پناهنده: نه زنده، نه مرده
( نویسنده این مطلب یک پناهجوی ایرانی ساکن وان در ترکیه است و به دلایل امنیتی قادر به افشای نام خود نیست.)
پناهندگی یکی از معضلاتی است که پس از تثبیت پایه های حکومت استبدادی آخوندی گریبان گیر مردم ایران شد و یکی دیگر از رکوردهای منفی برای ما رقم زد. اکنون می توانیم به سادگی ادعا کنیم که ایران بزرگترین صادر کننده و وارد کننده پناهنده است. حضور بیش از دو میلیون افغانی در طول دو دهه و نیم گذشته در ایران و مهاجرت، فرار و پناهنده شدن بیش از این همین تعداد فقط به آمریکا ثابت کننده این ادعاست. اما آن چه در این مسیر رخ داده و می دهد ، رفتار متفاوتی است که با این دو گونه پناهنده می شود.
پناهنده افغانی پس از حضور در ایران خود را موظف به معرفی به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل نمی بیند، چون از حمایت دولت جمهوری اسلامی که همواره می خواهد خود را حامی حقوق تمامی مسلمانان جهان(نه فقط شیعیان) جلوه دهد، برخوردار می شود. این حمایت شامل دادن برگه شناسایی، اجازه کار و اقامت و گاه اندک کمک مادی است.
پناهنده افغانی در طول مدت اقامت خود در ایران موفق شد به راحتی بازار کار یدی را از دست جوان ایرانی خارج کند و این کار میسر نشد مگر با قیمت شکنی و عدم درخواست مزایای قانونی هم چون بیمه و ...
با این حال پناهنده افغانی به دلیل سخت کوشی و شاید سخت جانی، هم چنین تکلم به زبان فارسی، موفق شد حضور خود را در جامعه ایرانی تثبیت کرده و رنگ بیگانگی را از چهره خود بزداید. به گونه ای که اکنون بسیاری از این پناهندگان همسران ایرانی داشته و اینک پس از به وجود آمدن ثبات نسبی در کشور خود ، مایل به بازگشت به آنجا نیستند.
اما سخن بر سر رفتاری است که با پناهنده ایرانی در اغلب کشورهای متمدن اروپایی می شود. در دهه های گذشته ، سالی نبوده که پناهجوی ایرانی دست به اعتصاب غذا، تحصن، دوختن لب و چشم و در اندک مواردی خودسوزی و انتحار نزده باشد. دلایل این کار طولانی شدن پروسه پاسخ گویی به تقاضای پناهندگی و رفتار دولت کشوری است که ایرانی نگون بخت لاعلاج در آنجا تقاضای پناهندگی خود را تسلیم کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل کرده است.
در میان این کشورها ، شعب کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) در ترکیه و دولت ترکیه در بدرفتاری با پناهندگان ایرانی شهرت به سزایی دارد و از همه مشهورتر شعبه وان است.
شهر وان، واقع در شرق ترکیه به دلیل نزدیکی با مرز ایران یکی از عمده ترین ایستگاه های ورود پناهندگان ایرانی است، که از دست بی عدالتی حکومت استبدادی ولایت فقیه می گریزند؛ بی خبر از این که در چاه بزرگتری به نام بی اعتنایی سازمان ملل و بی عدالتی دولت ترکیه خواهند افتاد.
اکنون در شهر وان پناهجویانی وجود دارند که پس از گذشت بیش از پنج سال بدون جواب و بی بهره از حداقل حقوق و مزایای انسانی زندگی می کنند. پناهجوی ایرانی به محض ورود به ترکیه در صورتی که فاقد گذرنامه باشد، اجبارا باید در شهر وان خود را به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و سپس به شعبه اتباع خارجی اداره پلیس معرفی کرده و اجازه اقامت ( تا زمان رسیدگی به تقاضای پناهندگی ) دریافت کند. دریافت این اجازه از دولت ترکیه برای هر پناهجو برای مدت شش ماه به مبلغ دویست لیره جدید ترک(تقریبا معادل دویست دلار) تمام می شود و در صورتی که فرد پناهجو دارای خانواده باشد ، طبعا این مبلغ حداقل سه برابر خواهد شد.
پناهنده ایرانی بر خلاف همتای افغانی خود در ایران از هیچ حقوق مادی و معنوی برخوردار نیست و باید هم چون یک تبعیدی زندگی کند. پناهجوی ایرانی حق خروج از شهر وان را ندارد و در طول هفته باید دوبار به شعبه اتباع خارجی اداره پلیس رفته و حضور خود را با امضاء اعلام کند. در صورتی که یک بار برای امضاء حاضر نشود ، باید متحمل بازداشت، تحقیر و توهین و گاه ضرب و شتم و در سهل ترین صورت برای مدتی نامعلوم هر روز امضاء شود.
