سه شنبه 6 بهمن 1383

از مبارزه با سلطنت در "کنفدراسيون دانشجويان" تا ائتلاف با سلطنت طلبان در "پروژه فراخوان ملی"، سخنی با کامبيز روستا، امير جواهری لنگرودی

سخنی با کامبيز روستا در رابطه با گفتگوی ایشان با راديو همبستگی _ استکهلم


com. yahoo(@amirjavaheri


روز شنبه ۱۱ دسامبر ۲۰۰۴، راديو همبستگی - استکهلم ( سوئد ) گفتگويی را بين آقای کامبيز روستا بعنوان موافق و امضا کننده " فراخوان ملی رفراندوم" و آقای شهاب برهان به عنوان مخالف این فراخوان ترتیب داد. نوشته حاضر نقدی است بر نظرات آقای روستا در این گفتگو، که در لیست امضا کنندگان، بعنوان یکی « از سران سابق کنفدراسيون دانشجويان ايرانی » معرفی شده است. با گذشت ۲۵ سال از حيات حاکميت جمهوری اسلامی ايران ، ما امروز با همه تفاوت هایی که هست با اوضاعی شبیه آستانه انقلاب بهمن ۵۷ ، با آتش فشان متراکم توده های میلیونی روبروهستيم که ازهر فرصت و روزنه ای سود می جويد تا سر باز کند و خود را رها سازد . اما همیشه در چنین مقاطع سرنوشت سازی، کسانی هم از چشم انداز به صحنه آمدن مردم بر آشفته و مضطرب می شوند. حرکت مستقل توده های ميليونی را خشونت طلبی آنان قلمداد می کنند ، گزیننش مسير انقلاب اجتماعی را عين استبداد معرفی می کنند تا رفرم طلبی در چهارچوب وضع موجود را توجيه نمايند۰ همه بحث بر سر این دو گزینه است: رفرم از بالا يا تحول اجتماعی وانقلاب از پایین ؟
از نظر من ، پروژه « فراخوان ملی رفراندوم » پاسخ معینی است به همین پرسش و انتخابی است میان یکی از این دو راه. من نیز بمنظور پاسخگويی به اين پرسش و البته از موضع جانبداری از " جنبش مستقل اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم " بدان نگاه می کنم.
ا ز نگاه من رفراندوم می تواند در مقاطع مشخصی ابزار قابل اتکايی شمرد برای بکارگيری دمکراسی مستقيم که ما تا به امروز دراغلب جوامع و به دفعات شاهد بکارگيری آن بوده ايم ۰ رفراندوم ابزاری برای تغيير حاکميت ها نيست بلکه ابزاری است برای تغيير يا اتخاذ سیاست های معین در جامعه. مثلا در کانادا حول مسئله خواست مردم ايالت کبک رفراندوم گذاشتند يا در فرانسه در رابطه با حجاب اجباری کودکان رفراندوم صورت گرفت ۰ آخرين رفراندومی که در کشور سوئد صورت پذيرفت ، نظر سنجی از مردم در قبال سياست پولی اتحاديه اروپا بوده است ۰همين حد نشان می دهد ، رفراندوم می تواند يکی از مبانی دمکراسی و مربوط به حق حاکميت مردم دانست ، امروز حق تاسيس و تغييرهرنظام سياسی با رای مردم و با حق برابر شهروندی بايد حل و فصل گردد و در این میان رفراندوم راهکاری درست و قابل اتخاذ است و مانند يک روش نه تنها نبايد رد گردد بلکه کمتر جريان سياسی جدی و دخالتگری دربهره گیری از آن ترديد بخود راه می دهد.
امروز بحث ما ترديد در بکارگيری اين ابزار دمکراسی مستقيم نيست بلکه درچرايی و چگونگی آن است از اين رو ، با شنيدن اين گفتگوی رادیو همبستگی با آقای روستا ، محل اختلاف من با ایشان حول همين پروژه مشخص است نه رفراندوم بعنوان يک وسيله و ابزار به بطور عام !

 در اين مناظزه آقای کامبيز روستا در برابر پرسش راديو، مبنی بر اينکه مخالفين اين رفراندوم اعلام می دارند : « رفراندوم مزبور در همين شرايط وسيله انفعال مردم می شود ۰ نظر شما چيست ؟ » پاسخ می دهند : « ۰۰۰اين يک د موستراسيون سياسی است مثل هزاران انواع د موستراسيون يا تظاهرات سياسی ، ديگر اينکه ائتلاف ما جمهوری خواهان با سلطنت طلب ها ، ايشان يعنی ( شهاب برهان ) می دانند که اکثريت سلطنت طلبان اولا به پروژه رفراندوم فحاشی کردند نه اينکه انتقاد کردند و ديگر اينکه پروژه رفرا ندوم محل ائتلا ف نيست ۰۰۰» و ادامه می دهند : « اين پروژه از آسمان نيامده و کسی هم مالکش نيست ۰ اينها خواست عمومی مردم ما بود ۰ دانشجويان ايران بود ۰ زنان ايران و جوانان ايران بود ۰۰۰» (نقل از فایل صوتی سایت راديو همبستگی، تاکيدات از من است).
آقای کامبيز روستا اين پروژه را محل ائتلا ف نمی شناسد ولی محسن سازگارا در مقام يکی از سازماندهندگان اصلی و اوليه آن ، برخلاف اقای روستا به صراحت اعلام می دارد :
« تا آنجايی که من می دانم اين يک واقعه ی ويژه است که همه ی گروه ها از سلطنت طلبان تا جمهوری خواهان ، از چپ تا راست درحال حاضر دنبال ما هستند و از حرکت رفراندوم پشتيبانی می نمايند » ايشان ادامه می دهد : « ما فکر می کنيم اين قدم خوبی است که تمام گروه ها ی اپوزيسيون در يک جهت حرکت نموده و با هم متحد شده اند ، آن هم در جهت انجام رفراندوم » يا باز می گويد : « همه گروه ها از مونارشيست تا جمهوری خواه ، از چپ تا راست » با ما هستند. ( محسن سازگارا ، نشريه نيويورک سان ، ۷ دسامبر ۲۰۰۴ ، گزارشگر نشريه الی ليک ، سايت ايران امروز).
