1. رياست جمهوري وزنانی که فعلا طمع ندارند
در هفته گذشته رسانه هاي عمدتا متمايل به جريان دوم خرداد با زيرکي کوشيدند پوست خربزه اي را پيش پاي رقيب انداخته و با طرح مسئله امکان انتخاب شدن زنان به عنوان رييس جمهور عملا هم جامعه گسترده و موثر زنان ايراني را به حرکت درآورده و هم جناح منتقد را به واکنش وادار کرده و آنان را در موقعيتي قرار دهند که در برابر موج عظيم راي دهندگان زن قرار گيرند.
در همين راستا بي بي سي اين سئوال را که آيا يک زن بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي مي تواند رييس جمهور شود ؟ دستمايه قرار داده و با تکيه بر يک سابقه موجود در آرشيو خود که ميزان صحت آن معلوم نيست ادعا کرد احمد منتظري، در توضيح همين پرسش به بي بي سي گفته بود:
"در مجلس کساني مانند آيت الله صافي گلپايگاني اصرار داشتند که در قانون اساسي صريحا قيد شود: رئيس جمهور بايد مرد باشد. در برابر ايشان افراد روشنفکري بودند مانند آقاي گلزاده غفوري که عقيده داشتند در جمهوري اسلامي ايران زنان نيز بايد بتوانند به رياست جمهوري برسند. وقتي اختلاف نظر ميان دو طرف بالا گرفت، عده اي واژه رجال را پيشنهاد کردند، که قابل تفسير باشد، و هردو طرف بتوانند به آن رأي بدهند."
(شهيد)احمد منتظري افزوده بود: "گردانندگان آن روز مجلس از اين ابهام باخبر بودند، اما به اين توافق تن دادند، زيرا آيت الله خميني رهبر انقلاب، اصرار داشت که قانون اساسي هرچه زودتر به تصويب برسد."
ميزان صحت اين نقل قول مشخص نيست ولي در هر حال ظاهرا تفسير شوراي نگهبان به عنوان مفسر قانون اساسي به گونه اي ديگر است هر چند بانوان نماينده مجلس هفتم در قبال اين پرسش مطرح شده پاسخ هاي متفاوتي دادند.
مثلا خانم هاجر تحريري نيک صفت نماينده رشت در مجلس شوراي اسلامي گفت : در حال حاضربايد در فکرمسائل اساسي کشور باشيم. نمي دانم اين چه حساسيتي است که اخيرا در خصوص رياست جمهوري زنان بوجود آمده است من به عنوان يک زن حساسيتي در اين خصوص ندارم و معتقد هستم بايد بايد منافع ملي کشور مد نظر قرار گيرد يا خانم فاطمه آجرلو نماينده کرج در مجلس با بيانی ديپلماتيک و غير شفاف می گويد: عرصه مديريت اجرايي کشور عرصه بسيار گسترده اي است و توانمندي خا ص خود را مي خواهد منظور اين نيست که زنان اين توانايي را ندارند ولي بايد شرايط و تمام زمينه هاي آن فراهم شود .
از سوی ديگرخانم مريم بهروزی از پرسابقه ترين فعالان زن سياسی نظر خود را چنين ابراز می دارد:به نظر من منظور خبرگان قانون اساسي از رجال سياسي شخصيتهاي سياسي است كه شامل زنان هم ميشود .
وي افزوده است : نهايتاً بايد تفسير شوراي نگهبان را از قانون اساسي قبول كنيم .در اظهار نظري شفاف تر خانم عفت شريعتي نماينده مشهد در مجلس شوراي اسلامي گفت : در زمينه حضور زنان به عنوان کانديدا در انتخابات رياست جمهوري منعي وجود ندارد ولي بايد براي حضور و کانديداتوري زنان در انتخابات رياست جمهوري سازو کار اين مسئله فراهم شود .
البته وی برای آينده نيز استراتژی لازم را توصيه می کند و می گويد: بايد باورها در جامعه و در خود آقايان به ثبوت برسد و اعتقاداتي که مبناي قانوني و شرعي ندارد و به شکل يک فرهنگ نه چندان مطلوب در جامعه است کم کم به مرو زمان با حضور بانوان در عرصه مديريتي از بين برود و وقتي اين شيب ملايم را گذرانيديم به مقطعي از زمان مي رسيم که کاملا اذعان جامعه براي پذيرش اين مسئله آماده و قابل قبول است .
