دموکراسی بود که ما را کشت، نه بمب...... هوشی مین
اگر شهید شدن خوب است، خبر مرگت خودت برو شهید بشو، چرا سخنرانی می کنی... ویلیام شکسپیر
دکترینال استراتژی انگلوساکسون
حسن عباسی( دیپلمه، معروف به دکتر عباسی) در سخنرانی اش ادامه می دهد: انگلوساکسون ها یعنی انگلیسی ها، آمریکایی ها، استرالیایی ها و کانادایی ها یک دکترین دارند. ضرب المثل هر ملت دکترین آن ملت است(1). دکترین شان مستهجن است(2). می گویند اگر به شما تجاوز شد و احساس کردید که نمی توانید مقاومت کنید استقبال کنید تا لذت ببرید. مبنای دانش روابط بین الملل در حوزه آنگلوساکسون ها این حدیث(3)... گزاره و روایت مستهجن انگلیسی هاست.
.... امروزه مکانیزم تجاوز و تعدی به انسان ها چهار کلید واژه دارد: حقوق بشر، هیومن رایت، لیبرالیسم، معنایش کردند به آزادی یعنی اباحی گری(4)، دموکراسی یعنی پذیرش رای مردم و جامعه مدنی، سیویل سوسایتی(5)، به ملت ها با این چهار کلیدواژه تجاوز می کنند(6). شما ببینید وقتی به ملت ایران حمله شد، هیچ چیزی که بخواهد مردم را به خودش بفریبد نداشت. زمینه تجاوز هیچ پذیرشی نداشت، لذا همه جوانان ما رفتند، ایستادند، مقاومت کردند و دشمن را بیرون کردند(7). یک وجب از خاک کشور ما دست دشمن نماند.
اما چرا امروز زمینه تجاوز به کشورهای اسلامی زیاد شده، چون بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی همین چهار شعار زمینه تجاوز را فریاد می زنند. بین دموکراسی که آمریکا می گوید و رهبران کشورهای اسلامی می گویند هیچ فرقی وجود ندارد(8). بین جامعه مدنی که ژاک شیراک می گوید با آنچه رهبران جهان اسلام می گویند، هیچ فرقی وجود ندارد(9). بین لیبرالیزم و آزادی خواهی که آنها می گویند و آنچه در کشور ما صورت می گیرد هیچ فرقی موجود نیست. شما منطقه آزاد تجاری در کشور دارید، منطقه آزاد تجاری یعنی پایگاه عملیاتی لیبرال دموکراسی(10). تعارض وجود دارد بین حرفهای رهبران و عملکردشان. شما دیدید که رهبر معظم انقلاب در چند روز گذشته در سخنرانی شان سه بار به لیبرال دموکراسی حمله کردند. معلوم می شود ذیل ایشان کسی اعتقاد به حرف ایشان ندارد(11).... معلوم است رهبران ما هرچه می گویند بقیه مسوولین کار خودشان را می کنند. چرا زمینه پذیرش دشمن طبیعی شده؟ چون رئیس جمهور ما دم از جامعه مدنی می زند. جامعه مدنی همان چیزی است که غرب بخاطر آن به اینجا آمده است(12) و می گوید که ما آمده ایم تا شما را به اصلاحات برسانیم. اصلاحات در خاورمیانه بزرگ.
توضیحات:
1) یکی از مشکلات جناح راست در کشور ایران این است که نیازمند تعدادی متفکر و تئوریسین است، اما بعضی اندیشه ها جوری هستند که نمی توانند تئوریسین داشته باشند، مثلا فرض کنید شما قصد دارید گه بزنید به کشورتان، این کار نیازمند به تئوریسین خاصی نیست.( در مورد مراحل انجام این کار با توجه به اینکه بارها در ایران انجام شده است، توضیح خاصی نمی دهیم)، به همین دلیل یکی از کارهای جناح راست روشنفکرسازی و تئوریسین سازی است. برای انجام این کار مراحل زیر انجام می گیرد:
الف) باید اعتماد به نفس زیادی داشته باشیم.
