بدين ترتيب از بين المللي شدن بحران هسته اي ايران بيش از دو سال مي گذرد. عواقب زيانبار سياست هاي نابخردانه رژيم حاکم ، بيش از هر نيروئي گريبان مردم ايران را خواهد گرفت .از اينرو با نگاه به علت بحران و راه مقابله با آن، مي کوشم در اين نوشته به سياست هاي جمهوري اسلامي در اين زمينه ازيکسو وامريکا و اروپا از سوي ديگر، بپردازم. اما پيش از آن و در ارتباط با آن چند نکته را يادآور مي شوم:
اول اينکه در صحبت پيرامون بحران هسته اي ايران مي بايست توجه داشت که سکان هدايت اين بحران در دست حکومتي است که که از پشتيباني مردم برخوردار نيست، حکومتي است غير متعارف،غير قانوني، متکي بر سرکوب و سرنيزه که تنها با تکيه بر مافياي مالي و نظامي در قدرت مانده است. اين رژيم نه از اعتماد ملي بهره مند است و نه از مقبوليت بين المللي. در داخل نفرت مردم را بر انگيخته است و در مناسبات بين المللي بي اعتمادي جامعه جهاني را. سلاح هسته اي که سهل است ، يک چاقو هم در دست اين رژيم مخرب و زيانبار است. از اين توضيح دو نتيجه ميگيرم:
۱ - رژيمي که براي مردم خود هيچ حقي قائل نيست ودر مناسبات بين المللي حقوق آنان را محترم نمي شمرد با چنين رژيمي ، نمي توان با زبان حقوق سخن گفت . يعني حق غني سازي در ارتباط با حکومتي معني دارد که کلمه حق را بشناسد.
۲ - در بستن قراردادها وسياست گذاري ها اهميت دارد به موقت بودن آنها به درازاي عمر رژيم تاکيد شود. اينگونه قراردادها اعتبارشان را از اراده مردم و حکومت متکي به مردم مي گيرند. حکومتي که پشتيباني مردم را ندارد، نمي تواند به نمايندگي مردم و براي مردم ايران تصميم بگيرد.
دوم ، در تنظيم مناسبات با جمهوري اسلامي، دنياي غرب بويژه آمريکا، روي چهار موضوع حساسيت نشان مي دهد. رابطه جمهوري اسلامي با نيروهاي تروريست، کار شکني آن در رابطه با طرح صلح خاورميانه اي آمريکا، سياست حکومت در قبال گسترش سلاح هاي کشتار جمعي و امر حقوق بشر. در ميان اين چهار موضوع ، حقوق بشر مساله اي است که هر از چند گاهي برجسته مي شود تا تحت اين عنوان امتياز ي از رژيم گرفته شود. امريکا واروپا نشان داده اند که آنگونه هم که مدعي اند اعتقاد چنداني به آن ندارند، تحت فشار نهادهاي دمکراتيک و افکار عمومي اين موضوع در دستورشان قرار گرفته است. جمهوري اسلامي اما، به حقوق بشر نگاه ديگري دارد. حتي نسبت به نام آ ن هم حساس است و براي مسکوت گذاشتن آن آماده است تا قيمت گزافي بپردازد. بدليل اين ويژگي ها، حقوق بشر آن حلقه ضعيفي است که در مناسبات غرب با ايران به آساني مي تواند در برابر دريافت امتيازي، قرباني شود. داستان تروريست دانستن مجاهد ين شاهد گويائي است. اين حکومت ها مساله اشان تروريست بودن يا نبودن مجاهدين نيست. تروريست ناميدن آنها فقط و فقط کادوئي است به رژيم جمهوري اسلامي براي کوتاه آمدن از برنامه هاي هسته اي اش. از اين رو اهميت دارد اپوزيسيون ترقيخواه نسبت به اين موضوع حساس بماند و براي افشاي سياستي که در پي قرباني کردن حقوق بشر است، بکوشد .
