در شرايطى كه كرهشمالى با كنارهگيرى از مذاكرات شش جانبه اتمى، به طرزى ناگهانى پيوستن خود به جمع كشورهاى داراى سلاح اتمى را اعلام كرد، توجه اصلى آمريكا معطوف به باز داشتن ايران از انجام كارى كه كره شمالى انجام داد، شده است.
به گزارش سرويس بينالملل شريف نيوز، تونى گرون، تحليلگر مجله «تايم» (Time) در يادداشتى با نام «چرا ايران به قدرتى اتمى تبديل خواهد شد» به بررسى شرايط و اوضاع و احوال پيش روى تحولات در پرونده اتمى ايران پرداخته است.
وى معتقد است: حقيقت آن است كه شانس آمريكا براى بازداشتن ايران از پيوستن به باشگاه هستهاى (كشورهاى داراى سلاح اتمى) بيشتر از شانس او در بازداشتن كرهشمالى از توليد سلاح اتمى كه با شكست روبرو شد نيست.
كاندوليزا رايس در سفر دورهاى خود به اروپا تاكيد فراوانى داشت كه ايران در حال حاضر با جبههاى متحد از اروپا و آمريكا روبرو است كه او را براى پايان دادن به برنامههاى هستهایاش تحت فشار مىگذارد. اما شايد خانم رايس در تحليل تمايل كلى اروپايىها به باز كردن پاى واشنگتن به مذاكرات مرتكب اشتباه مىشود، چرا كه جمع بندى او مستلزم ناديده گرفتن نشانههاى بارزى است كه نشان مىدهد آمريكا در صورت رويارويى با ايران از حمايتى حتى كمتر از آنچه كه در حمله به عراق از آن برخوردار بود بهرهمند مىشود.
البته بدون شك اروپايىها نمىخواهند ايران به قدرتى اتمى تبديل شود و فرانسه، آلمان و انگليس تلاش ديپلماتيكى را براى منصرف كردن تهران از ادامه غنىسازى اورانيوم كه ممكن است در ساخت بمب اتمى استفاده شود، آغاز كردهاند. انگيزه آنها نيز تنها جلوگيرى از ايجاد كشور اتمى جديدى در يكى از بى ثباتترين مناطق جهان نيست، بلكه اروپايىها از پيامدهاى اقدام نظامى آمريكا يا اسراييل عليه ايران بر امنيت جهانى در هراسند.
اروپايىها مذاكرات را پيش مىبرند، اما با تاكيد فزايندهاى اين امر را روشن مىكنند كه ديپلماسى بدون پيوستن آمريكا به پروسهى مذاكرات كارآيى ندارد. رایس در سفر خود به اروپا بارها تاكيد كرد كه آمريكا قصد پيوستن به تلاشهاى ديپلماتيك را ندارد. در واقع اگر رايس هم ديپلماسى را مىپذيرفت، حكومت آمريكا گزينه تغيير رژيم در ايران را ترجيح مىدهد و اين موضع در تقابل با موضع مذاكره اروپا قرار دارد، زيرا پايههاى تلاش ديپلماتيك سياست «هر كارى كه ما مىگوييم انجام بده» نيست بلكه بايد به تهران اطمينان داده شود كه هيچ تهديد استراتژيكى در مورد بقا رژيم ايران وجود ندارد و ايران مىتواند در مقابل صرف نظر كردن از برنامه اتمى از ثمرات بازگشت به جامعه جهانى بهرهمند شود.
دولت بوش با خارج ماندن از مذاكرات و ترجيح دادن سياست تغيير رژيم در ايران، ضرورتا مذاكرات را نهايتا به شكست مىكشاند، هر چند كه اين مذاكرات ماهها يا سالها طول بكشد.
ديپلماسى و سياست تغيير رژيم در يك استراتژى بلندمدت با يكديگر جمع نمىشوند. آمريكايىها از اين حقيقت بىاطلاع نيستند و بدون شك معتقدند كه اعتقاد به هر نوع توافقنامهاى با ايرانىها براى جلوگيرى از تبديل اين کشور به يك كره شمالى جديد درست نيست و لذا آمريكايىها ديپلماسى را تنها به عنوان وسيلهاى براى جلب حمايت از يك اقدام شديدتر به كار مىبرند.
