شنبه 25 خرداد 1387

مروری بر هنر اردشير محصص، برگزيده ای از مطالب سه نشريه آمريکايی به مناسبت نمايشگاه اردشير محصص در نيويورک

اردشير محصص
"اردشير محصص: هنر و طنز در ايران" عنوان نمايشگاهی از هفتاد اثر از کارهای اردشير محصص، طراح نامدار ايرانی است که به همت شيرين نشاط، هنرمند ويدئو ساز( پرداز) و نيکزاد نجومی، نقاش، برگزار شده و تا سوم آگوست در موزه انجمن آسيا بر پا است. به همين مناسبت نشريات نيويورک تايمز، نيويورکر و نيويورک آبزروز در مورد اين نمايشگاه، اردشير محصص و آثارش مطالبی را منتشر کردند که ترجمه آن ها را می خوانيد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

ترجمه اين مطالب توسط آقايان داراب شباهنگ و مهرداد آشنا صورت گرفته است.

زندگی در ايران ؛ بد گمانی و فکاهی به روايت تصوير
آرت ريويو ، نيويورک تايمز - ۳۰ مای ۲۰۰۸
از: کارن رزنبرگ
برگردان: داراب شباهنگ

چند دهه پيش از آن که مرجان ساتراپی اولين برگ طرح های کتاب برگزيده "پرسپوليس" خاطرات مصور فکاهی اش را به تصوير درآورد، هنرمند طنز پرداز ۶۹ ساله ايرانی "اردشير محصص" آثار سفيد و سياهی با ترکيبی از بذله و گزارش گری پديد می آورد که او را در ميان روشنفکران و هنرمندان کشورش به چهره ای برجسته تبديل کرده بود. اردشير محصص در اين آثار با اشارت پر معنی به مينياتور ايرانی، هنرمندان غربی همچون گويا و صحنه های تاريخی ايران، زندگی ايران قبل و بعد از انقلاب ۱۹۷۹ را به تصوير کشيده بود. کيفيت خطوط در اين طرح ها وهم برانگيز و در عين حال روايت گرند که حاوی اغراق پر تمسخر چهره ها و در عين حال تمرکز تمام و کمال برجای گلوله در پيکرها و پاهای بريده شده. از منظر بيننده آمريکائی برخی معانی ناديده می نمايند، اما طعن گزنده عليه مقامات مذهبی و سياسی به روشنی درآنها هويداست.


"نامه ای از شيراز- آفرينش به خود ويرانی می پيوندد"، طرح از: اردشير محصص، (۱۹۸۲)

اکنون، تعداد هفتاد اثر از کارهای اردشير محصص تحت عنوان "اردشير محصص: هنر و طنز در ايران" که توسط هنرمندان شيرين نشاط و نيکزاد نجومی گردآوری شده اند در موزه و انجمن آسيا Asia Society and Museum در معرض عموم قرار دارند. از نظر زمانی با توجه به حضور برجسته ايران در مباحث سياسی انتخابات امسال رياست جمهوری آمريکا دشوار می شد موقعيتی از اين بهتر پيدا کرد.

خانم نشاط و آقای نجومی که هر دو در ايران متولد شده اند و درحال حاضر در نيويورک زندگی ميکنند، طرح های اردشير محصص را نخستين بار در روزنامه های ايران قبل از انقلاب ديده بودند. آنها می گويند بعد از نمايشگاه موزه هنر مدرن در سال ۲۰۰۶ - تحت عنوان " بدون مرز: هفده گونه شيوه نگريستن"، نمايشگاهی گروهی از آثار خانم نشاط ، مرجان ساتراپی و هنرمندانی ديگر از جهان اسلام در کنار آثار هنرمندان آمريکائی بيل وايولا Bill Viola و مايک کلی Mike Kelley که به خاطر ايجاد ارتباط های ظاهری بين فرهنگ ها وسيعا مورد انتقاد قرار گرفت، لازم ديدند اردشير محصص را بار ديگر به بينندگان غربی معرفی کنند.

خانم نشاط که فيلم ها و عکس هايش به مکاشفه در موقعيت زن در جامعه ايران می پردازد به ويژه شيفته طرح های اردشير محصص از زنان است. در طرحی بدون عنوان در سال ۱۹۷۸، گل رز از چادر زن بيرون زده است، انتهای ساقه در حفره بی چهره زن ناپديد شده است. طرح غافلگيرانه ديگر با عنوان " روز مادر" ( حدود ۱۹۸۰) ساقه تيغ داری را بجای گل به نمايش می گذارد. هر دو اين طرح ها، مقاومت در مقابل سکوت تحميلی بر صدای زنان را فرا می خواند.