پس اين يک پايه ائتلا ف نا نوشته ای است که در عمل شکل گرفت ۰ چه از يک سو ، خود امضاء ها صورت مسئله را مشخص می دارد و ديگر اينکه آدمی با مشخصه آقای فرخ نگهدار ، در نوشته دومش ، ضمن پس گرفتن امضاء خود ، به مانند نوشته اولی اعلام می دارد : « من نگرانی دوستانی که انتشار اين فراخوان را اعلام نوعی " اتحاد سلطنت طلبان " دانسته و يا آن را ابراز تمايلی به آنها تعبير کرده اند ، بی مورد شناخته ام ۰ » و ادامه می دهد : « ۰۰۰ اصرار کرده ام که کنار گذاشتن طرفداران ولايت فقيه ، از حلقات تدابيری که برای رسيدن به يک ميثاق ملی چيده می شود ، همانقدر زشت است که کنار گذاشتن کسانی که حکومت موروثی می خواهند ۰۰۰»
( فرخ نگهدار ، مجددا در باره فراخوان ملی ، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳ ، سايت ايران امروز- تاکیدات از من است).
آقای روستا! می بينيم که موضوع فراتر از ائتلاف با سلطنت طلبان در بذل و بخششی که آقای نگهدار می کنند ، معنی می يابد ۰ بحث تا حد کنارآمدن با « طرفداران ولايت فقيه » هم می انجامد!! آقای عليرضا نوری زاده هم در وب سايت راديو تلويزيون " ياران" می گويد : « يکی از فوائد اين فراخوان اين است که هواداران پادشاهی را با اعضاء جبهه ملی در زير يک چتر جمع کرده و هر دو با هم به توافقی رسيده اند که ديگر از مسئله ای مانند بيست و هشت ( ۲۸) مرداد ياد نمی شود و به دست فراموشی سپرده است ۰۰۰» (مقاله : خاندان پهلوی بايد پاسخگو باشد ، سه شنبه ۲۱ دسامبر ۲۰۰۴ ، سايت اخبار روز). در شرايطی که خانم آلبرايت از جانب آمريکا در مورد کودتای ۲۸ مرداد بعد از چند دهه مجبور می گردد از مردم ايران عذرخواهی کند ، آقای نوری زاده و یارانشان می خواهند از طریق پروژه فراخوان ملی برای رفراندوم، به فراموشی سپرده و از حافظه نسل جوان امروز جامعه ما پاک شود. زهی بی شرمی!
در ادامه گفتگو برنامه ساز راديو همبستگی آقای سعید افشار می پرسند : « آقای روستا ، از نظر شما ، پس اين ائتلاف سياسی بين سلطنت طلبان و جمهوری خواهان و ملی گرا ها نيست ؟ ».
کامبيز روستا جواب می دهد : « بگويم بين جمهوری خواهان و سلطنت طلبان از طريق پروژه عمومی رفراندوم که شامل خيلی از نيروهای ديگر هم می شود ، اينگونه ائتلاف بوجود آورد که اين همسوئی مردم ما است برای اعلام پايان عمر رژيم اسلامی ». ( همان جا )
می بينيد آقای روستا ابتداء اعلام می دارد که « اين ائتلاف نيست » از سويی می گويند : « اين پروژه از آسمان نيامده و کسی هم مالکش نيست ، اينها خواست عمومی مردم ، دانشجويان ، زنان و جوانان بود ! و از ديگر سو بيان می دارند : « اينگونه ائتلاف بوجود آورد ۰۰۰ برای پايان عمر رژيم اسلامی » يعنی به ساده ترين زبان از نگاه آقای روستا يکبار ائتلاف نيست و ديگر بار ائتلاف است ! علاوه بر اين آقای روستا در آن گفتگو اعلام می دارند: « منِ نوعی سعی می کنم ، نظرات خودم را پيش ببرم و ديگران سعی می کنند نظرات خودشون را پيش ببرند ۰ اين پروژه آن ظرف عمومی است که افکار عمومی جهان را می تواند بسيج کند » ( فايل صوتی راديو همبستگی )
اقای روستا! چون هر کس به زبان خویش سخن می راند ، يکی از بانيان پروژه ای که بقول شما از « آسمان نيامده » است، یعنی آقای سازگارا در آخرين نوشته اش با عنوان " ۱۳ جواب به ۱۳ سئوال "، رسما اعلام می دارد : « که انجام رفراندوم را از حاکميت کنونی طلب می کنند ». و این در حالی است که در نوشته امضاء کننده گان ۶ نفره داخلی آمده است :
