پنجشنبه 8 بهمن 1383

امنيت شغلى بنيان مطبوعات، محمد رضايى، ايران

فقدان امنيت شغلى موجب شده كثيرى از روزنامه نگاران فعال طى يك دهه گذشته به مشاغلى غير از روزنامه نگارى روى آورند. پيامد اين مسأله چيزى نيست جز خالى شدن تحريريه از نيروى با تجربه و متخصص تلفيق شدن تجربيات دو نسل روزنامه نگار وضعيتى كه دكتر نمكدوست از آن به «طفوليت هاى مكرر» روزنامه نگارى ياد مى كند.
به سبب متزلزل بودن شغل روزنامه نويسى، افراد زيادى آن را به عنوان فعاليت دوم و فرعى خود برگزيده اند اين مسأله از زمانى به واسطه قابل توجه نبودن كميت مطبوعات مشكلى ايجاد نمى كرد اما با توسعه مطبوعات در سالهاى دهه ۷۰ بخصوص پس از دوم خرداد به اين حوزه آسيب جدى وارد كرده است.
نتايج يك پژوهش مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها در ۲۸ استان كشور نشان مى دهد نشريات ايران از ضعفهاى بسيارى رنج مى برند. رنجهايى كه غالباً آنها را بايد در ضعفهاى حرفه اى جست وجو كرد. كم شدن قابل توجه اخبار توليدى، استفاده از اخبار بدون منبع يا داراى منابع كور و مجهول، غلط هاى املايى، نداشتن گزارش و تأكيد بر مقاله از آن جمله اند.
روزنامه نگاران ايران صاحبان تنها حرفه اى به شمار مى روند كه حتى به تعداد انگشتان يك دست همكار بازنشسته سراغ ندارند بيمه نبودن بخش وسيعى از روزنامه نگاران يكى از منفذهاى اساسى ورود آسيب به مطبوعات است كه موجب مى شود بنيان روزنامه نگارى براساس اصول حرفه اى شكل نگيرد.

دوستى كه يك دهه خاك تحريريه خورده و خسته از دربه درى هاى روزنامه نويسى متزلزل، رداى مطبوعات از تن به در كرده و سرانجام تن به شغلى در اتاقى محقر از روابط عمومى يك سازمان كوچك داده بود، تعريف مى كرد كه پس از دست كشيدن از فعاليت هاى مطبوعاتى و شروع كار جديد بلافاصله از طرف سازمان به بيمه معرفى شده و پس ازمراجعه به بيمه كارشناس مسؤول ضمن بررسى مداركش اعلام كرده پرونده اش ناقص است و با توجه به داشتن شماره بيمه براى استفاده مجدد از مزاياى آن بايد مدارك كاملش را از محلى كه سابقاً كار مى كرده، بياورد. او طى ده سال در بيش از ده روزنامه كاركرده بود. در شش روزنامه بيمه نشده بود و تنها چهار روزنامه لطف كرده و مدال بيمه به گردنش آويختند! اما همه آنها به دلايل متعدد تعطيل شده بودند. يا به دليل مسائل و مشكلات اقتصادى و مالى يا مسائل سياسى كركره شان پايين كشيده شد و به محاق رفته بودند. اما آنچه باقى ماند حكايت يك دوست روزنامه نگار بود كه نمى دانست با اين معادله چند مجهولى چه كند، دلداريش مى دادم كه ناگاه دوستى ديگر شكايت آغاز كرد. اين شتر بد يمن درخانه او نيز اتراق كرده بود. داستان او هم البته جالب بود. پس از هفت سال فعاليت مطبوعاتى و البته داشتن تنها ۱۴ ماه سابقه بيمه براى خلاصى از خانه به دوشى و از اين تحريريه به آن تحريريه و پهن كردن كوله بار سر هر كوى و برزن تصميم مى گيرد عطاى روزنامه را به لقايش ببخشد و فعاليتى ديگر آغاز كند. اين بار نيز واقعه اى شنيدنى رخ داد. يكى از شرايط جذب در آن فعاليت داشتن حداقل ۵ سال سابقه مطبوعاتى بود كه البته مى بايست گواهى آن با مهر در سربرگ مؤسسه مطبوعاتى به امضا و تأييد مديرمسؤول رسيده باشد. مؤسسه و مهر و سربرگى كه ديگر وجود نداشت و مديرمسؤولى كه البته حتى پيداكردنش نيز بى ثمر بود به درددلهاى آن دو و حكايت بى پايان و بى نتيجه شان گوش مى دادم كه تا به امروز همچنان يكى