آقای نجومی نقاشی با سبک فيگوراتيو (پيکر گرا) با کاربرد نمادهای سياسی فراوان در کارش می گويد که او طنز اردشير محصص را به لحا ظ کاربرد وسيع سواد بصری و تاريخی در آثارش می ستايد که در آنها دوميه و سلسله قاجار به يک سان جا افتاده اند.

بر خلاف کاريکاتورهای محمد پيامبر اسلام در روزنامه های دانمارکی ، طرح های اردشير محصص هيچ شورشی برنيانگيخته اند ، ولی همين طرح ها نظر پليس مخفی مخوف شاه را در سالهای ۱۹۷۰ بخود جلب می کند. محصص پس از دريافت اخطارهای مکرر مقامات ايرانی به نيويورک نقل مکان می نمايد. انتقال موقت او ولی بعد از انقلاب ۱۹۷۹ دائمی می شود.

نمايشگاه بطور موثری با سری طرح های "زندگی در ايران ( ۷۸ - ۱۹۷۶)" آغاز می گردد. اين مجموعه شامل بيش از ۳۰ اثر ، سلسله قاجار ( ۱۹۲۵ - ۱۸۳۳) را به نمايش می گذارد، اما بطور آشکاری سلطنت محمد رضا شاه (۱۹۴۱ – ۱۹۷۹) را به طنز می کشد. اعضای خاندان سلطنت در لباس های فاخر قاجاری با تهديد و خشونت جنبش ها را سرکوب می کنند.

هنرمندان، نويسندگان ، معلمين و آزادانديشان در زمره سرکوب شدگان هستند. عناوين کنايه آميز- " اعدام محکوم همزمان با مراسم جشن تولد شاه" برای مثال و يا " اعضای سمينار کنترل بارداری عکس يادگاری می گيرند."- در نقطه ای شروع می کنند که قلم محصص متوقف می شود.

يکی از بزرگترين و قويترين کارها، صحنه عروسی را نشان می دهد در حاليکه يک کاميون نفت ديوار ها را در هم کوفته و بداخل صحنه وارد شده است. ميهمانان ، برخی با چادر و ديگران با لباسهای غربی در مقابل اين حادثه بی حرکت به نظر می آيند. صحنه مسخره ايست مگر در مورد اجساد افتاده عروس و داماد و حلقه های طناب دار که از سقف آويزانند.

محصص اغلب جهت استناد به دلهره در صحنه اعدام ها و حوادث از عکس بهره می گيرد. او در يک مصاحبه در کاتالوگ نمايشگاهی تصديق ميکند که عکس جنايتکاران و مقتولين را جمع آوری می کرده، عادتی که به زعم خودش از ۷ يا ۸ سالگی به آن عادت داشته. او همچنين عکس های سلسله قاجار را جمع آوری ميکرد، که منبعی از کلاه های جواهر نشان و پردار و نيم تنه های گلدوزی شده بر تن درباريان و غلامان برای هنر اوست.

در بسياری از طرح های بعد از انقلاب، محصص نماد ناخوشايندی را به کاراکتر های فردی خود می دهد. در طرح " نامه ای از شيراز" (۱۹۸۲) يک شخص عمامه بسررا در حال کشيدن تصوير پای قطع شده اش نشان ميدهد، او از قلم قطع شده پا ها به عنوان پايه ای برای قدم پای خود استفاده ميکند. صحنه باغ که آرايشی است به مثابه "بهشت زمينی" که در مينياتورهای سنتی ايرانی بکار ميرود، بدينوسيله آفرينش را با خود- ويرانی به وحدت می رساند.

در سالهای ۸۰ بعد از ابتلاء به بيماری پارکينسون، محصص شروع به خلق کلاژهائی با استفاده ازفتوکپی عکسهای سياه و سفيد کارهای قبلی اش بويژه آثار مربوط به سلسله قاجار می نمايد. او همچنين به سبک ساده تری روی ميآورد و گروه هائی از پيکره های کوچک را با خطوط کناری ميکشد. دراين سری اگر چه قلم او لرزان است، ولی صحنه های اعدام و شکنجه را با جزئيات تکان دهنده ای به تصوير می کشد.