نظريه آمريكايىها در رد تاثير مذاكرات در بازداشتن ملتهای ژئو - استراتژيكى امروزى هيچ دليلى وجود ندارد كه كشورى كه ابزار لازم دستيابى به سلاحهاى اتمى را در اختيار دارد، در حالى شرايطى را بپذيرد كه او را از سلاح اتمى دو نگاه دارد و در عين حال به دشمنانش اجازه دهد اين سلاح را در اختيار داشته باشد. در واقع قوىترين انگيزه ايرانىها از ساخت بمب اتمى آن است كه دشمنان اصلى آنها همگى داراى بمب اتمى هستند لذا ايرانىها فكر مىكنند كه داشتن سلاح هستهاى براى امنيتملى آنها يا حداقل امنيت رژيم ايران است. دشمنان اصلى ايران، اسراييل، آمريكا داراى توانايى اتمى هستند و پاكستان هم از اين توان برخوردار است. و اعتقاد بر اين است كه حكومت ايران برنامه اتمىاش را در دهه 80 ميلادى و در دوران جنگ با صدام كه تلاش خود براى رسيدن به توانايى اتمى را از كسى پنهان نمىكرد، شروع كرده است.
تهران به سادگى در حال پيروى از همان منطق استراتژيكى است كه منجر به گسترش سلاحهاى اتمى در نيم قرن پيش شد: اتحاد جماهير شوروى داشتن سلاح هستهاى را ضرورتى براى بقاى خود مىديد، زيرا آمريكا اين سلاحها را ساخته و استفاده هم كرده بود. فرانسه، بریتانيا و سپس چين هم بمب اتمى ساختند زيرا در پس استقلال استراتژيك از امريكا و شوروى بودند. اسرائيل هم براى در اختيار داشتن برگ برنده نهايى در مقابل ارتشهاى عربى كه او را محاصره كردهاند به سمت توليد اين سلاحها رفت و در نهايت پاكستان هم داشتن بمب هستهاى را با استراتژيك بودن براى مقابله با تهديد هند توجيه كرد.
هماكنون هم تصور علتى براى اينكه تهران صرف نظر از توانايى اتمى را بپذيرد مشكل است. (در واقع، هر بار كه بر ايران براى قبول اين امر فشار زيادى وارد مىآيد، اين كشور توانايى اتمى اسراييل را به عنوان نگرانى عمده خويش پيش مىكشد) با اين همه، اگر ايران به هر شكلى بالاخره به قدرتى اتمى تبديل شد، برخى از همسايگان غيراتمى او هم ممكن است به انجام همين عمل تحريك شوند. بخصوص عربستان سعودى كه پيوند استراتژيكش با آمريكا به تدريج در حال سست شدن است.
منطق اصلى «رژيم منع گسترش سلاحهاى اتمى» از بين بردن انحصار 5 كشور داراى بمب اتمى نبود، بلكه منع رسيدن سلاحهاى اتمى به كشورهاى جديد به عنوان بخشى از پروسه وسيعتر خلع سلاح هستهاى جهانى بود. اما در شرايط حاضر، رسيدن به اين هدف ممكن به نظر نمىرسد.
بنابراين چرا بايد تلاش كشورهاى خارج از باشگاه هستهاى براى بر پا كردن زرادخانه هستهاى خودشان در حالى كه دشمنان از تمام منافع استراتژيك اين سلاحها بهرهمند هستند، ما را به تعجب وادارد.
پس اگر به احتمال زياد - تلاشهاى ديپلماتيك اروپاها مايلند شكست اين مذاكرات، حداقل در بخشى از آن، مستند به خارج ماندن آمريكا از مسير مذاكره و ايجاد فضاى تهديد باشد.
