چهارشنبه 11 آذر 1383

به مناسبت سالگرد شهادت ميرزا کوچک خان جنگلی سردار آزاديخواه شمال، حسن يوسفی اشکوری، شرق

eshkevari@gmail.com

جنبش جنگل که در شمال ايران روی داد، از سال ۱۲۹۴ ه.ش تا ۱۳۰۰ ه.ش يعنی حدود هفت سال به طول انجاميد. روس ها از گذشته های دور بارها به خاک گيلان تجاوز کرده بودند و مدت ها سرزمين گيلان را به اشغال خود درآورده بودند. پس از جنگ جهانی اول نيز شمال ايران به وسيله روس ها اشغال شد. در روز های گسيختگی اوضاع و اشغال کشور و از جمله صفحات شمال، ميرزا کوچک خان از مبارزان قديمی گيلان در جنبش مشروطيت، تصميم گرفت به گيلان برود و مبارزه را بر ضد اشغالگران و به منظور اعاده مشروطيت سامان بدهد.
ميرزا که اسم واقعی اش يونس بود و از اهالی گيلان، در سال ۱۲۹۸ ه.ق متولد شده بود. زمانی در آغاز جوانی طلبه بود. در تهران درس خواند و بعد به مجاهدان مشروطه پيوست. ميرزا که از طرف روسيه از ورود به گيلان منع شده بود، ابتدا به وسيله دو تن از علمای گيلان که روابط حسنه ای با روس ها داشتند، اجازه ورود به گيلان را يافت. او ابتدا با ميرزا علی خان ديوسالار مشهور به سالار فاتح، به مازندران رفت. ديوسالار جنگل های مازندران را برای عمليات پيشنهاد کرد که ميرزا آن را رد کرد و موقعيت مازندران و گيلان را که با هم بررسی کردند، ميرزا به اين نتيجه رسيد که مازندران منطقه مناسبی برای مبارزه چريکی و پارتيزانی عليه بيگانگان نيست و گيلان مناسب تر است.
ميرزا به گيلان رفت ولی ديوسالار به گيلان نرفت. (در اواسط مبارزه جنگل ديوسالار برای مدتی به گيلان آمد). ميرزا تنها، از طريق تنکابن به رودسر رفت و سپس مخفيانه وارد لاهيجان شد و در آنجا با دکتر حشمت طالقانی و گائوک آلمانی آشنا شد. اين دو در حقيقت نخستين متحدان وی در لاهيجان بودند که با هم قيامی را تدارک ديدند. دکتر حشمت مرد جوانی بود که تحصيلاتی در پزشکی داشت و در لاهيجان طبابت می کرد و گائوک هم يک آلمانی بود که در لاهيجان بود و اولين کسی بود که به ميرزا پيوست و آخرين کسی هم بود که همراه ميرزا بود. وی اسم خود را به هوشنگ عوض کرده بود.
ميرزا پس از آن وارد رشت شد و در آنجا با علمای حزب «هيات اتحاد اسلام» رابطه برقرار کرد. ميرزا که از قبل عضويت اتحاد اسلام را پذيرفته بود، پيشنهاد همکاری و قيام به آنها داد و آنها هم پذيرفتند. اين هيات يک شاخه نظامی تشکيل داد و ميرزا را به عنوان فرمانده نظامی خود برگزيد. پس از يک سری حوادث و درگيری ها در گيلان، ميرزا احساس کرد که در شهر نمی تواند بماند و پس از آن به جنگل رفت و مقدمات قيام را در جنگل فراهم کرد. اين گروه عهد کرده بودند که تا پيروزی موی سر و صورت خود را اصلاح نکنند. داستان قيام هفت ساله جنگل بسيار مفصل است و وارد جريان مفصل آن نمی شويم. اما در يک تقسيم بندی کلی، قيام جنگل را در سه مرحله، خيلی سريع مرور می کنيم:
مرحله اول قيام جنگل از محرم ۱۳۳۶ (اکتبر ۱۹۱۷) تا رمضان ،۱۳۳۸ پس از انقلاب بلشويکی است. در اين زمان قزاقان روسی خروج خود را از صفحات گيلان آغاز کردند، اما همراه با تجاوز و غارت. با رفتن روس ها و خروج قوای آنها از گيلان، راه جنگلی ها هموار و فعاليت جنگلی ها بيشتر شد. پس از چندی ابتدا غرب گيلان (فومنات) و سپس شرق گيلان (لنگرود و رودسر) در اختيار قوای جنگل قرار گرفت.
