چندي پيش در روزنامه شرق، گفت و گويي با مدير موزه لوور به چاپ رسيده كه وي در آن گفت و گو، در موضعي ايران دوستانه، از گسترش رابطه با نهادهاي فرهنگي ايران سخن رانده است. گفته هاي وي بهانه اي شد تا بخشي از سياست هايي كه گردانندگان اين موزه و ديگر مراكز فرهنگي، خبري و سياسي اروپا در برابر حقايق تاريخي - فرهنگي ايران و به ويژه نام «خليج فارس» اعمال مي كنند را به آگاهي هموطنان مقيم داخل كشور برسانم.
چندين دهه از كوشش هاي برنامه ريزي شدهء اعراب (با پشتوانه دلارهاي نفتي) براي تغيير نام تاريخي خليج فارس مي گذرد. اين داستان تا كنون بارها و بارها از سوي باستان شناسان ايراني و ديگر علاقه مندان به صورت مقاله هايي مفصل در نشريات داخل و خارج از كشور به چاپ رسيده است كه با اينحال به نظر مي رسد هنور بيشتر هموطنان پي به اهميت اين موضوع و تبعات آن نبرده اند.
آبراهي كه ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مي سازد بر اساس تمام اسناد تاريخي/جغرافيايي، نقشه هاي موجود از يونان باستان تا دوره معاصر و همچنين بيانيه هاي سازمان ملل متحدد (مصوب ۵ مارچ ۱۹۷۵ و ۱۰ ژانويه ۱۹۹۰) «خليج فارس» نام دارد و حتي در تمام نوشته هاي عربي كه پيش از دهه ۱۹۶۰ به چاپ رسيده اند از عنوان «الخليج الفارسي» استفاده شده است.
با اين وجود كه كوشش هاي ملي گرايان افراطي عرب براي تغيير نام «خليج فارس» به «خليج عربي» در سطح بين المللي از هيچ گونه پايه و اساس علمي برخوردار نيست؛ با اين وجود كه «خليج عربي» در اصل، نام تاريخي منطقه اي است كه امروزه «درياي احمر» ناميده مي شود و با اين وجود كه كوشش هاي آنان براي اين تغيير نام، در آغاز عموماً با بي اعتنايي مواجه شد ولي در سال هاي اخير و با واكنش بسيار ضعيف ايرانيان در قبال اين موضوع، جدا از بنيادها و پژوهشگرنماياني كه با دريافت كمك هزينه يا در حقيقت «رشوه» از افراطيون عرب، در نوشته هاي خود «خليج عربي» را جايگزين «خليج فارس» ساختند، به تازگي مراكز و بنيادهاي معتبر ديگر اروپايي نيز يكي پس از ديگري به آنان مي پيوندند.
«لوور» و گردانندگان آن نيز از آن جمله اند. در هيچيك از نقشه هاي خاورميانه اي كه گردانندگان اين موزه در بخش هنرهاي اسلامي و ايراني به ديوار آويخته اند از نام درستþِ اين آبراه استفاده نشده است. «لوور» به عنوان يكي از بزرگ ترين و معتبرترين مراكز فرهنگي جهان كه سالانه پذيراي ميليون ها بازديد كننده از سراسر جهان است خود تبديل به مركزي براي اشاعه نام هاي جعلي همچون «خليج» و «خليج عربي-فارسي» شده است.
اشكان گرجي (دانشجوي ايراني مقيم فرانسه) كه از سوي ايرانياني كه در تلاش براي متقاعد ساختن «لوور» براي تصحيح نقشه ها بودند مسئوليت مكاتبه با اين موزه را به عهده داشته مي گويد: «معمولاً در فرانسه افراد مسئول در چنين مراكزي به اين گونه نامه ها پاسخي نمي دهند. تجربه چند سال زندگي در اين كشور به من مي گويد كه اگر خواسته شما را نپذيرند ولي به آن پاسخي مكتوب دهند نشان مي دهد كه موضوع را جدي تلقي كرده اند. Annie Caubet از بخش آثار شرقي لوور در پاسخ به نامه ام براي استفاده از نام صحيح خليج فارس، اظهار داشت كه «متخصصان فرانسوي در رشته هاي تاريخ و جغرافي تصميم گرفته اند از عنوان بي طرفانهء ((خليج عرب-فارس)) استفاده كنند، عنواني كه به موقعيت اين منطقه توجه دارد و منعكس كننده مالكيت كشوري بر آن نيست...»
