بالأخره پس از مدتی سکوت،چهرههائی که هریک بفراخورخود نقشی درکارگردانی وسازماندهی رفراندوم درخارج کشوردرهمکاری بایکدیگرداشتند،آقایان محسنسازگارا،رضاپهلوی،حسین باقرزاده ویکی ازاعضای هئیت سیاسی-اجرائی اکثریت(آقای علی مختاری) بطورهمزمان به روی صحنهآمده ومطالب و پیامهائی را درمورد رفراندوم و سؤالات وابهامات ایجاد شده حول آن ابرازکردند.گرچه این اظهارات هرکدام بطور جداگانه مطرح شدند،اما دارای جهتگیری و تمهای مشترکی بودند. ازسوی دیگراظهارنظرهای فوق حاوی نکات تازه ای نبودند،اما تأکیدی بودند بردرستی شماری ازادعاها و انتقادهای اصلی اپوزیسیون چپ و جمهوریخواهان دمکرات نسبت به ماهیت، هدفها و عملکرد آنها.علاوه برگفتهها، ناگفتههائیهم وجودداشت که درحد خود مهم هستند.دراین جا نگاهی داریم به این گفتهها و ناگفتهها:
الف-ناگفتهها.
گرچه خود این پیامها وهم زمانی وکرمشترک آنها، به روشنی خبرازهماهنگی و رایزنی قبلی این جریانات بایکدیگر می داد،اما طفره رفتن ازپاسخ به سؤالات مطرح شده ازجانب افکارعمومی، یعنی چه ازسوی کسانی که فراخوان را امضاء کردهاند و چه آنهائی که امضاء نکردهاند،خود بهمان اندازه گفتهها روشنگرانه بود.باین ترتیب انبوه سؤالات وابهامات مطرح شده درمورد نقش این جریانات درتنظیم فراخوان،دامنه وکم وکیف وزمان شروع همکاری بین مدعیان جمهوریخواهی با سلطنت طلبان،هدف وچگونگی وترکیب "شورای برگزاری رفراندوم"وعلت اصراربرتشکیل آن علیرغم مخالفت فراخوان دهندگان داخل کشور،هدف ونحوه تنظیم پیشنویس مقدماتی قانونی اساسی جدید ودست بدست شدن آن درمیان محافل خاص وچگونگی وکم وکیف ارتباط با قدرتهای بزرگ که بقول آقای سازگارا،موجب برداشتن کلاه ازسرشان باحترام"اپوزیسیون فهمیده" شده است،همگی بیپاسخ ماندند.آنها ترجیح دادندکه بدون اشاره ازکنارآنها بگذرند.همانگونه که گفتههای آنها دردفاع وتوجیه اقدامات وهدفهای خود ونیزانتقادهای بعمل آمده نسبت به راهبرد رفراندوم نیز بسیارسست و شکننده بود.گرچه ارتباطات و نشستهای پشتپرده واعلام نشده درمورد یک مسأله عمومی سیاسی باموازین اولیه دمکراسی وضرورت شفافیت درتناقض آشکاراست ومتأسفانه بطور کاریکاتورگونه ودرحد همان مقیاس کوچک خود،یاد آورادامه همان روشهای سرکردگان جمهوریاسلامی ومؤتلفین لییرال-مذهبی آنها درآستانه انقلاب بهمن،درشکل دادن به شورای رهبری(شورای انقلاب) آن زمان وتنظیم پیش نویس سندقانون اساسی درپشت درهای بسته وازبالای سرمردم توسط "خودگماشتگان"است وبا وجود آن که حتی بخشهائی ازسندفوق حتی دربرخی ازسایتها منتشرشده وقابل انکارنیست،بااین وجود دریغ ازیک توضیح حداقل درمورد آنها. بی تردید این رازداری سنگین ازسه جهت مهم است. نخست آن که نشانمیدهد دامنه این همکاری ومیزان اطلاعات درزپیداکرده آن چنان است که آنهاقادر به تکذیب آننیستند.درحالی که طبیعی بوداگرشایعاتی چنین گسترده نادرست میبود، واگرریگی درکفش کسینیست،تکذیب میشد. دوم آن که اعتراف به آن را درشرایط کنونی و پیش ازآن که باصطلاح شرایط ذهنی فراهمشده باشد،آسیب پذیرمیدانند.وسوم آنکه قراراست این نوع همکاریها، بشیوه حرکت با چراغ خاموش،هم چنان ادامه پیداکند.
