شنبه 3 بهمن 1383

مسئله سازماندهی و مرکزيت در حرکت رفراندم، رضا سياوشی

در زير نکاتی درباره مکانيک حرکت رفراندم و سازماندهی آن فهرست شده اند تا اين مبحث با کمک ديگر دوستان و علاقه مندان گشوده شود و در خدمت طرح رفراندم قرار گيرد.

تصويری از حرکت رفراندم
1. گسترش حرکت رفراندم احتمالا" موج وار و با افت و خيزهای فراوان همراه خواهد بود. چالش فعالين آنست که فرآيند گسترش بصورت آهسته و پيوسته ادامه يابد.
2. در اين الگو، با فراز هر موج جديد نيروهای بيشتری به حرکت رفراندم می پيوندند. و با فرود همان موج شاهد رکود نسبی خواهيم بود. دوران فراز دوران گسترش و دوران فرود دوران تعميق حرکت است. در دوران فرود موج بايد از رکود نسبی به عنوان فرصتی برای بازبينی اقدامات، زدودن اشتباهات و استوار کردن قدمها استفاده کرد.
3. برای جذب و منسجم کردن نيروهای جديدی که در هر موج به رفراندم می پيوندند بايد آمادگی و برنامه داشته باشيم. در صورت عدم جذب و فعال کردن مناسب نيروهای هر موج، عملا" راه را بر موج بعدی بسته ايم.
4. با هر موج جديد انرژی های تازه به نفع رفراندم آزاد می شوند. بايد بتوان آنها را بسمت همکاری و رقابت مثبت کاناليزه کرد. در غير اينصورت، با ورود نيروهای جديد بجای رقابت مثبت و بالنده، گرفتار رقابت منفی و سايش دهنده خواهيم شد که بسرعت موجب تحليل رفتن حرکت می گردد.
5. برای بوجود آمدن شرايط رقابت مثبت بايد در دو حوزه اقدام کرد. حوزه فکری و حوزه سازمانی.
6. حوزه فکری که در بستر گفتمان رفراندم توسعه می يابد مهم تر و مشکل تر است ولی موضوع اين نوشته نمی باشد. تنها به عنوان اشاره می توان گفت که اين حوزه تاحد زيادی خارج از کنترل می باشد و چندان الگو پذير نيست. در تحليل نهائی ديالوگ درونی رفراندم کاراکتر آنرا تعيين می کند و نه دعوای بيرونی. از اين منظر، فضای فکری درون جنبش رفراندم بايد پذيرای بازار آزاد سياسی باشد تا گفتمان بالنده رفراندم بتواند در آن شکوفا گردد.
7. حوزه سارمانی که موضوع اين نوشته است بيشتر الگو پذير است. اين حوزه می تواند به طور غير مستقيم به حوزه فکری کمک کند. زيرا انتخاب الگوی سازمانی مناسب می تواند شرايط را برای شکوفائی حوزه فکری نيز مهيا سازد.
8. برای ورود به مبحث سازماندهی حرکت رفراندم می توان از جند پرسش شروع کرد
a. جگونه پلوراليسم گسترده ذاتی جنبش رفراندم را با مديريت متمرکز پيوند دهيم. يعنی هرکس آزاد باشد به نوعی که خود می داند به طرح رفراندم کمک کند. ولی حداقلی از هماهنگی ميان گرايشات مختلف تامين شود تا توان شرکت کنندگان در جهت اهداف طرح رفراندم انباشت گردد.
b. چگونه حسابگری مترقی را بکار بگيريم تا هرکس به اندازه ای که به طرح رفراندم بهره می رساند بر تصميات آن نفوذ داشته باشد. با حسابگری مترقی معياری خواهيم داشت برای تعيين موقعيت افراد در پروژه رفراندم. بدين وسيله رقابت سالم و آزاد و افزايشی تقويت می شود و رقابت فرسايشی کاهش می يابد.
c. خرد جمعی طرفداران طرح رفراندم چگونه شکل می گيرد. در کدام ارگان سازمانی تجلی می يابد
d. تمرکز اراده جمعی چگونه بوجود می آيد. در کدام ارگان متجلی می شود. اراده جمعی چگونه و از چه کانال هائی توزيع و يا اعمال می شود.
e. هرم رفراندم يا شبکه رفراندم. کدام الگو را مناسب تر می دانيم


