انتخابات رياست جمهوري اين روزها به تدريج وارد فاز عملياتي و اجرايي مي شود. اگر چه تا موعد قانوني آغاز روند انتخابات حدود 4ماه زمان باقي است اما علي القاعده جريان هاي سياسي مدت ها پيش از موعد قانوني به تكاپو مي افتند و اقدامات پيدا و پنهان را سازماندهي مي كنند كه انتخاب نامزد خود و تلاش براي تأثيرگذاري بر جريان هاي رقيب در راه انتخاب نامزد، سر فصل آن است.
پروژه اثرگذاري بر جريان هاي رقيب كه اين روزها نمونه هايي از آن قابل مشاهده است، در واقع تلاشي است در جهت كاستن از توفيق آنها و يا احياناً به استقبال پيروزي رقيب رفتن -از سر ناچاري- با حداقل خسارت سياسي در آينده و كسب امتيازاتي در دولت آتي كه اگر هم از رقيب باشد اما امكان معامله و داد و ستد با او فراهم شود. استراتژي برخي محافل سياسي و مطبوعاتي در جبهه رو به تحليل دوم خرداد براي حمايت صريح از نامزد كارگزاران سازندگي يا تلاش براي غلبه دادن وي بر نامزدهاي مشخص جبهه اصولگرايي نمونه اي از اين تلاش هاست.
بدين ترتيب چندان كه در ابتداي امر به نظر مي آيد، انتخابات صرفاً يك امر حقوقي بسيط (مانند يك خط مستقيم) نيست بلكه ماجرايي پيچيده تر است كه به جاي يك خط مستقيم، اضلاعي دارد و يك «شكل هندسي» چند ضلعي است و اگر بخواهيم دقيق تر بگوييم، يك «حجم هندسي» چند بعدي است؛ حجم چند بعدي اجتماعي، سياسي و حقوقي كه نياز به مهندسي دارد. بنابراين در آن واحد با ابعادي متناظر و تو در تو مواجهيم كه در هم اثر مي گذارند. و به اعتبار همين در هم تنيدگي ها و به هم پيچيدگي هاست كه هم استراتژيست هاي محافل قدرت داخلي و هم استراتژيست هاي خارجي معمولاً رغبت پيدا مي كنند از طريق شيوه هايي نظير جريان سازي، ترسيم يا تحريف صورت مسئله انتخابات و نامزدها به ميل خود، اختلاف افكني، ايجاد شوك هاي مؤثر، نفوذ در حلقه تصميم گيري رقيب و قس علي هذا، به موازات چينش نيروهاي خود، در هماهنگي يا انتخاب درست و موثر نامزدها و شعارها و تاكتيك هاي طرف مقابل اختلال ايجاد كنند.
اگر انتخابات، كاري از جنس معماري و مهندسي اجتماعي است، بي ترديد اصولگرايان نه مي توانند از اجتماع و افكار عمومي غافل شوند و نه در ترسيم «نقشه» تأسيس اين بنا به مصلحت است كه از سر غفلت دستخوش و آماج مشورت هايي قرار گيرند كه در جايي ديگر غير از كانون اصولگرايي و مانيفست آن طراحي و ارسال مي شود.
همچنان كه آرمان هاي اصولگرايي يك ضلع اساسي مهندسي انتخابات هستند، افكار عمومي هم ضلع ديگر اين مهندسي است و لابي ها و حلقه ها و محافل تصميم سازي ضلع سوم و آرايش رقبا ضلع چهارم و راهبرد دشمنان خارجي ضلع پنجم و هرچه بيشتر قابل پيش بيني كردن اتمسفر انتخابات ضلع ششم. اين روزها كه جريان هاي سياسي مترصد معماري چنين فرايندي هستند و اصولگرايان تلاش هاي خود را وسعت بخشيده اند، لاجرم به همه اين اضلاع بايد توجه داشت و آنها را چنان بايد در تناسب هم ديد و ترسيم كرد و چيد كه تمام اضلاع تعبيه شده نسبتي متعادل با مركزيت «حجم انتخابات» و قاعده آن داشته باشند. مركزيت همان آرمان ها و قاعده آن، مردم داراي حق و آرمان هستند. نمي شود دم از اراده و گفتمان تحول معطوف به كارآمدي، خدمتگزاري و عدالتخواهي زد اما به هنگام ترجيح نامزد اصلي از ميان نامزدهاي چندگانه به اين نكته توجه نكرد كه آيا فرد مورد نظر شجاعت، جسارت و اراده تغييرات مؤثر در راستاي گفتمان اصولگرايي (خدمتگزاركردن دولت، بستن راه فساد اداري و اقتصادي و هدفگذاري عدالت اجتماعي) را در سوابق خود دارد و بروز داده يا نه؟ نمي شود صرفاً به وجاهت سياسي نامزد -مقبوليت ميان محافل سياسي- بسنده كرد و به ميزان اقبال و ادبار يا بي ميلي مردم توجه نكرد.
