چهارشنبه 4 آذر 1383

گفتگو آیین درویشی نبود! پاسخ های رامین ناصح درباره مقاله "شیادی گیسوان بافته، که من علویم"


خبرنامه آینده نگر: مطلبی به قلم آقای محمد امینی عضو "انجمن آینده" در خارج از کشور، با عنوان "شیادی گیسوان بافته، که من علویم" منتشر شد که مشتمل بر دشنامها و اتهامات بی اساس علیه کانون آینده نگری ایران و سایت خبرنامه آینده نگر بود. پیرامون مباحث مطرح شده در این یادداشت، مصاحبه ای را با آقای رامین ناصح دبیر موقت "کانون آینده نگری ایران" و عضو هیئت مشاوران علمی سایت "خبرنامه آینده نگر" ترتیب داده ایم که در زیر میخوانید:

خبرنامه آینده نگر: اخیرا فردی بنام محمد امینی طی یادداشتی مدعی شده است که انتخاب نام "کانون آینده نگری ایران" برداشتی از نام "انجمن آینده" است که آقای امینی از موسسین و اعضای آن می باشد، و نیز نام سایت خبرنامه آینده نگر نیز به تقلید از سایتی برگزیده شده که این انجمن آنرا اداره می کند. توضیح شما در این رابطه چیست؟