سر درگم يافتن مدارك بيمه اى است و ديگرى در پى مهر و سربرگ و مديرمسؤول كه البته يادى از كشته خويش آمد و هنگام درو. اين وضعيت را در ذهنم مرور مى كردم كه زمان مصاحبه ام با يك روزنامه نگار فعال و با سابقه، نويسنده دهها كتاب و صدها مقاله فرا رسيد. او ۲۴ سال سابقه كار در تحريريه داشت، وقتى ضبط را روشن كردم دريافتم او نيز اگرچه بيش از شمار سالهاى زندگيش فقط كتاب منتشر كرده و يك پا در تحريريه و پاى ديگر در آرشيو هاى تنگ و تاريك و نمور به دنبال اسناد مطبوعاتى گشته تا آيندگان را از گذشته بى فروغ اسلافشان آگاه كند، سابقه بيمه اش از تعداد انگشتان يك دست هم تجاوز نمى كند. بى مناسبت نبود يك پير تحريريه كه پس از نيم قرن سابقه مطبوعاتى نه تنها در يك آپارتمان ۴۰مترى زندگى مى كند بلكه حتى يك روز هم افتخار بيمه نصيبش نشده تعريف مى كرد وقتى خاطرات «بن بردلى» مدير واشنگتن پست را در مورد داستان «واترگيت» مى خوانده خيلى حسوديش شده بود. بن بردلى و دوستان همكارش از سال ۱۹۶۵ كه سكان كشتى «واشنگتن پست» را به دست گرفتند آنقدر آنجا ماندند و تجربه منتقل كردند تا اينكه براساس قوانين ادارى و شغلى مى بايست كار را واگذار مى كردند. راست مى گفت تحريريه هاى ايران اصلاً بازنشسته نمى دهند و اگر هم به ندرت كسى از تحريريه روزنامه اى بازنشسته شود قطعاً از يك روزنامه مستقل نخواهند بود. شكى نيست روزنامه نگار ايرانى در مقابل اين سؤال كه چند بازنشسته مطبوعاتى مى شناسيد بايد سكوت كند.
فقدان امنيت شغلى يكى از عمده ترين و اساسى ترين مسائل روزنامه نگاران ايرانى و يكى از بنيانى ترين آسيب هاى مطبوعات ايران به شمار مى رود. به واسطه نبود امنيت شغلى، كثيرى از نويسندگان و فعالين اين حوزه پس از مدتى كوتاه و درواقع آغاز كسب تخصص و حرفه اى شدن، عطاى تحريريه را به لقايش مى بخشند. با نگاهى گذرا به اسامى فعالين نشريات كشور طى يك دهه اخير مى توان به نتايج خيره كننده اى دست يافت. حداقل در هر دو ره پنج ساله غالب نويسندگان مطبوعات تغيير كرده اند. اين مسأله با تورق روزنامه هاى كشور كاملاً پيداست. امروز ذيل كمتر يادداشت، مقاله، گزارش و مصاحبه اى مى توان اسامى كسانى را يافت كه پنج سال پيش در شمار گزارشگران، ستون نويسان و خبرنگاران بودند. بسيارى از آنها جذب مشاغلى غير از روزنامه نگارى شدند يا مهاجرت كردند يا در روابط عمومى سازمانها به كار گرفته شدند و يا به كارى ديگر روى آوردند و پيامد آن چيزى نبود جز قطع ارتباط دو نسل و عدم تلفيق تجربيات شان يكى حرفه اى و ديگرى تازه كار. «دكتر نمكدوست» مدرس ارتباطات از اين وضعيت روزنامه نگارى ايران به سبب آنكه هيچگاه فرصت تجربه اندوختن و بزرگ شدن را نداشته است با عنوان «طفوليت هاى مكرر» ياد مى كند و مى گويد: «يكى از معضلات جدى روزنامه نگارى حرفه اى در ايران عدم سنت حرفه اى گرى در مطبوعات است چرا كه هرگاه روزنامه نگارى تجربه اى را آغاز كرده متأسفانه در مدت كوتاهى بساط روزنامه جمع شده است. احتمالاً از همين روست كه امروزه نشريات كشور به گفته برجسته ترين اساتيد ارتباطات از فقدان نيروى متخصص رنج مى برند. بى ترديد نبود امنيت شغلى پيامدهايى دارد كه يكى از بنيانى ترين آنها خالى شدن تحريريه از نيروهاى با تجربه و پخته است. امروزه حضور نداشتن كافى افرادى كه در تحريريه موى سپيد كرده اند و به تعبيرى شواليه هاى تحريريه محسوب مى شوند نمود برجسته اى در مطبوعات دارد.