پناهجوی ایرانی بر خلاف همتای افغانی خود در ایران اجازه کار ندارد و در صورتی که پلیس موفق به دستگیری پناهجوی ایرانی شاغل شود، غیر از جریمه نقدی کارفرما، شخص پناهجو در معرض خطر بازگشت به ایران قرار می گیرد.
در کشوری که داعیه تمدن اروپایی دارد و خواستار حضور در جامعه اروپایی است، اگر پناهجویی دچار اختلاف با یک تبعه ترکیه شود؛حتی در صورت محق بودن ؛ حق مراجعه به پلیس را ندارد و در صورت مراجعه با بی اعتنایی و گاه حق کشی مسلم روبرو می شود. در واقع پناهنده به گفته عزیز نسین، طنزپرداز بزرگ ترکیه در کتاب آدم های بی شناسنامه، از نظر دولت ترکیه در زمانی که به وجود او برای اخذ پول نیازی( و از همه مهم تر بده بستان های سیاسی با دولت ایران) هست زنده و در صورتی که احتیاج به کمک داشته باشد، مرده و فاقد هویت است. دولت ترکیه به پناهجوی ایرانی هم چون یک گردشگر به چشم وارد کننده ارز می نگردد، اما از به رسمیت شناختن حقوق انسانی او در همین حد نیز اکراه دارد.
بده بستان های سیاسی دولت ترکیه با دولت جمهوری اسلامی در سال های گذشته منجر به تحویل تعداد زیادی از پناهندگان سیاسی به ایران و در نتیجه منجر اعدام و یا حبس های دراز مدت برای این افراد شده ، که می توان به کسانی چون کریم توژلی، خالد شوقی، سرهنگ پدرام و حجت زمانی اشاره کرد. پناهجوی ایرانی حاضر به تحمل همه مصائب غیر از بازگردانده شدن به ایران و گرفتار شدن در چنگ سیستم دیکتاتوری ولایت فقیه است، اما حضور مشقت بار او در ترکیه نیز گاه برای دولت غیر قابل تحمل می شود و دیپورت های دسته جمعی و انفرادی را رقم می زند.
اهالی شهر وان نیز که قریب به اکثریت آن را کردها تشکیل می دهند، در بدرفتاری دولت ترکیه با پناهجویان ایرانی شریکند. در حالی که اغلب همین کردها از بی اعتنایی دولت مرکزی نسبت به اوضاع خود شکایت دارند. پناهجوی ایرانی با اولین کسانی که برخورد مستقیم پیدا می کند، صاحبان خانه های استیجاری است. بسیاری از اهالی وان از کرایه دادن منازل خود به ایرانیان خودداری می کنند و راه را برای سودجویان بی اخلاق باز می گذارند. پناهنده ایرانی به دلیل نداشتن درآمد ثابت و گاه عدم برخورداری از حمایت دوستان و اقوام خود با مشکل کرایه ماهیانه دست به گریبان است . از این رو در خانه های ارزان قیمت خشت و گلی مسکن می کند که متوسط اجاره آن ٨٠ تا ١٠٠ لیره ترک(معادل ٥٠ دلار) است. این خانه ها در فصل تابستان لانه عقرب و موش های خانگی هستند و فاقد هر گونه امکانات بهداشتی. هیچ خانه ارزان قیمتی واجد حمام متعارف دارای دوش آب نیست ، البته این امر ریشه در معضل بزرگ دولت ترکیه در تامین انرژی دارد.
پناهجوی ایرانی از این معضل انرژی سهم بزرگتری دارد، چون در ایران نفت خیز هرگز مشکل گرانی منابع انرژی را حس نکرده است. هزینه حداقل مصرف ماهیانه انرژی الکتریسیته برای یک خانواده سه نفری(٥٠ لیره ترک) معادل هزینه مصرف سالیانه آن در ایران است. یک کپسول گاز خانگی به قیمت ٢٦ لیره ترک(معادل ١٧ هزار تومان ، تقریبا هفده برابر نرخ ایران) عرضه می شود.
مشکل انرژی برای پناهجوی ایرانی در فصل زمستان که در شهر وان گاه تا هشت ماه طول می کشد، محسوس تر است. اهالی وان برای به دست اوردن انرژی گرمایی از ذغال سنگ استفاده می کنند، که متوسط هزینه سالیانه آن معادل ٤٥٠ دلار است و در صورتی که مایل به استفاده از شوفاژ باشند این مبلغ به٦٥٠ دلار به علاوه ماهیانه٥٠ لیره ترک برای متصدی موتور خانه بالغ می شود.