"بدون عنوان" طرح از: اردشير محصص، (۱۹۷۸)

از اينکه کارهای محصص در روزنامه ها و مجلات و هم بر ديوار گالری ها ظاهر ميشوند ممکن است غربيان به همان سادگی آقای محصص را پاسخ ايرانيان به سائول استانبرگ Saul Steinberg تلقی کنند. طرحهای او در نيويورک تايمز و همچنين نيشن و پلی بوی منتشر شده اند. با وجود اين طرح های او چند وجهی تر از تصويرهای معمول درصفحه اظهار نظرهای مقابل سردبير و ظريف تر از اکثر کاريکاتور های سياسی است. در کارهای آقای محصص زيبائی نهفته در هنر سنتی رو در روی زشتی ديکتاتوری های پی در پی رژيم ها می نشيند.

"اردشير محصص: هنر و طنز در ايران" تا سوم آگوست در موزه انجمن آسيا در معرض ديد همگان قرار دارد.

725 Park Ave, 70th St. (212) 288-6400/ asiasociety.org

***

طنز ايرانيان
از: بن مک گرات
نيويورکر - دوم جون ۲۰۰۸
برگردان: داراب شباهنگ



رمزی کلارک، طرح از: تام بچتل

"بايد بگويم که من همه عمرم عاشق هنر بوده ام،" رمزی کلارک دادستان اسبق ۸۰ ساله و وکيل مدافع بين المللی قربانيان بی دفاع ، ابن سخنان را هفته پيش ، قبل از ترک آپارتمان خود در بخش ويليج Village [در شهر نيويورک] ، که به قصد شرکت در گشايش نمايشگاه مجموعه آثار طنز پردازايرانی، اردشير محصص در موزه انجمن آسيا در حرکت بود، بيان کرد. " من همواره، برای توجه گويا Goya به خشونت در اسپانيا، و به هنرمندان فرانسوی، بويژه آنهائی که انقلاب فرانسه را با مرکب روی کاغذ طراحی کرده اند احترام فراوانی قائل بوده ام. و اردشير بواقع ورای آنها پيش رفته است. او تاريخ طولانی و فرهنگ مردمش را بهترازهرکسی که من می شناسم بيان کرده است."

محصص که به نوعی سائول استاينبرگ Saul Steinberg ايران است در سال ۱۹۷۶ بعد از اينکه فهميد شاه رفته رفته از کاريکاتورها و طرح ها و چاپ تعدادی از آنها در صفحه اظهار نظرهای مقابل سردبير تايمز نا خوشنود شده است، تهران را ترک می گويد. کلارک به او کمک کرد تا ويزای اقامت آمريکا را بگيرد. کلارک می گويد: " و طوری شد که ما در فاصله صد ياردی از يکديگر زندگی کنيم. و هنوز هم من در خيابان دوازدهم ساکن هستم و او درخيابان سيزدهم ." اين دو به نوعی هم عيار هستند: محصص هنرمندی که درس وکالت خوانده و کلارک وکيلی که مجموعه دار هنری است. ("ما آثار اعجاب انگيزی از ديگو ريورا ، اوروزکو و دالی – يک دالی منحصر بفرد داريم.") اين طور که کلارک می گويد، بعدها، محصص "مشکلی با صاحبخانه اش" پيدا ميکند. و کلارک يکی ازهمکارانش را برای حل اين مسئله استخدام کرد. محصص هزينه را با دادن طرح هايی به کلارک باز پرداخت ميکند – يکی از اين طرح ها را کلارک به مجموعه حاضر در نمايشگاه وام داده است. اين طرح که در گوشه سمت راست و پائين آن نوشته شده "به رمزی کلارک" به تاريخ ۱۹۷۹، دو رديف زندانيانِ سلسله قاجار را نشان ميدهد که بهم زنجير شده اند و در کنارشان يک قراول مسلح قفس پرنده ای رانگهداشته است. در زير نويس آن آمده "پدرم نيز، با قفس پرنده اش درآنجا بود."