گرچه دولت در گيلان يک نماينده از طرف حکومت مرکزی داشت، اما عملاً قدرتی نداشت و وقتی بالاخره قوای روس به تدريج گيلان را ترک کردند، عملاً حکومت به دست جنگلی ها افتاد.
جنگلی ها در اين مدت توانستند اقدامات سازنده قابل توجهی در گيلان انجام دهند. در حقيقت آنها علاوه بر اهداف ضد استعماری که داشتند، می خواستند اهداف ناکام مشروطه خواهان را که متوقف شده بود، در عمل اجرا کنند. راه سازی، احداث پل، حفر کانال کشاورزی، ايجاد مدرسه نظامی برای مشق نظامی جوانان و بسياری کار های اصلاحی ديگر از جمله کارهای جنگلی ها بود. از جمله کار های ماندنی که در لاهيجان انجام شد، حفر کانال حشمت رود است که به خاطر اين که دکتر حشمت، حاکم لاهيجان از طرف قوای جنگل به اين کار اقدام کرد، به نام وی معروف شد که هنوز هم اين رود وجود دارد و حفر اين کانال توانست کشاورزی منطقه را نجات دهد.
اما پس از چندی کارشکنی انگليسی ها آغاز شد و در نتيجه درگيری جنگلی ها با انگليسی ها شدت پيدا کرد. در گذشته جنگلی ها هم با روس ها می جنگيدند و هم با انگليسی ها. منتها چون انگليسی ها در گيلان نفوذ زيادی نداشتند، بيشتر جنگ ها با قزاقان روس بود. وقتی قزاقان به علت اعلام بی طرفی روس در جنگ، به روسيه بازمی گشتند تا به بلشويک ها بپيوندند، به تدريج انگليسی ها سعی کردند جای آنها را بگيرند. انگليسی ها به بهانه همراهی با خروج قزاق های روس، از همدان به گيلان و از آنجا به روسيه، سعی می کردند به گيلان نفوذ کنند.
جنگ های متعددی بين جنگلی ها و قوای انگليس روی داد که مهمترين آنها جنگ معروف منجيل بود که در رمضان ۱۳۳۶ روی داد و در اين جنگ نابرابر شمار زيادی از قوای جنگل کشته شدند. اساساً قوای جنگل چه به لحاظ تعداد، چه به لحاظ مهارت های جنگی و يا امکانات و سلاح با آنها برابر و حتی قابل مقايسه نبودند.
مقاومت جانانه ای صورت گرفت ولی تعداد زيادی از قوای جنگل کشته شدند. پس از چندی قراردادی بين انگليسی ها و قوای جنگل بسته شد و جنگ متارکه شد.
در ۱۹۱۹ قرارداد معروف دولت وثوق الدوله بسته شد. مشروطه خواهان سراسر ايران به مخالفت با اين قرارداد برخاستند. مواد قرارداد که شش ماده داشت به طور خلاصه عبارت بودند از: عملاً اسارت کامل ايران که دولت ايران را مکلف می ساخت، منحصراً از دولت انگلستان مستشار بخواهد و يا استقراض نمايد، قوای نظامی ايران تحت نظر افسران انگليسی باشد، در ارتباط با راه آهن ايران، هيچ گونه وسيله نقليه ديگر، جز به ميل و رضايت انگليس به وجود نيايد و جرح و تعديل تعرفه گمرکی به دلخواه انگليسی ها صورت گيرد و تمامی عوايد کشور درست در اختيار آنها باشد.
جنگلی ها مانند بسياری از آزاديخواهان در سرتاسر ايران به شدت با اين قرارداد مخالفت کردند. وثوق الدوله با جنگلی ها وارد مذاکره و گفت وگو شد، ولی اين گفت وگو به جايی نرسيد و در نتيجه قوای دولتی مامور سرکوب نهضت جنگل شدند. تا قبل از اين جنگ هم، درگيری هايی بين قوای جنگل و دولت به وجود آمده بود، اما خيلی شديد نبود. تا زمانی که روس ها داخل خاک ايران بودند، سعی می کردند که خود مستقيماً با قوای جنگل درگير نشوند و در حقيقت از قوای ايران استفاده می کردند و به آنها تجهيزات و برنامه می دادند که با جنگلی ها درگير شوند. در يکی از اين جنگ ها که اتفاقاً شديد هم بود، مفاخر که نماينده دولت و در حقيقت دست نشانده روس بود، درگير جنگ شد و با تمامی قوای خود به هلاکت رسيد. در اين رابطه قوای جنگل شعر معروفی هم راجع به مفاخر سروده بودند و می خواندند. در اين جنگ ها در حقيقت اينها قوای دولت ايران نبودند و مامور قزاقان روس بودند و اين جنگ ها خيلی به دولت مرکزی ارتباطی نداشت. اما اين بار جنگلی ها مستقيماً روبه روی قوای تهران قرار گرفتند و مذاکرات هم به جايی نرسيد.