ب) ادعا کنیم که می توانیم یک کار بسیار بزرگ را انجام دهیم و برای این کاراطلاعات کافی و امکانات کافی می گیریم. مثلا تصمیم می گیریم که نظام نوین جهانی را تغییر دهیم یا باعث تغییر نقشه اروپا شویم یا یک نفر مورد نظر رهبر کشور را رئیس جمهور آینده آمریکا کنیم.
پ) فرض می کنیم که می توانیم هرکاری را انجام دهیم.
ت) شروع می کنیم به گفتن حرفهای گنده گنده، از رهبری دفاع می کنیم و به هرکس که خواستیم فحش می دهیم.
ث) لباس شیک می پوشیم، از کلمات فرنگی استفاده می کنیم، تندترین روشها را پیشنهاد می کنیم. باید با اعتماد به نفس جوری در مورد چیزهای پیچیده حرف بزنیم که انگار همه آنها را می دانیم.
ج) نشان می دهیم که به فکر حفظ نظام هستیم ولی نباید به نظر برسد خیلی مسلمان هستیم، چون مسوولان و رهبران کشور هم از آدمهایی که زیادی مسلمان هستند خوششان نمی آید.
چ) سعی کنیم به آدمهایی که خطر ندارند، مثل خاتمی تا می توانیم بدترین حرف ها را بزنیم، هرچه بدتر باشد بقیه فکر می کنند ما خیلی مهم هستیم.
ح) ادعا کنیم که همه جای دنیا رفته ایم و در همه وقایع کشور حضور داشته ایم، با توجه به اینکه کسی از انقلابیون سابق ادعای انقلابی بودن نمی کند، ما هر ادعایی کنیم کسی چیزی به ما نمی گوید.
خ) در کلمات مان از شیوه فریاد، کلمات رکیک، واژه های تحقیر آمیز استفاده کنیم، جوری رئیس جمهور فرانسه را مخاطب قرار دهیم انگار که وزیر امور خارجه یا دبیر کل سازمان ملل متحد هستیم.
به نظر می رسد که آقای عباسی در حال تبدیل شدن به تئوریسین نظام است. استفاده از واژه دکترین( با تلفظ غلط Doktorin، پیشنهاد می شود کسانی که می خواهند زیاد از کلمات انگلیسی استفاده کنند لااقل یک دوره زبان بگذرانند) به همین دلیل است. ایشان به هر چیزی می گوید دکترین، واژه دکترین به معنی فرضیه، نظریه، خط مشی، استراتژی، تاکتیک، رفتار، چیز، و هر کلمه ای به کار می رود. این که ضرب المثل هر ملت دکترین آن ملت است یکی از همین استفاده های احمقانه از واژه دکترین است. فرض کنید در مورد زبان فارسی بخواهیم فرض کنیم دکترین ملت ایران ضرب المثل های ماست:
دکترین واق واق( سگ در لونه اش واق واق می کنه): در این دکترین باید استراتژی دشمن را بشناسیم و در کشور خودمان در مورد آن با فریاد اعتراض کنیم و آمریکا را در تهران نابود کنیم.
دکترین عروس گوزو( عروس تعریفی گوزو در اومد): در این دکترین باید تلاش کنیم که شخصیت های محبوبی را که با استفاده از رای مردم روی کار می آیند ضایع کنیم و تلاش کنیم تا خودمان به هر زوری شده رئیس بشویم.
دکترین کوزه( آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم): ما باید به جای استفاده از تجربیات دیگران خودمان تا می توانیم مملکت را خراب کنیم.
دکترین معامله( آدم خوش معامله شریک مال مردمه): در این دکترین با استفاده از اعتمادسازی در بخش خصوصی امکان استفاده از معاملات بزرگ را در انحصار جناح راست، و راست افراطی نگاه می داریم.
