پنجشنبه 14 آبان 1383

ايرانيان و امام علی (ع)، حسن يوسفی اشکوری، شرق

ايران تنها کشوری است که اکنون در جغرافيای جهان اکثريت قاطع مردم آن شيعی است و در قانون اساسی آن (قانون مشروطه و جمهوری اسلامی) مذهب رسمی آن تشيع است. با اينکه تا برآمدن صفويان در آغاز سده دهم هجری ايران نيز مانند ديگر سرزمين های اسلامی سنی مذهب بود. اما از آن پس مذهب شيعی در ايران رواج و گسترش يافت و به زودی به صورت مذهب اکثريت مردم درآمد. با اين همه، به شهادت تاريخ، نمی توان انکار کرد که ايرانيان از همان آغاز اسلام و به ويژه پس از درگذشت پيامبر و ظهور اقليت معترض با اصالت و رهبری علی و فاطمه (= اهل بيت)، که بعد ها شيعه خوانده شد، گرايش و علاقه روشنی به علی و خاندانش نشان دادند و اين تمايل در روند تحولات تاريخی توسعه يافت و در عصر پيکار با امويان و عباسيان به اوج خود رسيد و در واقع به يک نوع هم پيمانی و هم سنگری ايرانيان مخالف دستگاه خلافت با شاخه های مختلف شيعی تحول يافت. قابل ذکر است که اين تمايل و دلبستگی تا بدان حد است که برخی اساساً تشيع را برساخته ايرانيان دانسته اند که البته ادعای گزاف و بی بنيادی است. ايرانيان، گرچه در تحول فکری و رواج اجتماعی تشيع سهم دارند، اما در پيدايش و تاسيس جهانی اصولی آن نقش ندارند.
به هر حال آنچه که اکنون مورد بحث است، طرح اين پرسش است که چرا ايرانيان از همان آغاز تمايل و دلبستگی ويژه ای به علی و پيروانش نشان دادند؟ آيا علی در ميان رهبران مسلمان و عرب در چشم ايرانيان مغلوب با ديگران متفاوت بود؟ و اين تفاوت در چه بود؟ برای رسيدن به پاسخی درست، ناگزير اشارتی به چگونگی ورود اسلام به ايران و چرايی اسلام آوردن ايرانيان بايسته است.
گرايش به اسلام در ميان ايرانيان از روزگار پيامبر آغاز شده بود که طليعه آن را می توان اسلام گزيدن شماری از ايرانيان يمنی دانست که در مدينه انجام شد. اما گرايش عمومی به اسلام، در روزگار حمله اعراب به ايران در اوايل خلافت خليفه دوم رخ داد. ظاهراً پس از درگذشت پيامبر، شماری از رهبران عرب در انديشه حمله به ايران و تسخير اين سرزمين آباد و متمدن (البته به اعتبار تاريخی و در قياس با عرب) را داشتند و خليفه دوم بار ها اين پيشنهاد را با خليفه اول در ميان گذاشته بود، اما خليفه اول، به هر دليل نپذيرفت. با به قدرت رسيدن خليفه دوم در سال سيزدهم هجری، با برنامه ريزی و بسيج تمام نيرو ها و امکانات، حمله به ايران آغاز شد. ابتدا حيره فتح شد.
پس از آن طی پيکار جر (پل) در سال ،۱۳ جنگ نخيله در سال ،۱۴ جنگ قادسيه در سال ،۱۴ فتح مداين در سال ۱۶ و فتح الفتوح در سال ۲۱ هجری روی داد و نظام شاهنشاهی چهارصدساله به شکل باورنکردنی فرو پاشيد و برای هميشه از صفحه تاريخ حذف شد. در پی آن با سرعت تمام عربان به داخل ايران نفوذ کردند و طی چند دهه جنوبی ترين تا شمالی ترين نقطه آن (جز گيلان و طبرستان) را به تسخير آوردند و خيلی زود قلمرو گسترده ايران ساسانی در قلمرو خلاقيت نوپای عربی _ اسلامی درآمد. سقوط پياپی پادگان های نظامی ايران در سورستان (= عراق) که از فتح بابل به دست کورش در سال ۵۳۹ پيش از ميلاد تا آن روزگار مرکز امپراتوری ايران بود و «دل ايرانشهر» خوانده می شد، و به ويژه سقوط مداين و پايتخت به معنای تسخير تمام امپراتوری بود.