سازماندهی شبکه ای و جايگاه مرکزيت در آن
1. الگوی شبکه ای بيش از ديگر الگوها ظرفيت پاسخگوئی به سئوالات فوق را دارد. اين مبحث موضوع اصلی اين نوشته نيست. برای توضيحات بيشتر در مورد الگوی شبکه ای رجوع کنيد به مقاله "در باره تشکيلات" در لينک زير:
http://jomhouri.com/a/03art/001073.php
2. الگوی شبکه ای ذاتا" پر انعطاف تر است، با زير بنای ارتباطی قرن 21 (اينترنت) بيشتر خوانائی دارد، و از ظرفيت های آن بهتر می تواند استفاده نمايد.
3. اگر سازماندهی سنتی را به هرم تشبيه کنيم، سازماندهی شبکه ای بيشتر شبيه تور ماهيگيری است که هسته ها و کميته های سازمانی گره های آن را تشکيل می دهند. اين کميته ها (گره ها) از طرق مختلف ارتباط جمعی (از جمله اينترنت) به يکديگر و به مرکزيت متصل می شوند.
4. در سازماندهی شبکه ای موقعيت واحدهای سازمانی می تواند نسبت بهم برابر و هم طراز باشد. اين الگو می تواند برای سازمانهای کمابيش مسطح و يا پراکنده بکار رود.
5. برای سازماندهی حرکت رفراندم، می توان از شبکه ای مسطح که از کميته های پيگيری تشکيل شده باشد آغاز کرد. پس از آن پروسه تکاملی شروع بکار می کند. بتدريج پروسه تخصص و تفکيک شروع می شود. در طی چنين پروسه ای اميد است که بعضی کميته ها که بيشتر به حرکت رفراندم کمک می کنند برجسته شوند. و در رقابت و همکاری سالم، اصل انتخاب اصلح موثر گردد. در اين فرايند بتدريج شبکه رفراندم مرکزيت سالم خود را توسعه دهد. در نهايت تور ماهيگيری ای که کميته های پيگيری گره های آنرا تشکيل می دهند، با آفريدن مرکزيت برای خود به يک وجود زنده و هشيار تکامل يابد. تور ماهيگيری فوق الذکر به ستاره دريائی و يا هشت پای دريائی هشيار دگر ديسی يابد.
6. در تحليل نهائی، و در صورت موفقيت، جنبش رفراندم دارای يک سازماندهی پلوراليستی با چند حوزه نفوذ خواهد بود که اين حوزه ها بايکديگر همکاری داوطلبانه دارند. و بدليل هدف مشترک به اين همکاری ادامه می دهند. اين همکاری ها بتدريج استوارتر می گردند و مرکزيت حرکت رفراندم از ميان اين همکاری (و رقابت سالم) متولد می شود. در مورد چنين مرکزيتی در زير توضيح بيشتر می آيد.
7. حرکت رفراندم دست آخر دارای سه بخش اصلی خواهد بود:
1. جنبش يا بدنه رفراندم، که شامل تمامی طرافداران رفراندم چه متشکل چه غير متشکل است.
2. شبکه رفراندم، که شامل بخش متشکل جنبش رفراندم است. ازجمله کميته های پيگيری، انجمن ها و هسته های رفراندم، سازمانهای صنفی و سازمانهای سياسی که حامی اين طرح هستند و و . ... همه آينها از طرق ارتباطی مختلف از جمله اينترنت در شبکه رفراندم بهم متصل و با هم هماهنگ می گردند. شبکه رفراندم وظيفه سلسه اعصاب جنبش رفراندم را نيز بدوش دارد.
3. مرکزيت که در مرکز شبکه رفراندم قرار ميگيرد. و بيان خرد جمعی و محل تمرکز اراده جمعی جنبش رفراندم است. از جمله وظائف آن هماهنگی ميان اجزای جنبش رفراندم است. يکی از نقش های مهم مرکزيت انعکاس خود آگاهی جنبش و برجسته کردن احساس توانمندی آن است.
مرکزيت: شامل 5 نقش يا و ظيفه اصلی است. از درون اين نقش ها رهبری بتدريج شکل می گيرد ويا تولد می يابد. نقش های مرکزيت عبارتند از:

