سالها از آن دوم خرداد کذائی می گزرد.می خواهیم عامیانه و بی پرده سخن بگوییم با شهامت.خیلی با شهامت تر از همه این سالها.از آن زمان که آقای خاتمی آمد.همان زمان که چشمان همه مان کور سوی امیدی دید تا حتی از اندیشه آزادی ,رهایی از فقر , رشد و پیشرفت به سوی مدرنیسم , جامعه مدنی , اقتصاد پویا و ...... لذت ببرد.با همه این شعارها حرکت کردیم درمسیری که آن را ,راههای رسیدن به اصلاحات می خواندند.از همه چیزمان گذشتیم.هر گونه هزینه ای را متحمل شدیم.زندان , چماق , تعلیق ومشکلات آموزشی و ..... . تیتر حرفهایمان را نگاه کنید به همان ترتیب سخن می گوییم.ما دیگر هیچ حرفی با دولت و حاکمیت نداریم.روی سخنمان اول با شماست احزاب محترم.در این مدت چه می کردید؟آیا جز سخن گفتن کاری دیگری هم داشتید؟آیا جز اینکه با کت و شلوار اتو شده به جلساتتان بروید کار دیگری هم کردید.آیا اصلا می دانید درد این مردم چیست؟می دانید فقر یعنی چه؟فرهنگ مردم ما را می دانید؟اصلا می دانید برای اصلاحاتتان باید فرهنگ سازی هم می کردید؟زمینه سازی هم می کردید؟می دانید که این مردم همه تک بعدی یا نهایتان دو بعدی شده اند؟تک بعدی ها که یا بعد رنج و بدبختی دارند یا سرخوشی مفرط . دو بعدیها هم علاوه بر اینها بطور کلی یا دچار هوی و هوس خویشند یا دلزده از همه چیز و همه کس.چند بار نشستید و برای مردم گفتید؟چند بار خواستید برای این مردم حرف بزنید؟آقایان مطمئن باشید آن دکتر و مهندسها وآن دانشجویان که نشستید و برای آنان وعظ کردید بسیاریشان بهتر از خود شما می دانند.
درد ما این مردمنمد.این مردم مانده اند بر سر جایشان.انگار که زمانشان از حرکت باز ایستاده است.در کشور ما که ماشا ال.. تمام رسانه ها در قبضه دیگران است.دولت که با فقرش جامعه را به گرداب می برد.حکومت و دولتی که دین و پرچم سبز اسلام را نشانه خود می دانند انگار که کتاب آسمانی مارا نخوانده اند.انگار که احادیث پیامبر اکرم(ص) و امامان شیعه مان را تا کنون نشنیده اند.نشنیده اند که ((فقر,عامل فساد جامعه است)).بخداوندی خدا که ما هم مسلمانیم.ما هم شیعه علی(ع) هستیم اما آنها کجا ایستاده اند؟و شما چرا اینجا ایستاده اید؟ما با احزاب درون حکومتی هیچ حرفی نداریم.همه حرفهایمان را مدتها پیش گفته ایم و کسی نشنیده.با شماییم.شما چرا خاموش ماندید.همه مردم ایران به شبکه اینترنت شبانه روز متصل نیستند.چرا شما نیامدید و نگفتید ؟ آیا این جز گواه بر نادانی شما یا خیانتتان است؟ هر کدام که باشد ای وای بر شما.سرمایه های تبلیغاتی شما اگر در راه روشنگری و فرهنگ سازی صرف می شد بهتر نبود تا امروز که با همه آن خرج ها تنها یک پاسخ ((نه)) از همه سوی شنیدید.نه در مجلستان کاری از پیش بردید و نه بیرون آن.برای شمایان همان در خانه نشستن بهتر است نه اینکه مهره های سوخته سیاست این سرزمین باشید.بدانید که این مردم دیگر نه به شما و نه نمایندگان شما هیچ رایی نخواهند داد.