سوم اينکه جمهوري اسلامي توجيه خلاف کاريهاي اش را از سياستهاي تبعيض آميز اروپا وآمريکا مي گيرد . در حالي که بر اساس معا هده « پي ان تي» کشورهاي غير اتمي از فعاليت براي دستيابي به بمب اتم منع شده اند، کشورهاي مسلح به اتم نيز اجازه گسترش برنامه هاي اتمي خود را ندارند. در اين مدت، هم، کشورهاي اتمي برنامه هايشان راگسترش داده اند و هم، کشورهائي نظير پاکستان و اسرائيل به کلوب اتمي پيوسته اند، بدون انکه با مخالفتي روبرو شوند. زماني که اسرائيل، که از هر نظربا جمهوري اسلامي هم منش و هم روش است، با حمايت آمريکا و سکوت اروپا مسلح به اتم مي شود، براي فشار به جمهوري اسلامي چه تو جيه محکمي باقي مي ماند. در اتخاذ سياست و در برخورد با سياست هاي ماجراجويانه رژيم ، افشاي سياست هاي يک بام و دو هواي اين جهان به اصطلاح متمدن ضروري است .
بحران چگونه پديدار شد؟
ايران تنها کشور عضو اوپک است که برنامه هسته اي شامل ساختن نيروگاه دارد. برنامه هسته اي ايران پيش از انقلاب در زمان شاه بي ارتباط با نيازهاي مردم ايران با انگيزه جاه طلبي وتبديل شدن به قدرت برتر خاورميانه، با احداث نيروگاه بوشهر – که قرارداد آن با کمپاني آلماني« زيمنس» بسته شده بود – بطور جدي آغاز شد. اما با استقرار جمهوري اسلامي، اين قرار داد همراه با چند قرارداد نيروگاه ديگر و همچنين قرارداد تامين اورانيوم سوخت اين نيروگاه ها، که با موسسه «اروديف» بسته شده بود، بطور يکجانبه لغو شد. پس از چند سال جمهوري اسلامي بفکر اتمام پروژه نا تمام بوشهر افتاد، زيمنس تقاضاي رژيم را رد کرد. روسيه اما، پس از سالها مذاکرات پنهان و آشکار، قرارداد تکميل اين نيروگاه را در سال ۱۹۹۵ پذيرفت. از آن زمان تا کنون برنامه هاي هسته اي جمهوري اسلامي پيشرفت زيادي داشته است. گفته مي شود که رژيم ايران برنامه هاي هسته اي اش در حدي است که مي تواند تا چند سال ديگر سلاح هسته اي توليد کند. با اين وجود جمهوري اسلامي هيچگونه گزارشي به آژانس بين المللي انرژي اتمي نداده است .- ايران در سال ۱۹۷۴ پيمان منع گسترش سلاح هاي کشتارجمعي را امضا کرده است و جمهوري اسلامي خود را بدان پايبند اعلام کرده است - طي دو سال گذشته اطلاعات مربوط به برنامه هاي اتمي ايران که مخفي نگاهداشته شده بود، به بيرون درز کرد و رابطه نه چندان مناسب جمهوري اسلامي را با غرب بحراني کرد. با حاد شدن بحران و در پي سفر بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي ، تخلفات رژيم يکي پس از ديگري آشکارتر شد. بر اساس اين گزارشات، حکومت ايران در سال ۱۹۹۱ اورانيوم خريداري شده اش بالغ بر ۸/۱تن بوده است . در اين مدت احداث يک واحد توليد آب سنگين در اراک، ايجاد تاسيسات اتمي در نطنز و بالاخره تحت پوشش شرکت کالاي الکتريک مبادرت به ايجاد تاسيسات اتمي ديگري در تهران کرده است.
اين مجموعه توجه جامعه جهاني را بيشتر جلب کرده وغرب و آمريکا را به تلاش وادشت تا ارابه جمهوري اسلامي را، که مدتي است شتابان بسوي دستيا بي به سلاحهاي اتمي به حرکت افتاده است، متوقف نمايد، بر زمينه عملکرد حکومت، بحران اتمي ايران وارد فاز جديدي شده است . حساسيت ويژه اروپا و آمريکا روي حکو مت ايران از اينروست که:
1- جمهوري اسلامي طي نيم قرن حکومت اش هيچگاه براي موازين و حقوق شناخته شده بين المللي پشيزي ارزش قائل نبوده وامروز هم قائل نيست . آنجاهائي که تن به اين موازين داده است ، از ترس و درزير سايه زوربوده است. اين رژيم درکي از حقوق بين الملل ندارد، نه آنرا مي فهمد و نه مي خواهد آن را بفهمد.
2- جمهوري اسلامي مدعي است که برنامه اتمي اش صلح آميز است و در پي دستيابي به سلاح اتمي نيست.اما سرمايه گذاري کلان روي انرژي هسته اي ، براي کشوري که سر شار از منابع نفت و گاز است به چه معني است . خصوصاروزانه بدليل نبود سر مايه مقاديرهنگفتي از اين منابع از دست مي رود .