1. نقش اعتماد: نقشی عير سياسی است که می تواند (مثلا") از طريق نشکيل هيئت معتمدين برآورده گردد که از اشخاص حقيقی و يا حقوقی مورد اعتماد که طالب نقش سياسی در آينده نباشند تشکيل شود. تامين اعتماد درونی و بيرونی نسبت به طرح رفراندم، حفاظت از امضاها و سطحی از داوری از جمله وظائف اين هيئت می باشد.
2. نقش وکالت حقوقی: نقشی غير سياسی است که در يک "هيئت وکلا" متجلی می شود. از جمله وظايف اين هيئت عبارتند از:
a. روشن کردن و برجسته کردن حقوق بديهی مردم ايران با توجه به استانداردهای جهانشمول
b. تحليل متديک قانون اساسی کنونی و نشان دادن تضادهای آن با حقوق اوليه انسانی
c. عرضه شکوائيه رسمی برای احقاق حقوق مردم ايران به جامعه بشری، سازمانهای جهانی و خانواده ملل متمدن. اين شکوائيه عمدتا" بر مبنای حقوق بشراحاد مردم ايران است. علاوه بر آن شايد بتواند بر حقوق سياسی ملت ايران تاکيد نمود. در هر صورت نقش هيئت وکلا کاملا" حقوقی و غير سياسی است
d. بعنوان وکيل برای احقاق حقوق شخصی افرادی از مردم ايران که بوسيله اين رژيم مستقيمان مورد ستم، تجاوز، قتل و شکنجه قرار گرفته اند. در مجامع بين المللی در اين راه اقدام شود.
3. مديريت– نقشی غير سياسی است که وظيفه آن مديريت اجرائی و عمدتا" سرويس دادن به ديگر حوزه ها است. از جمله تهيه منابع مالی، تهيه و مديريت رسانه ای و ايجاد شبکه ارتباطی. حل مسئله اطلاع رسانی، گرداندن سايت و نگهداری امضاها برای هيئت معتمدين.
4. نمايندگی - نقشی سياسی است که در شکل مجمع نمايندگان يا چيز ديگری شبيه آن تجلی می يابد. اين مجمع در حد توان و امکانات مانند يک مجلس مردمی عمل می کند و در نهايت می تواند مبنای اصلی مشروعيت "مرکزيت" در حرکت رفراندم باشد. ولی بايد توجه داشت که توليد ارگان نمايندگی واقعی امر بسيار پيچيده ای است. و در ابتدا ممکن نيست. خطر آن است که با سرهم بندی کردن يک ارگان نمايندگی نا مناسب اين نقش مهم به لوث کشيده شود. مشکل پاردوکسيکال آنست که خود اين مجمع در ابتدا تنها با سعی مرکزيت اوليه می تواند شکل بگيرد و لاغير. ضمن آنکه پس از بوجود آمدن مبنی مشروعيت مرکزيت خواهد بود. در هر صورت توليد مرکزيت اوليه حتی قبل از واقعيت يافتن چنين مجمعی الزامی است.
5. انديشکده رفراندم- سايت مخصوصی است برای بررسی مسائل تئوريک و تعميق انديشه های حرکت رفراندم. عمده وظيفه اين سايت جمع آوری و کلاسه کردن نظرات مطروحه و برگزاری جلسات بحث های تحليلی و هدايت آنها و جمع و جور کردن آنهاست.

نکته 1 – تقسيم بندی فوق می تواند کم و زياد شود. مثلا" بند 1 و 2 ادغام شوند و يک هيئت متناسب با آن برگزيده شوند. يا مثلا" وظيفه اطلاع رسانی از مديريت جدا شود.
نکته 2 – توازن و نظارت ميان حوزه های فوق checks and balances برای رشد سالم مرکزيت اهميت دارد. علاوه بر همکاری حداکثری بين 5 حوزه فوق بايد يک ديناميزم توازن و نظارت ميان آنها برقرار باشد.

مسئله رهبری
يک سوال مهم باقی می ماند. آيا مرکزيت با رهبری يکی است؟
پاسخ من به اين سوال منفی است. مرکزيت بستر توليد رهبری است و نه خود آن. رهبری چيزی است هم فرا تر و هم تجريدی تر از مرکزيت.

اول بايد تاکيد کنم که اگر در بالا از رهبری سخنی نرفت نه بدين دليل کم اهميت بودن آن بلکه بدليل اهميت بيش از حد آن است. چنانکه می گويند: هيچ جنبش اجتماعی نمی تواند از سطح رهبری خود فراتر رود. توان رهبری سقف توان جنبش است. تعيين رهبری تعيين حد و و اندازه قامت جنبش است. با اين حساب، بايد از خود بپرسيم حد و اندازه و قامت جنبش ما چه می خواهد باشد؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

رهبری امری است که به تدريج بوجود می آيد. نمی توان با قطعنامه و يا برنامه آنرا خلق کرد. ولی می توان بستری فراهم آورد که در هرج و مرج و تب و تاب موجود، پروسه تولد و تکوين رهبری هرچه شفاف تر، قاعده مندتر، و سالم تر و کم هزينه تر به پيش رود.