رامین ناصح: ما اتهام هرگونه تقلید و شبیه سازی در برگزیدن نام "کانون آینده نگری ایران" را رد میکنیم. قبل از اینکه در این باره توضیح بدهم، باید عرض کنم اینجانب به عبارتی جزء موسسین این کانون محسوب نمیشوم. این تشکل فرهنگی-اجتماعی و غیر سیاسی مدتها پیش به همت چند تن از دوستان جوان ما پایه گذاری شد و در شهریور ماه امسال پس از ماهها تلاش این عزیزان، مجوز اولیه آن بعنوان یک NGO از سوی سازمان ملی جوانان تایید شد. ما (مدیران فعلی کانون آینده نگری) در آن هنگام به فعالیت در یک سازمان سیاسی مشغول بودیم، ولی دلایل و عواملی که قبلا در مصاحبه های متعدد درباره آن توضیح داده ام (و متفاوت است با آنچه آقای امینی در مقاله شان بطور غیر اخلاقی و ناجوانمردانه ادعای آنرا کرده اند)، باعث شد که همراه با جمعی از دوستان هم اندیش، بطور دستجمعی از فعالیت در آن سازمان سیاسی کناره گیری کنیم و تصمیم گرفتیم که به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و ایجاد یک جنبش گسترده فکری-اجتماعی برای "بازگشت به معنویت"، "بازشناسی هویت انسانی"، "احیای تعهد اخلاقی"، "نهادینه کردن تفکر آزاد اندیشی و عدالتجویی" و "تعمیق گفتمان حقوق بشر" در جامعه رو بیاوریم. تحلیل ما از شرایط و اوضاع این بود و هست که به این شیوه میتوانیم منشإ خدمات بیشتری برای جامعه باشیم و بطور ریشه ای به التیام دردها و آلام جامعه بپردازیم. لذا بنده پس از استعفاء، به همراهی دیگر یاران به کانون آینده نگری پیوستیم و مدیریت موقت این تشکل بدلیل داشتن تجربه در زمینه مدیریت سازمانها و نیز تحصیلات آکادمیک در این رشته، به من سپرده شد.
تا جایی که آگاهی دارم، نام "کانون آینده نگری" برگرفته از "انجمن آینده" در خارج از کشور و وبسایت "آینده - نگر" نبوده است و موسسین کانون آینده نگری، هنگامی که چند نام را برای تاسیس این تشکل به سازمان ملی جوانان پیشنهاد دادند -و از میان آنها این نام تایید شد- اطلاعی از وجود چنین انجمن و سایتی نداشته اند. ولی کتاب "آینده طلایی" اوشو (که بخشی از آن با دیدگاههای ما همسویی دارد) در این نامگذاری بی تاثیر نبوده است. دهها سازمان و تشکل سیاسی، فرهنگی، سینمایی، آموزشی و حتی تجاری در ایران وجود دارند که واژگانی چون "آینده"، "آینده سازان"، "آینده نگر"، "آیندگان" و... در نام آنها وجود دارد، و اهداف مختلفی را پیگیری میکنند و مزاحمتی هم برای یکدیگر ایجاد نمیکنند!
از "آینده نگری"، "آینده بینی" و "آینده شناسی" (ترجمه های مختلف واژه Futurism) تعاریف بسیار گوناگون و متضادی ارائه شده است. و گروههای مختلفی که با این عنوان در جهان فعالیت میکنند و داعیه دار آینده نگری هستند، ماهیت واحدی ندارند. ولی همه آنها بر این باورند که "نظر به سوی آینده دارند." هیچکس نمیتواند آینده نگری را در انحصار خود در آورد. کما اینکه ما هم این قصد را نداریم. در کتاب "جهان امروز و فردا" دو مورد از این تعریفها ذکر شده است: برخی فیوچریستها معتقدند که قرن بیست و یکم با تکنولوژی بسیار پیشرفته، جهان شگفتیها خواهد بود و پیشرفتهای شگرفی زندگی را برای هر یک از افراد بشر بسیار سهل و ساده خواهد ساخت. بیوتکنولوژی بیماریها را درمان خواهد کرد و بر طول عمر انسان خواهد افزود. روبوتها همه کارهای سخت و دشوار را بجای انسان انجام خواهند داد. فقر و بینوایی از صحنه گیتی رخت برخوهد بست و انسانیت به یک صلح جهانی نائل خواهد آمد و انسان به تسخیر و تصرف فضا و کرات آسمانی خواهد پرداخت. برخی دیگر از فیوچریستها یا آینده شناسان، به آینده روشنی اطمینان ندارند و جهانی را در پیش رو می بینند که همچنان در گمراهی و گرفتاری دست و پا می زند و در تنگنای بینش معنوی و بن بست اخلاقی گیر کرده است. این گروه از آینده بینان معتقدند که محیط آلوده زیست و بحرانهای اقتصادی بر جنگ و ستیز بشر خواهد افزود و بر اختلافها و برخوردهای سیاسی و نظامی دامن خواهد زد. و... رویکردهای دیگری هم از آینده نگری وجود دارد. تعریف ما از جنبش آینده نگری در مقالات، مصاحبه ها، جزوه ها و سخنرانی های متعدد تشریح شده است و بدین منظور همایشهای ویژه ای هم با عنوان "مبانی تفکر آینده نگری" تشکیل داده و خواهیم داد. تفکر آینده نگری مورد نظر ما بر "انسان گرایی معنوی" بنا شده است.
نکته ای که من با این آقایان در میان گذاشتم اینست که ما با آنان رقیب نیستیم که اینچنین در صدد تخریب ما برآمده اند. چرا که از یکسو حوزه فعالیت ما با آنان تفاوت میکند. یعنی فعالیت کانون آینده نگری صرفاٌ فکری، فرهنگی و اجتماعی است و به موضعگیریهای سیاسی نمی پردازد. در حالیکه گروه آقای امینی اهداف سیاسی خاص خود را دنبال میکند. در ثانی، کانون آینده نگری مجوز فعالیت در سطح ملی را دارد و در خارج از کشور عضوگیری نمیکند، در حالیکه "انجمن آینده" در خارج از کشور فعالیت دارد و در ایران فاقد عضو و تشکیلات است. بنابراین تداخلی بین فعالیت این دو جریان بوجود نمی آید، ما از آن هنگام که متوجه شدیم گروه دیگری با نام مشابه ما وجود دارد، فورا اعلام کردیم که هیچ رابطه سازمانی و آرمانی بین ما و این جریان وجود ندارد، بنابراین قصد استفاده از پیشینه فعالیتهای آقایان -آنطور که نویسنده این مقاله مدعی شده- وجود نداشته است، و خواسته مسئولین سایت مزبور مبنی بر تغییر نام سایت و تشکل ما، نه منطقی است و نه امکانپذیر. بنظر من ما باید وجود یکدیگر و حتی وجود جریانات دیگری که بخواهند با نام آینده نگری فعالیت کنند را تحمل کنیم، چرا که آینده نگری و آینده شناسی (Futurism) در انحصار کسی نیست، این عنوان در سطح جهان ماهیت واحدی ندارد و هر کسی میتواند با رویکرد سیاسی یا فرهنگی خود نسبت به مسائل و برنامه ریزی ای که برای آینده دارد، خود را آینده نگر بداند.