اگر نام خليج فارس مالكيت ايران (Persia) را بر اين منطقه تداعي مي كند،پس نام درياي عمان نيز بايد به نام درياي ايران-عمان تغيير يابد زيرا سواحل شمالي اين دريا تماما به ايران تعلق دارد و عنوان «درياي عمان» نشان دهنده مالكيت عمان بر اين درياست. نام «اقياس هند» نيز بايد به «اقيانوس آفريقا – آسيا – اقيانوسيه» تغيير يابد ! چرا كه هند تنها بخش اندكي از سواحل اين اقيانوس را شامل مي شود.
اتحاديه اروپا نيز در پايگاه اينترنتي خود از نام مجعول «خليج عرب-فارس» استفاده مي كند. تعدادي بيشتري از اروپاييان نيز هرگونه پسوند از نام اين آبراه را را حذف كرده و آنرا «خليج» مي خوانند. گويي هيچ خليج ديگري در جهان وجود ندارد! مهمترين و مؤثرين مركز براي اشاعه اين نام « بي بي سي» است كه در كليه بخش هاي خبري و نقشه هاي پايگاه اينترنتي خود از عبارت (خليج) استفاده مي كند.
Denise Tattersall عضو هيئت تحريريهء بي.بي.سي در ۲۱ آگوست ۲۰۰۱ در پاسخ به نامه هاي افشين دست افشان (ديگر فعال ايراني در زمينه حفظ نام «خليج فارس» كه در انگلستان ساكن است) چنين مي نويسد: «خليج خواندنِ خليج فارس و خليج عربي، سياست معمول بخش خبري بي.بي. است... سازمان ما از مدت ها پيش، دريافت كننده ايده هاي گوناگوني براي ناميدن اين آبراه بوده و در نهايت تصميم گرفته كه آن را The Gulf بنامد. در حال حاضر طرحي براي تغيير سياست پيشين خود ندارد...» دست افشان در نامه اي ديگر بي بي.بي. سي اشاره داشته كه «بالاترين مقامات دولت بريتانيا نيز پذيرفته اند كه نام صحيح اين آبراه، خليج فارس است. ايرانيان خواستار هيچگونه تغييري در نام هاي نقشه هاي بين المللي دنيا نيستند. ما تنها خواهان تغيير نام نادرست The Gulf به نام درست Persian Gulf هستيم. نام Persian Gulf از حدود ۲۶۰۰ سال پيش به كار رفته و مي رود؛ مدت ها پيش از به وجود آمدن بي.بي.سي... در خاورميانه به اندازه كافي بحران وجود دارد و نيازي به تشنج آفريني بيشتر از سوي رسانه ها همچون بي.بي.سي نيست...»
اما اين نامه و ديگر اعتراضات ايرانيان مستقل از سراسر جهان، تاثيري بر سياست مغرضانه بي.بي.سي نگذاشت. آنها گرچه مدعي هستند كه نام «خليج» را براي ناميدن اين آبراه گزيده اند ولي گهگاه در بخش هاي مختلف خبري خود از كاربردArabian Gulf «خليج عربي» نيز ابايي ندارند. اين معضل به شبكه جهاني يورونيـوز EuroNews و برخي از ديگر رسانه هاي كشور فرانسه از قبيل تلويزيون ها و روزنامه لوموند هم كشيد شد.
متاسفانه سفارت جمهوري اسلامي ايران در پاريس تاكنون واكنشي به قضايا نشان نداده و چندي پيش كه درصدد ارسال ايميلي براي جلب حمايت و توجه آنها بودم دريافتم كه در سايت اين سفارتخانه حتي يك آدرس ايميل براي مكاتبه وجود ندارد!