ابتلای محصص به بيماری پارکينسون در دهه ۱۹۸۰ محرز شد و با وخيم تر شدن بيماريش در سالهای اخير، از ديدارهای همسايه اش کلارک به تدريج کاسته شد تا اينکه به کلی قطع گرديد. در ضمن کلارک داوطلب دفاع از صدام حسين، دشمن ديرينه ايرانيان، در عراق ميشود. حالا او در فکر است که نظر محصص بی باک در مورد جنجال کاريکاتورهای ۲۰۰۵ دانمارکی، که به اعتراضات خشونت آميزسراسر خاورميانه جرقه زد ، چه می بود. (نظر خود کلارک، در باره انتشار کاريکاتورهای دانمارکی، با اينکه سالها در هيئت مديره اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا A.C.L.U. بوده، اين است: اينکار " ضروری نبود، و نبايد اتفاق ميافتاد، و مطمئنا مردم دانمارک نيازی به دانستن چنين چيزهائی نداشتند.") کلارک گفت: "آنطور که من فکر می کنم او را خوب درک ميکنم، ميتوانم ببينم که او در اين قضيه در هر يک از دو طرف قرار بگيرد. کاريکاتوری که او در يکی از تعطيلات بمن داد، نماد قدرت قلم و اهميت قدرت بيان بود." او طرح خطی رنگارنگ "شخصی را که انگار جهان را فتح می¬کند – در يک دست سپر و در دست ديگر قلم را تکان ميدهد" تشريح کرد.

کلارک و همسرش جُرجيا بدون جلب توجه گروه کثير ميهمانان ايرانی-آمريکائی وارد نمايشگاه شدند و به تماشای اثر اهدائی خودشان که جديدا قاب شده بود مشغول شدند. کلارک متحير از فرديت چهره تک تک زندانيان، می گويد: "اين اثرمعانی بسياری دارد. به گمان من معنای غالب در اين اثر اين است : ‘مارا ببخشائيد، زيرا که نميدانيم چه ميکنيم’. ‘چون که اين مرد مسلما عاشق پرنده اش است- می دانيد، پرنده را در قفس دارد، و در آنجا با تفنگ ايستاده است." مليسا چی يو مديرِ موزه سراسيمه از پشت کلارک ظاهر شد و پرسيد که اثر اهدائی را در کجا آويزان کرده بود. کلارک گفت: " اين اثر در اطاق کارم بود، بعد آن را آورديم منزل، ولی هيچ ديوار خالی نداشتيم. پس از ۶۰ سال زندگی مشترک، آدم تابلو های قاب شده زيادی دارد." در آخر کار آن را روی زمين اطاق خواب به قفسه کتابی تکيه داد- در قلمرو جُرجيا.

کلارک ادامه داد: "او علاوه بر لوازم آرايش، يک تابلوی رنگ روغن زيبای فرانسوی و بعد يک تابلوی مادر و بچه از ريورا دارد، اما همه اينها اشياء آرام بخش اطاق خواب اند."

کلارک گالری پر ازدحام را وارسی کرد. او گفت: " استقبال خوبی شده است. بايد فکر کرد چه تعدادی از مردم قبل از آمدن در باره اردشير چيزی شنيده اند. او فرد بسيار سر بسته ای است. من همواره برای اين گفته اميلی ديکينسون احترام قائلم: ’ روح، مخاطب خود را انتخاب ميکند، بعد درب را ، بر روی آن جمع مقدس ميبندد ، مزاحم نشويد’. ميدانيد، اردشير غرق در افکار خودش است. او هميشه يک دفتر و قلم با خودش دارد. بيرون نمی رود، از نظر جسمانی قادر به خروج از منزل نيست."

جُرجيا همان حوالی پرسه ميزد، قدری بی حوصله بنظر ميرسد. کلارک به ساعتش نگاهی کرد. آنها برای ديدن " تارگود" در برادوی بليط داشتند، با شرکت لارنس فيشبرن در نقش همان قاضی که در سال ۱۹۶۷ در ديوان عالی کشور جانشين پدر کلارک شد. کلارک گفت: " قرار نبود برويم ، اما تهيه کنندگان می خواستند که برويم - آنها به ما بليط دادند. می دونيد، ما عاشق تارگود هستيم. خيلی نزديک هستيم به خانواده اش. اميدوارم لذت ببريم."

***

ايران، در دوردست، در طرح ها
اردشير محصص، تبعيدی ساکن نيويورک، اولين نمايشگاه مروری آثارش را در انجمن آسيا برگزار می کند
ماريو نِيوز، ۳ ژوئن ۲۰۰۸
نيو يورک آبزروز
برگردان: مهرداد آشنا


زمانی که نمايشگاه «اردشير محصص: هنر و طنز در ايران» را در آسيا سوسايتی تماشا می کنيد، نمی توانيد از فکر کردن به اهميت ايران در رويدادهای جهانی پرهيز کنيد. و نه فقط به اين خاطر که آقای محصص اهل ايران است. طنز ويژه او نسبت به فراز و نشيب های سياسی ميهن اش شکاک است و اين توصيف ملايمی از آن است. آيا محمود احمدی نژاد از هنر بدونِ گذشتِ آقای محصص جان سالم به در می برد؟