دکترین گشاد( خدا روزی آدم دهن گشاد رو می گذاره لب طاقچه): این دکترین مربوط به شرایط افزایش قیمت جهانی نفت است. در این حالت باید با ایجاد تنش میان نیروهای جهانی کاری کنیم که قیمت نفت بالا برود و بعد با پول آن هیچ کاری نکنیم.
دکترین ترس( آدم ترسو همیشه سالمه): در این دکترین باید به با شجاعت تمام به کسانی که خطری ندارند حمله کنیم و مثل سگ از کسانی که خطرناکند دفاع کنیم و از آنها بترسیم.
2) تقریبا اکثر مثال های ایشان مستهجن است، البته این امر در مورد کسانی که اصولگرا هستند سابقه تاریخی دارد.
3) آقای حسن عباسی( دیپلمه، معروف به دکتر حسن عباسی) در هنگام سخنرانی ابتدا می خواست این ضرب المثل را که وقتی نتوانستی در مقابل تجاوز مقاومت کنی، از آن لذت ببر را به عنوان حدیث و روایت نام ببرد، بعدا جمله را اصلاح کرد و گفت که این گزاره و روایت مستهجن....
توضیح روانشناسی: معمولا این سابقه وجود دارد که شما هر چیزی را که دلتان می خواهد بگویید می توانید به عنوان حدیث و روایت نام ببرید. در همین مورد ممکن است این کار را با یک جوک هم بکنید.
4) یکی از روش های مرحوم فردید استاد اعظم برادران حزب الله این بود که همه واژه های محترم مانند آزادی، عدالت، دموکراسی و دین را به گند می کشیدند تا هر وضع غیرانسانی را مطلوب و هر آرمان انسانی را نادرست جلوه دهند. فقط موجودی که رسما از تروریسم دفاع می کند می تواند به آزادی بگوید اباحی گری و بعد از اینکه فردوسی تلاش کرد تا زبان را حفظ کند خوشحال باشد. اگر نصف این تلاش بی نظیری که برای به گند کشیدن واژه آزادی در ایران صورت گرفت برای تحمل آن صورت گرفته بود، حتی همین حکومت هم راحت تر بود.
5) اگر مجبور نیستید از واژه های فرنگی استفاده نکنید، اگر مجبورید آنها را درست تلفظ کنید.
6) دکترین آقای عباسی( دیپلمه، معروف به دکتر عباسی) این است: آمریکا به ایران از طریق دموکراسی، جامعه مدنی، لیبرالیسم و حقوق بشر حمله می کند. از قضای روزگار نظر حکومت آمریکا هم در مورد عراق، افغانستان و ایران همین است. دولت آمریکا می گوید ما به عراق حمله می کنیم تا آنها را آزاد کنیم، به آنها دموکراسی بدهیم، حقوق بشر را در آنجا اجرا کنیم و در آنجا جامعه مدنی را بوجود بیاوریم. با این تعریف خیال مان راحت می شود که آمریکا برای اینکه نفت را غارت کند و یک حکومت دیکتاتور روی کار بیاورد و آزادی را نقض کند حمله نمی کند. فکر می کنید برای اینکه نظر پنتاگون توسط یکی از مشاورین سابق سپاه در ایران گفته شود آمریکا چقدر باید پول خرج کند؟
از سوی دیگر گفته می شود که چون ایران به سوی گفتگوی تمدنها و لیبرالیسم و آزادی و حقوق بشر رفته مورد حمله قرار گرفته است، در حالی که عراق و افغانستان مورد حمله قرار گرفتند در حالی که هیچ حرفی از این چهار کلید واژه در آنها نبود، ضمن اینکه ایران هنوز مورد حمله قرار نگرفته است. من فکر می کنم ملایمتی که حکومت آمریکا در مقابل ایران به خرج داده است، حتی سوریه و لیبی به عنوان اعضای سابق خانواده، قبل از طلاق 11 سپتامبر، هم اینقدر ملایمت در برخورد با ایران وجود ندارد.