« اين فراخوان تنها يک پيشنهاد است و صرفا جنبه فرمال و شکلی دارد و به محتوا نمی پردازد و طرحی هم برای مراحل عملی و اجرايی آن ندارد ۰ پروسه ای است تدريجی و طولانی که فقط می خواهند آن را به گفتمان سياسی فراگير تبديل کرده و برايش امضاء جمع کنند » و در همين جا اعلام می دارند : « هدفشان از اين فراخوان تبديل رفراندوم به گفتمان ملی است و نه ايجاد کميته اقدام به آن گونه ای که شاهد آن بوديم » و از طرفی " دانشمند " تاريخ ساز ما علی ميرفطروس ، ادعا می کند : « ۰۰. اين فراخوان در جوهر خود ، يک طرح بر انداز و سرنگون ساز می باشد » واعلان می دارد : « رفراندوم ملی تنها برجسد و جنازه جمهوری اسلامی برگزار خواهد شد و لاغير » و دل بدان می سپارد که : « خواست مشروع و عادلانه ملت ايران جهت برگزاری رفراندوم برای تعيين نظام دلخواه مردم زير نظر ناظران بين المللی به اطلاع جهانيان برسد » و در تناقضی آشکارتر بیان میدارد ، در ورای اقدامات تبليغاتی « لوس آنجلس يا پاريس » نشينان ، هر گونه «۰۰۰ قيام يا خيزش انقلابی ۰۰۰» ، « هزينه های سرنگونی يک رژيم سفاک را ۰۰۰ بيش تر » می نمايند ۰ ( علی مير فطروس ، سايت عصر نو ، ۲۸دسامبر ۲۰۰۴ ) اين جناب از يک سو فراخوان را « طرح برانداز و سرنگون ساز » می نامد و از سويی ديگر بدون اينکه عامل اجرايی اش را معرفی کند ، برگزاری رفراندوم را « زير نظر ناظران بين المللی به اطلاع جهانيان » می رساند تا آنگونه که متحدانش در پس تحقق « انقلاب مخملين » در ايران بودند و هستند ، جناب ايشان ، « انقلاب نارنجی » را طالبند !! ( همان ماخذ ). آقای علی افشاری يکی از اين ۶ تن امضاء کننده اولیه در جايی می گويد : « مسئله اول اين است که ببينيم که جامعه اين گفتمان را می پذيرد يا نه ؟ » آنچه از بيان اين همه شتر گاو پلنگ گويی در می آيد دقيقا همان است که آقای روستا هم به آن اشاره می دارد :« ايشان نظرات خودشان را دارند و ديگران هم سعی می کنند ، نظرات خود را پيش ببرند ». پس آقای روستا بايد دانست که مدعيان اصلی اين جريان ، از يک سو در همين نظام دنبال رفراندوم اند و تازه در صددند که اين پروژه را بعنوان راهکار تغيير نظام به مردم منتقل کنند تا عموميت آنرا جويا شوند ! هرچند اقای ناصر زرافشان در پاسخ به حرفهای ، سعيد حجاريان ، با طرح يک سری مبانی حقوقی درست در نقد کارکرد نظام جمهوری اسلامی در جايی اعلام می دارد : « اين را هر کودک دبستانی می داند که رفراندوم در شرايط حاکميت يک حکومت مطلقه قابل اجراء نيست ۰۰۰» (ناصر زرافشان ، زندان اوين ، آذر ماه ۸۳ ). اما ديگری اعلام می دارد که ا ين پروژه « طرحی نمادين » است و قدرت اجرايی ندارد و سرانجام خود محسن سازگارا اعلام می دارد: «حداکثر انتظار از اين رفراندوم اين استکه ، ما در اين مرحله تنها از مردم می خواهيم که اين درخواست را پر کنند تا از اين طريق بتوانيم به دنيا نشان دهيم که مردم ايران خواهان بر گزاری رفراندوم اند ۰۰۰ ». جدا از اين همه گفت و شنود ها ، در ادامه اين بحث راديويی ، آقای کامبيز روستا اعلام می دارند : « رفراندوم تعين تکليف نظام و اعلام پايانش توسط خود نظام ، اين تمام توهماتی را که گويا عده ای می خواهند به خارج فکر کنند ، شايد يک عده ای هستند ، اصلا می گويند و می نويسند هم که چشم به قدرت خارجی دارند ولی راجع به اين پروژه ديگر صدق نمی کند ». ( فايل صوتی راديو همبستگی- تاکید از من است ). آنجا هم که شهاب برهان از ايشان می پرسد : « شما می گوييد با نظارت سازمان های بين المللی ، پس آنها مجری نيستند ، اين وسط مجری کيست ؟» در پاسخ آقای کامبيز روستا اعلام می دارد : « مجری آن زمان حاکميت متلاشی شده ايست که حتما جمهوری اسلامی نخواهد بود !».
اسناد مربوط به آقای سازگارا را که می خوانيم، می بینیم که ايشان خواهان پشتيبانی غربيان از جمله آمريکا می شود و می گويد : « ما به آمريکا نيازمنديم که در ارتباط با حقوق دمکراتيک مردم ايران از ما دفاع نمايد ، ما می خواهيم که حق انجام رفراندوم را داشته باشيم ۰ ما اين قانون اساسی را نمی خواهيم و خواهان تغيير درآن هستيم »( گزارشگر نشريه نيويورک سان ، الی ليک ، ۷ دسامبر ۲۰۰۴ ، به نقل از سايت ايران امروز از اعلاميه جبهه ملی شاخه آمريکا- تا کید از من است ) من فکر نمی کنم آقای روستا با وجود این اعلام موضع محسن سازگارا که می خواهد برای تغيير قانون اساسی جمهوری اسلامی راه را برای ورود آمريکا باز گذارد، بار دیگر حاضر گردد شانه از پاسخ صریح خا لی کند و همانطور که به راديو همبستگی در مناظره با شهاب برهان گفت، ديگر بار بگويد : « می گويند و می نويسند که چشم به قدرت خارجی دارند ولی راجع به اين پروژه ديگر صدق نمی کند!!!»
