تهران- خبرگزاري کار ايران
حجت الاسلام مهدي کروبي در نامهاي به نامه دبير شوراي نگهبان قانون اساسي پاسخ داد؛
به گزارش ايلنا در اين نامه آمده است: پاسخ نامه خود به جنابعالي را به امضاي دفتر ارتباطات شوراي نگهبان در روزنامهها خواندم؛ اينجانب معتقد بوده و هستم که مقايسه دو نامه به اندازه کافي گوياست و تصور ميکنم که اگر برخي جرايد يکبار ديگر نامه جنابعالي به قوه قضاييه، نامه اينجانب به حضرتعالي و پاسخ شما را که در قالب نامه دفتر ارتباطات شوراي نگهبان منتشر شد، همراه با يکديگر چاپ نمايند، افکار عمومي به راحتي قضاوت خواهد کرد که پايه حقوقي کدام يک مستحکمتر است و کدام يک از مغالطه دورتر ميباشد. به همين جهت ترجيح ميدادم عليرغم مسائل غير مرتبط که در پاسخ شوراي نگهبان وجود داشت، از تداوم پاسخگويي خودداري نمايم. اما برخي شائبههاي ايجاد شده پيرامون نامه اوليه اينجانب، بخصوص ادعاهاي کذب يکي از سايتهاي اينترنتي در مورد مراحل تهيه و ارسال آن نامه، اينجانب را برآن داشت که بار ديگر شخصاً به پاسخگويي بپردازم و چنانچه در آينده نيز مکاتباتي از قبيل موارد فوق که به نحوي به حقوق اساسي مردم سروکار دارد با امضاي هر شخص حقيقي و حقوقي منتسب به شوراي نگهبان منتشر شود، بازهم شخصاً به آن پاسخ خواهم داد. در همين راستا نکاتي را براي استحضار بيشتر جنابعالي اعلام مينمايم.
الف) حق انحصاري شوراي نگهبان پيرامون نظارت بر انتخابات - موضوع اصل 99 قانون اساسي - مورد انکار نبوده تا در اثبات آن قلمفرسايي شود. در نامه اينجانب آمده بود: "از وفاداران به نظام احدي را نميشناسم که اين نظارت را قبول نداشته و يا نهاد و مرجع ديگري را در آن سهيم بداند" اما شوراي نگهبان در پاسخ خود به اشتباه آورده است: "آقاي کروبي متاسفانه به رغم قانون تاکيد دارند که مراجع ديگر که مرجع قضايي از آن جمله است بعد از اعلام نظر شوراي نگهبان چه در مورد تاييد يا رد صلاحيت داوطلبان و چه در مورد تائيد يا ابطال انتخابات، حق رسيدگي و ابطال تصميمات نظارتي شورا را دارند", درحاليکه اينجانب درنظارت موضوع اصل 99 با جنابعالي اختلافي ندارم. همانطور که در مورد حفظ شان شوراي نگهبان با جنابعالي هم عقيده هستم. البته به پيروي از امام راحل به جنابعالي يادآوري ميکنم, "حفظ شورا قدري به دست خود شماست". اگر يکبار ديگر نامه اينجانب را ملاحظه فرمائيد، تصديق خواهيد نمود در نامه مزبور حتي به معني صحيح و ميزان درست نظارت که در جاي خود قابل بررسي است تعرضي نشده و آنچه در اين باب بيان گرديد سه جمله ميباشد:
1- نظارت شوراي نگهبان، مانع حق شکايت و دادخواهي افراد نسبت به ساير حقوق اجتماعي نيست و نميتوان به صورت فلهاي آنان را از تظلم و حقوق شهروندي محروم نمود.
2- نميتوان بهصورت دستوري قوه قضائيه را از حق ورود و رسيدگي، منع نمود. بلکه اين قوه مستقل با توجه به موارد اختيارات و براساس آئين دادرسي وارد رسيدگي شده و حسب مورد در خصوص صلاحيت و ورود يا رد دعوي اعلام نظر مينمايد.