ب- گفتهها
علاوه برناگفتههای فوق،تلاش برای کاستن ازحساسیتهای بوجود آمده نسبت به موجسواری ومصادره شعاررفراندوم برای پیشبرد مقاصد سیاسی و برنامهای خود وجه مشترک اظهارات این ٤نفررا تشکیل می دهد.آنها تلاش کردند که نقش و اقدامات وفعالیتهای خود را صرفا درحد حمایت طبیعی ازفراخوان رفراندوم توسط داخل کشورعنوان کنند.علاوه برآن تلاش برای توجیه تناقضات رفراندوم و پاسخ به انتقادهای مطرح شده نسبت به آن و کاستن ازتنشها وچالشهائی که دربرابراین پروژه قرارگرفته ازهدفهای یگرآنهابود.رضا پهلوی تلاش کرد که قبل ازهرچیز با حمایت صریح ازرفراندوم، سلطنتطلبان مخالف رفراندوم را آرام کند.او تلاش کرد تا ازیکسو ازدخیل بستن به صندوق رأی(برای رفراندوم) قبل ازسرنگونی رژیم ودرحیات جمهوری اسلامی دفاع کند وازسوی دیگر بگوید که طبع رژیم فعلی و نوع سلطه آن مانع حصول پیش شرطهای تحقق رفراندوم است. اودرعین حال تلاش کرد با طرح مسائلی چون ضرورت مقابله با آمیزش دین و دولت،تساوی مرد و زن و حقوق اقلیتهای دینی واقوام ایرانی،برانتقادهائی که نسبت به نارسائی پلاتفرم بعمل آمده ومانع پیوستن دیگرانی به این فراخوان شده است، دلجوئی کند.وی که قاعدتا باید خود را برنده اصلی این فراخوان دانسته و آنرا ابزار مناسبی برای گسترش نفوذ خود برجنبشعمومی بداند،در پیام خود فراموش نکرد که از ایده مسکوت گذاشتن شکل و ساختارنظامآینده،که اتحاد وهمکاری حول فراخوان بر پایه آن استواراست دفاع کند.
دراین میان آقای حسین باقرزاده که اووحامیان منشو٨١ که بعنوان اسب تروا برای ورود سلطنتطلبان به اردوی باصطلاح دمکراسی واتئلاف آنها با "جمهوری"خواهان افتخارپیشکسوتی دارند،ونیز درمظان مصادره شعاررفراندوم برای مقاصد وبرنامهای خودهستند و قبلا نیز ناپرهیزی کرده و حضورخود دربندو بستهای پشتپرده درمورد فراخوان رفراندوم را با اعلام پیشاپیش توافقات مهمی که عنقریب اعلامخواهد شد برملا ساخته بودند وحتی قبل ازعلنی شدن فراخوان رفراندوم تشکیل جبههای برای سازماندهی جنبش رفراندوم را تدارک دیده بوند،باانتشارمطلبی تلاش کرد که این نقش خود و حامیان گردآمده حول منشور٨١ را کمرنگ و زائل سازد و آن هارا به شایعه پراکنی طرفداران تئوری تؤطئه نسبت دهد.