بدتر از اين براى دولت بوش آن است كه شوراى امنيت هم تمايلى به اعمال تحريم هايى كه آمريكا به آنها اميد بسته عليه ايران ندارد. اولا ايران هنوز در عمل به تلاش براى ساخت بمب اتمى متهم نشده هر چند كه آژانس از برخى پنهان كارىهاى تهران در برنامه اتمىاش ابراز ناخرسندى نموده و تلاشهاى آمريكا براى فرستادن ايران به شوراىامنيت كه بايد از طريق شوراى حكام آژانس صورت بگيرد، ناكام مانده است. و اين شايد يكى از دلايل تلاش دولت بوش براى عوض كردن محمدالبرادعى باشد.
ثانيا سابقه بد آمريكا در طرح ادعاهايى كه بعدها از اثبات آنها عاجز مانده و متهمكردن كشورها درباره برنامههاى تسليحاتى آنها كه نمونه آن عراق است كار را بر آمريكا سخت خواهد كرد. بنابراين كار آمريكا در اثبات ادعاهايش عليه ايران مشكلتر خواهد بود و تلاش آمريكا براى تحت فشار گذاشتن البرادعى هم اين شك را در بسيارى از اعضاى سازمان ملل تقويت مىكند كه آمريكا قصد بازى كردن با اين مجموعه را دارد.
حتى در صورتى هم كه آمريكا بتواند حمايت اروپا در تحريم ايران جلب كند چين كه در ايران سرمايهگذاریهاى سنگينى كرده هر قطعنامهاى با اين مضمون را وتو خواهد كرد.
راه ديگر در مقابل آمريكا در صورت شكست مذاكرات آن است كه يا به ايران حمله كند يا وجود ايرانى مسلح به سلاح اتمى را تحمل نمايد. گفته مىشود رايس هنگامى كه در ملاقات با جمعى از دانشمندان و روشنفكران فرانسوى در پاريس به او گفته شد كه افكار عمومى اروپا و حتى برخى مقامات منتخب ممكن است به قبول ايرانى مسلح به سلاح اتمى تمايل داشته باشد، شوكه شده است.
البته شكى نيست كه دولتهاى اروپايى در مخالف با وجود ايرانى اتمى با آمريكا داراى موضع مشترك هستند اما سوال اين است كه آيا آنها حاضر خواهند شد از جنگى براى از بين بردن توانايى اتمى ايران حمايت كنند يا نه؟ به نظر مىرسد كه آمريكا در صورت رفتن به جنگ ايران متحدانى حتى كمتر از جنگ عراق خواهد داشت. سران سياست خارجى فرانسه در نشستهاى خود به رايس گوش زد كردهاند كه پاكستان خطرى بزرگتر از ايران مسلح به سلاح اتمى است.
وى در پايان مقالهاش مىنويسد:
همان واقعگرايى كه باعث شد جهان پاكستان و هند را در 1998 به عنوان دو قطب اتمى بپذيرد، اين بار پيوستن ملتهاى جديد به باشگاه هستهاى جهان را توجيه خواهد كرد، زيرا تا زمانى كه ملتها به چنگ و دندان نشان دادن به يكديگر ادامه مىدهند، كشورها با بيشترين سرعت ممكن به ابزارى كه تعادل قدرت را بين آنها برقرار كند دست خواهند يافت. يك قرن پيش شايد تصور اينكه تانك و هواپيما تنها در انحصار آمريكا است جالب بود، اما همانطورى كه گزارش ترسيم 15 سال آينده خود جامعه اطلاعاتى آمريكا مىگويد: برخى كشورها به تلاش براى دست يافتن به اين سلاحها ادامه میدهند. كشورهاى بدون سلاح هستهاى به خصوص در خاورميانه هنگامى كه روشن شود همسايگانشان چنين سلاحهايى دارند ممكن است تصميم به دست يافتن به اين سلاحها بگيرند و همكارى برخى دارندگان تكنولوژى اتمى و از جمله دلالان خصوصى، مانند عبدالقديرخان پاكستانى، زمان توليد سلاح اتمى را براى كشورهاى جديد كاهش خواهد داد.