دوشنبه 30 آذر 1383

طرح ملي رفراندوم: وحدت در روش‎ ـ رقابت در انديشه، شيرين موسوي، تريبون فمينيستي ايران

طرح رفراندوم در شرايط تاريخي خاصي مطرح شده كه از يك‎سو در ايران، فضاي سياسي و اجتماعي به‎سمت هرچه بسته‎تر شدن پيش مي‎رود. تا جايي كه حتا تشكل‎هاي غيردولتي نيز تحمل نمي‎شوند و مرتبا مردم از عرصه‎ي عمومي كه ذره، ذره با خون دل تصرف كرده‎ بودند به خانه‎ها بازگردانده مي‎شوند، از اين‎رو خيلي بعيد است كه در چهار سال آينده با وجود غلبه كامل اقتدارگرايان، اميدي براي ايجاد مطبوعات مستقل، نهادهاي مدني، گسترش سازمان‎هاي مستقل مردمي و... وجود داشته باشد. از سوي ديگر در سطح بين‎المللي نيز شواهد بسياري حاكي از آن است كه بين ايران و آمريكا رويارويي هرچه جدي‎تر مي‎شود و لااقل تا وقتي جناح نومحافظه‎كار در آمريكا در قدرت است به‎نظر مي‎آيد كه ظرف 4 سال آينده اين رويارويي‎ها به جاهاي باريكي خواهد رسيد كه در آن نه ‎تنها دولت كه بيش از آن، ملت متضرر خواهد شد. شواهد نشان مي‎دهد حكومت يا لااقل بخشي از آن، خود را در برابر اين رويارويي به‎لحاظ نظامي تجهيز مي‎كند. اما در اين ميان ما مردم چه كاري مي‎توانيم بكنيم؟ شايد چنين شرايطي باعث انديشيدن به طرح رفراندوم بوده است. به‎خصوص كه مردم و جريانات سياسي و مدني مستقل در سياست‎گذاري‎هاي استراتژيك مملكتي نقشي ندارند و به بازي گرفته نمي‎شوند لااقل با پيشنهاد طرح‎هايي از اين دست، تمهيداتي براي كاهش هزينه‎هاي ناشي از اين رويارويي نظامي بيابند. تمهيدي كه مردم بتوانند با استفاده از آن به دول غربي فشار آورند كه مثلا به‎جاي چانه‎زني در مورد تكنولوژي هسته‎اي، به چانه‎زني روي طرح رفراندوم بپردازند. از طرف ديگر شايد با طرح خواست همه‎پرسي، مردم و نيروهاي اجتماعي بتوانند ريسماني پيدا كنند تا در برابر فشار براي عقب‎روي از عرصه‎هاي عمومي، به آن چنگ زنند. از اين‎رو پيشنهاد ”رفراندوم براي تدوين قانون اساسي جديد“ از اين زاويه و در اين فضاي كنوني داخل كشور و فضاي بين‎المللي قابل تامل و شايد بتوان گفت يك فرصت است براي گسترش گفتمان رفراندوم كه تا پيش از آن در حد شعار بوده است. و شايد راه‎حلي باشد براي برون‎رفت از وضعيت خطرناكي كه مردم در به‎وجود آمدن آن نقشي نداشته‎اند.

در اين ميان اما بحث اصلي اين مقاله آن است كه نشان دهد طرح رفراندوم اساسا موضوعي مربوط به عرصه‎ي ”روش“ است نه بحثي در حوزه‎ي عقايد و ايدئولوژي‎ و معيارهاي طبقاتي. زيرا همه شاهد هستيم كه براي اولين‎بار طي سال‎هاي گذشته صف‎بندي‎ نيروها را بر مبناي روش و نه گفتمان، شكل مي‎دهد. تجارب تاريخي، سياسي نشان مي‎دهد كه همواره وسايل و روش‎هايي كه احزاب و جريانات سياسي و مدني برگزيده‎اند جايگاه آنان را در اتحادها و افتراق‎ها مشخص كرده است و نه ايدئولوژي‎ آن‎ها. پيوستن گروه‎هاي مختلف فكري به طرح رفراندوم و نيز گروه‎هاي مخالف آن با ايدئولوژي‎هاي مختلف نشان مي‎دهد كه اين طرح اتحادهاي موجود برمبناي عقايد را به اتحادهايي برمبناي روش تبديل كرده است.

طرح شدن موضوع رفراندوم حداقل اين فايده را داشت كه جريانان سياسي فعال را بر اساس روشي كه در پيش گرفتند به 3 طيف كلي تقسيم كند: 1 ـ طيفي كه براي تغيير، خواهان فشار مدني از پايين و به روش مسالمت‎آميز است (از مشروطه‎خواهان كه مي‎خواهند با رفراندوم به حكومت برسند تا چپ‎هاي ماركسيست و مذهبي، بخشي از نيروهاي دمكرات جمهوري‎خواه، و بخشي از جنبش دانشجويي، اصلاح‎طلب‎هاي لاييك و ديني، ملي‎گراها و افراد مستقل و ....) 2 ـ جبهه‎اي كه خواهان تغيير از طريق فشار از بالا و لابي با قدرت است (از اصلاح‎طلبان دولتي تا بخشي از چپ‎ها و جمهوري‎خواهان) 3 ـ جبهه‎اي كه طالب روش‎هاي انقلابي و خشونت‎آميز و قهر هستند (از ماركسيست‎هاي افراطي تا افراطيون مذهبي و سلطنت‎طلب‎هاي تندرو، و ...)