اما ازحق نباید گذشت که دراین میان وضعیت سازمان اکثریت ازهمه رقتانگیزتربود.این سازمان که هم چون کبوتردوبرجه آشیانهای درمیان جمهوریخواهان و آشیانهای درمیان حامیان ائتلاف باسلطنتطلبان داشت،وشرمگین ازافشاء شدن نشستها و توافقات پشت پرده اش با آن دیگران،تلاش براستی نافرجامی را بعمل آورد که ازطریق توضیحات سست ومتناقض با سیاستهائی که عملا مشغول پیشبردآناست، مخالفت سازمان خود با ائتلاف بین جمهوریخواهان و سلطنت طلبان را که باموج انتقاد روبه تزایدی مواجه شده،اعلام دارد واینائتلاف را که عملا صورت گرفتهاست رفع و رجوع کند. براستی تاکی میتوان سردربرف فروبرد ودرشرایطی که خود صادرکنندگان فراخوان و کارگردانان اصلی آن چون محسن سارگارا و یا کسانی چون رضاپهلوی ازاتحاد"جمهوری خواهان" و سلطنت طلبان به مثابه امری صورتگرفته سخن به میان میآورند،ازنگاه به واقعیتها و ازبیان آنها گریخت و به سیاست انجام بده و نامش نبرمتوسل شد؟.
وبالأخره باید به سخنان محسنسازگارا اشاره کرد که بعنوان محلل اصلی داخل و خارج ولولای اتصال جریانات مختلف و بدلیل آن که یکی ازامضاءکنندگان اصلی فراخوان رفراندوم است خود را موظف دیده که به ١٣پرسش پاسخ بدهد. پاسخهای او حقیقا بدلیل سستی بیش ازاندازه،"خود افشاگر"است ونیاز به هیچ گونه افشاگری اضافی ندارد.برعکس صراحت واعترافات او درپارهای از مواردمهم که مورد انتقادجمهوریخواهان دمکرات و نیروهای رادیکال چپ قراردارد وعموما ازسوی اکثرحامیان فراخوان تکذیب وانکارمی شود،درستی آن ادعاها را مورد تأیید قرار می دهد.دراین جا نگاه کوتاهی داریم به فرازهای ازپاسخهای وی:
١- رفراندوم قراراست درحیات جمهوری اسلامی صورتگیرد.
یکی ازانتقادات اصلی مخالفین فراخوان موجود توهم پراکنی آن درمورد امکان برگزاری همه پرسی توسط رژیم جمهوری اسلامی بود.
- گرچه درپاسخ به این سؤال که آیارفراندوم قرار است درزمان حیات جمهوری اسلامی برگزارشود یا پس از سرنگونی آن؟آقای سازگارا ترجیح میدهد ضمن ارائه پاسخ مثبت به آن، به پیروی ازتزمعروف بهترین دفاع حمله است،آن رابخیال خود با حمله به نقطه ضعف حریف-که چیزی جزمعادل گرفتن انقلاب با رژیم جمهوریاسلامی و خشونت نیست- ترکیب کند.اما درهرحال درنزد اواین صراحت دارد که رفراندوم درزمان حیات جمهوری اسلامی انجام میشود و گرنه بزعم وی طرح آن بلاموضوع میگردد. بهمین دلیل میگوید که اگر قرارباشد نظامی سرنگون شود،درآنصورت چه نیازی به رفراندوم هست ودرهمین رابطه اعلاممی داردکه باروشن شدن نتیجه آراء مردم، نهادهای موجود متعلق به نظام کنونی بیاعتبارمی شوند ولابد درآنصورت تمامی نهادهای نظامی و غیرنظامی داوطلبانه جل و پلاس خود را جمع کرده وبه حجرههای خود درقم بازخواهندگشت.
چنان که میدانیم این نظر دربرابرنظر شماردیگری ازهمان امضاء کنندگان اولیه فراخوان ونیزبسیاری ازحمایت کنندگان قراردارد که ابراز داشتهاند درنظام مطلقه کنونی چنین چیزی ناممکن است و این راهر بچه دبستانی هم می داند.