مشکل انرژی در رفت و آمد داخل شهری نیز تاثیر به سزایی دارد. اهالی شهرهای ترکیه به ندرت و فقط در مواقع ضروری از تاکسی استفاده می کنند. اصلی ترین وسیله حمل و نقل شهری مینی بوس هایی است که حداقل سرانه کرایه آن معادل با نرخ تاکسی در تهران است و طبیعی است که این معضل نیز بار مضاعفی بر دوش پناهجوی ایرانی می گذارد.
معضل اساسی دیگر ارزاق عمومی است که با قیمت های باورنکردنی عرضه می شوند. قیمت یک قرص نان در شهر وان مساوی با سه برابر تهران است . برنج ، روغن و چای فاقد کیفیت گاه با دو و سه برابر نرخ ایران عرضه می شوند، که این امر زندگی را حتی برای تبعه ترک نیز سخت می کند. شهر وان یکی از فقیر ترین و گدا خیز ترین شهر های ترکیه است و در اعیاد با هجوم روستائیان بی بضاعت به شمار آن ها افزوده می شود.
تمامی این معضلات در مقایسه با رفتار و نحوه پاسخ گویی شعبه وان کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هیچ است. این شعبه بر خلاف بسیاری از شعب مستقر در شهر های اروپایی و حتی دیگر شهرهای ترکیه از اعطای کمک به پناهجویان خودداری می کند. در اغلب کشورهای اروپایی فرد پناهجو( مخصوصا متاهلین) در طول رسیدگی به تقاضای پناهندگی از حمایت مالی، پزشکی و مسکن برخوردارند. اما این شعبه از دادن کمک مالی حتی به قبول شدگان سرباز می زند و مرحله ای به نام مصاحبه مالی را جلوی پای پناهنده قرار می دهد که نتیجه منفی آن از قبل مشخص است.
پناهجوی ایرانی به محض مشاهده ساختمان ای شعبه (بر خلاف اداره پلیس یا هر ساختمان دولیتی دیگر در ترکیه) که با سیم های خاردار و دوربین های مدار بسته و ده ها پلیس محافظت می شود، دچار سرخوردگی عظیمی می شود. تمامی تقاضاها از دریچه کوچکی که روی درب آهنین و نفوذ ناپذیر ساختمان قرار دارد، شنیده می شود و اگر بخت یار سوال کننده باشد ، جوابی کوتاه و گاه ناکارآمد به او داده می شود. این در به ندرت به روی پناهجو باز می شود و اگر شخص در مراحل بررسی پرونده رای به استیاف و رد تقاضایش داده شده باشد، حتی این جواب نیز از او دریغ می شود. ورود به این ساختمان فقط با تعیین وقت قبلی و تنها برای مصاحبه اصلی یا مالی و گاه برای جلسات مشاوره بی حاصلی ممکن است، که توسط افرادی بی مسئولیت و فاقد آگاهی نسبت به وضعیت پرونده مشاوره شونده اداره می شوند.
در حال حاضر حدود سه هزار پناهنده ایرانی در شهر وان به سر می برند که نزدیک به نیمی از این تعداد را جوانان بهایی تشکیل می دهند. سیل مهاجرت این جوانان از چند سال قبل آغاز شده و به دلیل حمایت جامعه بهائیان خارج از ایران از مهاجرت این افراد به آمریکا، تنها کسانی که در طول شش ماه موفق به خروج از برزخ وان می شوند، فقط و فقط بهائیان هستند و در واقع شعبه وان(UNHCR) حکم واسطه و کارچاق کن را برای مهاجرت بهائیانی که در ایران فاقد هر گونه مشکل اجتماعی (غیر از ورود به دانشگاه و مشاغل دولتی) هستند، بازی می کند. این بهائیان که از حمایت جامعه خود در ایران و خارج از کشور برخوردار هستند ، در طول سال های گذشته تبدیل به منبعی سرشار ورود ارز به ترکیه و خصوصا شهر وان شده اند. وجود این افراد که در وضعیت مالی بسیار مناسبی قرار دارند، باعث شده تا پلیس ترکیه و هم چنین شعبه وان (UNHCR) از دادن کمک و حمایت مادی به سایر پناهجویان ایرانی خودداری کنند.