آینده نگر: آقای امینی در مقاله خود مدعی شده است که "هيچ آدم عاقلی كه دستكم كلاس ششم دبستان را تمام كرده باشد، در ثبت نشانی آينده نگر، آگاهانه به حذف «ه» و ثبت نشانی آينده نگر با املای نادرست «آيندِ نگر» تن در نمی دهد مگر آنكه در جستجوی خويش پی برده باشد كه املای درست، پيشتر به ثبت رسيده است!" مدیران سایت به این انتقاد، پاسخی جداگانه خواهند داد. جواب شما به این ایراد "ادبی" چیست؟

ناصح: اولا سایت خبرنامه آینده نگر وابسته به "کانون آینده نگری ایران" نیست، در ایران چندین تشکل و رسانه وجود دارند که با گرایش فکری آینده نگری (با تعریفی که ما از آن داریم) فعالیت میکنند و این نهادها با هم در ارتباط هستند و همکاری نزدیک دارند و بعضا اعضای مشترکی هم دارند. این سایت و این کانون هم از آن جمله اند. گرچه همفکران ما در سایت آینده نگر (که برخی از آنها عضو کانون نیستند)، اخبار و مطالب کانون آینده نگری و دیگر اندیشمندان آینده نگر را بخوبی پوشش می دهند، ولی مدیران کانون آینده نگری جز در نقش عضویت هیئت مشاوران علمی این سایت، مسئولیت دیگری را در این سایت ندارند.
ثانیا به نظر من جناب آقای امینی کتاب فارسی اول دبستان را بخوبی مطالعه نکرده اند. (وگرنه "تزویر" را "تذویر" نمی نوشتند!) به عقیده بنده -بعنوان یک شاعر و ادیب کوچک- املای صحیح کلمه آینده نگر به انگلیسی، همان ayandenegar است و نه ayandeHnegar. چون حرف "ه" در زبان فارسی دو نوع است. یک گونه آن، به چهار شکل "هـ، ـهـ، ـه و ه" نوشته می شود و در آخر کلمه صدای H یا ح میدهد. مانند واله، آگه، راه، گنه و... و اگر موصوف یا مضاف قرار بگیرند، بعد از آن کسره میگیرد، مانند "گنه پر ز لذت!" گونه دیگر آن فقط به دو شکل "ـه و ه" نوشته می شود و در آخر کلمه صدای E یا کسره میدهد. مانند خانه، پروانه، هاله، و اگر موصوف یا مضاف قرار گیرد، بعد از آن همزه با صدای ی میگیرد. مانند "خانهء دوست کجاست...!" کلمه آینده از این نوع دوم است. مثل "آیندهء طلایی". این دو نوع "ه" در دو فصل مجزای کتاب فارسی اول دبستان تدریس میشوند. بنابراین آینده نگر، بطور متصل خوانده میشود و ayandenegar نوشته میشود. "ه" در آن صدای کسره می دهد، نه ح یا H. ما قبلا هم سایت آینده سازان را بنام ayandesazan به ثبت رسانده بودیم. همانطور که خوانده میشود. "آینده، سازان" خوانده نمیشود. چون "ه" در "آینده" ساکن نمیگیرد. بنابراین انتخاب نام domain از سوی موسسین این سایت صحیح بوده است!

آینده نگر: نویسنده مقاله درباره تعریف شما از جنبش آینده نگری معتقد است که شما در کانون آینده نگری سعی در پوشاندن جامه آينده نگری بر تن بی رمـق انديشه های كهنه پرستانه بـَـنگيان خانقاهی داشته اید. و یا مینویسد: با هزارمن سرخاب و سفيداب كه سهل است، با همه توليدات كارخانه های رنگ سازی كرج هم نمی توان مشتی افكار درويش مسلكانه و بازگشت به خويش خويشتن را بزك كرد و به عنوان انديشه آينده نگرانه و پيشرو به جوانان ايران فروخت. عرفان و تصوف جايگاه ويژه ای در فرايند انديشه و خرد در درازای تاريخ ايران داشته است. بررسی اين جايگاه تاريخی به حوزه پژوهش تاريخ انديشه و حكمت تعلق دارد و نه حوزه رهيافت و گفتمان برای آينده ايران. در این رابطه پاسخ شما چیست؟