3- تسري سخاوتمندانه حقوق و اختيارات شوراي نگهبان به تمام افراد و واحدهايي که به نحوي با آن شورا ارتباط دارند، توجيه حقوقي ندارد.
ب) مايه خوشحالي است که در نامه جنابعالي، يادي از دادگاه يا شوراي قانون اساسي تعدادي از کشورهاي غربي و حق نظارت آنان بر انتخابات شده است. اما خاطر مبارک مستحضر است که مبناي رسيدگي، اظهارنظر، تصميم و نتيجه نهايي در انتخابات اين کشورها، قانون و ملاک و معيار داوري، اسناد و مدارک تعريف شده از ناحيه مراجع قانوني ميباشد و نظارت استصوابي اعمال نميگردد. ولي امروز در جامعه ما، نظارت با تفسير موسع استصوابي و عام در تمام مراحل اعمال ميگردد و با توجه به اصل صريح قانون اساسي پذيراي آن هستيم. هر چند کار با تفسير قانون اساسي تمام نشده و يکي از اصليترين مشکلات نظارتي در انتخابات امروز، تفسيري که حضرات از واژه استصواب دارند و ميدانيد که اين کلمه اصولاً در قانون اساسي نيامده تا تفسير آن بعهده شوراي نگهبان باشد.
بار حقوقي اين لغت، تصحيح اقدامات خلاف قانون مجريان و هدايت آنان به راه صواب در اجراي قانون است اما فعلاً از آن بعنوان سلاح و سنگر گروهي استفاده ميشود.
در اينجا مايلم از شما که بحمداله انتخابات در کشورهاي دمکراتيک را بررسي نمودهايد سوال کنم:
1) آيا قانون اساسي کشورهاي مورد اشاره جنابعالي، از طريق قوانين مصوب مجالس ملي قابليت اجرا پيدا ميکند يا از طريق تفسير؟ آيا در آن کشورها، تفسير قانوني اساسي جز از طريق وضع قوانين خود را نشان ميدهد؟
2) آيا در کشورهاي ياد شده و ساير کشورها، واحد يا مرجعي را ميتوانيد معرفي کنيد که بريدن و دوختن حدود اختيارات و مسئوليت خود را راسا به عهده داشته باشد و بتواند هرگونه ابهام يا خلا قانوني را با تفسير خود به پيش ببرد؟
ج) شما در جوابيه خود، از برخي مراجع نهايي ياد نمودهايد که مصوبات آنان بدون چون و چرا اجرا شده و مرجع ديگري در قبال تصميم ايشان، اظهار نظر نمينمايد. مثلاً وزيري با استيضاح از کار برکنار ميشود يا اعتبار نامه نمايندهاي در مجلس رد ميگردد و اين پايان خط است و همه چيز تمام ميشود.