پرسش ایناست که آیا بهتر نبودکه فراخوان دهندهگان قبل از دادن فراخوانی که مدعیاند گشاینده بنبست کنونی است، و چنانکه مشهوداست نه زمان وپیش شرط های آن و نه فاعل و به سرانجام رساننده آن و نه موضوعش بدرستی حتی برای خود صادرکنندگان اولیه فراخوان روشن نیست ودریافتهای متضادی ازآن وجود داردابتدابین خود روشن می ساختندکه براستی دنبال چه چیزی هستند؟اگر چنین ضرورتی جدی انگاشته میشد، چه بسا سست بودن بنیاد شعاررفراندوم به مثابه یک شعارراهبردی روشن میشد وازبوجود آمدن چنین بازارمکارهای که هرکس با ظن خود یاردیگری شدهاست،جلوگیری بعملمی آمد و ازاتلاف انرژی و سرخوردگیهای ناشی ازآن ممانعت میشد.
٢-بند ناف رفراندوم واندیشههای شکست خورده اصلاح طلبان
طبق گفتههای محسنسازگارا (وهمچنین رضاپهلوی) معلوم میشود که سرنوشت جمهوریاسلامی قراراست که ازطریق صندوق رأی وتحمیل آن به رژیم روشنگردد.واین دقیقا بر بنیاد اندیشه شکست خورده اصلاح طلبان دولتی استواراست.اندیشهای که نادرستی خود را درطی یک دوره آزمون وخطای بزرگ تودهای وبه بهائی سنگین درطی زمانی معادل٨ سال نشان داده است.از این رو رفراندوم بعنوان شعارمرکزی وراهبردی برای گذرازنظام کنونی به نظام جدید در کنه خود بربازآفرینی یک توهم استواراست والبته ازجهاتی حتی نیرومندترازتوهم اصلاحطلبان حکومتی وغیرحکومتی مدافع آنها. یعنی اگردرنزد اصلاحطلبان دولتی این توهم درمحدوده باوربه صندوق رأی با درنظرگرفتن ظرفیت وچهارچوب نظام حاکم قابل تصور بود، درنزد مدافعان رفراندوم این توهم درحد امکان تغییرکل نظام حاکم هست!. بهمین دلیل شعاررفراندوم را باید یک شعارپارادوکس بشمارآورد که ازیکسوتوهم بهصندوق رأی درنظام جمهوریاسلامی یعنی میراث بجامانده ازدوره سپری شده دوم خرداد را باخود یدک میکشد، وازسوی دیگردرپی تغییرکل نظام از طریق"جادوی صندوق رأی"است.ازاین رواست که میگوئیم اگرشعاررفراندوم بیش ازحد لازم جدی گرفته شود، واگربخواهد ازآسمان فرود آمده و پایش بهزمین بند شود واگرنخواهد درجایگاه طبیعی وبایسته خود قرارگیرد،بندازبندش گسسته شده وبهانکارخود خواهد پرداخت.
تأکیدات محسن سازگارا این انتقاد مخالفین چپ وجمهوریخواهان دموکرات را که ایده برقراری رفراندوم درنظام جمهوری اسلامی بربنیاد یک توهم و آگاهی کاذب بناشده وازانتشاریک توهم تغذیه میکند، به خوبی مدلل می کند.