اکنون روی سخنمان با شما دانشجویان است که خود ما نیز جزئی از شما هستیم و بسیاری از مسائل را چون خود شما درک می کنیم.می فهمیم که همه مان نسل سوخته ای بیش نیستیم.می دانیم که بسیاری از شما در این چند سال جهت نیل به مقصود بسیار سختی کشیدید و می دانیم برخی تان هم فقط نشستید و خندیدید و برخی تان هم ......بماند . چشمان دانشجویان در این سالها بدرستی باز نبود.هیچ کس بدنبال یک راه حل علمی و حساب شده نرفت. اتحادی جامع ,هبستگی وپشتیبانی پیوسته ای از سوی قشر دانشجو صورت نگرفت(جز بصورت بریده بریده در برخی از دانشگاه های تهران).گروهی چنان تند پیش می رفتند که پس از اندکی با هزار و یک مشکل چه در دانشگاه و چه بیرون مواجه می شدند.و باقی یا اصلا اهمیتی نمی دادند یا فقط هنگام درگیریها و راهپیماییها برای تخلیه خود یا مقاصد دیگری (که بسیار است) همجهت با هم حرکت می کردند.هنوز در دانشگاه های ما برای یک جمله صوت و کف می زنند.بخدا دیگر شرم دارد.کسانی وارد طیفهای دانشجویی شده اند که یا فقط قصد تخریب دارند یا بدنبال اهداف دیگری هستند که هردو به یک اندازه زیان آور است.چگونه بود که هنگام راه پیماییها همه می آمدند ولی هنگامی که آغاز مشکلات درون و برون دانشگاهی بود هیچ کس از دیگری حمایت نمی کرد.در زمان اعتصابهای غذائی سرتاسر انجمن های کشور همه در خواب ناز بودند.هرزگی تا این اندازه نفوذ کرده بود تا الان که می بینیم دیگر مجموعه "تحکیم وحدت"در حال از هم پاشیدن است.نه گمان نکنید که مقصر فقط این قشر بود.تفرقه و نفاق افکنی عناصر فشار و نهادهای موازی و مقام داران خوش موقعیت و.... به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نیست.سرخوردگی دانشجویان از ادامه راه بدلیل هزار و یک مشکل فرهنگی و خصوصا اقتصادی که همه می دانیم قابل گذر نیست.اما کاش کمی انصاف بود.کاش چشمان دیگران هم دیده می شد.کاش عده ای بد طینت نبودند.کاش هر کس براه خود نمی رفت.
از اینها که بگذریم دانشگاه های ما دیگر نه محیط علم است نه محیط سیاست.یعنی همان چیزی که آقایان می خواستند.سمت و سوی اندیشه های ناسره بالا سری ها,نبود آینده کاری مطمئن , فساد بارز در دانشگاه ها و توسعه غیر قابل اغماض و شک برانگیز اعتیاد در دانشگاه ها(که خدا می داند چگونه به این راحتی صورت می گیرد؟) مسیر را منحرف می کرد اما ای کاش که چشمها بیشتر باز می شدند و عمیق تر و موشکافانه تر مسیر و چگونگی حرکت را بررسی می کردند.اینها همه ما را به جایی آورد که اکنون ایستاده ایم.
حال روی سخنمان با مشما مردم آزاده این سرزمین است.بزرگترین شباهت ما با شما در مردم بودنمان است .ما نیز چون شما دردمندیم.ما نیز همچون شما دزدی آقازادگان و وزیر زادگان و... را می بینیم.ما نیز همچون شما درد فقر را می چشیم.
رنج را لمس می کنیم. اجبار در سکوت را می دانیم.راه های بسته به سوی تکنولوژی و مدرنیسم , عدم وجود اشتغال و امکانت تحصیلی عالی و حداقل رفاه نسبی و آزادی در پوشیدن و حتی راه رفتنمان را مشاهده می کنیم.درد شما درد ما نیز هست.اما برای داشتنن تمدن داریوش مان ,برای داشتن واقعیت دین مان, برای حرکت کردن ,برای کوتاه کردن دست غارتگران پنهان در قدرت و برای داشتن کمترین حق مان از آرامش , امنیت , آزادی و ایرانی بودنمان باید تکانی به خود بدهیم.راه ما راه ایران,دین و تمدن کهن مان است.فکرهای بسته مان را باز کنیم.اندیشه هایمان را بارور سازیم.تعصبهای کهنه را باید دور انداخت.تقلیدهای کورکورانه را باید شکست.خداوند انسان را مختار آفرید.هیچ کس را بر دیگری برتری نداد.راه را یاد گیریم و به کوچک و بزرگ نشان دهیم .هیچ ظلمی در برابر اتحاد نمی تواند نشکند.زبان چماق زبان ما نیست.نیاز ما فرهنگی خود ساخته و نو است.باید تغییر کنیم تا تغییر دهیم.هیچ پرده ای نمی تواند حائل میان زبان و گوشهایمان باشد.راه ما راه یک روزه نیست اما صد ساله هم نیست.اگر آغاز کنیم درمی یابیم که بسیار نزدیک است.برای شکستن ستمگر باید ابزار ستم او را شکست.ما از جنش خود شماییم.نه منسبی داریم.نه مقامی.نه خط می گیریم نه خط می دهیم.تنها اطمینان ما همین است.باشد که آغاز کنیم بار دیگر.ایرانمان را می پرستیم و برای آبادیش, آزادیش و سرافرازیش از جانمان نیز فروگذار نخواهیم کرد.برخیزیم بار دیگر.
روش نگارش این نامه با تمامی نامه های پیشین مان تفاوت دارد .این نامه را عامیانه نوشتیم برای همه مردم ایران کودک , نوجوان ,جوان ,پیر,مرد ,زن,نجار,نانوا,معلم,مهندس,پزشک,بی سواد ,باسواد و....و هرآنکه ایرانیست.
در پایان متذکر می شویم این دردنامه منحصر به انجمن اسلامی دانشجویان داشکده علوم دانشگاه اصفهان است و هیچ ارتباطی به دیگر اعضای کلی این نهاد که این نامه به مذاقشان خوش نمی آید,ندارد. پاینده باد ایران
انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده علوم دانشگاه اصفهان