اما انگيزه های عربان در هجوم و تسخير ايران چه بود؟ واقعاً، چنان که گفته می شود، صرفاً انگيزه دينی در اين حمله و پيروزی نقش داشت و مسلمانان فقط به دعوت دينی و گسترش عدالت و معنويت می انديشيدند؟ بررسی و تحقيق و تحليل جامع اين رويداد مهم، مجال ديگری می خواهد اما به اجمال می توان گفت که بی ترديد انگيزه های دينی در مجاهدان نوآئين و حمله آنان به ايران و هر جای ديگر سهم مهم داشته است. طبق منطق امور زمانی که قومی به يک ايمان تازه و ايدئولوژی آرمانگرا و غايتمدار مومن و مجهز می شود، در ذات خود ميل به گسترش و دعوت دارد و با سرعت تمام در پيروان خود اثر می گذارد و به محض استقرار آهنگ تسخير سرزمين های فکری و عقيدتی و گاه جغرافيايی دگر انديش می کند. اين يک تجربه مکرر تاريخی است اسلام نيز از اين قاعده مستثنی نيست. به ويژه که دين اسلام به روشنی افزون بر امور روحانی و معنوی و اخلاق، از آزادی و عدالت و مساوات آدميان سخن می گفت و اديان رايج تاريخی و نيز ارباب قدرت را از اين منظر مورد انتقاد قرار می داد و برای درانداختن يک نظام صالح و عادل و نظمی انسانی و عادلانه بشارت می داد و مومنان را برای استقرار آن تشويق می کرد و مسلمانان خود چشم انداز چنان نظم و نظامی را در عصر نبوی به شکل نسبی تجربه کرده بودند. زمانی که رستم فرخزاد، فرمانده سپاه ايران در يکی از جنگ ها، از مهاجمان می پرسد: هدف شما چيست و چه می خواهيد؟ ربعی بن عامر گفت: «اخراج العباد من عباده العباد الی عباده الله، و من جور الاديان الی عدل الاسلام، و من ضيق الدنيا الی سعتها... (کامل، ابن اثير، ۲/۴۶۲-۴۶۳). يعنی ما سه هدف داريم: ۱- آزاد کردن بندگان از بندگی بندگان و رساندن آنان به بندگی خدا، ۲- آزاد کردن مردم از ستم اديان و داخل کردن آنان به عدل اسلام و ۳- رهايی مردمان از تنگی زندگی و سختی معيشت و رساندن آنها به رفاه و گشادگی و وسعت زندگی. فکر نمی کنم بتوان اسلام را آنگونه که در قرآن و سيره نبوی معرفی شده، بهتر از اين معرفی کرد و شناسانيد. بديهی است که اين ايمان و تفکر انسانی و رهايی بخش در تحريک مسلمانان به دعوت دينی و گسترش قلمرو اسلام و حتی تهاجم سياسی و نظامی به سرزمين های ديگر اثری مستقيم و کارساز داشت.
