1. يک نگرش سنجی که توسط وزارت ارشاد انجام گرفته نشان داده است که ميزان اعتماد مردم به سياستمداران کاهش يافته است. چرا؟
می گويند سياستمداران زياد دروغ می گويند ؛ آيا اين گزاره درست است ؟ در حکايات معروف ميان سياستمداران آمده است که روزی چرچيل سياستمدار معروف انگليسی بر سنگ قبری خواند که : در اينجا سياستمداری صادق خفته است؛ تعجب کرد و پرسيد مگر در اينجا دو نفر را در يک قبر گذاشته اند. او جمع ميان سياست و صداقت را ناممکن می دانست ؛اين برداشت چقدر صحيح است؟
2. صداقت اگر برای هيچ سياستمداری در جهان اهمييت جدی نداشته باشد برای سياستمداران مسلمان ايرانی بيگمان بايد از اهمييت ويژه ای برخوردارباشد. زيرا دروغ زشت است ولی از يک سياستمدار مسلمان که در مديريت جامعه دينی نقش دارد ؛ زشت تر خواهد بود.
3. پاره ای از سياستمداران ما بواقع فکر می کنند که از صفت زشت دروغ بری هستند ولی جامعه با آنان همراه نيست و حداقل آنان را صادق نمی داند چرا؟ اختلاف در فهم معنای به ظاهر ساده دروغ نهفته است و نيز انگيزه های پس پرده شخصيت افراد.
4. دروغگويي از نظر لغوی به معنای کتمان واقعيت است. از منظر مردم هر کس که راست(واقعيت را) نمی گويد دروغ می گويد و از نظر سياستمداران آن که راست (واقعيت را)نمی گويد لزوما به معنای آن نيست که دروغ می گويد. اختلاف برداشت مردم با سياستمداران اينجاست.
5. اما چرا بعضی از سياستمداران فارغ از برداشت های مختلف؛ بواقع دروغ می گويند. بر اين باورم هيچ فرقی ميان انگيزه های يک کودک برای دروغگويي با انگيزه های يک سياستمدار نيست . هر دو از طريق دروغ گويي اشتباه های خود را که ممکن است بواسطه آن تنبيه يا تحقير شوند ؛می پوشانند زيرا گمان دارند از طريق فريب شنونده قادرند از تنبيه احتمالی بگريزند.
بعضی از سياستمداران همچون کودکان گمان می کنند با دروغ گفتن قادرند ضعف ها و نقايص خود را جبران کنند اينان در مورد گذشته و نقش خود در مديريت جريانات غلو می کنند و حتی دروغ می گويند برای خود تاريخ جعلی شخصيت آفرين می سازند تا بدينوسيله خود را بزرگ نشان دهند .
بعضی از سياستمداران درون آشفته ای دارند و می کوشند با فريب ديگران و صحنه آرايي های دروغين از واقعيت های درونی خويش بگريزند و از خود شخصيتی باثبات نمايش دهند ولی هر لحظه بر اضطراب درونی آنان افزوده می شود.
6. سياستمدارانی اينچنين چه بايد بدانند؟ اولا آنانکه دروغ می گويند در واقع واقعيتی ذهنی و مجازی می آفرينند تا واقعيت اصلی در در پس آن مخفی نگه دارند ولی شايد اين سياستمداران ندانند که بيشتر انسانها بالفطره تفاوت ميان دروغ و راست را درک می کنند و حتی از نگاه و لحن دروغگو قادرند پريشانی او را درک کنند از همين رو دروغگو بيش از ديگران در حال فريب خود است. ثانيا زنجيره توجيهاتی که دروغگويان را اسير خود می کند تا يک دروغ را موجه نمايند آنقدر طولانی و پردردسر است که به هيچ قيمتی ارزش تمسک به آن را ندارد.
5. در قبال سياستمداران فريبکار چه بايد کرد؟ فقط يک پيام را به آنان بايد ارسال کرد" ما واقعيت رامی فهميم"از اين رو بايد فضايي را در جامعه پديد آورد که همگان بتوانند با آزادی پيام" ما می فهميم" را ارسال کنند ؛ در اينصورت احتمال دارد حجم سياستمداران صادق بيش از گذشته گردد و جامعه از اندک فريبکاران هم پيراسته گردد.