آقای روستا ! محسن سازگارا از يک سو محض حفظ ظاهر، مقاله : « ۱۳ جواب به ۱۳ سئوال » را به جامعه ايرانيان ارائه می دهد ولی به مصداق سرشت " سازگاری اش " « چون به خلوت می رود ، آن کار ديگر می کند » و با نمايندگان آمريکايی در زد وبندی آشکار به نجوا مشغول می شود. وی در همان گفتگوی پيش گفته با الی ليک اعلام می دارد : « ما محتاج کمک عملی در دفاع از حقوق ملت ايران هستيم ۰ اگر آمريکا می خواهد سياست بين المللی تحريم را انجام دهد ، نبايد عليه مردم ايران باشد بلکه می بايستی عليه اعضاء رسمی رژيم باشد اين عملی خيلی خوب خواهد بود ۰۰۰۰ اگر آنها ( آمريکا) ليست اين حساب ها را انتشار دهند۰۰۰ » او حتی فراتر می رود و پيغام می دهد : « خواهان آن است که وزارت خارجه آمريکا علنا بيانيه ای را در مورد آزاد نمودن نويسندگان " بلا گرهای" دستگير شده در اين ماه ، انتشار دهد » ( همان ماخذ پيشين ). آقای روستا! در قبال اين خوش رقصی ها ی شاه پسندانه و فرش پهن کنی برای جورج بوش ، که تنها به مذاق سلطنت طلبها خوش می آيد ، واکنش شما چيست ؟
آقای دکتر ملکی از داخل کشور در گفتگو با خسرو شميرانی روزنامه شهروند کانادا اعلام می دارد : « به عقيده من خطرناک ترين وضعيت همين است که مردم برای نجات خود به بيگانه چشم بدوزند ۰ من به نوبه خود در مخالفت با اين تفکر تلاش کردم به جوانان می گفتم ، مطمئن باشيد در کوله پشتی هيچ بيگانه ای برای شما آزادی و عدالت حمل نمی کنند ، خارجی ها برای منافع خود کار می کنند ۰ بنا بر اين اگر شما به دنبال آزادی و عدالت هستيد بايد خودتان آستين ها را بالا بزنيد » و در جايی ديگر از همين گفتگو می گويد : « اين جريان نه تنها ربطی به خارج ندارد بلکه برای جلوگيری از نفوذ و خطر خارجی شکل گرفته است » . ( پنج شنبه ۹ دسامبر ۲۰۰۴، روزنامه شهروند کانادا- تاکیدات از من است ) واز سوی ديگر درچند هفته بعد تردر گفتگو با راديو همبستگی و در مقابل پرسش ها و فشار ايرانيان آزاديخواه مقيم استکهلم ، اعلام می دارد : « از نظر اینکه آقای سازگارا با توجه به اینکه یکی از امضاء کنندگان این فراخوان هستتش ، ممکن است در خارج کارهایی انجام بدهد ، اینکار را انشاالله خواهیم کرد!» ( فايل صوتی راديو همبستگی و رادیو برابری ) یعنی اینکه ما در ايران از اين زد وبند های های پشت صحنه و روی صحنه آقای محسن سازگاران خبری نداريم و حتما در داخل فکری می کنيم . حالا آقای روستا من ا ز پهلوی سوم و داريوش همايون و غیره که بمانند خود خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی به مردم بدهکارند ، سئوالی ندارم ، از شما می پرسم : دعوت از آمريکا برای نجات کشور ايرا ن، چه عواقبی برای مردمان ما می تواند داشته باشد ؟ آمريکا از ديرباز تا به امروز در کجا ی جهان ، آزادی و دمکراسی را به ارمغان برده است ؟ بايد حتما يک ۲۸ مرداد ديگری آفريده شود که بعد از ۵۰ سال بعدش « خانم آ لبرايت » دیگری پيدا شود و از جانب آمريکا يک عذر خواهی خشک و خالی را بسوی مردم ما پرتاب کند ؟ از اين تحريم پيشنهادی آقای سازگارا و هر تحريم اقتصادی دیگری در ايران فلک زده ، چه مقدارش نصیب کارتن خواب ها ، کليه فروش ها ، تن فروشان، کودکان خيابانی، بی کاران، ميليون ها فقير و بی چيزان جامعه، و چقدرش نصیب رفسنجانی ، خامنه ای ، سرمايه داران، دزدان و چپاولگران گردن کلفت ، آقا زاده های جيب گشاد و ائمه جماعات خواهد شد ؟! آیا تحريم ۱۲ ساله آمريکا در عراق را فراموش کرده ایم که جز خانه خرابی و به فلاکت کشاندن مردم عراق و مرگ ۵۰۰ هزار کودک عراقی ، بر دستگاه صدام حسین ديکتاتور و خانواده اش هيچ زيانی وارد نساخت و حتا باعث تقویت و تحکیم موقعیت شان هم شد؟ !
اجازه بدهید ، این بحث مداخله را از زبان دیگری هم ادا کنم : چندی پيش اتحاد چپ کارگری ، طی سر مقاله ای نوشت : « ... رامسفلد هفته پيش مدعی شد هر چند شب يکبار خواب می بيند « رژيم جمهوری اسلامی يک شبه عوض شده » و « وال ستريت جرنال » از بوش انتقاد کرد : « که چرا از جنبش رفراندوم در ايران دفاع بهتری را سازمان دهی نمی کند !» همه اينها در دفاع از اتحادی است که البته پرچمدار دمکراسی و حقوق بشر هم هست. از اين بهتر چه می شود؟! » ( بولتن سياسی و خبری اتحاد چپ کارگری ايران ، شماره ۱۸۲ ، ۲۳ آذر ۸۳ )

آقای روستا شما از يک سو می گوييد : نه ائتلاف نيست؛ از سوی ديگر با همه مدعیان اصلاح جامعه همراه هستيد و هنوز نقدی به اين گفته امضاء کننده گان اولیه پروژه فراخوان ، آنجا که می گويند : « مزيت ويژه راهکار رفراندوم ظرفيت گسترده و فراگير آن برای پوشش تمامی بازيگران و نقش آفرينان عرصه سياست ايران اعم از جناح های مختلف حاکميت و اپوزيسيون می باشد تا ديدگاه و متاع خود را در عرصه عمومی مطرح کنند و انتخاب نهايی رابه داوری افکار عمومی بسپارند » ( تاکيدات از من است ) انجام نداده اید. شما بعنوان يک امضاء کننده ، خوب است ازاین دوستان بپرسيد : آيا « جناح های مختلف حاکميت » در طول ۲۵ سال گذشته حول چه موضوعی « ديد گاه » ها و « متاع خود را » در « عرصه عمومی مطرح » کرده اند ؟ اگرمطرح کرده اند ، آيا « افکار عمومی » جامعه ما به آنها گردن گذاشته اند يا با همه توان خويش آنان را پس زده اند ؟!
