جبهه دوم خرداد در حاليکه روی مدار افول قرار دارد ؛ برای گزينش کانديدای واحد دچار مشکلات جدی شده است از همين رو با فرافکنی همين مشکل به جناح رقيب می کوشد از کانون توجه افکار عمومی خارج شده و از عمق شکافها و شدت ضعف های خود تا حد امکان بکاهد.
در همين راستا شاهديم آفت تکثر کانديدا بصورت جدی وحدت تشکيلاتی و انتخاباتی آنها را هدف گرفته است زيرااز يکسو ؛مصطفی معين مورد حمايت دو تشکيلات مشارکت و مجاهدين انقلاب قرار گرفته است و از سوی ديگر ؛ کروبی حمايت بخش مهمی از طيف سنتی و ريشه دار جبهه دوم خرداد را به خود جلب کرده است.اين مشکلات را اگر بر ظهور ناگهانی مهر عليزاده و اصغر زاده و منتظران خروج از خفايي نظيرمحقق داماد (حسب بعضی از اقوال) بيفزاييم درجه عمق مشکلات جبهه دوم خرداد قابل فهم می شود.
اگر بخواهيم مشکلات جبهه دوم خرداد را در شرايط کنونی و عرصه انتخابات فهرست نماييم شايد مجموعه زير در بر گيرنده اهم آنها باشد:
1.پيدايش روند عقب گرد افکار عمومی نسبت به دوم خرداديان(به هر دليل ممکن)
2.تغيير گفتمان و نيز اولويت های جامعه از سياسی به اقتصادی ؛ به عبارتی شکل گيری مطالباتی که دوم خردادی ها بازيگر آن ميدان شمرده نمی شوند.
3.آغاز فرآيند خروج امواج جمعيتی جوان از حوزه شعار و آرمان به حوزه مطالبات عينی و واقعيات زندگی
4.تغيير و پخش شدن نقطه کانونی گرانيگاه تشکيلاتی اصلاحات از جبهه مشارکت وبواقع مجاهدين انقلاب به مجمع روحانيون و بخشی از دفتر تحکيم به صورت کاملا تضعيف شده.
5.تغيير جهت بدنه تکنوکرات جبهه دوم خرداد از حاميان پيشين به حاميان جديد.
6. شکاف جدی تشکيلاتی و تحليلی ميان بدنه سمپاتيزان دانشجويي(بويژه تحکيم وحدت)با ژنرال های سابق ؛ چنانچه اين سربازهای سابق که اکنون می کوشند نبرد را با تاکتيک های خود(نظير طرح رفراندوم ديجيتالی) به پيش ببرند ؛ شديدا مورد تمسخر ژنرال های فکری سابق قرار می گيرند در مقابل هم دانشجويان از طريق حمله به خاتمی در 16 آذر می کوشند جبران کنند.
7. خروج دو تشکيلات مهم کارگری (خانه کارگر و حزب اسلامی کار) از جبهه به نفع هاشمی که عملا امکان بسيج کارگری را تا حد زيادی کاهش می دهد.
8.خروج حزب کارگزاران سازندگی از مسير تصميمات جبهه دوم خرداد که پيکره تکنوکرات را دچار تزلزل جهت گيری خواهد کرد ضمن آنکه پشتوانه مطبوعاتی دوم خرداد را تا حد زيادی کاهش خواهد داد.
9. تکثر کانديدا که جمع کردن آنها دشوار است (هر چند که ناممکن نيست)
10.وجود مجلسی که اکثريت آن در اختيار رقيب است و مردم را به اين تصميم می رساند که در صورت پيروز شدن فرضی دوم خرداد دوباره شاهد درگيری مجلس و دولت خواهيم بود ضمن آن که رای گيری و سهولت همکاری دولت دوم خردادی آينده با مجلس هفتم راحت نخواهد بود.
11.بحران روحيه وتحليل در جبهه دوم خرداد؛ زيرا عملا تحليلگران دوم خردادی با باختن روحيه خود پيشاپيش در ذهن خود شکست را پذيرفته و عمده تحليل های آنان حول محور لابی کردن های پنهان برای کسب امتياز در دولت احتمالی آينده متمرکز شده است. به عبارتی در حاق ذهن دوم خرداديان تنزل از "دولت چپ" به "دولت نه راست" براحتی جايگزين شده است.
مجموعه موارد فوق نشان می دهد که وضعيت جبهه دوم خرداد مطلوب نيست و در صورت اتخاذ چند رويکرد ساده و ممکن جناح ارزشگرا قادر است نتيجه مطلوب را در دسترستر بيابد.
1. خودداری از القای قطعيت پيروزی خود؛ زيرا اين امر از يکسو موجب تشديد تصور خطر برای جبهه دوم خرداد شده و وحدت را برای آنان به ارمغان می آورد و از سوی ديگر موجب پيدايش غرور به مثابه آفتی خطرناک در ميان نيروهای اصولگراخواهد شد.
2. خودداری در برابر تحريکات شکاف افکنانه رقيب و خودداری از برجسته سازی اختلافات طبيعی ميان خود.
3. تقويت عملی مرکزيت تشکيلاتی(شورای هماهنگی) بدون تظاهر شديد بيرونی.
4. اصالت دادن به نتايج مورد نظر و برنامه پس از پيروزی در انتخابات در جهت حل مشکلات توده های مردم بجای ايستادگی و تعصبات خام بر روی افراد.
5. اصالت دادن به روش های اخلاقی و نيز عينيت يافتن تواضع وحدت آفرين در گفتار؛ رفتار و کردار کانديداها بجای تظاهر به قاطعيت های اختلاف آفرين .