3- جمهوري اسلامي برنامه صلح آميز اش ؟ را ازچشم آژانس بين المللي مخفي کرده است . افزون بر اين ميزان و درجه غني سازي که بازرسان بدست آورده اند براي انرژي اتمي ضروري نبود.
4- جمهوري اسلامي با بنياد گرايان اسلامي روابط نزديک دارد، در عراق براي آمريکا مزاحمت ايجاد ميکند، براي طرح صلح درفلسطين بسهم خود اخلال ميکند و...
عامل بسيا رمهم ديگري که اين بحران را عميق کرده است ، نا همخواني رژيم جمهوري اسلامي با سياست هاي جديد آمريکا، پس از ۱۱ سپتامبر است. يکي از عناصر اصلي اين سياست جديد، دستيابي کامل آمريکا به نفت منطقه خاورميانه و از ميدان به در کردن اوپک است و اين نيازمند استقرار صلح بين اسرائيل و فلسطين ودر کل خاور ميانه است. حذف ويا سر به راه کردن حکو مت هاي مزاحم نظير حکومت ايران از الزامات چنين طرحي است. صدام و طالبان در چهار چوب چنين طرحي سرنگون شد ند. حکومت جمهوري اسلامي نيز از نظر آمريکا در دراز مدت مي بايست از سر راه کنار زده شود. تکروي ويکه تازي آمريکا در عراق وکنار نهادن ديگرقدرت هاي سرمايه داري و نا همخواني ادعاهاي آن با عملکردش، مقاومت هارا درعراق در ابعاد بسيار گسترده اي دامن زده وآمريکا رابا نا کامي هائي روبرو کرده است. در نتيجه از سوئي زمان رويا روئي حاد با جمهوري اسلامي را به تاخير انداخته و از سوي ديگرضرورت تغير سياست وتن دادن به تقسيم غنائم و مشارکت ديگر کشورهاي سرمايه داري در سرنوشت عراق را به آمريکا تحميل کرده است. اگر در ماجراي عراق اين آمريکا است که سياست اش به اروپا نزديک مي شود در رابطه با معضل هسته اي ايران، به برکت تحجر و عقب ماندگي حا کمان کشورمان، اين اروپا است که سياست خود را به آمريکا نزديک مي کند.در مجموع رابطه جهان غرب و آمريکابا ايران در مقطع کنوني متاثر از برنامه هسته اي ايران است واز منشور آن مي گذرد.
سياست غرب و آمريکا
اروپا وآمريکا اگر در يک چيز توافق داشته باشند، آن جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح هسته اي است. هر دو از جمهوري اسلامي مسلح به سلاح هسته اي مي هراسند. تفاوت آنها در اين زمينه در روشهاست که آن را نيز سياست هاي نا بخردانه رژيم بهم نزديک کرده است. اينکه غرب و آمريکا چه سياستي در قبال برنامه هسته اي جمهوري اسلامي اتخاذ خواهند کرد اولابه اطلاعات لازم در اين زمينه در ثاني به مجموعه سياست ها و واکنش هاي حکومت و بالاخره به ميزان پيشرفت سياست آمريکادر خاورميانه وعراق و چگونگي توافق آن بااروپا بستگي دارد. تا کنون عمد تادر رابطه با ايران بر سه گزينه تاکيد شده است : حمله نظامي ، محاصره اقتصادي و سياست تهديد و تطميع .
حمله نظامي
ين گزينه را گر چه نمي توان بطور کامل کنار گذاشت اما احتمال آن در چشم انداز بسيارضعيف است. جدا از امکان موفقيت آميز بودن آن، از اين سياست تا کنون فقط آمريکا سخن بميان آورده است. در اين زمينه اگر اقدامي صورت گيرد – که باز هم ضعيف است – بمباران برخي از مراکز نظامي و پا يگاههاي هسته اي است. اين اقدام نيز مشکلات خود را دارد. تاسيسات اتمي ايران در بيش از بيست نقطه به فاصله هاي زياد از همديگر قراردارند. برخي از آنها در زير زمين با تجهيزات محکم بنا شده اند. حمله به اين مراکز به اطلاعات دقيق نياز دارد، معلوم نيست آمريکا چنين اطلاعاتي در اختيار داشته باشد. چنين سياستي مي تواند منطقه بحراني خاور ميانه را، که بشدت نيازمند آرامش است، متشنج تر کند.و.... اين سياست با مخالفت اروپا، چين وروسيه مواجه مي شود و در حال حا ضر آمريکا در موقعيتي نيست که بدان دست يازد.