اما اين يک روی سکه است. همان منابعی که واقعيت ياد شده را باز می گويد، انگيزه های سودجويانه و سلطه گرانه را نيز به روشنی بيان می کنند. اين مدعا از دو طريق قابل اثبات است، يکی از طريق سخنانی که خليفه اول، به عنوان خليفه و فرمانده کل مجاهدان مسلمان و برخی ديگر از سران، و ديگر، اعمال و رفتار بسياری از سرداران عرب در گرماگرم جنگ ها پس از آن در دوران امارتشان در مناطق مختلف ايران با مردم و حتی با آنان که با اخلاص و اميد به آزادی و عدالت نوين ايمان آورده بودند. در اين ميان فقط به اين دو جمله ايشان توجه کنيد: «فد عالم الی العراق و رغبتهم فی غنا آل کسری» (فتوح البلدان، بلاذری، ص ۳۱۰) يعنی خليفه مردمان را به عراق فرا خواند و آنان را به تسخير ثروت ساسانيان تشويق کرد. طبری آورده است که وی در پاسخ قبايلی که می خواستند به شام بروند گفت: در آنجا به حد کفايت از شما رفته است، کشوری که خداوند شوکت و شمار آنها را کاسته فرو گذاريد، به عراق برويد و به جهاد کسانی بشتابيد که از انواع رفاه زندگی برخوردارند، شايد خداوند سهم شما را هم از آن زندگی ميراث شما گرداند، و شما هم مانند آنها زندگی کرده و زندگی کنيد. اما داستان تلخ ودردناک رفتار شماری از سران عرب و به اصطلاح مجاهدان راه دين و عدالت با ايرانيان مغلوب چندان زياد است که در اين مختصر نمی گنجد. رفتار کسانی چون مغيره بن شعبه، که نخستين امير بصره بود، با ايرانيان مسلمان نمونه ای از آن است. اين نوع رفتار به خوبی از نيت های ضددين و فاسد و دنياپرستانه اين سرداران پرده برمی دارد. نيز زشتی ها و انحطاط های اخلاقی بسياری از اين سرداران در صفحات تاريخ بر آفتاب است. باز به روايت طبری، در اعراب جاهلی رسم بر اين بود که در جنگ ها زمانی که جنگ پايان می يافت، زنان و کودکان وارد ميدان می شدند و مجروحان خود را مداوا می کردند و آب می دادند و مجروحان جنگی دشمن را با چماق می کشتند. در جنگ قادسيه مسلمانان از اين سنت ضداسلامی استفاده کردند. بر اين ليست سياه بيفزاييد رفتار عبدالله بن عامر، ربيع بن زياد و عبدالله بن سهره در خراسان و سيستان و...
با توجه به اين رويداد ها و برخورد های ضدانسانی و ضداسلامی بود که ايرانيان از روز نخست آشنايی با اعراب انتظارات و آرمان های وعده داده شده را مخدوش يافتند.
به ويژه به زودی ديدند که اعراب مسلمانان غيرعرب را «غيرخودی» می شمارند وورود غيرعرب به مدينه ممنوع شد چرا که غيرعرب نشايد در مدينه الرسول ساکن شوند. در پی اين تفکر و سياست ايرانيان لقب «موالی» (بردگان) يافتند.
سياستی که حداقل تا پايان امويان سياست رسمی حکومت عربی _ اسلامی بود و با تمام قدرت بر ضدايرانيان به کار می رفت. اين همه تبعيض و توهين و تحقير نه درخور مردم، اسواران و دهقانان ايران بود و نه با شعار اصيل اسلامی وعده داده شده در قرآن و سنت (از جمله سخن ربعی بن عامر در برابر رستم) سازگاری داشت.
اما ايرانيان مغبون از همان آغاز علی را به گونه ای ديگر يافتند و شايد در ميان بزرگان اسلام و در جمع اصحاب بزرگ پيامبر او را تنها کسی ديدند که نه تنها با سياست رسمی و غيررسمی حکومت درباره عموم مردم و از جمله درباره اقدام مغلوب و به طور خاص با ايرانيان يکی نيست و حتی مخالف است. ايرانيان در زمان خلفای دوم وسوم با اوضاع داخلی مدينه و جناح بندی های داخلی اصحاب و رهبران آنها چندان آشنا نبودند، اما همان اندازه آشنايی که پيدا شده بود، علی را در سيمايی ديگر نشان می داد و اين برای ايرانيان جالب و جاذب بود. البته علی از ويژگی هايی برخوردار بود که او را از ديگر همتايانش کاملاً متمايز می ساخت (از جمله پيوند خويشاوندی و خونی با پيامبر، همسری فاطمه، سبقت او در اسلام، فداکاری های بی مانند او در دفاع از اسلام و مسلمانان، دانش و آگاهی های گسترده، پارسايی و دين ورزی و...) اما مهم ترين ويژگی علی که در آن شرايط برای ايرانيان تحقير شده مورد توجه بود، همان عدالت طلبی و مساوات گرايی شگفت علی بود که واقعاً مانند نداشت. يک نمونه مشهور اين رفتار علی برخورد او با ماجرای قتل هرمزان سردار ايرانی و دخترش بود که پس از ترور خليفه دوم رخ داد. چنان که می دانيم ايشان به وسيله يک ايرانی به نام ابولولو (فيروز) ترور شد. پس از آن حادثه هرمزان به همدستی با فيروز و توطئه در قتل خليفه متهم شد. عبدالله بن عمر هرمزان و دختر خردسالش را کشت. اين ستم آشکار اعتراضی را برنيانگيخت و در اين ميان فقط علی بود که آشکارا به اعتراض برخاست و قتل هرمزان و دخترش را خلاف حق و عدل دانست و از خليفه جديد، مصرانه خواست قاتل را مجازات کند و او نيز پذيرفت اما هرگز بدان عمل نکرد (بنگريد به طبقات، ابن سعد؛ المعارف، ابن فقيه و طبری). قطعاً چنين پايداری و سرسختی در اجرای عدالت و ادای حق مظلوم از چشم نگران ايرانيان دور نماند. به ويژه که آن بزرگ در اين حق طلبی، از اتهام تعصب نژادی به دور بود.