٤- ترس ازشبح انقلاب
اگرترس از فراروی مطالبات انباشته شده پائینیها وشبح انقلاب،موجب فلج شدن اصلاحطلبان وکنارنهادن باصطلاح فشارازپائین درنزد آنان شد(یعنی امری که شروع جنبش دانشجوئی-مردمی سال ١٨تیر٧٨ سرآغازآن بود)،درنزد سازگارا و طراحان رفراندوم نیزدقیقا همان ترس موجب پناه بردن به باز آفرینی توهم نسبت به صندوقهای رأی می شود.ودرست بهمین دلیل توهم فوق یک بازآفرینی آگاهانه محسوبشده و دارای خصلت ایدئوژیک و آگاهی کاذب است. واگروی برسم تعارف نامی ازباصطلاح جنبش بکارمی رود،آن را فقط از باب فشاربه حکومت ودرخدمت صندوق رأی تعریف میکند.وبقول آنرا بقول خودش چنان بهداشتی بستهبندی میکند وبرایش کف و سقف می سازد که بادقت ریاضی ازقبل معلوم است که ازکجا باید شروع شود و درکجا باید پایان یابد. بعنوان مثال طبق دستورالعمل فوق جنبش اعتراضی –البته وقتی زمانش فرابرسد ولازم افتد- نباید ازسقف اعتصاب بالاتربرود و مثلا به تظاهرات خیابانی فراروید.
جنبش اما نه باسفارش کسی موجودیت پیدامیکند ونه جنبشی حول صندوقهای رأی توسط مردمی که ازصندوقرأی جمهوری اسلامی عبورکردهآند، می توان بوجود آورد.
٥-ائتلاف واتحاد بین "جمهوری"خواهان و سلطنت طلبان به مثابه آن چه که نقداست
یکی ازادعاهای منتقدین آن بوده است که اگرشعاررفراندوم بعنوان یک شعارراهبردی و کاربردی پایش بهزمین بندنیست ونسیه است،اما ائتلاف وهمکاری حول آن نقداست. پاسخ شماره ١١محسن سازگارا مهرتأییدی است براین ادعا که توسط بسیاری ازمدافعان رفراندوم انکارشده ومی شود:
وی در پاسخ به سؤال ١١می گوید"تمام حرف اينجا است که با طرح رفراندوم و پشتيبانی گرايشات و گروه های متفاوت سياسی از آن، اتحادی شکل گرفته است که اسباب تعجب محافل بين المللی نيز شدهاست. ايرانيان نشان داده اند که قادرند حتی اختلافات بزرگی مثل سلطنت و جمهوريت را نيز در اين مرحله کنار بگذارند و بر سر يک هدف روشن و مشخص مثل رفراندوم با يکديگر اتحاد نمايند و حل اين اختلافات را نيز به مجلس مؤسسان منتخب مردم واگذار نمايند و اجازهدهند که مکانيزمی دموکراتيک برای پيشبرد مبارزه سياسی آنان حاکم باشد".
بنابراین روشن است که اتحادی حول پیشبرد فرایندرفراندوم ونه حتی آن گونه که گاهی ادعامی شودصرفا حول پراکندن ایده رفراندوم، صورت گرفته است که قراراست تا تحقق هدفهای پنجگانهاش پیشبرده شود.
آیا صریح ترازاین می توان به ادعای اپوزیسیون دمکرات مبنی بر تلاش برای شکل دادن یک جبهه ضداستبدادی مبتنی برهمه باهم توسط جمهوریخواهان (شرمگین) و سلطنتطلبان بربسترپروژه رفراندوم صحه گذاشت؟
اودرفراز دیگری ازپاسخ خود به سؤال١١ ادعا می کند که دنیاکلاهش رابه احترام اپوزیسیون دمکرات وفهمیده ایران ازسربرداشته است.ما البته ازچندوچون آن واینکه چه میزانکشورهاکلاه خود را ازسربرداشتهاند، بیاطلاعیم وطبیعتا آقای سازگارا باید اطلاعات مشخصتری دراین حوزه داشته باشد.اما صرفنظرازکم وکیف آن درکل میتوان تصدیق کردکه ادعای گزافی بنظرنمیرسد. آخرچرا نباید قدرتهای بزرگ برای"اپوزیسیونی"که برای ورود نیروهای بینالمللی فرش قرمزپهنکند و حتی درانتظار تغییرمنشورسازمانملل برای هموارساختن مداخله قدرتهایبزرگ لحظه شماری میکند،کلاه ازسربرندارند؟واگرهم هنوزکلاه ازسربرنداشته باشند منتظرآنند که به بینند این اپوزیسیون تازه به دوران رسیده تاچه حد قابلیت ماندگاری و گسترش دارد.