"زنده باد ملت"، طرح از: اردشير محصص، (۱۹۷۸)

«هنر و طنز در ايران» که به همت شيرين نشاط، هنرمند ويدئو ساز( پرداز) و نيکزاد نجومی، نقاش، برگزار شده، اولين نمايشگاه مجموع آثار آقای محصص در آمريکا است. خانم نشاط و آقای نجومی، هنرمندانی از تبار ايرانی، آقای محصص را يک گنجينه ملی می دانند، و نه فقط به اين خاطر که (اگر يک عبارت کهنه شده را وام بگيريم) او حقيقت را در باره قدرت بيان می کند.

آقای محصص که متولد ۱۹۳۸ است، در رژيم پهلوی بزرگ شد. وی دانشنامه اش در علوم سياسی را در ۱۹۶۲ از دانشگاه تهران دريافت کرد و اين دانش را در حرفه اش که به عنوان يک هنرمند سرشناس در آن جا افتاده بود به کار بست. طرح های او ـ کاريکاتور واژه زمختی ست ـ منظم در مطبوعات ايران منتشر شد و برای او پايگاهی با طرفداران مشتاق ايجاد کرد.

اين طرح ها توجه ساواک، پليس مخفی شاه، را هم جلب کردند. طرح های آقای محصص غالبا به عنوان تصاوير همراه مقاله ها به کار می رفتند و اين از واقع نگری نسبی آنها حکايت می کرد. قلم سخت کوش آقای محصص نيز اين را تأييد می کرد. هر گونه ابهام در آثار او از بالاترين ظرافت برخوردار بود. آقای محصص حرف های زيادی برای گفتن داشت.

ساواک هم بر همين نظر بود. پس از اخطارهای مکرر برای تعديل يا، بهتر از آن، دست کشيدن و پايان دادن به کار، آقای محصص ايران را با هدف تبعيد موقت ترک گفت ـ حداقل اين طور در نظر داشت. انقلاب ايران در ۱۹۷۹ قصد بازگشت را منتفی کرد. در بی اعتبار کردن آقای محصص، حکومت الهی احتمالا از شاه هم سخت گيرتر می بود. اين هنرمند از ۱۹۷۶ به بعد در نيويورک اقامت داشته است.

از طرح های آقای محصص پيش از ورودش در آمريکا تنها چند طرح انگشت شمار به نمايش گذاشته شده اند. يک دفتر طراحی اثر ۱۹۶۰ تکه تکه کردن بوروکراتيک مردی را به نمايش می گذارد ـ ويليام استايگ را منهای جذابيت پيزوری در نظر بگيريد. در جايی ديگر، طرح های سياه قلم که از معنای نسبتا آشکاری برخوردار هستند، در کپه انبوهی از خطوط درهم ساخته و پرداخته شده اند. تصوير ديگری وجود دارد که در سال ۱۹۷۷ به همراه اظهار نظری در تايمز با عنوان «سياست آمريکا، و اسرائيل» مورد استفاده قرار گرفته است.

اين آثار کپی هستند. اصل آنها از دست رفته است. بسياری از طرح های پيش از تبعيد او در مخفيگاه ها هستند، يا حداقل اينطور فرض می شود، يا اين که نابود شده اند. هر گونه اميدی به اين که مجموعه داران آثار او را به امانت بدهند در اثر تحريم آمريکا و تلافی احتمالی دولت ايران بر باد رفته است. نقد هنری، اينطور که معلوم است، گاهی می تواند پيامدهای شديدی داشته باشد.

ورود آقای محصص به آمريکا نه قدرت کار او را کاهش داد و نه گزندگی او را. فاصله جغرافيايی، اگر هم تأثيری داشت، بر وضوح بيشتر نگرش انتقادی او اثر گذاشت. نتيجه، طرح هايی کوبنده تر و به طرز غريبی شورانگيز بود. ظرافت شيوه، چه تصويری و چه سياسی، در آنِ واحد خشم را در برگرفت و تقويت کرد. آقای محصص به شاعری نامحتمل بدل شد. پرداختِ او سبک تر و برنده تر شد.