مجموعه اين موارد نشان می دهد که وفاقی پنهان ميان گرايش های مختلف زنان وجود دارد که حضور در بالاترين سطوح سياسی را حق خود می دانند ولبته بسيار هشيارانه و واقعگرايانه شرايط فعلی را مناسب برای طرح شفاف خواست خود ارزيابی نمی کنند و مواضع و مطالبات خود را برای آينده ای می گذارند که شرايط از طريق فرهنگ سازی برای طرح صريح خواستشان مهيا گردد لذا می توان نتيجه گرفت که ظاهرا زنان سياسی ايرانی صبورانه و واقعگرايانه و حتی مصلحت انديشانه تفاسير فعلی از واژه" رجال" را می پذيرند و منتظر آن زمانی نشسته اند که واقعيات اجتماعی تفسيرگران را در تنگنای " مصلحت" به تجديد نظر وادارد.
2.کانديداها؛ ادامه بازی ناز و نياز
در حالی که کانديداها هنوز رخ نشان نداده اند و بعضا بدليل بازی پيچيده اين دوره از رياست جمهوری ترجيح می دهند همه برگها از سوی همه بازيگران رو شود گروهی ديگر از کانديداها سعی دارند با اعلام کانديداتوری غير رسمی خود از طريق گروههای هوادار ظرفيت اقبال اجتماعی خود را بسنجند.
در همين حال در اين دوره بازی عجيب ديگری آغاز شده است و آن اينست که گروهها می کوشند صفات کانديدای مطلوب خود را به گونه ای تعميم بخشيده و به عنوان صفت لازم کانديدای مطلوب در اذهان جا بياندازند که ساير افراد خودبخود در اذهان توده ها مردود شمرده شوند. فعلا دو صفت جوانگرايي در انتخابات که معنای پنهان آن جوان بودن رييس جمهور و عبارت سلبی آن لزوم رای ندادن به افراد مسن است و " نسل دومی" بودن که معنا ومفهوم پنهان آن "رای ندادن به کانديداهای نسل اول است ؛ به عنوان سوژه تبليغاتی بکار می رود
مثلا عضو شواي مركزي جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي معتقد است:
اصولگرايان براي حضور در رياست جمهوري جوانگرايي و گردش نخبگان را مد نظر داشته باشند.
تحليل اين تشکيلات آنست :"يكي از عللي كه موجب اقبال و اعتماد مردم به اصولگرايان در انتخابات شوراها و مجلس هفتم شد، توجه به تحول نسلي، گردش نخبگان و جوانگرايي بود، اكنون در گام سوم نيز بايد در همان راستا حركت كرد."
جريان متمايل به محسن رضايي نيز در زمره گروههايي هستند که با طرح حاکميت نسل دوم و جوانگرايي و غيره همين تز را مطرح می کنند هر چند که وی در همايشی گفته است: با وجود اينكه مطالعات و آمادگيهايي را در خود به وجود آوردهام، اما هيچ جيبي براي رياستجمهوري ندوختهام!(که حتما منظور وی طمع نداشتن به رياست جمهوری است)
در هر حال اگر شفاف تر بگوييم هر دو گروه نگرانی اصلی خود را که احتمال کانديداتوری هاشمی رفسنجانی است اين گونه با زبان ايماء و اشاره بيان می کنند. اينان از سويي در هراس از آن هستند وقتی که موتور انتخاباتی(بويژه رسانه های آشکار و پنهان در خدمت ) هاشمی بکار افتد فضا را يکسره دگرگون سازد و از سوی ديگر بواقع بسياری از اين کانديداها و گروههای حاميشان نمی دانند در صورت آمدن هاشمی رفسنجانی با وی چه کنند؛ تخريب او بدلايل عديده نه درست است و نه مطلوب؛ و در عين حال تعدادی از کانديداها و هوادارانشان هم ضمن مخالفت با سياست های هاشمی می هراسند آمدن وی چرخ روزگار را به عقب برده و يگانه فرصت پديد آمده پس از افول دوم خرداد را از آنان بستاند. از آن طرف هاشمی نيز با زيرکی و هشياری عملا با در حالت تعليق قرار دادن حضور خود فرصت زمانی را روز به روز از اينان با ظريف ترين روش ممکن ستانده ونوعی گيجی را بر صحنه انتخابات حاکم ساخته است .شکی نيست مدل کارکردی هاشمی در انتخابات حاضر کاملا به عنوان يک روش پيچيده و قابل مطالعه بايد در آينده از سوی هر بازيگر سياسی مورد تحليل قرار گيرد. نگارنده شک ندارد هاشمی آخرين بازيگر بزرگ سياسی است که به روش های پيچيده حرفه ای سياستمداران گذشته ايران عمل می کند و طبيعی است که بازيگران جوان سياسی در برابر او گرفتار سردرگمی اينچنين شوند.
چنانچه نخبگان سياست سالار دوم خردادی پس از تخريب سنگين هاشمی پس از يک چرخش زمانه به آنجا می رسند که شيرزاد يکی از چهره های راديکال دوم خردادی اظهار می دارد: ممكن است شرايطي ايجاد شود كه برخي از گروه هاي جبهه دوم خرداد از ايشان(هاشمی رفسنجانی) حمايت كنند و برخي ديگر از اعضاي اين جبهه در برابر حضور وي در انتخابات سكوت كنند.