آقای روستا ، بر خلاف تصور شما ، اين پروژه ائتلا ف آشکاری است ميان جناح بندی های گوناگون که نيمی از آنها در حمايت از جمهوری اسلامی تا چندی پای می فشردند ، بعد تر به دنبال « اصلاحات » خاتمی روان شدند ، نيمی ديگر مشخصا شاهين فاطمی ها ، داريوش همايون ها و۰۰۰ ضمن حمایت از خاتمی و « گورباچوف » قلمداد کردن او ، باز هم در پشتیبانی از بلبشوی جنگی بوش ، رامسفلد ، تونی بلر ابتداء در افغانستان و بعد در عراق پای کوفتند و در سلب اختيار از مردمان منطقه در تعيین سرنوشت شان هم بشکن زدند. در همراهی و پشتيبانی ازاین جنگ افروزی اشغالگرانه ، راديو و تلويزيون هايشان به همراه عليرضا نوری زاده ها و ورادیو یاران اش ، هورا کشيدند ونه خود بلکه مردم را تشویق به بستن چمدان های خود کردند تا به همراه چتر بازان و سربازان آمريکايی در ايران فرود آيند ۰ آيا شما غير از اين می انديشيد ؟ اگر آری ، چرا امروز در برابر این همه اسناد روشنگر ، در افشاء چهره اینان پای نمی فشارید؟
آقای روستا ، نیک بدانید ، از نظر تاریخ و بشریت مترقی ، امروز همه جانبداران بايکوت ديروزی آمريکا در عراق و طرفداران تهاجم آمريکا به افغانستان و بعدا به عراق و بعدتر به ايران ، دستشان به خون مردم افغان ، عراق و کودکان آن کشورها آلوده است!
آقای روستا، اگر پاسخ شما به چنین ائتلافی همچنان منفی است، آيا با جماعتی که به دنبال آن هستند؛ و با جماعتی که باهم برای رودررويی با مبارزه مستقل مردم هم پیمان شده اند، مرزی دارید و لازم می دانید حساب تان را از آنان جدا کنید؛ يا اينکه می خواهید با گفتن این که ائتلافی در کارنیست و موضوع فقط بر سر آگاهی دادن به افکار عمومی جهانی است، نقش اين همه واسطه های رنگارنگ را به هيچ شمارید؟
آقای روستا ! زحمتکشان جامعه ما که از بهره کشی سرمایه ، چون بردگان می زیند ، آنها ئی که به کسب دمکراسی می اندیشند و هرکس که ادعای دفاع از آزادی و حقوق مردم ایران را دارد ، باید خود را موظف بدا ند که هم رژیم سیاه ضد تاریخی اسلامی را محکوم کند و هم تلاش های سلطه طلبی ایالات متحده آمریکا بر کشور ما را افشا و ناکام سازد . امروز از نگاه من تنها همین امر معیار شناسایی هر نیرویی است که ادعای دفاع از حقوق مردم ایران را می کند!
حال که بحث به اينجا رسيد ، امید است که کامبيزروستا و ديگر جانبداران پروژه فراخوان که از پاسخ و بحث شانه خالی می کنند ، به چند سئوال ما مخالفين این پروژه فراخوان ملی رفراندوم ، که به تصادف تا حدی زمینه حقوقی هم دارد ، پاسخ دهند:
آقای کا مبيز روستا شما با دانش حقوقی که دارید ، نيک می دانید که رفراندوم را همواره ، يک دستگاه قدرت بر گزار می کند. لطفا بر ما معلوم کنيد : آن نهاد ، آن قدرتی که درخواست ۶۰ ميليونی فرضی مبنی بر برگزاری رفراندم را باید اجابت کند کدام است؟ این پروژه چگونه اجرايی می شود و قدرت تصمیم گیر برای اجرای آن کیست و چگونه عمل می کند؟ اگر تحت نظارت سازمان ملل يا هر سازمان جهانی ديگرباشد ، باز عامل اجرايی آن نیروی ديگريست که اين سازمان ها ی بین المللی مورد نظرتان ، می بايست آنرا تحت نظارت خود در آورند ؟
آيا اجرای پروژه رفراندوم را - که بشرط اعتقاد به چماق « حفظ تماميت ارضی » برایش امضا جمع می شود- در حيات همين رژيم و از خود حکومت توقع دارید، يا از دانشجويان و تحت نظارت سازمان ها ی بين المللی ، و يا در خارج از کشور به همت « همه با هم » از مهر انگيز کار ، محسن سازگارا ، داريوش همايون ، باقر زاده ، تيمسار مدنی ، فريدون احمدی ، ماشاالله آجودانی ، علی مير فطروس و شخص کامبيز روستا، و بعبارتی ازهمه امضاء کننده گان فراخوان؟ یا شکل و صورتی دیگر را در نظز دارید ؟
آقای روستا! در گفتگو با راديو همبستگی گفتید : «۰۰۰ اين حرکتی که ايجاد شده بيش از همه بخش های متشکل و آن چيزی که شما نهادهای شهروندی گفتيد ، می توانند در آن شنا کنند، قدرت بگيرند ، صدا شون را بگوش وسيع ترين اقشار و بخش های اجتماعی برسانند ۰ اين که نمی تواند ، مخالف آن باشد! حداکثر می توانيد بگوييد : اين ظرف اينقدر بزرگ است که آنها چون بسيار کوچکند ، قدرت شنا در آن ندارند ۰۰۰» ( فايل صدا ، راديو همبستگی ). اگر واقعا چنين است و به آنچه در راديو گفتید اعتقاد دارید، بايد اين را توضيح دهید که اين ظرف شنا پذير و دریائی به اين وسعت ، تنها با امضاء گذاشتن در سايت و کليک کردن ها فراهم می آيد يا ازجای ديگر؟ 

آقای کامبيز روستا! هرچه بیشتر در مضمون جواب های شما به رادیو همبستگی دقت می کنم، و نیز بخاطر قرار گرفتن امضایتان در کنار سلطنت طلبان و ماستمالی کردن ائتلافی به این آشکاری با آنان، نزدیکی کم تری به کامبیز روستا ی دوران کنفدراسیون با پیشینه مبارزه با سلطنت می يابم. بگذریم ازهمراه شدن با آدمی چون محسن سازگارا که تا به امروز از هيچ بخش از گذشته زندگی سياسی و ايدئولوژيکش را حتی در يک سطر نقد نکرده و در ضدیت با انقلاب و با چپ، گوی سبقت را از بسیاری از همپالکی های خود ربوده است.