بدنه اصلی نمايشگاه به مجموعه ای از طرح ها اختصاص دارد که با هم زندگی در ايران (۱۹۷۸ ـ ۱۹۷۶) عنوان گرفته اند. شخصيت های آقای محصص قديمی تر از دوره پيش از شاه و انقلاب ايران هستند ـ فضای تصويری در زمان سلسله قاجار است که بين ۱۷۹۴ و ۱۹۲۵ بر ايران حکومت می کرد. جنازه های متحرک و مستبدان پف کرده در طرح های او، که جامه های نامتعارف و غالبا به طرز احمقانه ای پرنقش و نگار به تن دارند، با جسم هايی وارفته و سنگين طوری شق و رق می ايستند و ژست می گيرند که انگار موضوع عکسی رسمی هستند.

قرار دادن زرق و برق و آداب و رسوم منسوخ به جای رويدادهای معاصر ممکن است نوعی گريز به شمار آيد، اما فقط به درون مايه بی نظير آقای محصص استحکام می خشد: نخوت قدرت. با عبور از تاريخ، او جهان شمولی، پيوستگی و گريزناپذيری از سرکوب بی قيد و بند را دوباره بيان می کند. اين يک حقيقت آزموده شده است، اما بهترين هنرمندان آن قدر کليشه را صيقل ميدهند، آن را بزرگ می کنند و بازپس می گيرند تا از نيروی کشف حقيقت برخوردار شود. آقای محصص يکی از اين هنرمندان است.


"جنازه امام شهيد هم امشب با هواپيما وارد می شود." طرح
از: اردشير محصص (۱۹۷۷)

عوامل موضوعی ثابتی در هنر آقای محصص وجود دارد. ناشناس ماندن اتفاق نظرِ عوام؛ خشونت فراگير ؛ بی رحمی وسيله تفريح؛ و آن بدگمانی که قدرت نامحدود به بار می آورد. «مردم» ـ تظاهرکنندگان، امام ها، قاضی ها و شهروندانی که آموزش جلوگيری از بارداری ديده اند ـ با گلوله سوراخ سوراخ شده اند. «صلح، عدل، حقيقت، برادری و آزادی» پيش از اعزام به زندان تحقير می شوند. اعدام هديه جشن تولد پادشاه است. آقای محصص با استقلالی شگفت انگيز ناظر اين صحنه های گزنده است.

خط آقای محصص زيبا و گزنده است. بدن ها گوشتالو و خسته و کوفته هستند. کاريکاتورهای او بی رحم و بی ملاحظه هستند، چه از ستمگر باشند چه از ستم ديده (او می گويد: «شايد من هر دو را به يک اندازه مسئول می دانم.») آقای محصص را می توان با دُميه، توماس ناست، جرج گرُس، سو کُو مقايسه کرد و آثار او حاوی برخی از تفنن خواهی های سُل استاينبرگ است، هر چند سياست اجتماعی بر آنها سايه انداخته است. هنر ايرانی عمدتا دقت در استفاده از ابزار است.

از قريحه های آقای محصص يکی هم طنز ماهرانه ی او در اعتبار بخشيدن به عناوين در آثارش و يا از سکه انداختن آنها است. شکاف بين شرح و تصوير در آنِ واحد وسيع و نامحسوس است. نزديکترين طرح از اين نوع شايد «بزرگترين نقاش دربار در حال انجام مهمترين وظيفه در بين فعاليت های هنری خود» باشد ـ اين وظيفه تزئين کردن قالب گچی است که پادشاه بر پايش دارد. ايجاز در پرداخت دلقک بازی رشتی را به راحتی به ثمر می رساند.

در اوايل دهه ۱۹۸۰ پزشکان تشخيص دادند که آقای محصص از بيماری پارکينسون رنج می برد (تازه ترين طرح به تاريخ ۲۰۰۰ است). از آن پس او به تکرار کلاژهای دادائيستی و کشيدن طرح های دلنشين نوع نيويورکری از ملاها پرداخته است. اما «زندگی در ايران» هديه او به تمام عصرها است. خانم نشاط و آقای نجومی کوشش زيادی کرده اند تا اين هنر همان قدر به فرهنگ جهانی مربوط و با ارزشی بی بها برای آن باشد که برای مردم ايران است.

«اردشير محصص: هنر و طنز در ايران» تا ۳ آگوست در آسيا سوسايتی، ۷۲۵ پارک اونيو، ادامه خواهد داشت.

[email protected]

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/37277

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مروری بر هنر اردشير محصص، برگزيده ای از مطالب سه نشريه آمريکايی به مناسبت نمايشگاه اردشير محصص در نيويورک' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016