نامزدها هرچقدر خوب و متدين، بايد در معرض انتخاب مردم قرار گيرند و در واقع خواستگاران اصلي و نهايي نامزدهايي كه سرانجام به طور رسمي در عرصه انتخابات وارد مي شوند، مردمند نه محافل سياسي. بنابراين اگر با تعدادي از نامزدهاي اصولگرا مواجهيم كه حداقل ها را حائز شده اند، بايد قدمي فراتر نهاده و به ابعاد دومسئله درهم ادغام شده بپردازيم؛ نامزدي كه نهايي مي شود چقدر اراده و توانايي تحول در دولت -و مديريت اقتصادي، اداري، اجتماعي و سياسي آن- را دارد و چقدر مردم اين اراده اعتمادساز را در وي سراغ دارند. اگر آن اراده و شجاعت در نامزدي نيست يا مردم چنان احساسي ندارند، با همه احترام بايد از او صرف نظر كرد يا اگر جريان اصولگرايي با احترام به باقي نامزدهايي كه ارادتمند نظام و انقلاب و قانون اساسي اند، چهار پنج نامزد را رصد كرد و دايره انتخاب نهايي خود را بر مدار حضور آنها قرار داد، عقلايي و پسنديده نيست از داخل اين مدار نامزدي اعلام كند كه اگر فلان شخصيت سياسي خارج از اين مدار نامزد شود، من حاضر به رقابت با او نيستم و به احترام او كنار مي روم. تصميمات عاطفي شخصي از اين دست مي تواند همه رشته هاي جريان اصولگرايي را كه عزم جدي براي انداختن طرحي نو در عملكرد دولت هاي سازندگي و اصلاحات و پرهيز از آسيب هاي برنامه اي و مديريتي آن دولت ها دارد، پنبه مي كند و از روزنه هايي است كه ناخواسته و از سر غفلت راه دستكاري در تصميمات اصولگرايان و رجعت به ناروايي هاي گذشته را باز مي گذارد. بواقع اگر بنا بود غير از اين چند نامزد بزرگواري كه در فهرست نهايي انتخاب جبهه اصولگرايان قرار گرفته اند، نامزد ديگري انتخاب شود لابد چنان انتخابي صورت مي گرفت و موضع گيري هايي از آن دست كه گفته شد، نقض غرض اصولگرايي به خاطر تعلقات و رودربايستي هاي شخصي است كه نبايد با مجامله و تعارف مواجه شود. نهضت بيداري اصولگرايان و ايجاد جنبش اجتماعي- سياسي كارآمد، با نفي كيش شخصيت در قبال فعالان سياسي و حركت به سمت «آرمان محوري» و پافشاري بر برنامه ها و اصول- به جاي شخص محوري- آغاز شد. بنابراين نمي توان دوباره به ترديد و تعارف افتاد كه احترام و خشوع در برابر رجال به هر قيمت مهمتر است يا حرمت اهداف و آرمان ها؟!