اما پس از آن که امام پس از احراز مقام خلافت، مرکز خلافت را به کوفه انتقال داد، هم ايرانيان با علی آشنايی نزديک تر و بيشتری پيدا کردند و هم امام با ايرانيان تماس عميق تری پيدا کرد و اين آشنايی و ارتباط دوطرفه موجب تعميق علاقه و احترام متقابل شد که بعد ها در تاريخ ايران و اسلام نقش آفريد. شايد دلايل گوناگونی برای اين انتقال وجود داشت اما به گفته برخی پژوهشگران اين تصميم مهم عمدتاً به خاطر حمايت ايرانيان و اسواران منطقه کوفه و بصره از علی در برابر مخالفانش بوده است. چرا که حداقل در دوران خلافت عثمان و علنی شدن جدال های فکری و سياسی بزرگان اسلام در مدينه، ايرانيان منطقه به صورت آشکاری از علی و جبهه او دفاع و حمايت کرده بودند. کوفه و بصره دو شهر قديمی و آباد و پرجمعيت ايرانی در سورستان (عراق) و در مرکز امپراتوری ايران بوده است. به ويژه بندر بصره مرکز تجاری مهمی شمرده می شده است. به گفته ياقوت در معجم البلدان، بصره «شبراه» بوده که به معنای راه های زياد است که به بندر ختم می شده است. شهر جديد بصره که مسلمانان در سال ۱۴ هجری بنا نهادند در کنار شهر بندری «بهشت آباد اردشير» بوده است. کوفه نيز شهری مهم و آباد بوده و عرب ها به دليل سرسبزی و طراوت آن را «خدالغدراء» می گفتند.
پس از آمدن علی به کوفه در قامت خليفه مسلمانان، ايرانيان با شخصيت و منش علی و به ويژه شيوه ملک داری او بيشتر آشنا شدند و مخصوصا در مقايسه با پيشينيانش تفاوت های او آشکار می شد. از جمله برخورد علی با کارگزارانش بود که کاملاً به گونه ديگر بود. مردم پيش از اين ديده بودند که فرمانروايان بصره و کوفه، به ويژه در عصر خليفه سوم، چگونه عمل می کردند و در صورت شکايت مردم ، اقدام موثری برای رسيدگی به شکايات مردم و تنبيه والی خطار کار نمی شد. اما در زمان خلافت نسبتاً کوتاه علی، کارگزاران جرات تخلف و سوءاستفاده را پيدا نمی کردند و يا در صورت تظلم مردم و اثبات خلاف، خلافکاران شديداً توبيخ و يا مجازات می شدند. به ياد بياوريد برخورد قاطع امام با ابن عباس و عثمان بن حنيف واليان بصره که نامه امام به آن دو در نهج البلاغه آمده است. علی اراضی سورستان (عراق) را تقسيم نکرد (البته پيش از اين خليفه دوم نيز با تقسيم مخالفت کرده بود) و ماليات ها را عادلانه تر کرد و اين سياست کاملاً به نفع مردم و عمدتاً ايرانيان بومی منطقه بود. هيچ زمين يا مالی را از مردم به زور نگرفت. او زمين نجف را از يک دهقان ايرانی به مبلغ چهل هزار درهم خريد. (بنگريد به جلد ۲۳ بحار.)