راستي آيا خود جنابعالي اعتقاد داريد که نمونههاي ارائه شده، با آنچه در نامه اينجانب آمده، يکسان بوده و قابل تطبيق ميباشد؟ شما به خوبي ميدانيد موارد ذکر شده در نامه دفتر ارتباطات شوراي نگهبان از قبيل استيضاح و رد اعتبارنامه، مستند به صراحت قانون است و نه متکي به تفسيرهاي بديع و در حال توسعه روزانه!. ضمن آنکه رسيدگي به آن موارد در جلسه علني صورت ميگيرد نه پشت درهاي بسته، آنجا موافق و مخالف براساس آئيننامه و در موضوع و مستند صحبت ميکنند و سخني از اقدام استصوابي در ميان نيست و بالاخره طرف مورد بحث، شخصا حضور دارد و به اندازه همه افرادي که عليه او صحبت نمودهاند و يا حتي بيشتر از آن، از خود دفاع ميکند. ضمن آنکه در هيچ يک از موارد فوق، پس از عزل وزير يا رد اعتبارنامه نماينده، يک فقيه به خود اجازه نميدهد از پشت تريبوني مقدس، هر نوع اتهامي را نسبت به وزير يا نماينده مورد نظر مطرح نمايد. همچنين در نمونههاي يادشده هم راجع به اصل استيضاح و برکناري وزير و رد اعتبارنامه، مجلس مرجع صالح و نهايي است و موضوع در جائي ديگر از جمله در قوه قضائيه مطرح نميشود ولي اگر در جريان استيضاح يا رسيدگي به اعتبارنامه به کسي نسبت ناروا داده شود يا هتک حرمت گرديده يا "رمي" شود ميتواند براي دفاع از خود به قوه قضائيه ملتجي شود و ميدانيد که شئون و حيثيات مختلف ميتواند احکام مختلف و گوناگون داشته باشد. جنابعالي به خوبي واقف هستيد که يکي از مهمترين نکات مندرج در نامه اينجانب، لزوم رسيدگي به شکايات کساني بود که پس از رد صلاحيت، توسط جنابعالي در خطبههاي نماز جمعه به جاسوسي، قاچاق، فساد اخلاقي و مالي، وابستگي به بيگانگان و عناوين ديگر متهم شدند و نکته جالب آنست که در پاسخ شوراي نگهبان، هيچ اشارهاي به اين نکته مشاهده نشد.
عجيبتر اينکه در نامه شما آمده است: "در اينگونه موارد از چه کسي شکايت ميکنند، شخص يا نهاد و مرجع رسيدگي عليه چه کسي حکم مينمايد و مجازاتها به چه نحوي قابل اعمال ميباشند" در حاليکه هم تشخيص و شناسايي افراد و هم جدا نمودن اقداماتي که در اجراي قانون انجام ميشود با آنچه خارج از حدود اختيارات و بالاخره جستجوي عنصر معنوي و وجود سوءنيت يا عدم وجود آن، کاري محال نيست.
د) در نامه شما آمده است که اگر چنين اعتقادي به اختيارات عام و وسيع قوه قضائيه داريد پس چرا احياناً در برابر بعضي از اقدامات و تصميمات، چون و چرا نمودهايد؟
اولًا چگونه است که به اختلاف فاحش دو موضوع توجه نکردهايد؟ آنجا بحث از صراحت اصل قانون اساسي درباره اظهار نظري است که نمايندگان در مجلس و در جهت انجام وظيفه نمايندگي داشتهاند و اينجا سخن از تسري تفسير موسع اصل 99 به همه وابستگان مستقيم يا غير مستقيم شوراي نگهبان ميباشد.
ثانياً شما که عليرغم صراحت قانون اساسي، تعرض به نمايندگان مجلس و تعقيب آنها را تائيد ميفرمائيد چرا به معافيت عام وابستگان شوراي نگهبان، اصرار داريد؟
جناب آقاي جنتي!
اينجانب معتقدم فاصله ميان برداشتهاي اخير جنابعالي از اصل 99 با تفسير قابل پذيرش قاطبه حقوقدانان، آنقدر زياد است که نيازي براي استدلال پيرامون هر يک از برداشتها وجود ندارد.اما از آنجا که دفتر اطلاع رساني شوراي نگهبان در پاسخ اخير ادعا کرده است عملکردهاي جديد شورا، خواسته اکثريت مردم است و حتي مدعي شدهاند که مردم خواستار سختگيري بيشتري ميباشند به جنابعالي توصيه ميکنم با توجه به اصول مختلف قانون اساسي، يک روش قانوني و غيرقابل مناقشه براي کسب اطلاع از نظر قاطبه مردم نسبت به اين موضوع پيشنهاد فرمائيد. اگر چه مطمئنم خود جنابعالي هم در صحت اين برداشت ترديد داريد و گمان ميکنم اگر چنين برداشتي از ديدگاه مردم داشتيد، نيازي نبود که با اعمال سختگيريهاي بيمورد و تنگ کردن هر روزه دايره انتخابات مردم، ماهها تنش درجامعه ايجاد شود.
جناب آقاي جنتي!