ناصح: در آینده نگری مورد نظر ما، عرفان و معنویت جایگاه خاصی دارد و آقای عبدالحسینیان نایب دبیر کانون، در جزوه مستقلی این مسئله را مفصلا تشریح کرده اند. ولی همواره تاکید کرده ایم که ما با برداشتهای انحرافی از تصوف مخالفیم و به "بنگیان خانقاهی" انتقاد کرده ایم و از جمله من در مصاحبه ای، به خاطراتی که از خانقاههای فرقه های منحرف دراویش داشتم اشاره کردم و اینکه در قدیم برخی آنان از مواد مخدر استفاده میکردند. در سال 77 در غزلی طولانی گفته بودم:
در مزگت آمدم اثری از خدا نبود
در خانقاه هم همه جز ادعا نبود
درویش خرقه پوش بدیدم که اندر او
جز کبر و عجب و نخوت و رنگ و ریا نبود
در عالم و حکیم ندیدم نشان ز حق
در شیخ مدعی اثری از صفا نبود
...
در صوفیان که دم ز محبت همی زدند
یکتن صفی و صافدل و باصفا نبود...
یا در غزل دیگر گفته ام:
چو در جماعت صوفی وشان نه شوقی بود
ز خانقاه به میخانه برده ایم پناه!
حافظ هم بعنوان یک عارف و صوفی پاکباز، در قبال جریان تصوف انحرافی موضعگیری شدیدی دارد. آنجا که میگوید: "صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد..." یا "کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل..." و مولانا معتقد است از هزاران صوفی نما، یکی از آنها صوفی واقعی هستند: "از هزاران تن، یکی تن صوفی اند - دیگران از دولت او می زیند!"
ولی انحراف و کژروی در هر مذهب و مسلک و مکتبی وجود داشته است و انحراف بخشی از صوفیه، دلیلی بر زیر سوال بردن کل جریان عرفان و معنویت گرایی و تصوف راستین و انسان پرور نیست. ما تاکید کرده ایم که پیرو اندیشه های عرفانی بزرگان اهل طریقت، خصوصا حافظ، سعدی، عطار، شمس تبریزی و مولانا هستیم. آیا این بزرگان هم به عقیده آقای امینی جزء کهنه پرستان و بنگیان خانقاهی هستند؟!
امروزه در غرب استقبال چشمگیری از اندیشه های مولانا و دیگر عرفای بزرگ مشرق زمین صورت گرفته است. کتابی مثل مثنوی در تیراژهای باورنکردنی در کشورهای غربی منتشر می شود. دستاوردهای علمی بشر، صحت بسیاری از باورها و آموزه های عرفان شرق و از جمله عرفای ایرانی-اسلامی را ثابت کرده است. به آقای امینی توصیه میکنم که حتما شاهکار ارزشمندی چون "اندیشه های کوانتومی مولانا" تالیف دکتر محسن فرشاد (دانشمند فیزیکدان، فلسفه دان و حقوقدان برجسته ایرانی) را مطالعه کنند که در آن، فرمولهای پیچیده فیزیک امروز با افکار مترقی و پیشرو حضرت مولانا تطبیق داده شده است و این کتاب نشان میدهد که آنچه را فیزیکدانان امروز "میدانند"، مولانا "میدیده."! چکیده ای از این کتاب را میتوانید در سایت دکتر فرشاد www.drfarshad.com ملاحظه فرمایید. آقای دکتر فرشاد، پس از اینکه دیدگاههای کانون آینده نگری را برای ایشان تشریح کردیم، اظهار داشتند: مباحثی که شما مطرح میکنید، مسائلی است که فیزیک صد سال آینده به آن خواهد پرداخت!