ازحق نباید گذشت بیلان دستآوردهای فراخوان درعرصه بینالمللی ازدستآوردهای آن درعرصه داخلی بیشتراست. واین البته باگوهر فراخوان نیز درانطباق است.هرگزنباید فراموش کرد که درفراخوان همه پرسی نقش عنصر خارجی درافکندن زنگوله بگردن گربه وحشی نقش کلیدی دارد.
٦-فرادستی گفتمان لیبرالیستی برپروژه رفراندوم.
آقای محسن سازگارا درپاسخ شماره٤خود ضمن دفاع ازگفتمان لیبرالیستی واین که سخنی با مدافعان انقلاب وکمونیستها نداردمی گوید:"اگر کسی در آستانه سال 2005 ميلادي،در عصر جهانی شدن، پس از فروپاشی اردوی کمونيسم و به خصوص پس از عبور ملت ايران از گفتمان انقلابی وورودش به دوره گفتمان ليبراليستی و دموکراتيک هنوز درصدد برپايی يک انقلاب کمونيستی است، قاعدتاً هيچ حرف و سخنی با او نيست."
برخلاف تصور آقای سازگارا درکشورما خواست ملت فقط در دفاع ازیک صدا و یک گفتمان-گفتمان نئو لییرالی -خلاصه نمی شود. بلکه چه ایشان را پسندآید و چه نه،گفتمان دیگری هم وجود دارد:گفتمان آزادی و برابری.و دراندازهای که مدافعان گفتمان نئولیرالی نمی توانند نادیدهاش بگیرند.نبایدفراموش کردکه آقای سازگارا فقط به مخالفت با گفتمان آزادی وبرابری اکتفا نمیکند،بلکه اساسا منکر وجود آناست.ومیدانیم که انکارموجودی که وجود دارد،مقدمه انکارحق موجودیت وی است وآبشخوراصلی ایدئولوژیهای تمامیتگرا را تشکیل میدهد. گفتمان مزبور آنگونه که ایشان میپندارند(یا آرزودارند) با فروپاشی اردوگاه شرق دچارفروپاشی نشد و منحصر به چند گروه کمونیستی هم نیست.ازقضا اگرگوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن وجود داشته باشد،این روزها می توان حضور آن را دراعتراضات ده ها هزارپرستار و دراعتراضات صدها هزار کارگر نسبت به سیاست های نئولیبرالی و سیاستهای تعدیل اقتصادی حاکمیت وازجمله مخالفت با خصوصی سازی مشاهده کرد. و اتفاقا همان دانشجویانی که آقای سازگارا سنگ حمایت ازآنان را به سینه می زند،دراعتراضات 16 آذرامسال با شعارها وپلاکاردهای متعددخود،نشان دادند که دورازچشم ایشان،ازمدافعان جدی شعارنان،برابری وآزادی هستند.بیتردید سازگارا و بسیاری از نئولیبرالهای وطنی ما،نه فقط به این خواستها و مطالبات مردم آگاهند،بلکه دقیقا بخاطر وقوف به این مطالبات درپشت شعاررفراندوم سنگرگرفتهاند.سنگری که دیوارههایش برخلاف تصور مدافعان آن بسیار سستتر از آناست که تصورش را میکنند. چرا که از آن طریق نهمیتوان جمهوریاسلامی را وادار به کنارهگیری کرد ونه حرکت مردم را حول صندوق های رأی منجمد ساخت. چندان نیازی به استعداد پیشگوئی کردن نیست اگر ادعا کنیم که سرنوشت اصلاحطلبان دولتی و منزوی شدن آنها درنزدمردم بزودی گریبان کسانی را که نخواستند و نمی خواهنداز آن درس های لازم را فرابگیرند، خواهدگرفت.