وثوق الدوله که مامور انگليسی ها بود، قطعاً با حمايت و تشويق انگليسی ها مامور سرکوب قوای جنگل شد. قوای دولتی به سوی گيلان سرازير شدند و به قوای جنگل در شهر و جنگل حمله کردند. ميرزا رشت را ترک کرد و به سوی لاهيجان عقب نشست. قوای دولتی آنها را رها نکردند و به تعقيب آنها پرداختند. تمام قوای جنگل، اول به سرکردگی ميرزا و دوم به سرکردگی دکتر حشمت، از لاهيجان به سوی لنگرود و رودسر و سپس به سوی شرق گيلان حرکت کردند. ماموران قوای دولتی پشت سر آنها می آمدند. سرانجام قوای جنگل به منطقه تنکابن رسيدند و به روستای قلعه گردن در پشت کوه های تنکابن وارد شدند.
اين جنگ و گريز خيلی طولانی شده بود و قوای جنگل چنان تحليل رفته بود که ديگر قدرت حرکت و مقاومت نداشت. دليل اصلی اين طولانی شدن هم اين بود که ميرزا کوچک خان حاضر نبود با قوای دولتی بجنگد. از ايراد هايی هم که به وی گرفتند اين بود که چرا اين قدر ملاحظه می کند. استدلال ميرزا اين بود که ما قبلاً با بيگانه و قوای روس می جنگيديم، يا با قوای انگليس می جنگيديم و بايد می جنگيديم. چون وطن ما را اشغال کرده بودند. ولی با خودی نمی جنگيم؟
سرانجام بين نيرو های بازمانده جنگل که تعدادشان زياد نبود، اختلاف افتاد. از آن طرف هم قوای دولتی در درون نيرو های جنگل رخنه کردند و برای ميرزا قاصد فرستادند که خودش را تسليم کند. ميرزا تسليم نشد. برای دکتر حشمت هم قاصد فرستادند و دکتر حشمت سرانجام تسليم شد. ميرزا خيلی مخالفت کرد و سعی کرد که دکتر حشمت را از اين کار منصرف کند، ولی حشمت راضی نشد، ميرزا هم قانع نشد و دکتر حشمت و ميرزا از هم جدا شدند. دکتر حشمت و جمعی از ياران وفادارش تسليم شدند. البته بعد ها معلوم شد که قرآن مهر کرده بودند که به آنها صدمه نزنند و حتی بعضی ها نوشته اند که به حشمت وعده داده بودند که بتواند تحصيلات پزشکی خود را ادامه دهد، که البته اين چنين نشد.
وقتی دکتر حشمت خودش را تسليم قوای دولتی کرد، وی و يارانش را دست بسته، از تنکابن تا لاهيجان، شهر به شهر و ده به ده گرداندند و از قبل هم به اهالی شهر و روستا اطلاع دادند تا به تماشای دکتر حشمت و يارانش بيايند. دکتر حشمت و يارانش را در لاهيجان محاکمه کردند و در رشت به دار آويختند و قوای دولتی به هيچ کدام از عهد و پيمان ها و حرف هايشان عمل نکردند و اين مسئله را قبلاً ميرزا کوچک خان به دکتر حشمت هشدار داده بود. ميرزا با تعداد اندکی از يارانش به فومنات رفت، اما بار ديگر با ميرزا حسن خان به مذاکره نشست و در نتيجه قراردادی بين دولت و نيرو های جنگل بسته شد. يکی از مواد اين قرارداد اين بود که تا زمانی که مجلس باز نشود تکليف قرارداد ۱۹۱۹ هم روشن نگردد. طبق اين قرارداد جنگ متوقف شد و قرار بر اين شد که ميرزا کوچک خان از طرف دولت مرکزی مامور امنيت منطقه فومنات باشد.
در جمادی الاول ۱۳۳۸ قوای سرخ وارد انزلی شدند و فرمانده آنها وقتی با کشتی وارد انزلی شد، خواستار ديدار و مذاکره با ميرزا کوچک خان شد. در انزلی ديداری بين ميرزا کوچک خان و فرمانده قوای سرخ انجام شد. قوای سرخ و فرمانده ارتش سرخ با پيامی از لنين به ديدار ميرزا آمد و به وی پيشنهاد همکاری داد. ميرزا مدتی مردد بود که همکاری با روس ها و قوای ارتش سرخ را بپذيرد، ولی سرانجام پذيرفت. ميرزا به دو دليل اين همکاری را پذيرفت. اول به علت همان حسن ظنی بود که ميرزا به نيروهای جديد ارتش روسيه و قوای ارتش سرخ داشت.