جناب امینی در مفاخره نامه خود، مرتبا سعی دارند که کلماتی چون "انقلاب انفورماتیک"، "دنیای فراصنعتی" و انسان گلوبال" و نظایر آن را به رخ ما بکشند و بدین وسیله خود را نوگرا و ما را کهنه پرست قلمداد کنند. برای انسان امروزین و "آپ تو دیت" البته که این واژه ها جذابیت زیادی دارد، ولی برای انسان آینده (و نیز انسان آینده نگر امروز!) دغدغه هایی فراتر از اینها وجود دارد. آینده نگرها کسانی هستند که جلوتر از زمان خود می اندیشند و در عین به روز بودن، برای انسان آینده برنامه ریزی میکنند. پیشرفت علم و تکنولوژی برای تامین رفاه و سعادت بشر، ضروری است و ما نیز در کانون آینده نگری، ارج نهادن به دستاوردهای علمی بشر و کوشش در جهت ارتقاء سطح دانش و تکنولوژی را بعنوان یکی از اهداف تشکل خود برشمرده ایم، و در بهره گیری از انواع ابزارهای مدرن و فناوری اطلاعات برای پیشبرد برنامه های خود، شاید یکی از پیشروترین تشکلهای غیردولتی در ایران باشیم. ولی علم و تکنولوژی بسرعت در حال پیشرفت است، و انسان فردا به این نتیجه خواهد رسید که علم و عقل به تنهایی کافی نیست، نه تنها کافی نیست، بلکه علم بدون "عشق" میتواند بسیار مخرب بوده و موجبات سقوط و اضمحلال و نابودی بشریت را پدید آورد. انسان فردا نیاز بیشتری به معنویت، عشق همگانی، اخلاق، وجدان، تعهد اجتماعی و عرفان احساس میکند. شیفتگان مظاهر مدرنیستم از این مسئله غافل هستند و تفکر علم گرایانه محض و سایانتیسم قرن نوزدهمی اجازه نمیدهد که یک دید ژرف و آینده نگر نسبت به مسائل داشته باشند. دغدغه ما در جنبش آینده نگری اینست که پیش از اینکه دیر شود، و اتفاقات صعب الجبرانی در جهان بشری رخ دهد، این ضرورت را به انسان گوشزد کنیم.
گذشته از این، تکامل فکری و علمی بشر او را به تکاپو برای شناخت اسرار این هستی "بی کران" وامیدارد، که چون بی کران است، علم و حکمت نمی تواند پاسخگوی همه اسرار آن باشد (که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را!) و در اینجا نیاز به عرفان و کشف و شهود و اشراق احساس میشود. ما معتقدیم که "عشق" و "خرد" در کنار هم میتوانند بشریت را به ترقی و سعادت مادی و معنوی سوق دهند. چنانچه اقبال لاهوری میگوید:
غربیان را "زیرکی" ساز حیات
شرقیان را "عشق" راز کائنات
عشق گر با زیرکی همبر شود
نقشبند عالم دیگر شود
و عیسی مسیح به روشنی میفرماید: "همچون مار زیرک و هوشیار باشید و همچون کبوتر ساده و بی آزار."
اگر چه گرایش انسان نسبت به مذاهب و شریعتهای خشک و بی روح کمرنگ شده، ولی پژوهشگران برجسته ای چون جان نیزبیت و پاتریشیا آبردین در کتاب "دنیای 2000" با ارائه آمار و مستنداتی، پیش بینی کرده اند که گرایش بشر نسبت به خدا، ماوراء الطبیعه و معنویت خالص شدت بیشتری خواهد یافت، که نشانی هایی از آن مدتهاست که مشاهده میشود. تلقی اخلاقی-عرفانی از دین، شناخت یک روح واحد برای کائنات (خداوند) و عشق ورزیدن به او و تلاش برای ارتباط بر قرار کردن و یکی شدن با او، با بینش رشد یافته انسان آینده همخوانی دارد. همانطور که یک کودک، در پی گذشت سالیان، مراحل رشد و تکامل را می پیماید، بشریت نیز بعنوان یک موجودیت واحد، مسیر رشد و تعالی و تکامل فکری را طی میکند. ما پیش بینی میکنیم پس از اینکه ارزشهای انسانی (حقوق بشر، آزادی، عدالت و...) در پی فعالیت جنبشهای انسان گرایانه در جامعه جهانی نهادینه شود، نوبت به جنبشهایی میرسد که علاوه بر احترام به کرامت انسان، به کرامت حیوانات و گیاهان و همه اجزاء هستی احترام میگذارد و به آنها عشق می ورزد! سعدی بعنوان یک عارف آینده نگر، هنگامی که میگوید: "عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست..." مقصودش همین است.