محاصره اقتصادي
ين سياست زماني کارا و اثر گذار مي شود که بصورت يکپارچه واز طر يق شوراي امنيت سازمان ملل پيش رود واين در حال حاضر بسيار مشکل بنظر مي رسد. چين اعلام کرده است در شوراي امنيت تحريم را وتو مي کند، برخي از کشورهاي تحريم کننده ، به نفت و گاز ايران وابسته اند ، در صد بالائي از نفت ايران به چين و ژاپن مي رود. ايران مشغول بستن قرارداد سي ساله گاز با چين است. گفته مشود اين بزرگترين قرارداد دنيا است. با اروپا نيز قرارداد هاي نفتي دارد. در مجموع جبران نفت ايران در بازار جهاني کار دشواري است . با وجود اين مشکلات ، عملکرد حاکميت ايران بگونه اي بوده است که با گذشت زمان ، اروپا سياستش تندتر و به آمريکا نزديک شده است.
معا مله و بده بستان
در شرايط کنوني که سياست حمله نظامي و محاصره اقتصادي براي به عقب نشاندن جمهوري اسلامي با مشکلاتي روبروست ، بطور موقت ، راه معامله و بده بستان و توافق گشوده مي شود . آنچه که براي غرب و آمريکا مهم است ، دست برداشتن ايران از برنامه هسته ايش بويژه غني سازي اورانيوم و جداسازي پلاتونيوم ، کنار نهادن تقويت گروههاي حزب اله در عراق و لبنان و حمايت از طرح صلح خاورميانه اي آمريکا يعني « نقشه راه » است . براي ايران نيز عدم مداخله نظامي ومنتفي کردن سياست سرنگوني ، کنار گذاشتن سياست تحريم آمريکا وباز کردن راه براي عضويت در سازمان تجارت جهاني و دريافت وام از موسسات مالي و کمک براي دستيابي به تکنولوژي پيشرفته اهميت دارد. از آنجا که هيچکدام از دو طرف اعتماد و اعتقادي بيکديگر ندارند ، عمر اين سياست به درازاي بهم خوردن تعادل قواي کنوني خواهد بود .
جمهوري اسلامي چه مي خواهد؟
در ميان سران جمهوري اسلامي حول پرونده هسته اي تفاوت نظر وجود دارد. نيروي تعين کننده نظام، خواهان پي گيري برنامه هسته اي تا دستيابي به سلاح اتمي است . مخا لفت آمريکاو ايستادگي اروپا در برابراين خواست، آنها را به موش و گربه بازي واداشته است. هر کجا که فشار بالا مي رود ، رژيم يک گام پس مي نهد و آنجا که سايه زورکمرنگ مي شود، تعهدات اش را زير پا مي گذارد. اين نيرواز يکسوبرنامه اتمي را براي مقابله با تهديدات خارجي و طولاني کردن عمر خويش پي مي گيرد واز ديگر سو مي خواهد با استفاده از تهديدات خارجي به مردم ايران دهن بند زند .
در رابطه با برنامه هسته اي دو گرايش در ميان قدرت حاکم قابل مشاهده است. ثقل گرايش نخست در ميان فرماندهان نظامي وچهره هاي تند سياسي و رسانه هائي نظير کيهان قرار دارد که روياروئي با غرب را پي مي گيرند. اين گروه خواهان خروج از «پي-ان-تي» است. در سياست داخلي نيز در پي سرکوب شديد است گرايش دوم نيز دستيابي به سلاح هسته اي را مي خواهد اما روياروئي با غرب و آمريکا را بسود خويش نمي داند. اين گرايش گر چه از برنامه صلح آميز هسته اي وفن آوري هسته اي دم مي زند، امادر انتظارفرصت کمين کرده است تا در موقعيت مناسب به تعهدات خود و قرارهاي بين المللي پشت کند. اين گرايش مي کوشد با مقاومت بيشتر، امتيازات فزون تري کسب کند. . اينان در نظر دارند هر چه قاطع تر بايستند تا اولاتضمين بگيرند که آمريکا مزاحم ادامه حکومتشان نشود ثانيادر زمينه اي مثل حقوق بشر دست ايران را باز بگذارند که هر چه مي خواهد انجام دهد ثالثا امتيازهائي نظير عضويت در بازار تجارت حهاني را بدست آورند.