7) این فرضیه که در سال 1368 چون حرفی از دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و جامعه مدنی نبود ما موفق شدیم بر عراق پیروز شویم، فرض غلط است. ما بر عراق پیروز نشدیم. به قول آقای موسوی اردبیلی در نمازجمعه: مگر می شه، هم ما در جنگ پیروز شدیم، هم عراق، پس کی شکست خورد؟ جهت اطلاع عرض می شود که دو ماه قبل از پایان جنگ آقای محسن رضایی فرمانده محترم سابق سپاه طی یادداشتی نیازهای خودش را برای پیروزی بر جنگ برای آقای خمینی اعلام کرد و بعد از این واقعه بود که ایران در شرایط فشار وحشتناک مجبور شد صلح را بپذیرد. چرا دروغ علنی می گوییم؟ سپاه و بسیج سپاه در موارد متعدد با بی عرضگی و بی لیاقتی و با فرماندهان کم اطلاع بارها بخاطر محاسبات غلط یا لو رفتن عملیات هزاران جوان فداکار را که پس از شهادتشان توسط واحد فرهنگی سپاه حزب اللهی شدند، به کشتن داد. اگر جوانان فداکار کشور در سالهای 1359 تا 1361 در جنگ مقاومت کردند و به شهادت رسیدند، این موضوع هیچ ربطی به قهرمانی یا قدرت فرماندهی و ایمان فرماندهانی که بعدا کنترل اقتصاد و سیاست کشور را در دست گرفتند، نداشت. بسیاری از فرماندهان بزرگ جنگ که همین الآن هم اسم بزرگراه به اسم شان است توسط مزقل ها و منگل های فرماندهی سپاه متهم می شدند که نماز نمی خوانند. کل این داستان که انگیزه دینی باعث پیروزی در جنگ شد داستان دروغی است که برای سوء استفاده های مالی از آن دفاع شده است. از 29 فرمانده ای که در سال 1378 نامه علیه خاتمی نوشتند حتی پنج نفرشان هم ثروت عادی نداشتند و اکثرا بسیار ثروتمند بودند.... از این لحن بدم می آید، به همین دلیل ادامه نمی دهم...
8) هیچ کدام از رهبران کشورهای اسلامی جز خاتمی در کشور خودشان حرف از دموکراسی نمی زنند، فرض ارائه شده غلط است، خاتمی هم الآن دو سال است که مشغول ماست مالی حرفهایی است که شش سال پیش زده است.
9) جامعه مدنی یک واژه مشخص با معنی مشخص است، نمی شود در یک جامعه قانون وجود نداشته باشد و اسم آن جامعه مدنی باشد. معنی دزد معلوم است، نمی شود کسی پولی را از جایی بردارد ولی به او بگویند معلم ادبیات فارسی، یا وقتی کسی در مقابل دریافت پول خدمات جنسی ارائه می دهد اسمش را نمی گذارند فیلسوف عالیقدر.
10) یکی از بدبختیهای بزرگ مملکت ما این است که دانش مان در مورد غرب و دنیای جدید یا دانش متکی به کتاب است، یا نگاه توریستی به جهان داریم. به همین دلیل است که شهامت دادن نظریات بزرگ را پیدا می کنیم. اینکه مناطق آزاد تجاری پایگاه لیبرال دموکراسی غرب است این یک نظریه روستایی مربوط به کسی است که یک بازار دبی را هم ندیده است و نمی داند لیبرالیسم اقتصادی در کشوری که امنیت سرمایه وجود ندارد، احمقانه است. من قبلا هم پیشنهاد کرده بودم. برای اینکه بسیاری از برادران حزب اللهی غرب را بفهمند یک سال هر کدام شان را باید فرستاد به فرنگ تا بدون تماس با سفارت ایران دنیا را تماشا کنند و در میزان مصرف شکرشان رژیم مناسب را رعایت کنند.