چند سال پيش نوشته بودید : « در اين جنگ قدرت ، جبهه ای ناهمگون و متزلزل و بدون ابزار اساسی مبارزه در مقابل جبهه ای پی گير با ابزارهای مورد نياز اين جنگ قدرت صف کشيده اند » ( کامبيز روستا، نشريه طرحی نو، شماره ۵۱ ، ارديبهشت ۸۰، ص ۳) می بينید؟ آنچه شما در ستيز با صف « اصلاح طلبی » نظام نوشته بودید ، امروز وبال گردن خودتان شده است! مگر شما ننوشتید : « باز بخش عظيمی از اپوزيسيون ، بجای روشن کردن قرارگاه مستقل خود ، خود را پشت مردم و گاهی ابزار های اين و آن « دوم خردادی » [ امروزبخوان محسن سازگارا و دکتر باقر زاده] پنهان می کند تا ضعف اساسی موجود را بپوشاند۰تا زمانی که در بر همين پاشنه می چرخد و نيروهای سکولار آزاديخواه و حتی مدعيان سوسياليست اين اپوزيسيون با دستاوردهای داوران ميان نيروهای مختلف جمهوری اسلامی ظهور می کنند ، اميد عافيتی نيست ۰۰۰» ( کامبيز روستا ، همان ماخذ ، ص ۴ ). در همان مقاله ، در وصف شرايط اپوزيسيون نوشته بودید : « اینها نشانه ادامه روند فروپاشی است ۰ در مقابل اپوزيسيون کماکان پراکنده و بی مخاطب اند از مشروطه خواهان و سلطنت طلبان تا نيروی ملی گرا و ليبرال های رنگارنگ و نيروهای چپ ، همه به گروههای کم و بيش کوچکی تقسيم شده اند که عمده مخاطب آنان اعضاء و طرفداران خود اين تشکل ها هستند ». ( کا مبيز روستا ، همان ماخذ ).
آقای روستا فکر می کنید امروز با امضاء گذاشتن به پای اين « فراخوان ملی » و همراهی اين حضرات در پرتو شعار « همه با هم » ، همگان از کوچکی و فرو پاشی خود در آمده اند و مخاطبين آنان نيز به نيروی ميليونی تبديل شده اند يا در حال شدن هستند ؟ نه. قطعاً اینطور نیست. نیت آزادی خواهانه داشتن هم برای توجیه این مشی کافی نیست. به قصد وصول به آزادی ، به هر طنابی نباید متشبث شد!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

داريوش همايون در روزنامه کيهان لند ن شان می نويسد : « شهريور ۶۷ حقيقت انقلاب ۵۷ بوده است و هزاران جوان در خون تعميد يافته را از دم شمشير انقلاب خونين کشته شده اند » چرا که « در شهريور ۶۷ زور آزمايی نابرابر دو نيروی سياسی بود که اگر چه ماموريتشان متفاوت بود ، در خصلت انقلابی خود تفاوتی با هم نداشتند ، دژخيم و قربانی توانستند جای خود را با هم عوض کنند ، اگر يکی دست بالا تر گرفته بود ، ديگری به پيشدستی همان را می کرد » ( کیهان لندن ، شماره 1022 ) می بينید که داريوش همايون با کينه ای افسار گسيخته و کمتر ديده در باره قربانیان رژیم اسلامی داوری می کند۰ وقتی شما، من و دیگران به همراه هزاران و هزار خانواده اعداميان ، قتل عام سال 67 را از مصاديق « جنايت عليه بشريت » می دانیم و می خواستيم بر آن پايه پروژه « تريبونال بين المللی » را بنا کنيم که تا به امروز به بار ننشست – ذکر خیرش باد تا جای دگر - ؛ داريوش همايون کذائی ، آن فاجعه قتل عام را رويدادی می داند تا « ظالم و مظلوم » ، « قربانی و جانی » ، « دژخيم و قربانی » را در يک رديف بشمارد ۰ وقتی همايون که از پدر تاجدار و آريا مهرش نشان برده در برابر اين کشتار و در برابر دادخواهی هزاران خانواده قتل عام شدگان ، ذره ای شرف و اخلاق انسانی از خود نشان نمی دهد، چگونه می تواند درک سالمی از دمکراسی خواهی در برابر دفاع از منافع مردم داشته باشند که شما می خواهید با او حول حقوق بشرهمصدا و همراه گردید و اعتبار مبارزه گذشته تان را با انديشه تاريکخانه سلطنت که با « تاريکخانه اشباح » اين آقايان بی شباهت نيست ، طاق بزنید و در کنار آنان جای گيرید و همسان عمل نماييد؟
هیچ میدانید که سازگارا به بی بی سی چی گفت ؟ در دفاع از همین رفراندوم اعلام داشت : « ... فقط با اصلاحات می توان روی این شکاف پل زد و بر بحران چیره شد . این تشخیص درسی بود که در سال 1376 به این نتیجه رسیدیم که اگر نظام در جهت دمکراسی ، و... بسط آزادیهای مدنی و رفتن به خانواده جهانی پیش برود ، کار آمدی بیشتر می شود! ایده اصلاحات چیزی جز این نبود» ( سازگارا در گفتگو با رادیو بی بی سی ، 21 فوریه 2004)