ما امروز نیاکان خود و بعضی هم عصران خود را بخاطر برده داری، جنگها و کشتارهای فجیع، نقض حقوق زنان و مسائلی از این دست سرزنش میکنیم و عملکرد آنها را عقب مانده و ضد انسانی میدانیم و نسبت به آن ابراز انزجار میکنیم. دور از ذهن نیست که انسانهای متکامل و متعالی آینده که این مسائل برایشان حل شده است، از عملکرد ما درباره احترام نگذاشتن به گیاهان یا دریدن و خوردن گوشت حیوانات و مسائلی از این قبیل احساس انزجار کنند! امروز شاهد ظهور جنبشهایی در گوشه و کنار جهان هستیم، که اتفاقا ریشه در عرفان شرقی هم دارد، مانند "جنبش گیاهخواری"، یا جنبشهایی که به تحریم کالاهای چوبی می پردازند و... پس از حل مسئله حقوق بشر در جهان، اینگونه جنبشها به محور مباحث انسانی تبدیل خواهند شد... تکامل فکری و معنوی انسان ادامه خواهد داشت و آیندگان با استفاده از مراقبه و مکاشفه و بهره گیری از آموزه های کهن (و نه کهنه!) عرفانی، به عمق اسرار کائنات و جهان هستی دست خواهند یافت و "ابعاد ناشناخته" و "سرزمینهای دوری" را کشف خواهند کرد و به پاسخ بسیاری از سوالات خود که علم جوابگوی آنها نبوده (نظیر: از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ - به کجا میروم؟ آخر ننمایی وطنم؟...) دست خواهد یافت. و بالاخره "رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند - بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت...!" آینده نگری حقیقی از نظر ما چنین بینشی است که شاید با تفکرات مائوئیستی آقای امینی قابل درک نباشد!
ادبیاتی که آقای امینی بکار می برند، ادبیات یک انسان به روز و امروزین است، نه انسان آینده و یا انسان آینده نگر! انسان فردا در عین حفظ و ارج نهادن به دستاوردهای علمی به بازخوانی متون کهن و میراث جاودانه متفکرین اعصار و قرون گذشته خواهد پرداخت و بازگشتی به هویت اصیل انسانی و معنوی خود خواهد داشت! بشریت خواه ناخواه به این سمت خواهد رفت، چون راهی جز پیشرفت و تکامل در پیش رو ندارد! ما در جنبش آینده نگری تنها قصد داریم که این روند را تسریع کنیم. نیروهایی بواقع اهریمنی دست اندرکارند که نگذارند انسان به آن درجه برسد. ولی عرفا همیشه به آینده امید داشته اند و فردایی روشن را برای بشریت به تصویر کشیده اند. بقول لسان الغیب: "از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی - از ازل تا به ابد فرصت درویشان است!" بنابراین من با فرمایش آقای امینی مخالفم که بررسی جایگاه تاریخی عرفان و تصوف به حوزه پژوهش تاریخ اندیشه و حکمت تعلق دارد و نه حوزه رهیافت و گفتمان برای آینده ایران! بنظر ما، این مسائل از مهمترین مباحث مربوط به حوزه رهیافت و گفتمان برای آینده ایران و جهان انسانی هستند.
عرفان در ذات خود مکتبی آینده نگر است. استاد محمدرضا درویش از معدود متفکران عرفان اجتماعی در ایران، در اثر ارزنده "عرفان و دموکراسی" این باره میگوید: عطش بی نهایت طلبی عرفان در تاثیر روانشناختی و فرهنگی آن گرایشی دائمی به «آینده» است و به همین دلیل خصلت دوراندیشی دارد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