11) اتفاقا این حرف درست است. واقعا این اشتباه است که گروهی فکر می کنند رهبر جمهوری اسلامی در ایران قدرت دارد، آقای خامنه ای روز شنبه قدرت دارد، روز یکشنبه شورای نگهبان همه کاره است، روز دوشنبه جک استراو به ایران می آید و برادران حزب الله از طرف مقام معظم رهبری مکلف می شوند که ذرت بوداده پرتاب نکنند، روز سه شنبه جلسه شورای مصلحت برگزار می شود و هاشمی می شود رهبر مملکت، روز چهارشنبه سگ صاحبش را نمی شناسد( این اتفاق ممکن است چند روز ادامه یابد)، روز پنجشنبه ایران می شود نزدیکترین دوست آمریکا و روز جمعه پرچم آمریکا را آتش می زنند. فکر کنید یک موجودی به اسم عباسی( دیپلمه، معروف به دکتر عباسی) پیدا می شود و می زند زیر همه حرف های آقا، آقا هم تنها کاری که می کند این است که به حجازی می گوید که به ضرغامی دستور بدهید مزخرفات این مردک بی سواد بی دین را دیگر پخش نکند( نقل به مضمون)
12) جمله آقای عباسی( دیپلمه، معروف به دکتر عباسی) در مورد جامعه مدنی دزدی است، این جمله را قبلا کالین پاول گفته و عباسی به اسم خودش این نظریه را ارائه داده است.
جمع بندی قسمت سوم:
جهان غرب برای غارت انرژی و کنترل قدرت و حاکمیت استبداد و جلوگیری از پیشرفت ما به خاورمیانه حمله نکرده است، بلکه برای دادن آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی به خاورمیانه آمده است. و ما به همین دلیل باید جلوی اصلاح طلبان را بگیریم و کاری کنیم که آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی شکل نگیرد.
یک اشتباه: اتفاقا علت این که اکثریت مردم عراق و افغانستان از تغییر حکومت شان توسط آمریکا خوشحال هستند این است که آنها هم اشتباه آقای عباسی( دیپلمه، معروف به دکتر عباسی) را می کنند و فکر می کنند آمریکا می خواهد به آنها دموکراسی و آزادی بدهد.
بخش چهارم: نقش پیراهن یورگن هابرماس در تجاوز به عنف
عباسی در ادامه سخنانش می گوید:
آن پیراهنی که توی آمریکا زدن بیاریتش(1)
(یک جوان نجیب و نسبتا آرام یک تی شرت را می آورد و به دست عباسی می دهد، این قسمت نمایش در حالتی اجرا می شود که وی تی شرت را در دست گرفته و از روی تصاویر روی تی شرت نکاتی را می گوید)
این پیراهن را بفرستید برای رئیس جمهور اسلامی ایران(2). این تی شرتی است که در آمریکا جوانان اش می پوشند(3). تی شرت اصلاحات در خاورمیانه. اصلاحاتی با بمب و موشک و کوروز(4)، نه آقای خاتمی! نه با تفکر آمبرتو آکو، نه با تفکر یورگن هابرماس. گفتگوی رئیس جمهور ما با جهان این است. تی شرتی که جوانان در لس آنجلس می پوشند این است. گفتگوی اش نه آمبرتو آکو و یورگن هابرماس. گفتگوی اش موشک و بمب و تانک است و وسطش هم ایران هدف گرفته شده. و باز هم دم از گفتگوی تمدنها بزنید.
شما شش سال از گفتگوی تمدنها دم زدید و مدام دایره مرزها را تنگ تر کردید(5). شش سال از گفتگوی تمدنها دم زدید و محاصره کشور را بیشتر کردید. رهاورد این گفتگوی تمدنها چه بود؟ غیر از سقوط افغانستان و عراق(6). چرا گفتگوی تمدنهای شما جلوی جنگ تمدنها را نگرفت؟ ...