در همه‎ي اين سه جبهه‎ي مختلف، شاهد حضور ديدگاه‎هاي فكري و ايدئولوژيك مختلف (از چپ تا راست) هستيم و اين مسئله نشان مي‎دهد كه تا چه ميزان ”روش‎ها“ مي‎تواند در تعيين صف‎بندي‎هاي سياسي حول يك برنامه‎ي عملي ( پراتيك اجتماعي) مؤثر باشد.

مسلما گروه‎ها و افراد با عقايد سوسياليستي، مذهبي، مشروطه‎خواه، سكولار، ملي و دمكرات در هر دو جبهه‎ي مخالفان و موافقان اين طرح يافت مي‎شود. بنابراين در اين زمينه هيچ جبهه‎اي را بر جبهه‎ي ديگر برتري نيست و هيچ‎‎كدام از جبهه‎‎ي مخالفان و موافقان اين طرح ”دامن پاك و منزه“ از آلوده نشدن به ايدئولوژي‎هاي مخالف خود، مبرا نيستند. زيرا نه تنها كساني كه به يك عمل اجتماعي آري مي‎گويند و در آن شريك مي‎شوند در يك جبهه قرار مي‎گيرند بلكه آن گروه‎هايي نيز كه به آن عمل اجتماعي نه مي‎گويند در واقع در يك صف مي‎ايستند. در حقيقت، همان‎طور كه آري گفتن به يك حركت، يك كنش اجتماعي محسوب مي‎شود، نه گفتن به آن نيز دقيقا كنش اجتماعي است. يعني مخالفان نيز با مخالفت خود، در واقع در اتحاد با ديگر مخالفان در يك جبهه قرار مي‎گيرند. بنابراين كساني هم كه به طرح رفراندوم نه گفته‎اند بايد به ياد داشته باشند كه در جبهه‎اي خاص در كنار سلطنت‎طلب‎هاي افراطي، اصلاح‎طلب‎هاي دولتي و ماركسيست‎هاي تندرو قرار دارند. چرا كه مثلا به بن‎بست كشاندن يك طرح ملي در يك مقطع زماني خاص نيز مشاركت‎كنندگان در اين بن‎ست است را در پيوند با ديگر گروه‎هاي هم‎روش قرار مي‎دهد. در يك انتخابات فقط اين راي‎دهندگان نيستند كه كنشي اجتماعي انجام مي‎دهند، به‎رغم ايدئولوژي‎هاي متضاد، بلكه كساني هم كه راي نمي‎دهند، در يك عملي اجتماعي مشخص، اشتراك منافع و همسويي دارند.

به‎هرحال اين پلوراليزه شدن گروه‎هاي مختلف بر مبناي روش، يكي از دستاوردهاي اين طرح است كه البته براي پيشرفت و توسعه سياسي جامعه بسيار حياتي است. از سوي ديگر نشان داد كه روش‎هاي مدرن در مقابل روش‎هاي سنتي (از جمله روش لابي از بالا و يا روش انقلاب و خشونت كه هر دو به‎نوعي با قدرت گروهي نخبه و رهبر، سروكار دارد) هنوز روشي در حاشيه است زيرا از حمايت بخش‎ حاشيه‎اي گروه‎هاي سياسي و اجتماعي و نيز افراد مستقل برخوردار شده و هنوز نتوانسته است طيف‎هاي بالاسري و قدرتمند هر كدام از نيروهاي مختلف سياسي را جذب كند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در اين ميان اما نكته‎اي كه پرسش‎برانگيز است رفتار استصوابي كساني است كه خود را جزو نيروهاي مدرن (معتقدين به روش‎هاي دمكراتيك و صلح‎آميز) قلمداد مي‎كنند و به دموكراسي و روش‎هاي مسالمت‎آميز مي‎انديشيدند ولي در پروژه‎ي بزرگ ملي از حذف بخشي از گروه‎هاي اجتماعي حمايت مي‎كنند و حضور آن‎ها را علت عدم شركت خود مي‎دانند. درحالي‎كه طرحي چنين ملي و فراگير كه با سرنوشت يك ملت بزرگ 70 ميليوني با ديدگاه‎هاي بسيار متنوع سروكار دارد، نمي‎تواند به يك گروه سياسي خاص يا يك نوع ايدئولوژي خاص محدود باشد و بسيار طبيعي است كه بايد از گروه‎هاي مختلف فكري و اجتماعي در آن شركت كنند و اگر نكنند كه ديگر طرح ملي نيست. هنگامي‎كه طرح‎هايي نظير رفراندوم مطرح مي‎شود مسلما همه عقايد و تفكرات سياسي و ايدئولوژيك مي‎توانند در مورد آن نظر بدهند و بي‎شك همه‎ي اين تفكرات مختلف بايد آن را بپذيرند تا بتوان آن را خواسته‎ي ”مردم“ دانست. به‎واقع در طرح‎هاي فراگير و ملي مسئله اصلي آن است كه همه‎ي گروه‎هاي فكري مختلف به يك ”روش“ صلح‎آميز و مدني و مدرن اعتماد كنند و آن‎را بپذيرند و با پذيرش آن در واقع سمت و سوي تغيير و تحول را مشخص مي‎كنند و به آن پايبند مي‎شوند. بنابراين در اين طرح مسئله مهم و متقدم آن است كه منطق و مكانيزم اين روش پذيرفته شود و بعد آن‎گاه است كه تازه مسئله آغاز مي‎شود يعني هر گروهي فرصت مي‎يابد تا ديدگاه و تفكر خود را با اين روش دمكراتيك در معرض رقابت و داوري همگاني بگذارد.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/15773

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'طرح ملي رفراندوم: وحدت در روش‎ ـ رقابت در انديشه، شيرين موسوي، تريبون فمينيستي ايران' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016