جريانهاي وابسته به حزبالله مشهد با سخنراني بنده در مشهد مخالفت کردند
تهران- خبرگزاري کار ايران
دکتر عبد الکريم سروش در مراسم بزرگداشت مقام علمي، فرهنگي مرحوم اشرف الدين خراساني, گفت: جريانهاي وابسته به حزب الله مشهد در اطلاعيهاي اعلام کردند؛ نميگذارند براي شرکت در سمينار اسلام و دموکراسي به مشهد بروم, به دليل تهديدات آنها سمينار بينالمللياسلام و دموکراسي لغو شد.
به گزارش خبرنگار سرويس انديشه" ايلنا", در مراسم بزرگداشت مقام علمي، فرهنگي دکتر شرفالدين خراساني که عصر ديروز در مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي برپا شد, دکتر عبدالکريم سروش که به گفته خودش روز قبل براي شرکت در همايش اسلام و دموکراسي در مشهد از آلمان به ايران آمده بود, گفت: سمينار اسلام و دموکراسي قرار بود فردا (امروز) آغاز شود. قبل از حرکت من به سوي ايران، جريانهاي وابسته به حزب الله مشهد ضمن اطلاعيهاي اعلام کردند: به فلاني (سروش) اجازه نميدهيم حتي به مشهد بيايد.
سروش ادامه داد: دادستاني مشهد هم در اطلاعيهاي اعلام کرد که چند نفر نبايد براي اين سمينار به مشهد بيايند که بنده جزو آنها بودم.
سروش مدعي شد: دادستاني گفته است؛ کساني هم که مقاله ميدهند بايد ابتدا مقاله آنها توسط دادستاني ديده شود تا مورد تاييد قرار گيرد.
سروش که مدتي پيش براي تکميل تحقيقات فلسفياش به آلمان رهسپار شده بود, علت حضورش در مراسم بزرگداشت مقام علمي فرهنگي مرحوم دکتر خراساني را لغو سفرش به مشهد عنوان کرد و افزود: براي شرکت در اين سمينار بين المللي بيش از 30 نفر از داخل و خارج کشور دعوت شدهبودند؛ از ايران هم از هر دو اردوگاه حوزه و دانشگاه, آقاي مصباح يزدي و از طرف ديگر بنده، دکتر ملکيان، کديور و عميد زنجاني دعوت شده بوديم و جلسات هم قرار بود بسته باشد, ولي با اين اقدام شوراي تامين و دادستاني اين سمينار لغو شد.
سروش پس از اين مقدمه ـ به گفته خودش بيربط ـ که دلايل حضور ناگهاني اش را در تهران توضيح داد، با قرائت اشعاري از مولانا درباره نسبت آدمي با مرگ سخن گفت.
وي گفت: نسبتي که آدمي با مرگ برقرار ميکند نشان ميدهد او از زندگي چه ميفهمد و چه ميداند. بدين سبب مرگشناسي، مقدمه واجب خودشناسي است. فلسفه جديد هم به اين دليل هم به مرگ و عدم درک آدمي از مرگ تاکيد زيادي دارد. اين تفکر و برخورد نسبت به مرگ را ميتوان در فلاسفه اگزيتانسياليست به خوبي ديد.
عبدالکريم سروش رابطه عاشقانه مولانا با مرگ را بيان کرد که او درس بيتعلقي را با هوشمندي بيان ميدارد.
سروش به داستان صدر بخارا از دفتر سوم مثنوي اشاره و تصريح کرد: در اين داستان که مولانا به زيبايي در هزار بيت آنرا پرورش دادهاست کارمندي از رئيس خود ميگريزد, ولي پشيمان شده و دوباره به سوي او باز ميگردد, مسئله عشق و مرگ به زيبايي به اين داستان غنا بخشيدهاست.
سروش که در ميان سخنانش از اشعار مولانا بهره ميبرد در پايان براي مرحوم شرف الدين خراساني, شرف روح و براي زندگاني و حضار هم درک همه مفاهيم حقيقي را از طريق درک حقيقت آرزو کرد.