لیبرالیسم، حقوق بشر، جامعه مدنی و دموکراسی خواهی جریانهای اصلاح طلب در کشور ما رهاوردش بمب و گلوله ای است که آمریکایی ها تی شرت می کنند و برتن جوانان شان می پوشند. گفتگوی تمدنها یعنی این! این گفتگوی تمدنهاست. گفتگوی ترکش و بمب ناپالم و اورانیوم رقیق شده (10)با تن و بدن جوانان سنی و شیعه در عراق و فلسطین و افغانستان....
می گویند اگر به شما تجاوز شد و نتوانستید مقاومت کنید، سعی کنید از تجاوز لذت ببرید. شما نمی توانید در مقابل موج جهانی دموکراسی خواهی مقاومت کنید، شما نمی توانید در مقابل جهانشمول بودن حقوق بشر مقاومت کنید، بپذیرید و لذت ببرید. اینجاست که تجاوز غرب پذیرش پیدا می کند، برخلاف تجاوزی که عراق صورت داد و همه جلوی اش ایستادند.
..... در زندان ابوغریب دیدید، چهل زن و مرد مسلمان را وادار می کنند عمل شنیع جنسی انجام بدهند با هم(7)، بعد سربازان آمریکایی و انگلیسی می ایستند و به اینها می خندند(8). بعد روی سایت های اینترنتی می گذارند(9) که همه حواس شان باشد که این ها این گونه برخورد می کنند.
توضیحات:
1) ترجمه فارسی: آن پیراهنی که در آمریکا تولید کردند، یا چاپ کردند بیارید.
2) ظاهرا پیراهنی در تصویر سخنرانی عباسی( دیپلمه، معروف به دکتر عباسی) نشان داده می شود که روی آن تصاویر تعدادی اسلحه چاپ شده و وسط آن تصویر ایران قرار دارد.
من فکر می کنم این پیراهن به این طریق به دست آقای عباسی رسیده است.
نمایشنامه در سه پرده
پرده اول: بوی پیراهن یوسف
شخصیت اصلی نمایشنامه یک مرد پنجاه و چهار ساله از اقوام دور عباسی است که در آمریکا زندگی می کند و چون در حال ورشکستگی است و وضع فروشگاهش خوب نیست تصمیم گرفته به ایران برگردد تا یک خانه مصادره ای را که از قبل از انقلاب داشت آزاد کند و بفروشد و برگردد به آمریکا. او یک روز خبردار می شود که حسن پسر یکی از فامیل های دورشان در سپاه پاسداران کاره ای شده است. و اگر می خواهد خانه مصادره ای را آزاد کند باید از طریق او اقدام کند. با او تماس تلفنی می گیرد. اسم فرضی این آقا قاسم سبزواری معروف به مایکل سبزواری است.
مایکل سبزواری: سلام حاج آقا! من قاسم هستم، پسر حاج علی رضا خان
عباسی: سلام علیکم. از کجا زنگ می زنید؟
مایکل: از آمریکا، کالیفرنیا
عباسی: اوکی، آهان، یادم اومد، شما حاج آقا مایکل هستین؟
( عباسی جلوی گوشی را می گیرد و به دوستش در اتاق با صدای آهسته می گوید: یکی از فامیل های قدیمی مون که توی آمریکا میلیاردر هست، از اون مادرقحبه هاست.)
مایکل: شرمنده نفرمایید، من اسم تجاری ام مایکل هست، شما قاسم صدامون کنید. ما به عشق وطن زنده ایم.
عباسی: شما هر جا باشید فرزند ایران هستید، اتفاقا ما دوست داریم اسم شما مایکل بمونه، خدا شما رو در خدمت اسلام نگه داره، اگر شهید هم شدید می شید شهید مایکل( می خندد)
مایکل: (می خندد) قابل نداره( عوضی می گوید، می خواست بگوید لایق نیستیم) والله ما می خواهیم در خدمت وطن باشیم، می خواهیم برگردیم ایران و خدمت کنیم.( آهسته می گوید) اینجا دیگه جای زندگی کردن نیست.
عباسی: در رحمت به روی همه بازه، ولی شما اگر می خواهید خدمت کنید همون جا باید باشید. ما احتیاج داریم شما اونجا باشید.