در مقایسه با بهائیان، حدود هزار و دویست پناهجوی موسوم به شمال عراقی در وان به سر می برند که اغلب کرد تبار بوده و در بدترین شرایط زیستی به سر می برند. این دو گروه در درون دارای وحدت و تشکل بوده و از اختلاط با باقی پناهندگان تقریبا گریزانند. البته کرد تبار های دیگری نیز در میان پناهندگان وان وجود دارند ، که به دلایل نژادی خود را از این دسته جدا نمی کنند. این افراد به دلیل کرد و سنی مذهب بودن در پذیرش از طرف اهالی وان نیز دچار مشکل کمتری هستند و به سرعت در بافت اجتماعی شهر جا می افتند.
در کنار این دو گروه عمده، اقلیت نامنسجمی متشکل از فارسی زبان ها و آذری ها وجود دارند که سکولار و لائیک بوده و اغلب به دلایل کاملا مشخص سیاسی( و گاه اجتماعی) ناگزیر به فرار از میهن خود شده اند. این افراد در مواجهه با جامعه سنتی و به شدت مذهبی وان دچار معضلات بیشتری می شوند و بر خلاف بهایی ها و کردها که سخنگویی به شعبه وان (UNHCR) معرفی کرده اند، فاقد نماینده برای پیگیری حقوق خود هستند. این افراد هم در مقابل دولت جمهوری اسلامی و دولت ترکیه بی پناه بوده و مجبور به مرگ یا تحمل یک زندگی غیر قابل تحمل، توام با انتظار برای دیپورت شدن هستند.
حال باید دید سازمانی که خود را پاسدار حقوق بشر می داند و حق پناهندگی را برای تمام افراد کره زمین محافظ می شمارد،؛ چرا در رسیدگی به وضعیت این افراد تعلل کرده و پاسخ گویی به تقاضای آن ها را گاه تا سال ها به تاخیر می اندازد؟ آیا سازمان های بین المللی دفاع از حقوق بشر چشمان خود را به روی چنین بی عدالتی سازمان یافته ای بسته اند؟
کم نبودند کسانی که پس از سال ها با جواب منفی روبرو شده و خطر مسافرت قاچاقی به کشورهای دیگری چون یونان را به جان خریده اند . این افراد اگر به دست مرزبانان ترکیه و یونان اسیر نشوند و یا توسط قاچاق چیان در میان دریا به حال خود رها نشوند، پس از رسیدن به مقصد باید هویت جدیدی برای خود اختیار کنند. چون UNHCR از پذیرش پناهجویی که یک بار خود را به شعبه دیگری معرفی کرده باشد، خودداری می کند.آیا مدیریت جهانی UNHCR تاکنون به این ماجرا فکر نکرده، که اگر معیار های شعب ترکیه در پذیرش پناهجو با دفاتر کشورهای دیگری چون یونان در تضاد نباشد، هیچ کس حاضر به پذیرش خطرات مسافرت قاچاقی مجدد به آنجا نیست؟ (البته این صورتی است که پناهنده نگون بخت بتواند هزینه این سفر را تامین و از خطر دیپورت نجات پیدا کند. )
نویسنده این مطلب کمیساریای عالی پناهندگان شعب ترکیه و دولت ترکیه مسئول مستقیم مرگ کسانی می داند که پس از دریافت حکم دیپورت خود و خانواده شان دست به سفر قاچاق به یونان می زنند. متاسفانه ماهی نیست که با مرگ تعدادی از این پناهجویان پایان نپذیرد.
در میان پناهجویان ایرانی خانواده هایی وجود دارند که سرپرست خانواده پس از دریافت حکم دیپورت ، به دلیل نداشتن پول کافی برای سفر غیر قانونی جمعی به یونان آنها را رها و خود به تنهایی عازم آنجا شده و گاه این سفر با مرگ او و بی سرپرستی یک خانواده پایان پذیرفته است.
در اینجا به عنوان یک انسان ( نه فقط یک ایرانی) توجه تمامی سازمان های حقوق بشری را به وضعیت اسف بار پناهجویان وان جلب و از آن ها خواستارم تا از تمامی توان خود برای تغییر رویه کمیساریای عالی پناهندگان شعب ترکیه و مخصوصا وان استفاده کنند. چون در غیر این صورت و با توجه به سازش های آشکار میان دولت ترکیه و ایران در آینده بسیار نزدیک شاهد رفتار غیر انسانی بیشتری نسبت به پناهندگان ایرانی خواهیم بود.
امیدوارم که گردانندگان چنین سازمان هایی ما را در رسیدن به حقوق انسانی مان یاری دهند؛ چون پناهندگی یک حق است ، نه امتیاز.