شبكه جهاني تلويزيون آلمان (دويچه وله/DW) نيز در بخش آلماني خود خليج فارس را به همان نام تاريخي خود مي نامد ولي در بخش انگبسي كه طبيعتاً بينندگان بيشماري در سراسر جهان دارد مصراً از عنوان «خليج» استفاده مي كند. اميد روشن، از تهران، در رابطه با اين موضوع، پيگرانه با «دويچه وله» در تماس بود. پاسخي كه وي از اين تلويزيون دريافت كرد چندان متفاوت با پاسخ ديگر رسانه ها نبود. Ewen Campbell از بخش زبان هاي خارجي دويچه وله در نامه اي به او چنين نوشت: « در اينكه نام درست اين آبراه، خليج فارس است، حق باشماست ولي ما نمي توانيم به احساسات ديگر كشورهايي كه در حاشيه خليج فارس واقع شده اند بي تفاوت باشيم. همانطور كه خود شما مي دانيد آنها اين منطقه را خليج عربي مي نامند. سياست كشورهاي ديگر در ناميدن اين خليج، به چگونگي روابطشان با ايران و كشورهاي عربي بستگي دارد. براي اطلاع شما بايد بنويسم كه دولت آلمان از نام هاي خليج فارس و خليج عرب-فارس استفاده مي كند.... اميدوارم شما همچنان به استفادهء خود از دويچه وله به عنوان يك منبع خبري ادامه دهيد». اميد روشن در مكاتبات بعدي خود با اين تلويزيون متذكر شد كه «اطلاعات و اخباري كه خواسته ايد براي دريافت آن از دويچه وله استفاده كنيم چيزي نيست كه بر اساس احساسات هر كشور تغيير يابد. كشورهاي حاشيه خليج فارس كه شما از آنان سخن مي گوييد در گذشته اي نه چندان دور، خود،اين آبراه را خليج فارس مي ناميدند. ممكن است گاهي سياستمداران براي منافع خود حقايقي را تغيير دهند ولي رسانه هاي گروهي از اين قاعده مستثني هستند. مسئوليت آنها به عنوان منبع خبر،ارائه درست اطلاعات و استفاده از نام صحيح مناطق است....» دويچه وله ديگر پاسخي به مكاتبات نداد و به استفاده از نام «خليج» در برنامه هاي انگليسي اش ادامه داد.
در آمريكا ولي وضع به گونه اي ديگر است. تقريبا تمام مقامات و رسانه ها از نام Persian Gulf استفاده مي كنند ولي از سال گذشته اين فضا در آمريكا نيز رو به تغيير است. نيروي دريايي آمريكا كه چه بسا بخش عمده اي از هزينه حضور نيروهايش در منطقه از سوي كشورهاي عربي تامين مي شود، رسما در تمام بيانيه هاي خبري اش از عبارت Arabian Gulf استفاده مي كند. مطبوعات آمريكا نيز در اخبار مربوط به نيروي دريايي و تبعيت از آنها، اين آبراه را «خليج عربي» مي خوانند. تا كنون شمار زيادي از ايرانيان مقيم آمريكا با گرايش هاي سياسي گوناگون در نامه هايي به دونالد رامسلفد، ضمن اشاره به موقعيت ممتاز جامعه مهاجر ايراني در آمريكا و خدماتشان در عرصه هاي مختلف علمي، اقتصادي و فرهنگي در اين كشور ،از او خواستار استفاده از نام خليج فارس شدند كه تا كنون نتيجه اي نداشته است.
انجمن ملي جغرافيا (National Geography Society) كه مقر آن در آمريكاست هم اخيرا براي نخستين بار در اطلس جهان ۲۰۰۴ عبارت "خليج فارس(خليج عربي)" را به چاپ رسانده اند و دليل اين اقدام خود را گسترش كاربرد "خليج عربي" در سطح جهاني خوانده اند. در همسايه شمالي اين كشور هم وضع چندان بهتر نيست. در سايت وزارت دفاع كانادا نيز بارها از عبارت Arabian Gulf استفاده شده است. نگارنده در اين راستا نامه اعتراض آميزي به بيل گراهام ارسال داشت و در پاسخي كه از دفتر او دريافت گرديده چنين آمده: «كاربرد نام براي اين منطقه مسائل حساسي را دربر مي گيرد لذا بايد بررسي هاي لازم صورت پذيرد. در نتيجه ارسال پاسخ نهايي به درخواست شما به تعويق خواهد افتاد....»