اصولگرايان نه اگر شخصيتي را در فهرست نامزدهاي خود جاي ندادند، با شخص ايشان دعوا و پدركشتگي داشتند و نه اگر شخصيت هايي را در اين فهرست جاي داده اند، عاشق جمال آنانند و خواسته اند اختيار خويش را تمام و كمال به آنها بسپارند تا از آن ميان، آن اختيار كه با هزينه ها و رشادت هاي فراوان به دست آمده، رايگان، پيشكش ديگران شود. اصولگرايان به فضل خدا دچار اختلاف ها و منازعات لاينحل نخواهند شد از آن رو كه صادقانه بر سر آرمان هاي غفلت شده اما بازيافته و وحدت بخش با هم پيمان اقدام و عمل بسته اند، نه از آن رو كه بخواهند دل اين و آن را به هر قيمت گزافي به دست آورند. قرار نيست كسي را برنجانيم اما قرار هم نيست اگر كسي نخواست اصلاً همراهي كند يا در ميانه راه كم بياورد از آرمان ها هزينه كنيم و كم بگذاريم.
نكته جداگانه اي كه در اين مجال اندك به اختصار بايد گفت و در فرصتي ديگر به آن پرداخت، تكوين محفلي با افراد كاملاً مشخص است كه ابتدا كوشيدند خود را جزئي از جريان اصولگرايي جا بزنند و در تصميم سازي ها اثر بگذارند در حالي كه ارتباطات كاري و محفلي با محافل طيف مقابل داشتند. آنها به تدريج كوشيدند به انشعاب و چند دستگي در ميان اصولگرايان دامن بزنند. از نوگرايي ديني سخن گفتند و به جعل عنوان ارزشگرايي در برابر اصولگرايي پرداختند. البته نه نوگرايي مفهومي بيگانه با مشي جديد اصولگرايان بود و نه اصولگرايي و ارزشگرايي غيريتّي با هم داشت اما جماعت مذكور به موازات اين تمايز و تفاوت در ادبيات، كوشيدند مصاديق و نامزدهايي را هم جعل كنند كه به تدريج اين روزها رو مي شود در محتوا معارض با خاستگاه هاي اصولگرايي است.
اشتباه نشود. سخن بر سر تنوع سليقه ها و لهجه ها در جبهه اصولگرايي نيست كه اين پذيرفته و چاره اختلاف هاي كم ارزش است اما حلقه انگشت شمار مذكور به واقع بيش از هر چيزي فرصت طلب است اگر ردپاي نفوذ را از آنها نبينيم. آنها به لحاظ عددي يا جرياني يا گفتماني آنقدر مهم نيستند كه معارض اصولگرايي يا بديل آن باشند اما با ورود از مجراي اعتماد كوشيده اند خواب ديگران را براي جريان اصولگرايي نوپا ولي مصمم تعبير كنند و آن فشل كردن يا به تحليل بردن و مصادره اين جريان در خدمت جرياني ائتلافي است كه كشور طي دهه گذشته، از كوتاهي ها و تقصيرها و بعضاً خيانت هاي آنان رنج برده است.
چندي پيش ديديم كه همين حلقه مورد بحث چگونه يك روزنامه «منتسب» به جريان اصولگرايي را به مفسدي چون شهرام جزايري پيوند زدند و پس از آن هم كه صاحب امتياز آن نشريه مجبور شد روزنامه را تعطيل كند تا به مديريت آن سامان دهد، خبر آمد كه برخي از متهمان مطبوعاتي و اينترنتي دستگير شده كه به ارتباط با محافل ضدانقلاب خارجي اعتراف كرده اند، تصادفاً با بعضي از اعضاي همان روزنامه مدعي نوانديشي ديني پيوند داشته اند. همين جريان مشكوك چند نفره متأسفانه هنوز كه هنوز است از سوي برخي اصولگرايان مورد اعتماد و مشورت قرار مي گيرد در حالي كه صراحتاً در گفتار و نوشتار آنان معلوم است كه به رقبا پالس مي فرستند و صراحتاً اعلام مي كنند جناح راست را با اصولگرايان يكي نپنداريد و ما را به چوب آنها نرانيد. ما مي توانيم با هم تعامل و تعاطي! داشته باشيم.
آنان اگر چه كم بضاعت و انگشت شمار و فاقد پايگاه در ميان جبهه اصولگرايي هستند اما در صورت غفلت مي توانند اسباب آسيب، ارتجاع و انحلال و به تحليل رفتن اصولگرايان شوند. آنان واسطه هاي انتقال ويروس فرصت طلبي، مصانعه و دلالان زدوبندهاي فرصت سوز و تباه كننده اند.
محمد ايماني