در کنار اين نيرو ، اصلاح طلبان حکومتي قرار دارند که خواهان دستيابي به انرژي وتکنولوژي هسته اي هستند اما در حال حاضر ، بدليل بخطر افتادن امنيت کشور حا ضرند از آن دست کشند. اين گرايش حفظ رابطه با غرب وايجاد رابطه با آمريکا را براي ايران بسيار حياتي مي دانند.
چشم انداز بحران و راهکارها
بسيار بعيد بنظر مي رسد تا رژيم جمهوري اسلامي بر اريکه قدرت نشسته است، چشم انداز بحران اتمي ايران، بسوي حل شدن ره بپيمايد توافق کنوني قبل از اين که راه حلي دراز مدت براي دو طرف باشد ، فرصتي است براي مکث و نقشه کشي و عقب نشاندن طرف مقابل. آمريکا کماکان جمهوري اسلامي را مزاحم برنامه هاي خود مي داند . و جمهوري اسلامي نيز بدون سلاح اتمي حيات خويش را در خطر مي بيند . در اين چارچوب نه آمريکا از نقشه خاورميانه اي خود که يکي از عناصر اصلي اش حذف جمهوري اسلامي است، دست مي کشد ، نه جمهوري اسلامي برنامه اتمي خود را که تضمين کننده هستي اش مي انگارد، کنار مي گذارد . شرايط مقطعي ، توافقات موقتي را در پي دارد و بنظر مي رسد بحران بدرازاي عمر رژيم ادامه يابد.
راه برون رفت ازبحراني که جامعه ما در چنگال آن اسير است، استقرار حکومتي است دمکراتيک، متکي بر آراي مردم ايران. اما تا استقرار چنين حکومتي ، سياست هاي نابخردانه جمهوري اسلامي مي تواند جان و هستي مردم ايران را در معرض نابودي قرار دهد. ماجرا جوئي جمهوري اسلامي در برنامه هسته ايش، حتي اگررژيم را به سلاح هسته اي برساند، نمي تواند ادامه حياتش را تضمين نمايد. از سوي ديگر، مقابله نظامي يا محاصره اقتصادي نيز بسود مردم ايران نيست. همانگونه که محاصره اقتصادي عراق، دست صدام را در جنايت عليه مردم عراق باز تر کرد، محاصره اقتصادي ايران نيز مي تواند جمهوري اسلامي را در سرکوب هارتر کند. دخالت نظامي هم ممکن است به سرنگوني رژيم بينجامد. اما هرج و مرج و ناامني و جنگ داخلي را دامن زده، موقعيت مردم و نيروهاي مترقي را تضعيف مي کند. با جنگ و زير سايه بمب و موشک دموکراسي پا نمي گيرد. نهال دموکراسي با دستان زنان و مردان، تلاش خستگي نا پذيرکارگران و مزدبگيران ، فداکاري استادان و دانشجويان وسخت کوشي روشنفکران و فرهيختکان کشورمان بارور شده به جوانه خواهد نشست. نمي توان اين نهال را در ميدان جنگ ودر ميان جهنمي ازآتش و دود بارور کرد. بسود جهان غرب وآمريکاست که از مماشات با جمهوري اسلامي پرهيز کند. نه سياست هاي دخالتگرانه غرب و نه زد و بند با جمهوري اسلامي، رهگشاي مبارزه عليه تروريسم نيست. جهان غرب بجاي چشم فرو بستن بر جنايات اين رژيم طي ۲۵ ساله گذشته، مي بايست روابط خود را مشروط به رعايت حقوق بشرمي کرد واز اين زاويه رژيم را تحت فشار قرار مي داد.
در رابطه با سياست هسته اي نيز که امروز داغ شده است، مقابله جدي با آن بدون کنار نهادن سياست يک بام و دو هوائي که تا کنون جاري بوده است، ممکن نيست. اين برخوردهاي دوگانه فقط آب به آسياب رژيم هاي بنياد گرا مي ريزد
نيروهاي چپ ودمو کرات هميشه از جهاني عاري از سلاحهاي کشتار جمعي دفاع کرده ودفاع مي کنند. خاور ميانه يکي از مناطقي است که تحت سيطره حکومت هاي بنياد گرا، به انبار باروتي مسلح به اتم تبديل شده است و اين کشورها استعداد اين را دارند که منطقه را به آتش بکشند. بدون خلع سلاح کشورهاي اين منطقه از سلاحهاي مرگبار، جهان روي صلح و آرامش بخود نخواهد ديد.