مردم ايران از پيروزی انقلاب بلشويکی روسيه بسيار خوشحال شدند و حتی جشن گرفتند و ميرزا کوچک خان هم به عنوان يک شخصيت مبارز وطن خواه نسبت به آنها خوشبين بود، چون همسايه ای روی کار آمده بود که مطامع استعماری گذشته را نداشت و حتی می خواست در مقابل نيرو های انگليس از وی حمايت هم بکند. دليل دوم هم اين بود که ميرزا احساس می کرد متحد استراتژيک صادقی پيدا کرده است و می تواند به آنها نزديک و متحد شود و در برابر انگليس ها که بعد از رفتن روس ها تمام منطقه را در اختيار گرفته بودند، مقاومت کند. به هر حال قراردادی بين ميرزا کوچک خان و نماينده لنين و قوای ارتش سرخ بسته شد. مواد متعددی در اين قرارداد بود که خودش جای بحث دارد. مفاد قرارداد نشان از هوشمندی ميرزا دارد و درست برخلاف آن چيزی که بعد ها کمونيست ها و مخالفان وی مطرح کردند که ميرزا ساده لوح بود و آدمی بود که هميشه با تسبيح استخاره می کرد. ميرزا در عين اينکه نسبت به متحدان جديدش حسن نيت داشت، اما در عين حال کاملاً منافع ملی را در نظر داشت و راه سوءاستفاده را بسته بود. از جمله مواد اين قرارداد اين بود که، بلشويک ها حق تبليغات ضد دينی در گيلان نداشته باشند.
وقتی قوای سرخ و نماينده لنين اين قرارداد را با ميرزا بستند، قوای سرخ به کمک ميرزا کوچک خان و قوای جنگل آمدند و اين همکاری و همراهی مقدمه تشکيل دولت جمهوری موقت گيلان شد. در رمضان ۱۳۳۸ ه.ق اين جمهوری به وجود آمد.


مرحله دوم از رمضان ۱۳۳۸ تا محرم ۱۳۴۰ ه.ق است. در اين مرحله سلطنت ملغی شد و نخستين جمهوری شورايی و سوسياليستی در ايران تاسيس شد (سوسياليسم در آن موقع به معنای مارکسيسم يا لنينيسم و يا بلشويسم نبود. سوسياليسم به معنای عدالت خواهی بود و به معنای مذهبی آن مخالفت با تکاتر ثروت بود). قوای دولتی در اين مرحله کاملاً تسليم قوای جنگل شدند. شورای انقلاب تشکيل شد و ميرزا کوچک خان رئيس شورا بود. ترکيب اين شورا عبارت از تعدادی نيرو های کمونيست وابسته به شوروی، ارتش سرخ و نيرو های طرفدار ميرزا بود. شورای انقلاب تشکيل دولت داد وزارتخانه ها تعيين شدند و عملاً گيلان در ذيل يک دولت کاملاً مستقل از ايران اداره می شد. همه جای ايران سلطنت بود ولی در گيلان جمهوری برقرار شده بود.
اما يک ماه پس از تشکيل اين جمهوری اختلافات آغاز شد. در اين موقع حزب کمونيست عدالت تشکيل شده و کمونيست های افراطی به رهبری احسان الله خان، پيمان های گذشته از جمله پيمان بندر انزلی را ناديده گرفته، به تبليغات تند عليه مذهب، روحانيون، بازاريان و خوانين دست زدند و اقدامات حادی خارج از برنامه های دولت انجام دادند. ميرزا به اعتراض برخاست.
قوای ارتش سرخ شوروی هم برخلاف توافق انزلی از تحويل تاسيسات بندری در انزلی و نفت در رشت، به نمايندگان دولت انقلابی خودداری کرد. کميته مرکزی حزب عدالت، خواستار برکناری ميرزا شد. ميرزا به اعتراض به جنگل بازگشت و اعلام کرد تا حزب عدالت دست از تبليغات کمونيستی برندارد، باز نخواهد گشت. دولت شوروی هم عملاً به حمايت از تندروها برخاست و از جمله فرمانده ناوگان شوروی و برخی ديگر را که هوادار ميرزا بودند، از گيلان فراخواند.