مایکل: حالا من دارم هفته آینده پرواز می کنم ایران، می خواستم خدمت برسم. اگر لایق بدونین. می خواستم ببینم شما و خانوم و بچه ها چیزی لازم ندارید؟
عباسی: نه الحمدالله ما با همین نون و پنیر خودمون می سازیم. شما فقط هر چیزی که در رابطه با دیدگاههای پاول و بوش و پنتاگون دیدید، مثلا فیلم و کتاب و این چیزها که استراتژی اونها رو نشون بده برای ما بیارید.
مایکل( زبانش بند می آید): استراتژی؟... چشم...
عباسی: منتظریم، خدا حافظ شما
مایکل: حفظکم الله، خداحافظ
( هر دو گوشی را می گذارند)
مایکل به زنش( در آمریکا): این یارو دیوانه است، حالا من استراتژی آمریکا رو از کجا بیارم
عباسی به دوستش( در تهران): حالا می آد می بینیش، از اون نابغه های میلیاردر هست، من با همین به کاخ سفید نفوذ می کنم.
پرده دوم: پیراهن عثمان
زن مایکل دارد چمدانش را می بندد. یک پیراهن خاکستری را می بیند.
زن مایکل: اینو کجا می بری؟
مایکل: می برم ایران.
زن مایکل: این که ناجوره، این همون پیرهنی هست که اون یارو عوضی یه توی کنسرت می فروخت که همه بهش فحش می دادن.
مایکل: می دونم، می خوام بهشون بگم این پیراهن رو کاخ سفید چاپ کرده علیه ایران.
زن مایکل: و فکر می کنی اونها این قدر خر هستند که باور می کنند.
مایکل: حالا ببین باور می کنند یا نه، یارو گیجه، می گه برو ببین پنتاگون داره چی کار می کنه.
زن مایکل: یعنی تو می خوای بهشون بگی جوون های آمریکایی از اینا می پوشن؟
مایکل: آره، تو کاری نداشته باش، من باید خونه مصادره ای رو آزاد کنم و بفروشم، هر کاری بتونم می کنم.
زن مایکل: باشه، ولی من فکر نمی کنم اینقدرها گیج باشن.
پرده سوم: زمین در مقابل استراتژی
عباسی در حال تلفن: امروز دستور دادم کار زمن تون انجام بشه، بعد از ظهر دانشگاه سخنرانی دارم و می خوام این پیراهن رو نشون بدم تا ملت بفهمن آمریکا داره از طریق این تی شرت به اسلام ضربه می زنه.
3) این تصور که در دنیای غرب کسی تی شرتی بپوشد که در آن به نحوی از آمریکا و یا سیاستهای جنگ طلبانه اش دفاع شده باشد، فقط از یک عباسی بر می آید. اگر کسی در سراسر اروپا در جملاتش یک واژه نفرت انگیز، مثلا ضدعرب، بکار ببرد، نه تنها همه از او کناره می گیرند، بلکه با او برخورد هم می کنند. حتی اگر کسی در سوئیس جلوی در خانه اش پرچم سوئیس را بزند همه به او جوری نگاه می کنند که انگار نژادپرست است. نه در آمریکا و نه در تمام اروپا امکان ندارد کسی تی شرتی بپوشد که در آن نه جنگ که حتی یک موضع گیری علیه یک ملت یا یک قوم وجود داشته باشد. تنها لباس هایی که مردم ممکن است بپوشند که علیه یک حکومت است لباس های ضدآمریکایی است. احتمالا کسی برای اینکه خودش را پیش عباسی لوس کند این تی شرت را آورده تا او را سرکار بگذارد، این بیچاره هم که نمی داند بیرون مرزهای ایران چه خبر است حرفش را پذیرفته.