استخوان خردكرده هايى كه بدون انتقال تجربيات به نسل بعد رابطه شان گسسته مى شود و اين گسست رابطه دو نسل روزنامه نگار و به تبع آن منتقل نشدن تجربيات، خود سم روزنامه نويسى است كه موجب مى شود بنيان روزنامه نگارى براساس اصول حرفه اى شكل نگيرد.
دكتر هادى خانيكى مدرس ارتباطات، آسيب پذيرى شغلى مطبوعات و روزنامه نگاران را سنگين ترين عارضه توسعه ارزيابى مى كند و براين اساس بنيانى ترين وسريعترين راه براى توسعه مطبوعات و سرمايه گذارى در اين زمينه را تنها در آموزش روزنامه نگاران مى داند. دست به دست دادن چنين عواملى در نتايج تحقيقى كه توسط مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها در ۲۸ استان كشور انجام شده خود را نشان مى دهد. براساس پژوهش اين مركز نشريات كشور از جنبه هاى بسيارى رنج مى برند. رنجهايى كه غالب آنها را بايد در ضعف حرفه اى نشريات جست وجو كرد. كم شدن قابل توجه اخبار توليدى، استفاده از اخبار بدون منبع يا داراى منابع كور و مجهول، رعايت نكردن تيتر بندى، فقدان خلاصه نويسى، غلط هاى املايى و ضعف هاى نگارشى و ويرايشى، نداشتن گزارش و تأكيد بر مقاله از جمله آنهاست. با نگاهى به نشريات كشور درمى يابيم كه جز تعدادى اندك، استفاده غالب آنها از اخبار توليدى درحد صفر است. روزنامه اى كه از اخبار توليدى سود نمى برد و قلب تحريريه اش تنها با تلكس خبرگزارى ها و يا فكس هاى روابط عمومى مى تپد و بدون هيچ نوع دخل و تصرف، فرآورى و بازپرورى اخبارتلكس را منتشرمى كنند و عملاً خطاها، كاستى ها و لغزش هاى احتمالى مؤسسات خبرى را گسترش مى دهد و برآن مهر تأييد مى زند جز اينكه تنها دنباله مؤسسات رايانه اى باشد و به انتشار كاغذى اخبار الكترونيكى اقدام مى كند كاركرد خاص ديگرى نمى تواند داشته باشد.