سياست کلی و کلان و شيوه ملک داری علی، که همه و از جمله ايرانيان را شيفته او ساخت، برخورد محترمانه و همدلانه ويژه خليفه با ايرانيان بود که به هر حال او را در منزلت خاصی قرار می داد. يکی از محدوديت هايی که از پيش برای ايرانيان ايجاد کرده بودند، انجام مراسم و پاسداشت سنت های ملی و کهن ايرانی بود که ايرانيان عموماً، مسلمان و غيرمسلمان، آنها را محترم می شمردند و می کوشيدند به آن آداب وفادار بمانند. يکی از اين سنت ها جشن نوروز بود. کارگزاران خليفه سوم ايرانيان را مجبور کرده بودند در قبال انجام اين جشن هدايايی تقديم کنند و جالب اينکه بعد ها اين به اصطلاح هديه را تحت عنوان ماليات می گرفتند و جالب تر آنکه اين ماليات اختصاص به خليفه داشت و به نفع مردم نيز اخذ نمی شد. اما امام علی آن سنت ناپسند و ناعادلانه را لغو کرد. يک بار که بزرگان ايرانی به مناسبت نوروز هديه ای (که ظاهراً نوعی شيرينی بود) برای خليفه بردند، امام با خوشرويی پذيرفت و حرمت بسيار نهاد و برای ايرانيان دعای خير کرد. گفته اند بزرگ ايرانيان پدر ابوحنيفه (فقيه بزرگ ايرانی تبار اهل سنت) بود و بعد ها نوادگان او به حضور نيای خود در آن تشرف و دعا افتخار می کردند.
و شگفت اين که ظرف شيرينی را که ظاهراً قيمتی بوده است با طيب خاطر به امام اهدا شد و امام امتناع کرد. پس از اصرار فراوان قبول کرد ولی بهای آن را پرداخت (بنگريد به منابع تاريخی از جمله جلد سيزدهم تاريخ بغداد اثر خطيب بغدادی). ديدار علی از شهر انبار، که گفته اند به دست شاپور ذوالاکتاف ساخته شده بود، و رفتار او با ايرانيان آن شهر و سخنانی که در آن روز گفت، بيش از پيش ايرانيان را شيفته علی کرد (تفصيل آن را در منابع از جمله واقعه صفين اثر ابن مزاحم و نهج البلاغه ببينيد.)
به هر حال تداوم سياست و رفتار مهربانانه و همدلانه علی، نژادپرستان و سودجويان عرب را به اعتراض واداشت و گلايه آغاز کردند. روايتی را ابن منظور در «لسان العرب» (زيل ماده حمر) آورده است که بسيار شگفت انگيز است. گروهی از بزرگان عرب گفتند ايرانيان به دست تو بر ما چيره شدند، امام فرمود: «لنضربنکم علی الدين عوداً کما ضربتموهم عليه بدءاً» يعنی به همان دليلی که شما در آغاز با اينان جنگيديد، اکنون بايد با همان دليل با شما جنگيد. سخن دقيق و روشنی است. اعراب به چه دليل با ايرانيان (و يا ديگران) جنگيدند؟ جز اين بود که ادعای عدالت و رهايی مردم را داشتند؟ در واقع امام هوشمندانه انگيزه های ناسالم درونی معترضان را افشا می کند. می توان حدس زد که اين سخن صادقانه و حق طلبانه، که جز عدالت خواهی و مساوات طلبی عميق انسانی و اسلامی در آن نشانی نيست، چه اندازه توانسته فکر و جان و عواطف ايرانيان را برانگيخته باشد و آنان را به نفع علی و پيروان صادق او وارد عمل کرده باشد.
ياقوت در معجم البلدان آورده است که قومی از بلوچ ايرانی هستند که در دوران پيش از اسلام و پس از آن آئين و مذهبی نداشته اند اما علی را دوست دارند و به او احترام می گذارند. بديهی است که اين احترام و دوستداری دليلی جز رفتار انسانی و مساوات گرايانه علی نداشته است.