نكته تاسف بار ديگر اينكه رژيم هاي كشورهاي حاشيه خليج فارس، به شدت از ورود نقشه هايي كه در آن ها از نام «خليج فارس» استفاده شده باشد به كشورشان جلوگيري مي كنند در صورتيكه كه نقشه هايي با عنوان جعلي «خليج» آزادانه به ايران وارد مي شود و در گوشه و كنار كشور به فروش مي رسد.
در اين بين گروه كوچكي از ايرانيان مقيم داخل و خارج، در واكنش به اين موج براي تغيير نام خليج فارس، به ايجاد پايگاه اينترنتي www.persiangulfonline.org
اقدام كرده اند و بخش عظيمي از اسناد، نقشه هاي تاريخي، بيانيه هاي سازمان ملل و ديگر اطلاعات مربوط به منطقه را به صورت آن لاين در اختيار علاقه مندان قرار داده اند. محمد علا (استاد دانشگاه ايالتي كاليفرنيا) مسئوليت ايجاد اين سايت را به عهده داشته است. وي مي گويد: «در آمريكا ايرانيان متمول بسياري ساكن اند ولي ظاهرا هنگامي كه سخن از حفظ ميراث فرهنگي ايران و نام خليج فارس به ميان مي آيد كمتر كسي حاضر به همكاري است. با موقعيت ممتازي كه ايرانيان از لحاظ علمي و مالي در آمريكا دارند چرا به جاي كشورهاي عربي ما نبايد دست به كار ارائه كمك هزينه به دانشجويان و پژوهشگران خارجي براي اجراي پروژه هايشان در اين منطقه يا حمايت از رسانه ها و بنيادهاي متعدد شويم؟...»
نظر پيروز مجتهد زاده را كه زحمات زيادي براي حفظ نام خليج فارس كشيده و نمونه هايي از نامه هاي حود را نيز اخيرا در كتابي با نامه «نامه هايي از ايران» منتشر ساخته، جويا شدم. وي ريشه اين موج تازه را نامه هاي اعتراض آميزي مي داند كه چند ماه پيش از سوي دانشگاهيان ايراني در رابطه با موضع اتحاديه اروپا در قبال جزاير ايراني، به رئيس اتحاديه ارسال شده و معتقد است كه پس از تغيير در موضع رسمي اتحاديه اروپا، كوشش هاي جدي تري از سوي اعراب ادامه يافته است : «سال هاست كه ما شاهد اين تحركات هستيم كه در ابتدا از سوي چهره هايي چون عبدالكريم قاسم (ديكتاتور عراقي) و سپس توسط جمال عبدالناصر در مصر ادامه يافت. در دوران حكومت صدام حسين اين حركات به اوج خود رسيد. وي صدها ميليون دلار هزينه كرد تا با كمك گروهي روزنامه نگار و دانشگاهيِ پول پرست كه از هيچگونه اقدام خارج از اصول خودداري نمي كردند، نام خليج فارس را تغيير دهد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ايران و دگرگوني هايي در روابط ايران و عرب، اين گونه برخوردهاي نژاد پرستانه تا حدودي تخفيف پيدا كرد تا اينكه در سال ۱۹۹۲/۱۳۷۱ در فضايي كه ناشي از حماقت هاي صدام حسين بود ايالات متحده به منطقه وارد شد و حضور اين كشور، شرايطي را فراهم كرد كه شيخ ابوظبي (طرفدار سرسخت پان عربيسم ناصري و صدامي) مالكيت بر جزاير تنب و ابوموسي را مطرح ساخت و در مسير اين ادعا جنگ تبليغاتي عظيمي را عليه ايران و هرآنچه به پارس و فرهنگ پارسي مربوط مي شود را آغاز كرد. وي نيز صدها ميليون دلار براي تغيير نام خليج فارس و ترديد آفريدن بر مالكيت مطلق ايران بر جزاير هزينه كرد ولي گذشت زمان به او نشان داد كه در اين زمينه به موفقيت زيادي دست نخواهد يافت...»