کوتاهی توجه بسياری از ايرانيان را برانگيخت، نسبت به ترانه رپ جديد او مخاطبان وسيعتری داشت. مخاطبان را زن و مرد و پير و جوان تشکيل میدادند. اما به گفته نجفی “در مورد “ما آخر خطيم“ مخاطبان دست چينتر میشوند، چون مسئله رک تر است و موضوع شايد موضوع همه نيست و به آن فکر نمیکنند، نوع گفتن جوری است که به مذاق همه خوش نمیآيد. آنهايی که رپ را نمیشناسند ممکن است کمی توی ذوقشان بخورد. اما در “ما مرد نيستيم“ اين مسئله نبود، رپی احساسی بود که در درونش منطقی بودن مسئله حرکت میکرد. اما “ما آخر خطيم“ طنز تلخی است که شايد به مذاق خيلیها خوش نيايد. در نتيجه مخاطبان ما عموما جوانانی هستند که اين اصطلاحات را میشناسند و بيشترشان در ايراناند.“
شکستن تابوها
آن مسئلهای که در اين رپ رک بيان شده چيست که پدر و مادران جلوی فرزندانشان را میگيرند تا از آن سخن نگويند؟ مسئله، مسئلهای ريشهای است. انتقاد به جامعه است که سنتی و مذهبی است و زمينه را برای روی کار آوردن حکومتی سنتی و مذهبی فراهم کرده است، چيزی که به گفته شاهين نجفی نسل فعال سياسی پيش از انقلاب به آن بیتوجه بود.
نجفی در شعر با حاج آقايی حرف میزند که جوانان را به تقوی فرامیخواند و از سادهترين روابط با جنس مخالف نهی میکند، در حالی که خود به هر آنچه که در عرصه روابط جنسی میطلبد، عمل مینمايد. حاجی، همه چيز را برای خود میخواهد، مظهر دورويی است و محدود کردن آزاديهای فردی جوانان. به گفته نجفی حاجی نماد يک سيستم فکری است: “من نمیخواستم دقيقا اشاره کنم که حتما اين شخص يا اين طيف يک طيف حکومتی است. نه! من میخواستم به اين مسئله اشاره کنم که اين يک تفکر است، يک نوع تيپ است که اصلا هم ربطی به اين ندارد که عمامه سرش باشد. اين يک نوع تيپ و سيستم است که در جامعه ما وجود دارد. من معتقدم به اينکه کسی که در رأس قرار گرفته، فقط از اعتقادات و چيزهايی که در جامعه ما ريشهای شده، سوء استفاده میکند. وگرنه اگر ما اين اعتقادات را نداشتيم، اين تابوها برايمان وجود نداشت و مطمئنا کسی نمیتوانست از ما سوء استفاده کند و با اين عنوان جلو بيايد.“
ما اين نيستيم! − واقعا؟
در آنجا که شاهين نجفی خشم خود را از دورويی و دروغگويیهای حاجی بيان میکند، میتوان انعکاس احساسات ناسيوناليسم ايرانی را در شعرش ديد. جامعهشناسان به رشد احساسات ناسيوناليستی در ميان جوانان ايرانی توجه دادهاند. در “ما مرد نيستيم“ نيز اين احساسات بازتاب يافته بودند. در “ما آخر خطيم“ حاجی به خوردن “پيتزای سوسمار“ و “کله پاچه ملخ“ دعوت میشود. به نظر نجفی نابسامانیها و پليدیهای کنونی در جامعه ايران نمیتواند برخاسته از “فرهنگ ايرانی“ باشد. وی میگويد: “ريشههای مذهبی انقدر با فرهنگ اجتماعی مردم قاطی میشود و در ميان روابط و ضوابط اجتماعی رسوخ میکند که جزو سنتهای نانوشته آن جامعه میشود. انگار واقعا ما اين هستيم. در حالی که ما اين نيستيم. از نظر پوشش، تاريخ اثبات میکند که ما اينجور نبودهايم و به نوعی اين طور شدهايم. از نظر اعتقادات نيز، ما اين طور نيستيم. چقدر فرق میکند که شما از سسيستم فکریای بياييد که در آن دروغ بدترين گناه شمرده میشود و بدترين و ناپسندترين عمل!“
معنای "آخر خط"
نجفی در رپ “ما آخر خطيم“ به جامعه مینگرد و آن را منحط و فاسد میبيند، اما نااميد نيست. تا وقتی اعتراض هست، جای اميد هم باقی است. وی در مورد انتخاب عنوان شعرش اين توضيح را داد: “تصور بکنيد شخصی را که در مسائل اقتصادی به انتها رسيده، جامعهاش را نگاه میکند و میبيند که با جامعهای معتاد، سرخورده و غمگين و خشن طرف است. در مسائل جنسی میبيند که هيچ اميد و شانسی ندارد، حتی اگر بخواهد از طريق راههای مشروع اين کار را به نوعی انجام دهد. باز هم به بنبست میرسد. ازدواج میکند و دچار بن بست میشود. و اين دقيقا تماميت يک جامعه است که به آخر خط رسيده است. اما اين طور نخواهد ماند. همان طور که آخر کار میگويد که اين طوری نمی ماند. با تمام فجايع و اتفاقاتی که دارد میافتد و با اينکه به نوعی به انتهای خط رسيديم، اما اين طور نخواهد ماند و اين وضعيت عوض میشود.“
تپش در بوخوم
قرار است که گروه تپش ۲۰۱۲ در روز شنبه ۵ ژوييه (۱۵ تير) در فستيوال موسيقی در مرکز شهر بوخوم شرکت کند. از آنجا که آثار اين گروه سياسی-اجتماعی هستند، از آن دعوت کردهاند تا برنامه خود را در ساعت ۷ بعدازظهر روی صحنه اصلی فستيوال اجرا کند. تپش ۲۰۱۲ کنسرت خود را به جنبش دانشجويی ايران تقديم کرده است. اميد پوريوسفی، سرپرست گروه تپش در اين مورد به دويچه وله گفت: “اين کنسرت سه روز پيش از ۱۸ تير برگزار میشود و ما اين را به جنبش دانشجويی ايران تقديم کردهايم. کنسرت وروديه ندارد و در محيط باز است. اميدوارم که خيلی از هموطنان ما بيايند. فرستنده فرانسوی – آلمانی آرته از اين کنسرت گزارش تهيه میکند و خوب میشود اگر هموطنان ما خيلی بيايند و شرکت کنند. حال از هر گروهی هستند، باشند، مسئلهای نيست!“
کيواندخت قهاری