البته اين به معنای تنزل هاشمی از مواضع خود در برابر دوم خردادی ها نيست و درست تر آنست که از اين تغيير روش؛ پيچيدگی هاشمی و تصحيح روش دوم خردادی ها و بازگشت آنها به توصيه سالها پيش شمس الواعظين را نتيجه بگيريم .
ساير گروهها و جريانات هم در طی هفته گذشته همچنان به سبک و سنگين کردن اوضاع و چرخيدن از يک موضع به موضع ديگر مشغول بودند.
دوم خرداديان البته نااميدانه می کوشند قبای ميرحسين موسوی را بزور برتن مصطفی معين اندازه کنند در حالی که نيک می دانند او نه دلنشينی مير حسين آرام را داردو نه سابقه و اجماع لازم اورا ولی در همان حال از امکان کنترل او بخوبی اطلاع دارندو نيز از احتمال رد صلاحيت کسی که در اوج نياز نظام به اوبه عنوان کارگزارحکومت برای کنترل بحران دانشجويي بجای پاشيدن آب بر آتش برآن بنزين پاشيد.
پس بايد ما هم چون کروبی منتظر آن شويم که با باطل شدن روياهای معين ؛ کانديداهاي نهايي پا به صحنه گذارند و کروبی در کنار کانديدای واقعی مشارکتيان صف آرايي آن سو را به نمايش گذارند.
بازی ديپلماتيک با اتم
در حالی که در روزهای آخر هفته گذشته روزنامه نگارکهنه کاری در سايت بی بی سی
در مقاله ای تحت عنوان "نرمش هسته ای: دگرگونی هايی در راه است" نه تنها از احتمال گشايش گره هسته ای ايران بلکه از بروز گشايشی در روابط ايران و آمريکا شادمانی کرد.
مسعود بهنود با نقل بخشی از سخن آيت الله هاشمی رفسنجانی به اين متن که: "آمريِکائی ها به زور وارد شدند و کارها را در دست گرفتند يک مقدار نفت می فروشند و پول آن را [ برای پرداخت غرامت های جنگی کويت] برمی دارند اما برای ما کسی اين کار را نمی کند. يکی از راه ها اين است که ما نيروهای موثر را ناديده نگيريم . اين جا جای اولويت هاست ما هر وقت به آن ها يک مقدار نزديک شديم، مسائلمان يک مقدار حل شد" نتيجه گرفت امکان حل معضلات حتی تا قبل از اتمام دوره سيد محمد خاتمی هست.
اين نتيجه گيری زودهنگام در حالی صورت گرفت که هنوز پيچيدگی های فراوانی فراروی رابطه ايران و اروپا بر سر تکنولوژی هسته ای ايران و سياست های نامستقل از آمريکای اروپا وجود دارد.
حسن روحانی در هفته گذشته در نشستی با نمايندگان مجلس تلاش کرد بطور همزمان سياست های شورای امنيت را هم در داخل و هم در خارج از کشور توجيه نمايد . در همين راستا اظهار داشت: حوصله ايران در زمينه اعتمادسازي با دنيا به اين زودي سر نمي آيد و ما با کمال آرامش ، اقدامات اعتمادسازي خود را انجام مي دهيم.
معنای اين جمله دو پهلو آن بود که اولا بحث خروج از ان پی تی فعلا مطرح نيست و ما رابطه با آژانس را ادامه خواهيم داد ثانيا سقف چانه زنی ما بلند تر از آنست که غربی ها تصور می کنند و ما برای کسب امتياز همچنان به بازی ادامه می دهند.اين جملات از يک طرف از تيزی طرح های دو فوريتی و سه فوريتی خروج از ان پی تی کاست و از طرف ديگر به غربی ها اعلام کرد که ما روحيه خود را نباخته و در صورت ادامه روش ديپلماتيک و گفتگوحاضريم گفتگوهای کشدار را تحت عنوان اعتماد سازی تا بسياری جاها بکشانيم.
البته مسوول پرونده هسته اي ايران در مورد پيشنهاد اروپايي ها مبني بر تعليق نامحدود غني سازي ، فراموش نکرد که فرهنگ لغات را گشوده و برای نمايندگان توضيح دهد که : «نامحدود» به مفهوم «دايمي» نيست. البته پيام اين توضيح عبارتی برای نمايندگان تيز هوش مجلس بيانگر موضع نهايي شورای ملی امنيت نيز بود.
همه اين ها در حالی بود که نمايندگان همچنان در حال ترسيم خط قرمز ما در مذاکرات هسته ای بودند.