آقای روستا از شما که آنگونه به نقد« خاتمی » ، « اصلاح طلبان اسلامی » و باورمندان به « رفرم » می تاختيد و چه خوب هم استدلال می کردید می پرسم : از آن سال تا به امروز ( ۱۳۸۳ ) چه اتفاق افتاده است که می توان اين نظام سخت جان را به شرط بندی از طریق اینترنیت گذاشت؟ و قانون اساسی اش را به رفراندوم کشيد، بدون اينکه بگوييد، با چه کس ، کسانی و با چه ابزاری چنين خواهيد کرد؟! شما در همان مقاله پيشگفته ياد آور می شوید : « ۰۰۰جمهوری اسلامی رفرم پذير نيست و بايد فکر چاره بود ». واقعا فکر می کنيد که « چاره » را يافته ايد و آن رهيافت در رفراندوم قانون اساسی است؟ و این پروژه چاره ساز است ؟
آقای کامبيزروستا ، همين حد می گويم : در همگامی با اين پروژه رفراندوم و همه به خط شده گان مخالف انقلاب مردم ، لطفآ اينبار با رفرم طلبی محسن سازگارا و با طناب آقای حسين باقر زاده و منشور ۸۱ شان و شعار « امروز فقط اتحاد» پهلوی سوم ، مردم را به « اميد عافيت » نکشانيد و به ته چاه نبريد، هر آن جا که خود می رويد، مختاريد! آنهم بویژه در شرايطی که جنبش های زنان ـ جوانان ـ کارگران ـ بيکاران ـ معلمان ـ پرستاران ـ ملیت ها و تهيدستان شهر و روستا به صحنه آشکار رودررويی با نظام کشیده می شوند تا اصلاح ناپزيری و « رفرم پذير » نبودن نظام اسلامی را در آینده ای نه چندان دور با سرنگونی اش چاره کنند؛ رژیمی را که شما سالها پيش نوشتید « نظام توتاليتاريستی از نوع خاص جمهوری اسلامی ، که زيبنده است ، آنرا فاشسيم مذهبی در حال اضمحلال بناميم... » ( کامبيز روستا ، همان ماخذ) حالا چه شده است که « نظام فاشيسم مذهبی در حال اضمحلال » به نسبت گذشته با شکست اصلاحات کذايش جا سفت تر می کند در حالیکه مردم به مقابله آشکار برآن آمده اند؟ آيا اين نيست که به مانند همه مخالفين انقلاب ، شما امروز ، همين « اضمحلال » را جدی نمی گيريد و به گمان زنی از اين و آن نوع نشسته ايد؟!
اميدوارم شما در برابر مجموعه فاکت ها ، قدری تامل کنید و موضع شفاف بگيريد و امروز نيز چون ديروز چهره خود را در رودررويی با « نظام فاشيسم مذهبی در حا ل اضمحلال » در همسويی با مخا لفين انقلاب مردم که به گمان زنی از اين و آن در سايه نشسته اند ، همراه نکنيد! هر چند که خود دراین برهوت وحشت ، چندان امیدی به این ابراز امیدواریم ندارم !
با همه اين توضيحات و شرح وقايع ، ديگر بار می پرسم :
آقای کامبيز روستا لطفا بفرماييد : آن کننده و فاعل رفراندوم شما کيست ؟ نگوييد ، مردم ! چون اين مردم در هر فرصتی و در تمامی جنگ و گريزهای خيابانی از صبح تا شب فرياد می زنند : رفراندوم ، رفراوندوم اين است شعار مردم !! آيا رژيم اسلامی به اين شعار تا به امروز وقعی گذاشته است ؟!
آقای روستا بی تعارف بگویم ، با ديدن امضاء تان با پسوند « از سران کنفدراسيون سابق دانشجويان » شگفتی زيادی برای من به دنبال داشت ، از يکسو با استدلال صادر کننده گان اوليه رفراندوم همراه می گردید، همراه آدم های بد نام و بد پیشینه امضاء می گذارید و بدين طريق همه اعتبار « کنفدراسيون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی » را که به دشمنی با رژيم شاه و از برکت مبارزه امثال شما در خارج از کشور در دوران پهلوی ها ، بوجود آمده بود، لکه دار می کنید. امروز همه این پيشينه را در طبق اخلاص و درثمن بخس و هم آميختگی با سلطنت طلبان مدعی « مشروطه خواهی » می ريزید! از سوی ديگر وقتی به گفتگوی شما با راديو همبستگی گوش می دهم ، آنجا که می گويید : « مجری آن زمان حاکميت متلاشی شده ايست که حتما جمهوری اسلامی نخواهد بود!» يا می گويید : « رژيمی که بپذيرد ، عليه خودش رفراندوم کنند ، در نتيجه می دانند که ديگر مشروعيت ندارد ۰ پس مبارزه برای اعلام حقوقی ، جهانی ، بين المللی و مبارزه سياسی ، بين المللی برای عدم مشروعيت جمهوری اسلامی با کليک هم نميشه !» ( فايل صدای راديو همبستگی - تاکيدات از من است) ، با این همه ضمن کليک کردن ، خود با کليک کنندگان همراه می شوید! نکند برای شما هم چون افشاء گری جسورانه خانم « سايه سيرجانی » در گفتگو با « راديو برابری » ديگری اسم تان راکليک کرده و شما را در مقابل عمل انجام شده قرار داده است ؟ از سویی فکر می کنید ، رژیم جمهوری اسلامی ، خود به خود راه خودش را می کشد و می رود؟
آقای روستا ! يک تجربه از انقلاب بهمن ، برای ما جانبداران انقلاب 57 درس بزرگی بوده است و آن اينکه : هر جا و هر زمان توده های مردم در مسیر حرکت شان امکان هویت یابی مستقل، شکل دادن به اراده مستقل و سازمانيابی مستقل شان را يافتند ، تا روی پاي خود محکم بایستند، نخبگان از ما بهتری از راه رسيدند سد راه شان شوند.
