عليرضا طبايي معتقد است: كار آن كس كه اثر هنري را به هر شكلي به سرقت ميبرد، بسياربار ناشايستهتراز كار كسي است كه به خانه و اموال كسي دستبرد ميزند.
اين شاعر پيشكسوت در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، افزود: هنر، شناسنامهي هندرمند است و اثر هنري در حقيقت، حاصل عرقريزي روح و برآيند و نتيجهي زندگي اوست. هنرمند با خلق هر اثر ميكوشد پارهاي از حيات خود را به جاودانگي بسپرد؛ به همين دليل، هر اثر هنري، گوشهاي از حق و پارهاي از هستي هنرمند است كه بايد به آن احترام گذاشت؛ زيرا نام او و لحظههاي او، پارههاي حس و ادارك و شعور او را در خود جاي داده است.
او در ادامه دربارهي علل رواج بيتوجهي به حقوق پديدآورندهي آثار ادبي و هنري، گفت: متأسفانه در روزگار ما، شرايطي شكل گرفته است كه هر يك، براي رواج اين رفتار نابهنجار، كافي است؛ بهطور مثال، ميتوان به تعدد و تكثر وسايل ارتباط جمعي، دسترسي آسان به رسانههاي تصويري و ارتباطي و همچنين رشد قارچگونهي جرياناتي كه در فضاي آن، تعداد بيشماري از جوانان، به تب «شهرت» و اپيدمي «هنرنمايي» مبتلا شدهاند، در كنار انگيزههاي صرفا مادي برخي بنگاهها و مؤسسات شبههنري و بيشتر اقتصادي، اشاره كرد. علاوه بر اين، فقدان روحيهي تعهدگرايي، بيتوجهي به مقوله و مباني اخلاق و نيز نداشتن شناخت و آگاهي از گذشته باعث شده است كه بر سرعت روند اين معضل افزوده شود.
طبايي افزود: بنا بر همين دلايل، ضروري است كه علاوه بر لزوم رعايت حقوق بديهي هر هنرمند، براي آشنايي آيندگان با واقعيتهاي فرهنگي، هنري و تاريخي و نيز جلوگيري از افتادن آنها در چاه گمراهي، در درجهي نخست، نسبت به رعايت اين حقوق توجه نشان داده و در مراتب بعد، علاوه بر اصلاح تحريفها - به هر شكل كه رخ داده باشد - براي ثبت واقعيتها با همان صورت حقيقي خود، به كمك ايجاد مؤسسات و بانكهاي اطلاعاتي همت گماشته شود.
اين شاعر و ترانهسرا در پاسخ به اينكه آيا خود او در اين زمينه با مواردي برخورد داشته است، اظهار كرد: چنين اتفاقي چندبار براي آثارم رخ داده است؛ از جمله، در همان روزهاي پرتب و تاب انقلاب، كتابي كه دربرگيرنده تعدادي از اشعار و آثار شاعران و نويسندگان بود، بهصورت مجموعهاي منتشر شد، كه بر روي جلد آن، نام فردي بهنام «محمدرضا شريفينيا» بهعنوان گردآورنده و مؤلف درج شدخ بود. جالب اينكه خيلي از آثار زير نام شاعران و سرايندگان اصلي آن به چاپ رسيده بود؛ اما مؤلف، پارههايي از شعر «حماسهاي براي قارهي سياه» مرا - كه كم هم نبود - در كتاب خود با افزودن چند سطر به اول و وسط و آخر آن، بهنام خود به چاپ رسانده بود.
او در ادامه يادآور شد: مورد ديگري در سالهاي اخير، استفادهي البته مثلهشده از ترانهي «عشق تو نميميرد» من در متن فيلم سينمايي «ميم مثل مادر» بود، كه آمدن نام فرد ديگري در تيتراژ پاياني آن بهعنوان ترانهسرا - كه گويا سرايندهي ترانهي همان تيتراژ بود - موجب شد علاوه بر پايمال شدن حقوق معنويام، واقعيت به شكل ديگري به مخاطب القا شود.
طبايي همچنين گفت: اخيرا هم مطلع شدهام يكي ديگر از آثار قديميام با عنوان «مرد سرگردان» در آلبومي از ترانههاي قديمي كه در شكل و قالبي جديد از سوي شركت نوا به تهيهكنندگي منوچهر چشمآذر و در خارج از كشور منتشر شده است، بهنام «پرويز وكيلي» معرفي شده؛ اما مراجعه به آرشيو راديو و اصل صفحهاي كه سالها پيش با صداي ويگن دردريان منتشر شده بود، مؤيد اين است كه بار ديگر، حقوق معنوي مؤلف، علاوه بر ناديده گرفته شدن، پايمال هم شده است.