به همکاران خود يادآوري فرماييد که به فرموده امام (ره) مردم قادرند صالح را از ناصالح تشخيص بدهند و لازم نيست ما به آنها درس بدهيم. چنين مردمي ميتوانند از ميان کانديداهاي موجود که دليل موجهي براي ردصلاحيت آنها وجود نداشته باشد، افراد اصلح را شناسايي و به آنها راي دهند. لذا ضرورتي ندارد که به ادعاي برخي وابستگان شوراي نگهبان، خواستار سختگيري بيشتر شوراي نگهبان در بررسي صلاحيت کانديداها شوند.
به هر حال چنانچه از روشي قانوني و شفاف، نظر اکثريت مردم نسبت به اين موضوع روشن شود يا ادعاي مخالفان رنگ خواهد باخت و ديگر عذري براي اعتراض به شوراي نگهبان و خدشهدار ساختن چهره آن نهاد باقي نخواهد ماند و يا تجديدنظر جنابعالي در برخي اظهارات و اقدامات را به دنبال خواهد داشت.
اما درخصوص گريزي که تحت عنوان دادگاه شهرام جزايري به صحراي کربلا زدهايد، هم به رعايت حرمتها و هم پرهيز از تعرض به گذشته، وارد آن ماجرا نشده، از تاريخ آغاز و شکلگيري و نحوهي طرح و رسيدگي دوگانه علني و غيرعلني بخشهاي آغازين و آخرين و نيز اهداف و علل آن و مکاتبات و دخالتها سخني نميگويم. اينجانب هنوز بر عقيدهاي هستم که در تاريخ دهم بهمنماه 80 از پشت تريبون باز مجلس اعلام و خواستار روشن شدن ابعاد مختلف پرونده شهرام جزايري شدم و اگر از پيگيري آن خودداري نمودم اولا به تبعيت از برخورد حکيمانه و هوشمندانه مقام معظم رهبري و توصيه ايشان بود که در نامهاي خطاب به مسئولان محترم قضايي مرقوم فرمودند: "جناب آقاي شاهرودي! قبول کمک مادي براي امور خيريه از کسي که گيرنده، او را به فساد نميشناسد و هيچ کمکي به او در هيچ امري نميکند شرعاً و قانوناً اشکال ندارد. مقتضي است به مسئولان محترم آن قوه يادآوري بفرماييد که اين نحوه نامهنگاري موجب شبهه افکني درباره افراد موجه است و شايسته قوه قضاييه نيست".
ثانياً عدم تعقيب برخي اقدامات به آن دليل بود که به قرار مسموع آيتالله شاهرودي رييس محترم قوه قضاييه در جريان برخي اقدامات نبودند و در نامهاي خطاب به خود اينجانب نيز که به دنبال نامه مفصل اينجانب خطاب به ايشان صادر شد، با قيد قسم بر بياطلاعي خود از برخي مراحل تاکيد کردند.
اما در عين حال چنانچه جنابعالي کماکان بر پيگيري موضوع اصرار داريد، اينجانب بيش از شما بر آن اصرار ميورزم. حتما به خاطر داريد اينجانب در همان زمان بر علني بودن دادگاه و اطلاعرساني توام با حقيقت درخصوص تمام زواياي آن پرونده و همه افرادي که در آن مطرح بودند، اصرار داشتم. کما اينکه مردم هنوز مايلند بدانند مثلاً شهرام جزايري درباره بعضي افراد منتسب به شوراي نگهبان چه گفته است؟
اما با توجه به اينکه نويسندگان نامه اخير شوراي نگهبان درخصوص اعتراضات اينجانب به برخي احکام قضايي توجه ويژهاي داشتهاند در اين مورد توضيح ديگري را نيز لازم ميدانم.