مثلا عضو هيات رئيسه مجلس با اشاره به جلسه کميسيون امنيت ملي با دبير شوراي عالي امنيت ملي گفت : اعضاي کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي پس از شنيدن گزارش کامل حسن روحاني ، فناوري هسته اي بويژه چرخه سوخت را حق مسلم و خط قرمز جمهوري اسلامي ايران دانستند.(البته ابهام بوجود آمدكه آيا قبلا نمی دانستند ؟) حميدرضا حاجي بابايي ، با بيان اين که پيشنهاد 3 کشور اروپايي و همچنين ديدگاه هاي جمهوري اسلامي ايران مورد بحث و بررسي قرار گرفت ، افزود: جمهوري اسلامي ايران نظر ، طرح و پيشنهاد خود را در خصوص فعاليت هسته اي و پيشنهادهاي اروپايي ها روز چهارشنبه(هفته اي كه گذشت) توسط هيات ايراني به اطلاع 3 کشور اروپايي خواهد رساند. وي افزود: در اين جلسه عنوان شد که پيشنهاد اروپايي ها متضمن اين نکته نيست که به طور دايم فعاليت غني سازي اورانيوم متوقف شود بلکه پيشنهاد شده ، محدوديت توقف غني سازي اورانيوم محدود به زمان مذاکره است. براي نتيجه مذاکرات بايد صبر کرد چون پيشنهادهاي 3 کشور اروپايي و پيشنهاد جمهوري اسلامي ايران در مذاکرات مطرح است."
از اين سخنان ؛ البته اين نکته شادمانی آفرين برمی آمد که مجلس هفتم برخلاف ادعاهای منتقدانش مبنی بر افراطی بودن دقيقا عملگرايانه و هوشمندانه می کوشد نقاط خالی زمين بازی ايران در کشاکش هسته ای را پر کرده و حداکثر امتياز را در چارچوب منافع ملی تامين نمايد.
در همين حال خبر رسيد که موسسات تحقيقاتی آمريکايي به ناگهان دريافته اند که همين پيشنهادهای حداقلی اروپاييان به ايران نيز قادر است دست ايران را به سلاح هسته ای برساند.
بر اساس اين خبرها يك موسسه تحقيقاتي در واشنگتن مدعي شد فنآوري اتمي كه اتحاديه اروپا به ايران پيشنهاد كرده است، ميتواند در ساخت بمب و نه جلوگيري از آن، استفاده شود.
به گزارش خبرگزاري رويتر از وين، سه كشور فرانسه، انگليس و آلمان به ايران پيشنهاد كردهاند اگر تهران غنيسازي اورانيوم را متوقف كند، سوخت راكتور و فنآوري راكتور آب سبك را در اختيار اين كشور قرار خواهند داد.
هنري سوكولسكي رئيس مركز آموزش سياست منع تكثير موسوم به NPEC در مقدمه يك گزارش 62 صفحهاي نوشت: «راكتور آب سبك ديگر نبايد براي ملتهايي كه ممكن است سوخت غنيشده درجه پايين را به سوخت مصرف شده پلوتونيومي براي ساختن بمب اتم تبديل كنند، مطمئن تلقي شود .»
سوكولسكي، يك مقام سابق پنتاگون، افزود:«اين گزارش توسط "مقامهاي ملي در امر شيمي اتمي، راكتورهاي برق اتمي بازرگاني و طرح هاي تسليحات اتمي "تنظيم شده است.»
وي گفت: «اتحاديه اروپا به اشتباه فكر ميكند فعاليتهايي از اين دست نميتواند از نظارت آژانس بينالمللي انرژي اتمي مخفي بماند.»
سوكولسكي افزود: «ملتها ميتوانند پلوتونيوم را به لحاظ شيميايي در مراكز كوچك با مساحت 65 متر مكعب بشكافند يا بازيافت و به راحتي آن را پنهان كنند.»
سوكولسكي گفت:«در حال حاضر باتوجه به روشهاي بازرسي آژانس، يك كشور ميتواند سوخت لازم را براي ساخت سلاح تبديل كند.»
وي افزود آژانس نظارت از طريق دوربين را بر مراكز انبار سوخت مصرفشده، آن طور كه بايد انجام نميدهد و نوار ويدئويي اين دوربين ها را هر90 روز يك بار بازبيني مي كند و آژانس در نظر دارد فاصله بازبيني را از 90 روز به يك سال افزايش دهد كه اين امر غير عقلاني است.» و به عبارت ساده تر ظاهرا آمريکاييها هر راهی را که می پيمايند برای خطر زدايي از اين رقيب کوچک ولی جدی نمی توان کاری کرد و گويا نهايتا به اين نتيجه برسند که برای دوری از خطر ايرانی ها راهی نيست جز آنکه يا ايرانيان را تا سرحد انسان های عصر حجر خلع سلاح نمايند ويا آنکه به اين تز لباس واقعيت بپوشانند که " ايرانی خوب ؛ ايرانی مرده است".