شكى نيست كه« روزنامه اى مى تواند خود را حرفه اى بنامد و برآن ببالد كه اخبار توليدى اش بر فكس و تلكس غلبه كند. »
همچنين است ضعفهاى حرفه اى نشرياتى كه بدون ذكر منبع و يا منابع مجهول به انتشار اخبار اقدام مى كنند. وضعيتى كه البته به تأييد اغلب روزنامه نگاران دور از منشور اخلاق حرفه اى روزنامه نگارى است. در نشرياتى كه چنين وضعيتى ديده مى شود اتفاقاً ازجمله جرايدى اند كه به شدت از كمبود نيروهاى متخصص در رنجند. فقر وضعف حضور نيروهاى آموزش ديده در مطبوعات على رغم همه پيشرفتهايى كه در برنامه هاى آموزشى دانشگاهها و ساير مراكز آموزشى روزنامه نگارى ديده مى شود پاشنه آشيل مطبوعات است كه خود را افزون بر اين در قالب سبك مطالب نشريات نيز بروز مى دهد. شكى نيست كه گزارش نويسى حدنهايى روزنامه نگارى است. اما درحال حاضر مطبوعات كشور بيشتر به يادداشت نويسى و انتشار مقاله روى آورده اند و جاى گزارش به عنوان يكى از مهمترين سبك هاى روزنامه نگارى در بسيارى از روزنامه هاى كشور خالى است.
گزارش، مزيت حرفه اى يك جريده است اما چون تهيه گزارش دشوارتر، پردردسرتر و زمان برتر از نوشتن يادداشت و مقاله است و كار حرفه اى و تخصصى است به واسطه وجود همان ضعفهاى تخصصى كمتر در مطبوعات به چشم مى خورد.
هم از اين روست كه وقتى نظر هميشه معلم «دكتر كاظم معتمدنژاد» را مى پرسم ضمن آن كه مسائل مبتلا به روزنامه نگارى را به چهار مسأله عمده سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى تقسيم مى كند، معتقداست اگر فضاى عمومى مطلوب براى روزنامه نگارى كه در سايه آزادى مطبوعات به دست مى آيد تأمين بشود و نشريات ازطريق بالا بردن كيفيت كه تيراژ و آگهى را به همراه خود دارد استقلال اقتصادى شان را فراهم كنند و روى پاى خود بايستند قدرى از مسائل شان كم خواهدشد. اما درعين حال شاكله سخنان پدر علم ارتباطات ايران تأكيدى است كه بر آموزش تخصصى روزنامه نگاران دارد. همان فقرى كه جز چندروزنامه درتحريريه بسيارى از نشريات شاهديم:
« روزنامه نگارى در يك قرن اخير مخصوصاً تحت تأثير پيشرفتهايى كه كرده و اهميتى كه در دنيا پيدانموده بيش از پيش تخصصى شده است. مثل پزشكى، وكالت، قضاوت و معمارى. بدين ترتيب روزنامه نگارى يك كار حرفه اى است و كسى كه تحصيلات تخصصى نداشته باشد نمى تواند آن را خوب انجام دهد.»
دكتر معتمدنژاد در عين حال تأكيدمى كند در زمينه تخصص روزنامه نگارى ضعيف هستيم: «اگر ضعف آموزش تخصصى از بين برود قطعاً روزنامه نگارى متحول مى شود. ما به افراد تمام وقتى نيازداريم كه تحصيلات تخصصى داشته باشند و كار روزنامه نگارى را به عنوان كار اصلى شان انتخاب كنند و از آغاز تا پايان كار را ادامه دهند.»
شايد به تسامح بتوان گفت اكثر آسيب هاى مطبوعات را بايد درهمين عبارت «از آغاز تا پايان» كه بسيار به ندرت شكل مى گيرد جست وجو كرد.