اما دريغ که اين جاذبه انسانی و منش اخلاقی علی ادامه پيدا نکرد. پس از آنکه خلافت به معاويه رسيد، سياست ظالمانه و نژادپرستانه بر ضد ايرانيان تجديد شد و به صورت روزافزونی گسترش يافت و تا پايان کار امويان نيز اعمال شد. از جمله معاويه دستور داد تا هديه نوروزی را هم مانند خراج از ايرانيان مطالبه نمايند و کارگزارانش در سال نخست ده ميليون درهم از اين بابت وصول کرد. نوشته اند که هر سال بر اين مبلغ افزود تا هديه نوروزی معادل خراج آنان گرديد. در واقع ايرانيان تنها در حکومت کوتاه امام علی طعم شيرين عدالت را چشيدند و در آن زمان دريافتند که بين اسلام عدالت خواه و انسانگرا و مساوات طلب با اسلام حاکم چه اندازه فاصله است. همين تجربه و خاطره تاريخی موجب شد تا در آينده نزديک و دور ايرانيان عموماً يا رسماً شيعه شوند و يا گرايش شيعی پيدا کنند و يا حداقل با جبهه مخالفان امويان متحد شوند و بر ضد حاکمان ستمگر بجنگند. طبق روايت طبری غالب ياران مختار ايرانی بودند و شماری از بزرگان کسانی را نزد مختار فرستادند و در مقام اعتراض و استدلال گفتند اين موالی (=ايرانيان) غنايمی هستند که خداوند آنان و سرزمين شان را به ما ارزانی داشته است.
اين انديشه برآمده از اين عقيده بود که اعراب سرزمين های مفتوح را «مواريث» می شمردند. پس از آن در جنبش عبدالله بن زبير در مکه، ايرانيان و اسواران ايرانی به حمايت از ابن زبير برخاستند و در يکی از جنگ ها با سپاه شام، که به فرماندهی مروان برای مقابله با ابن زبير به مکه گسيل شده بود، اسواران ايرانی چنان رشادتی به خرج دادند که شکست در سپاه شام افتاد و مجبور به عقب نشينی شد. از جمله حجاج و پدرش که در اردوی شام بودند، به زحمت خود را از معرکه به در برده و گريختند.
پس از آنکه حجاج به عراق آمد و دو مرکز مهم بصره و کوفه را در اختيار گرفت، رويارويی عظيمی بين ايرانيان و حجاج و به طور کلی خلاف نژادپرست و ضدايرانی اموی پديد آمد که داستان آن در منابع تاريخی آمده است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

او در نخستين خطبه اش به عنوان والی بصره و کوفه، سخنانی تند بر ضد ايرانيان گفت و آنان را به انواع عقوبت تهديد کرد. قيام ها و جدال های خونينی بين حجاج و ايرانيان در عراق روی داد. از جمله آنها قيام فيروز حصين از اسواران بنام ايرانی بود که مدتی مقاومت کرد و جنگيد و در نهايت دستگير و به دست حجاج کشته شد. سرانجام همين ستم های بی پايان و همين کينه های انباشته شده و مقاومت های جانانه ايرانيان بود که منتهی به سستی و فروپاشی خلافت عربی و پنهان شده در لوای اسلامی شد و عباسيان را به قدرت رساند. گرچه عباسيان نيز به زودی همان سنت ستمگرانه را ادامه دادند.
به هر حال علی تاريخ اسلام و عمدتاً در ذهن و زبان ايرانيان تحقير شده به عنوان يک الگوی تمام حق طلبی و عدالت خواهی و اخلاق گرايی درآمده و خيلی زود تبديل به يک اسطوره عدالت خواهی شد و برای هميشه در آرمان ها و اذهان آنان باقی ماند. جنبش های ملی ايرانی در قرون نخستين اسلامی، که به جنبش شعوبيه شهرت دارد، از علی و علويان و شيعيان نخستين و البته از سلمان فارسی به طور خاصی الهام می گرفتند، هر چند که رهبران و يا رهروان آنها غالباً شيعی نبودند. در دوران متاخر و به ويژه در انقلاب اسلامی _ شيعی اخير، بار ديگر آن اسطوره احيا شد و بيدارگران کوشيدند به صد زبان علی و مکتب او را در برابر مثلث زر و زور و تزوير بازسازی و فعال کنند. شعار «نه شرقی، نه غربی _ حکومت عدل علی» در انقلاب بيان روشن اين رويکرد است. شايد جامع ترين تعبير از آن آموزگار بزرگ نسل ما، شريعتی، باشد که: «علی حقيقتی برگونه اساطير.»

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/13944

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ايرانيان و امام علی (ع)، حسن يوسفی اشکوری، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016