نمی دانم آنزمان ایران بودید یا نه ؟ ولی يادمان هست که در ۱۹ تا ۲۱ بهمن ۵۷ ، هادی غفاری در ميدان فوزيه سابق بر بالای تانکی نعره می زد که « هنوز امام حکم جهاد نداده است » بنابراين حمله به پادگان نيروی هوايی ، کار ما نيست ۰ مردم به پيشروی خود ادامه دادند و از « امام » اش گذشتند و قیام را عملی ساختند. پرسش اين است که : مردمی که از استبداد رژيم پهلوی ها گذشتند، همين مردم نخواهند توانست از نظام استبداد مذهبی بگذرند؟ اين همان ميسرپر چا لش است ۰ وقتی همه به شيوه مسا لمت می چسبند و خشونت رژيم را به پای مردم می نويسند ، تا مردم را از مقابله با خشونت باز دارند ، يعنی باز گذاشتن دست سرکوبگران و خشونت طلبان حاکم، و راهِ آمدن مردم به خیابان را بستن !
همه طرفداران راه مطلقاً مسالمت آميز از این که مردم در سنگر انقلاب برای دفع خشونت جانيان خونریز رژيم ، به خيابان سرازير شوند، در وحشت اند و پروژه نويسان نیز ، راه رفراندم برای تغییر قانون اساسی را بر می گزينند . برخی از اینان در پس پرده دمکراسی خواهی مخفی می گردند تا در وقت نیاز، خشونت علیه قیام مردم را توجیه کنند!
آنجا که شما می گوييد : مردم عامل اين کارند ۰ اگر به مردم باور داريد و می خواهيد جنبش پراکنده و ميليونی مردم را به سامان ببريد، چرا تن فروشان ، بيکاران ، کارتن خوابان ، کليه فروشان و اين همه اعتراضات معلمان ، پرستاران ، کارگران، دانشجويان، کودکان خيابانی کار ، تهيدستان و لشکر عظيم بيکاران و غيره که از گسترش رنج و سختی زندگی هر روزه خود تمام قد با تن رنجورشان در برابر اين نظام قد برمی افرازند تا داد خود ستانند ، جدی شان نمی گيريد ؟ ولی همه تان سراغ همان جنس « رفراندوم » واهی و امضاء کردن در سايه حرکت می کنيد ؟ فکر می کنید بخش گسترده ای ازاین جماعت ، حاضرند با پشتوانه همین سی و اندی هزارامضاء جستی بزنند و تجمعی را برای آزادی آقای ناصر زرافشان ، دهها و صد ها زندانی سیاسی دیگر در برابر مقر سازمان ملل یا جای دیگر سازمان بدهند ؟ اینان چنین نمی کنند ! خودتان هم می دانید که چرا نمی کنند، برای اینکه در اساس بخش وسیعی از این امضاء کننده گان ، این کاره نیستند ، اهل تجمع خیابانی نیستند ، آزادی خواه و دموکرات نیستند. مگر در جنبش ضد جنگ یا فروم اجتماعی پاریس ، لندن ، به خیابان آمدند ؟ شاید هم به روایتی حالش را هم ندارند و به همان کلیک کردنشان مفتخرند !!
اصلا فکر می کنيد با سلطنت طلبان همراه شدن و با طناب آنان همراه گشتن ، شليک به مردمی نيست که يکبار همين چرثومه پوسیده را به زباله دان تاريخ ريختند ؟ چگونه می توان در زمان امضاء گذاشتن ازا لقاب « سران کنفدراسیون » بهره جست و با قاتلین همان « کنفدراسیون » همراه و همآوا شد ؟! اصلا می توانید بگویید در این « کنفدراسیون » چه ویژه گی مبارزاتی بود که شما امروزه روز به آن مفتخرید؟
با اين جماعت اتحاد نکنيد! سنگی که از ابتداء آقای باقر زاده با منشور ۸۱ اش بر داشته بود و به مدد افشاگری آزادیخواه ایرانی ساکن آمریکا آقای محمد حسیبی در نشست واشنگتن افشاء شد که ـ نوار گفتگویش در آرشیو همان رادیوهمبستگی ، استکهلم موجود است ـ نتوانست گره آنرا وا کند وبار خود را به مقصد برسانند ، نيمه کاره در بايگانی گذاشت ، امروز در پوشش همين پروژه رفراندوم « سازمان و کميته اقدام و تشکيلات » هم زده اند تا زود خود را از ورشکستگی نجات دهند تا به اصطلاح جبهه جمهوری خواهان برلین و بخشی از پاریس را با منشورخود آشتی دهد ، همکاسه نشوید ولا اقل به مبارزه مردمان جامعه ایران ، آنهم در این شرایط پشت نکنید !
آقای کامبيز روستا ، اگر بدون تعارف صحبت کنيم ، فاعل و محتوای اين پروژه مشخص اند ! فاعلش همان ائتلافی است که با اين پروژه در حال شکل گيری است امضاء هایش در سایت جای می گیرد و نشست ها و ساخت و پاخت ها یش در محافل پشت صحنه ـ امید وارم که مرا به دایی جان ناپلیونی اندیشیدن متهم نکنید. در این زمینه افشاء گری خانم سوسن آرام با طرح اسنادی بیشمار و جبهه ملی شاخه آمریکا و دکترمحمد پروین در نامه سرگشاده ای ، ترجمه اسناد تازه تر فعالین اتحاد چپ کارگری ـ همه عناصر پشت صحنه را باز کرده اند ! ـ و محتوای اين پروژه هم مجهول نيست ، آن هم تهی کردن مبارزهِ مردمان جامعه ما و باز گذاشتن دست مداخله گر بيگانه زورپرست است ۰ بايد همين را به مردم بگوييد ، چرا حقيقت را از مردم کتمان می کنيد؟
آقای کامبيز روستا در پايان ياد آور می گردم : نبايد يادمان برود درست است که انتخاب نهايی با مردم است ولی اطلاعات غلط ، آدرس های عوضی ، تربيت سياسی غلط و شلم و شوربا ، از دل همين رفتار های سياسی غلط ، حادث می گردد و آدمی را در نزد مردمان نيازمند ، بی پشتوانه می سازد ۰ نبايد چنين ارزان مردم را به انفعال کشاند و حافظه تاریخی مردمان کشور را به هیچ گرفت . یا دمان نرود ، همواره تاریخ قاضی و داور نهایی ایست !

Copyright: gooya.com 2016