روزنامه نگارى ديرزمانى است كه به عنوان يك كارمتزلزل شناخته شده است و هستند بسيارى كه آن را به عنوان شغل دوم و فرعى خود برگزيده اند. اين وضعيت اگرچه در دورانى مثل سالهاى پرتنش دهه ۶۰ كه مطبوعات ازنظر كميت قابل توجه نبودند مشكلى ايجاد نمى كرد اما با توسعه مطبوعات به خصوص پس ازمقطع دوم خرداد۷۶ كه نياز به افرادى بود تا به عنوان همكاران ثابت تحريريه فعاليت تمام وقت داشته باشند به روزنامه نگارى ايران آسيب واردكرده است. يافتن افرادى با تجربه كه بتوانند تحريريه ها را زيرچتر خود بگيرند جز براى چند روزنامه، امكانپذير نشد. اين وضعيت بيمارگونه البته درنشرياتى كه در شرايط نامطلوب اقتصادى قراردارند كه آن هم به نوبه خود برمى گردد به نبود متخصص كه موجب پايين آمدن كيفيت، افت شديد تيراژ و حذف آگهى مى شود و درنتيجه تنگناى اقتصادى به بار مى آورد و توانايى پرداخت هاى منطقى به روزنامه نگاران را ندارند بيشتر نمود دارد. نكته اساسى اين است كه كمبود نيروهاى مجرب و آموزش ديده سبب مى شود روزنامه نگاران صاحب تجربه و به تعبيرى كاركشته جذب چندين نشريه شوند كه اين امر نه تنها منجر به كاسته شدن كيفيت مطالب و تكرار سوژه ها مى شود بلكه تحريريه مصداق اين مصرع معروف مى شود «دلبر جانان من برده دل و جان من دلبر جانان من» . بر همه اين آسيب ها بايد مسأله غلط هاى املايى را نيز افزود. اين مسأله اگرچه به ندرت رخ مى دهد. ازجمله لغزش هايى است كه به سبب سرعت دركار روزنامه نويسى بروز مى دهد. نه تنها از چشم خبرنگار و ويراستار و مصحح كه از ديد دبير سرويس و سردبير نيز به دورمى ماند اما نبايد ازيادبرد كه روزنامه نويسى قواعد و مقرراتى را مى طلبد كه نه خبرسازان و نه مخاطبان كمترين لغزش را از آن نمى پذيرند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

به گفته دكترمهدخت بروجردى مدرس علوم ارتباطات: «هر اشتباه و خطايى كه يك روزنامه نگار مرتكب شود بلافاصله درمعرض ديد ميليون ها نفر قرارمى گيرد و همين حساسيت هاست كه حرفه روزنامه نگارى را ازاهميت خاصى برخوردار مى كند. ضرر و زيان اين شيوه نادرست چيزى نيست جز اينكه مخاطب دلزده ترجيح مى دهد اصلاً روزنامه نخواند» «مخاطبى كه شديداً نشريه موردعلاقه خود را مانيتور مى كند. چندى پيش يك روزنامه معتبر كشور نامه اى» وارده «را به چاپ رسانده كه در آن خواننده حرفه اى روزنامه با ذكر منابع و مآخذ گله مى كرد كه حيف است روزنامه اى با چنين اعتبار در بسيارى ازمطالبش به كرات از« ويرگول »استفاده كند درحالى كه اصلاً نياز به« ويرگول» نيست. جالب است بدانيم او درنامه اش برخى مطالب منتشره طى ۲ماه دراين روزنامه را كه اشتباهات ويرگولى! داشته اند را ضميمه كرده و از اين رو تذكرداده است. با داشتن چنين خوانندگان حرفه اى بايد اعتراف كنيم كه تنها در ۲ماه گذشته هرچند به ندرت اما از واژگان نادرستى ازنظر املايى در روزنامه هاى كشور استفاده شده كه بر اين نگرانى بيشتر مى افزايد. ازآن جمله اند استفاده از واژگانى همچون« پلاكارت »به جاى« پلاكارد »،« سنبل »به جاى
« سمبل» ،« لوس » به جاى«لوث »،
« مسلح » به جاى« مصلح »، « اسرار»به جاى « اصرار » و همين چندروز پيش
« جهل سند» به جاى « جعل سند» .
بى ترديد اگر به اين آسيب ها توجه جدى نشان داده نشود همچنان درترجيع بند بسيارى از مقالات، گزارشها، اخبار و سخنرانيها مى خوانيم:
« مطبوعات ايران على رغم قدمت ۱۷۰ساله هنوز در چنبره بسيارى ازمشكلات به سرمى برند.»

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/17501

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'امنيت شغلى بنيان مطبوعات، محمد رضايى، ايران' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016