آنچه اينجانب در قضيه بازداشت يکي از نمايندگان مجلس به آن اشاره نمودم، متکي به اصل صريح قانون اساسي بود که بدون هيچگونه ابهامي، تعقيب و توقيف نمايندگان را به خاطر اظهاراتي که در مجلس بيان ميدارند منع نموده است. ضمن آنکه در همان سخنراني نيز از رهبر معظم درخواست نمودم به موضوع وارد شوند که اين درخواست نيز بر اساس اصل 57 قانون اساسي بود. ظاهراً فراموش فرمودهايد که بر اساس صراحت قانون اساسي، اينجانب نه تنها به عنوان رييس مجلس بلکه به عنوان يکي از نمايندگان ملت، حق داشتهام و بلکه موظف بودهام در کليه امور کشور اظهارنظر نمايم و با استفاده از همين حق و تکليف قانوني، خواستار دخالت رهبري بزرگوار نظام و اصلاح روندي شدم که به تاييد قاطبه حقوقدانان، انحراف از اصل قانون اساسي مبني بر ممنوعيت تعقيب و توقيف نمايندگان به خاطر اظهارات آنها در مجلس بود.
اي کاش جنابعالي نيز در پاسخ، اصلي از قانون اساسي، عبارتي از تدوين کنندگان قانون اساسي در هنگام طرح و تصويب اصل 99 و يا نمونهاي از اعمال غيرمحدود و در حال توسعه استصواب در زمان حيات حضرت امام (ره) ارايه ميفرموديد تا مشخص شود استصواب مورد نظر شما تا چه حد داراي پايگاه حقوقي محکم و يا مبناي پذيرفته شده عرفي است؟
به هر حال باز هم تاکيد ميکنم يادآوري حقوق نمايندگان مجلس به ويژه حقوق مصرح در قانون اساسي و اعتراض به شيوه رسيدگي و نوع رفتار در يک واحد قضايي يا درخواست دقت و تجديدنظر و يا انتقال موضوع به محضر رهبري نظام - که آن هم مستند به صراحت اصل 57 قانون اساسي بوده و با هدف ختم يک غائله صورت گرفته - به معناي نفي اختيارات قوه قضاييه و استقلال آن نميباشد. چ
جناب آقاي جنتي!
متاسفم که فقدان مباني استدلالي، دفتر ارتباطات شوراي نگهبان را ناگزير نموده تا مسايل شخصي و غيرمرتبط را مبناي پاسخگويي خود قرار دهد. جنابعالي ميدانيد ورود به چنين بحثهايي چه کساني را بيشتر متضرر خواهد کرد.
يکي از نکات مطرح شده در پاسخ شوراي نگهبان به اينجانب، ادعاي بهرهبرداري تبليغاتي از نامه اينجانب است؛ در حالي که خود شما بهتر از ديگران ميدانيد که اينجانب از سال 1368 در مقاطع مختلف و به مناسبتهاي گوناگون، به شيوه مورد عمل شما در بررسي صلاحيت کانديداها و ابطال انتخابات اعتراض کردهام. حتي در آستانه برگزاري برخي ادوار انتخابات مجلس که عليرغم اصرار گروههاي مختلف سياسي، کانديداتوري را نپذيرفتم، در عين حال اعتراض خود را به شيوههاي گوناگون و به صورت آشکار و علني يا از طريق مذاکرات حضوري و تلفني بيان داشتهام.
لذا ادعاي بهرهبرداري تبلياتي از صدور چنين نامهاي مانند بسياري از موارد ديگر مندرج در پاسخ شوراي نگهبان، عاري از حقيقت ميباشد و براي مردم عزيز که طي 15 سال گذشته شاهد موضعگيريهاي اينجانب بودهاند نيز کاملاً روشن و آشکار است. ضمن آنکه بهتر است اجازه دهيد تا مشخص شود آيا روشهاي مورد عمل جنابعالي و برخي دوستانتان اصولاً رغبتي براي کسي باقي ميگذارد تا در انتخابات کانديدا شود يا نه!؟
در پايان اين نامه مايلم از خداوند متعال عاجزانه استدعا کنم با پاداش روزهداري همه ما را آشنايي هرچه بيشتر با وظايف شرعي و قانوني قرار دهد.