در ۲۴ ذی القعده کمونيست ها دست به کودتا زدند و ياران و هواداران ميرزا را به زندان افکندند. رهبری آنها نيز با احسان الله خان بود. آنها شورای انقلاب را منحل کردند و يک شورای انقلاب تازه و دولت جديدی تاسيس کردند که احسان الله خان نخست وزير آن شد و سيد جعفر جواد زاده معروف به پيشه وری، وزير کشور شد و خالو قربان کرد هم وزير جنگ گشت. ميرزا که واقعاً مستاصل شده بود، نمايندگانی نزد لنين فرستاد. آنها هم بعد از مدتی سرگردانی در شوروی بالاخره اجازه ملاقات با لنين را نيافتند و بدون نتيجه بازگشتند.
در اين موقع حاج ميرزا علی اکبر مجتهد اردبيلی، در حمايت از ميرزا و قوای جنگل و بر عليه کمونيست ها فتوای جهاد داد. کمونيست ها به جنگل حمله کردند. جنگ های متعدد پراکنده ای انجام شد، اما سرانجام جنگلی ها پيروز شدند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

در اين ميان هم قوای دولتی در سی مرداد ۱۲۹۹ه.ش رشت را تصرف کردند. از آن سو ارتش سرخ نيز برای تسخير رشت حرکت کرد و قوای دولتی که قدرت مقابله با ارتش سرخ را نداشتند، از رشت خارج شدند و دوباره احسان الله خان به رشت بازگشت. در اين زمان دولت شوروی يک هيات نمايندگی به رهبری حيدرخان عمواوغلی با يک کشتی اسلحه، به عنوان ميانجی و ناظر به رشت فرستاد. احسان الله خان به ديدار ميرزا رفت سرانجام بعد از مذاکراتی توافق بين دو طرف حاصل شد. در پی آن در خرداد ۱۳۰۰ ه.ش متن اعلاميه تشکيل حکومت گيلان منتشر شد. (در يک مدت کوتاهی سه دولت تشکيل شد: دولت اول دولت ائتلافی، دولت دوم کمونيستی و دولت سوم باز هم دولت ائتلافی)
دولت آشتی ملی به کار پرداخت. گيلان در اين مدت با وجود اين که يک دولت داشت، عملاً به چهار منطقه تقسيم شده بود. انزلی در اختيار حيدر خان، رشت در اختيار خالوقربان، فومن و فومنات تحت نظارت ميرزا کوچک خان و لاهيجان تحت نظارت احسان الله خان بود. ظاهراً يک دولت بود اما عملاً چهار دولت خودمختار را در کنار هم تشکيل دادند.
پس از مدتی احسان الله خان بدون مشورت با ميرزا و حتی ديگر همکارانش، با سربازانی قصد حمله به تهران را کرد. قوای او از طريق چالوس عازم تهران شدند. در پل خواب، بالاتر از مرزن آباد، ناگهان از دو سوی دره قوای احسان الله خان مورد حمله قوای ساعدالدوله تنکابنی (فرزند سپهدار تنکابنی) قرار گرفت و در اين جنگ و حمله ناگهانی تمام نيرو های احسان الله خان کشته شدند و خود احسان الله خان هم به زحمت خود را نجات داد. بعدها معلوم شد که ساعد الدوله از طرف دولت او را فريب داده بود.
دولت مرکزی به فرماندهی فضل الله خان بصير ديوان (سپهدار زاهدی) نيرو های قزاق را برای سرکوبی به گيلان فرستاد و از آن سو رتشتين، سفير شوروی در تهران جنگلی ها را دعوت و تشويق به عقب نشينی در برابر قوای دولت کرد. اين اتفاقات مربوط به سال ۱۳۰۰ ش است يعنی کودتای ۱۲۹۹ اتفاق افتاد و دولت سه ماهه سيد ضياء هم سقوط کرده است. در تهران قدرت فائقه در دست سردار سپه است که وزير جنگ است ولی عملاً قدرت و حکومت در دست او است. در اين موقع دولت شوروی و انگليس هر دو از سردار سپه حمايت می کنند و در حقيقت انگليس و شوروی در مورد از بين رفتن جنبش های داخلی ايران و حمايت از سردار سپه به توافق رسيده بودند. اين است که از يک طرف نيرو های شوروی همراه با جنگلی ها عليه دولت می جنگند ولی از طرف ديگر سفير شوروی در تهران آنها را به تسليم شدن در برابر قوای دولت دعوت می کند.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/15077

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'به مناسبت سالگرد شهادت ميرزا کوچک خان جنگلی سردار آزاديخواه شمال، حسن يوسفی اشکوری، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016