بدترين راه توليد رهبری شيوه قبيله راهزنان است که "هرکس بزند هم او می برد" (بزن و ببر). اگر مکانيسم روشنی برای توليد رهبری در ميان جنبش جا نيافتاده باشد، خلاء قدرت و نياز به رهبری کار خودش را می کند و شيوه بزن وببر معمول می شود. در برابر اين خطر، بايد با ايجاد مرکزيت بر مبنی تقسيم کار تخصصی به شيوه ای که در بالا مطرح شده است، بستر مناسبی را برای توليد رهبری فراهم آورد. در بستر چنين مرکزيتی می توان اميدوار بود که توليد قاعده مند رهبری سيال و جمعی حرکت رفراندم تسهيل گردد. حال اين رهبری جمعی میتواند در وجود يک کميته متجلی شود و يا در وجود يک فرد. چندان فرقی نمی کند.
در بهترين حالت گرايشات مختلف رهبران خود را توليد می کنند و رهبری همگانی در ديناميزم همکاری و رقابت سالم اين گرايشات و رهبران منتخب آنها در جلوی چشم همگان و در پروسه رشد جنبش رفراندم شکل می گيرد.

دور تمای کلی جنبش رفراندم در بطن تحولات کلان ايران
تجربه ثلث قرن گذشته نشان می دهد که تحولات در کشورهائی مانند کشور ما خطی پيش نمی روند. جهش های غير قابل پيش بينی نقش تعيين کننده ای در تکوين وقايع دارند. بسياری از اصلاح طلبان حکومتی کنونی چشم خود را بر اين تجربيات بسته اند و فقط بدنبال تغييرات خطی و مرحله به مرحله هستند. در صورتيکه خود دوم خرداد نيز واقعه ای غير قابل پيش بينی بود.
جهش های غير قابل پيش بينی، بمعنی پيش آمدن فرصت های سياسی غير قابل پيش بينی است. بايد بر اهميت "فزصت های سياسی" در تکوين وقايع آينده واقف بود. مثلا" دوم خرداد يک "فرصت سياسی" بسيار مهم بود که کمابيش به هدر رفت. همين حرکت رفراندم هم يک "فرصت سياسی" فراهم آورده است که بايد کوشش کرد تا حداکثر استفاده را از آن برای دمکراسی برد.

چکيده:
هدف اين نوشته بيشتر گشودن باب بعضی مفاهيم سازمانی و جايگاه سازماندهی در کل حرکت رفراندم است. باشد که اين فرضيات و مفاهيم با عمل نقد و در نقد عمل تدقيق و تصحيح گردند.
الف - جنبش رفراندم در تحليل نهائی و در صورت موفقيت دارای سه بخش اصلی خواهد بود:
1 – بدنه جنبش 2 – شبکه(بخش متشکل جنبش) 3 - مرکزيت (مرکزيت شبکه رفراندم). مرکزيت شامل 5 وظيفه و يا نقش است: اعتماد، وکالت، مديريت، نمايندگی، و انديشکده. اين پنج نقش می توانند در پنج ارگان نسبتا" مستقل ولی بهم بافته تجلی يابند که نسبت بهم در يک حالت توازن و نظارت زيست می کنند. مجموعه همه فعاليتهای اين 5 نقش بيان رهبری حرکت رفراندم است. همه اينها امور تدريجی هستند و می توان آنها را يک به يک بوجود آورد و يا می توانند بصورت موازی بوجود آيند.
ب - شبکه رفراندم مانند سلسه اعصاب جنبش رفراندم و مرکزيت رفراندم چکيده خردجمعی کل حرکت رفراندم است. مرکزيت بايد بتواند ارده جمعی کل جنبش رفراندم را در خود انباشت و متمرکز کند و برای ارتقاء اهداف آن بکار بندند.
ج – گرچه برنامه ريزی برای گسترش جنبش رفراندم کمابيش تدريجی و خطی است. ولی وقايع پيش روی ما احتمالا" جهشی و غير قابل پيش بينی خواهند بود. بنا براين فعالين حرکت رفراندم بايد از يک طرف برای گسترش قاعده مند اين جنبش برنامه داشته باشند. و از طرف ديگر آماده باشند که از فرصت های سياسی که لاجرم پيش می آيند حداکثر استفاده را به سود حرکت رفراندم و بالا بردن و توان سياسی آن بنمايند.
رضا سياوشی

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/17279

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مسئله سازماندهی و مرکزيت در حرکت رفراندم، رضا سياوشی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016