آینده نگر: و بالاخره نظر شما درباره این بخش از نوشته آقای امینی چیست که میگویند کانون آینده نگری در اين روزگار حساسی كه دخالت در زندگی سياسی و آينده جامعه از هر زمانی ضروری ترشده است، جوانان را به كناره گيری از سياست و پرداختن به امور معنوی و بازگشت به اصالت انسانی فرامی خواند...؟

ناصح: این هم یکی از اتهامات ناجوانمردانه جناب امینی است. گرچه ما بعنوان یک NGO با اهداف بلندمدت فرهنگی و اجتماعی، وارد فعالیتهای سیاسی نمی شویم، و کاری با حکومتها نداریم بلکه با بینش و منش و تفکرات مردم سر و کار داریم، ولی این بدان معنا نیست که جوانان را به کناره گیری از سیاست و گوشه نشینی فرابخوانیم. عرفان ما یک عرفان اجتماعی است. مانند آنچه حافظ و مولانا بدنبال آن بوده اند. عرفای آینده نگر در پی ساختن جهانی متفاوت با وضعیت نابهنجار فعلی بوده اند و هدفشان این بوده است که انسان دریابد که باید بطور جدی تصمیم بگیرد تا آینده ای را خلق کند که دیگر هیچ شباهتی به گذشته های ناکام و سیاه او نداشته باشد. آنجا که حافظ می فرماید: "فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم" و یا "عالمی از نو بباید ساخت، وز نو آدمی!"
تفکر عرفانی مورد نظر ما در پیوند ناگسستنی با مفاهیم انسانی نظیر تعهد اجتماعی، آزاداندیشی، عدالت، صلح طلبی، حقوق بشر و حفظ محیط زیست قرار میگیرد. (درباره همین انسان گلوبال که آقای امینی مطرح میکند، شیخ محمود شبستری میگوید: جهان انسان شد و انسان جهانی - از این پاکیزه تر نبود بیانی!) عرفای آینده نگر در طرح مباحث حقوق بشری، پیشرو بوده اند. نقش بستن ابیات سعدی (بنی آدم اعضای یکدیگرند...) بر سردر سازمان ملل شاهدی بر این مدعاست. ما همواره مشارکت جویی سیاسی-اجتماعی را از پیش نیازهای توسعه و ترقی جامعه برشمرده ایم، ولی این وظیفه احزاب است که به فعالیتهای سیاسی بپردازند و از طریق کوشش برای کسب قدرت، اهداف خود را پیاده کنند. حزب بنظر من پدیده مقدسی است، چرا که این احزاب هستند که موجب رشد و پیشرفت و خودشکوفایی جامعه میشوند، ولی نقش و وظیفه NGOها چیز دیگری است. و وجود آنها هم لازم است و کارکرد خاص خود را دارند و به شیوه خود باعث افزایش مشارکت جویی اجتماعی میشوند. نقش ما، کار فکری و فرهنگی است. هر یک از کسانی که عضو NGO ما میشوند، میتوانند دارای وابستگیهای حزبی مختلفی باشند و کسی آنها را از این مسئله منع نخواهد کرد، ولی اولا نباید سیاستها و تعلقات حزبی خود را در فعالیتهای کانون دخیل کنند، ثانیا خود کانون در قبال مسائل سیاسی روز موضعگیری نمیکند، و ثالثا موسسین و اعضای مرکزی کانون وابستگی حزبی ندارند، تا این تشکل بتواند بعنوان جریانی غیروابسته، مورد اعتماد مردم، پویا، توانمند و تاثیر گذار هدف بلندمدت فرهنگی و اجتماعی خود را دنبال کند. که این هدف چیزی نیست جز ایجاد یک جنبش آینده نگر فکری-اجتماعی بر مبنای آرمانهای بلندپایه معنوی و انسانی.

آینده نگر: با سپاس، آیا سخن دیگری باقی است؟
ناصح: از شما تشکر میکنم. لطفا عنوان مصاحبه را بگذارید: گفت و گو آیین درویشی نبود - ورنه با تو ماجراها داشتیم...!

[شیـّـادی گیسوان بافته، که من عـَـلـَویـَم، محمد امینی]

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/14828

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گفتگو آیین درویشی نبود! پاسخ های رامین ناصح درباره مقاله "شیادی گیسوان بافته، که من علویم"' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016