4) کروز(cruise) درست است نه کوروز(koorooz)
5)اساس این تفکر که چون ما گفتگوی تمدنها کردیم مرزهای مان تنگ شد و تحت فشار قرار گرفتیم باز می گردد به این تفکر که ما در جهان نقش مهمی داریم، و بازمی گردد به این تفکر که کارهایی که ما می کنیم در جهان واکنش زیادی ایجاد می کند. مهم ترین فایده وجود رئیس جمهور خاتمی تا به حال برای جمهوری اسلامی این بود که تا به حال آنها به ما حمله نکردند، اگر در ایران هم موجوداتی مثل طالبان و صدام حسین( یا نوع کمدی شان یعنی عباسی) حاکم بودند تا بحال ایران را گرفته بودند و همین آقای عباسی امروز شده بود بادی گارد یکی از کاباره های تهران.( با توجه به اینکه اگر آمریکایی ها می آمدند از تخصص افراد استفاده می کردند.)
6) در سقوط افغانستان و عراق علاوه بر خاتمی بن لادن و ملاعمر و طالبان و حزب بعث عراق و صدام حسین هم نقش داشتند.
7) در میان تمام تصاویر منتشر شده در اینترنت از زندان ابوغریب که همگان آنها را دیده اند هیچ تصویری که در آن چهل زن و مرد( اعم از مسلمان و غیر مسلمان) عمل جنسی( اعم از شنیع و غیر شنیع) انجام بدهند، وجود نداشته است. و این مساله دروغ است. در هیچ تصویری هنوز یک زن مسلمان زندانی در حالت جنسی یا غیر جنسی دیده نشده است.
از سوی دیگر این مساله غیر عقلانی است. چطور ممکن است چهل نفر آدم در حضور یکدیگر و در حالی که کسی به آنها می خندد عمل جنسی انجام دهند؟ به نظر می رسد آقای عباسی( دیپلمه، معروف به دکتر عباسی) زیادی فیلم های سکسی گروهی نگاه کرده و دچار خیالپردازی جنسی غیرمعقول شده است.
یک فرضیه قدیمی در رسانه های جمهوری اسلامی: وقتی در رسانه ای دروغ می گویید فرض کنید مردم احمق هستند.
8) دولت آمریکا بعد از انتشار عکس های زندان ابوغریب علاوه بر معرفی و برکناری عوامل شکنجه در زندان ابوغریب جلوی ادامه این اعمال را گرفت، در حالی که در کشور خودمان شبیه همین ماجرا برسر زهرا کاظمی آمد و دادگاه پرونده را لاپوشانی کرد. ضمن این که جهات اطلاع بخش وسیعی از زندانیان ابوغریب برادران مسلمان آقای عباسی نبودند، بلکه نیروهای صدام حسین و مجاهدین خلق بودند.
9) تصاویر شکنجه در زندان ابوغریب را عوامل شکنجه دهنده روی اینترنت نگذاشتند، بلکه خبرنگاران آنها را روی اینترنت گذاشتند.
10) اورانیوم رقیق شده نوع دیگری از اورانیوم غنی شده است که برای اجرای دکترین ترور علیه تجاوز از آن استفاده می شود.
نتیجه گیری از قسمت چهارم: آمریکایی ها با یک تی شرت می توانند جوانان شان را علیه جمهوری اسلامی بسیج کنند و ما را نابود کنند. و جوانان آمریکایی هم این قدر احمق هستند که تی شرت هایی را که دولت شان تولید می کند می پوشند و دولت آمریکا هم این قدر احمق است که تی شرت تولید می کند. من نمی فهمم، اگر فهمیدن کارهای آمریکایی ها اینقدر ساده است و ما می توانیم با آنها روبرو شویم، چرا دائم ما ضعیف تر و آنها قوی تر می شوند؟
- بخش اول
حتما بخونيد،
اگر از ايران به اينترنت وصل مي شويد، براي ديدن اين صفحه ها با پروکسي روبرو خواهيد شد اما راه هاي زيادي براي دور زدن پروکسي ها وجود دارد. خون...
همه فن حريف
September 13, 2004 08:50 PM