پنجشنبه 29 بهمن 1383

گزارش تایم: دولت بوش با خارج ماندن از مذاكرات و ترجيح دادن سياست تغيير رژيم در ايران، ضرورتا مذاكرات را نهايتا به شكست مى‏كشاند، شريف نيوز

در شرايطى كه كره‌شمالى با كناره‏گيرى از مذاكرات شش جانبه اتمى، به طرزى ناگهانى پيوستن خود به جمع كشورهاى داراى سلاح اتمى را اعلام كرد، توجه اصلى آمريكا معطوف به باز داشتن ايران از انجام كارى كه كره شمالى انجام داد، شده است.
به گزارش سرويس بين‌الملل شريف نيوز، تونى گرون، تحليل‌گر مجله «تايم» (Time) در يادداشتى با نام «چرا ايران به قدرتى اتمى تبديل خواهد شد» به بررسى شرايط و اوضاع و احوال پيش روى تحولات در پرونده اتمى ايران پرداخته است.
وى معتقد است: حقيقت آن است كه شانس آمريكا براى بازداشتن ايران از پيوستن به باشگاه هسته‏اى (كشورهاى داراى سلاح اتمى) بيشتر از شانس او در بازداشتن كره‌شمالى از توليد سلاح اتمى كه با شكست روبرو شد نيست.
كاندوليزا رايس در سفر دوره‏اى خود به اروپا تاكيد فراوانى داشت كه ايران در حال حاضر با جبهه‏اى متحد از اروپا و آمريكا روبرو است كه او را براى پايان دادن به برنامه‏هاى هسته‏ای‌اش تحت فشار مى‏گذارد. اما شايد خانم رايس در تحليل تمايل كلى اروپايى‏ها به باز كردن پاى واشنگتن به مذاكرات مرتكب اشتباه مى‏شود، چرا كه جمع بندى او مستلزم ناديده گرفتن نشانه‏هاى بارزى است كه نشان مى‏دهد آمريكا در صورت رويارويى با ايران از حمايتى حتى كمتر از آن‌چه كه در حمله به عراق از آن برخوردار بود بهره‏مند مى‏شود.
البته بدون شك اروپايى‏ها نمى‏خواهند ايران به قدرتى اتمى تبديل شود و فرانسه، آلمان و انگليس تلاش ديپلماتيكى را براى منصرف كردن تهران از ادامه غنى‌سازى اورانيوم كه ممكن است در ساخت بمب اتمى استفاده شود، آغاز كرده‏اند. انگيزه آن‌ها نيز تنها جلوگيرى از ايجاد كشور اتمى جديدى در يكى از بى ثبات‏ترين مناطق جهان نيست، بلكه اروپايى‏ها از پيامدهاى اقدام نظامى آمريكا يا اسراييل عليه ايران بر امنيت جهانى در هراسند.
اروپايى‏ها مذاكرات را پيش مى‏برند، اما با تاكيد فزاينده‏اى اين امر را روشن مى‏كنند كه ديپلماسى بدون پيوستن آمريكا به پروسه‌ى مذاكرات كارآيى ندارد. رایس در سفر خود به اروپا بارها تاكيد كرد كه آمريكا قصد پيوستن به تلاش‏هاى ديپلماتيك را ندارد. در واقع اگر رايس هم ديپلماسى را مى‏پذيرفت، حكومت آمريكا گزينه تغيير رژيم در ايران را ترجيح مى‏دهد و اين موضع در تقابل با موضع مذاكره اروپا قرار دارد، زيرا پايه‏هاى تلاش ديپلماتيك سياست «هر كارى كه ما مى‏گوييم انجام بده» نيست بلكه بايد به تهران اطمينان داده شود كه هيچ تهديد استراتژيكى در مورد بقا رژيم ايران وجود ندارد و ايران مى‏تواند در مقابل صرف نظر كردن از برنامه اتمى از ثمرات بازگشت به جامعه جهانى بهره‏مند شود.
دولت بوش با خارج ماندن از مذاكرات و ترجيح دادن سياست تغيير رژيم در ايران، ضرورتا مذاكرات را نهايتا به شكست مى‏كشاند، هر چند كه اين مذاكرات ماه‏ها يا سال‏ها طول بكشد.
ديپلماسى و سياست تغيير رژيم در يك استراتژى بلندمدت با يكديگر جمع نمى‏شوند. آمريكايى‏ها از اين حقيقت بى‌اطلاع نيستند و بدون شك معتقدند كه اعتقاد به هر نوع توافقنامه‏اى با ايرانى‏ها براى جلوگيرى از تبديل اين کشور به يك كره شمالى جديد درست نيست و لذا آمريكايى‏ها ديپلماسى را تنها به عنوان وسيله‏اى براى جلب حمايت از يك اقدام شديدتر به كار مى‏برند.
نظريه آمريكايى‏ها در رد تاثير مذاكرات در بازداشتن ملت‏های ژئو - استراتژيكى امروزى هيچ دليلى وجود ندارد كه كشورى كه ابزار لازم دست‌يابى به سلاح‏هاى اتمى را در اختيار دارد، در حالى شرايطى را بپذيرد كه او را از سلاح اتمى دو نگاه دارد و در عين حال به دشمنانش اجازه دهد اين سلاح را در اختيار داشته باشد. در واقع قوى‏ترين انگيزه ايرانى‏ها از ساخت بمب اتمى آن است كه دشمنان اصلى آن‌ها همگى داراى بمب اتمى هستند لذا ايرانى‏ها فكر مى‏كنند كه داشتن سلاح هسته‏اى براى امنيت‌ملى آن‌ها يا حداقل امنيت رژيم ايران است. دشمنان اصلى ايران، اسراييل، آمريكا داراى توانايى اتمى هستند و پاكستان هم از اين توان برخوردار است. و اعتقاد بر اين است كه حكومت ايران برنامه اتمى‌اش را در دهه 80 ميلادى و در دوران جنگ با صدام كه تلاش خود براى رسيدن به توانايى اتمى را از كسى پنهان نمى‏كرد، شروع كرده است.
تهران به سادگى در حال پيروى از همان منطق استراتژيكى است كه منجر به گسترش سلاح‏هاى اتمى در نيم قرن پيش شد: اتحاد جماهير شوروى داشتن سلاح هسته‏اى را ضرورتى براى بقاى خود مى‏ديد، زيرا آمريكا اين سلاح‏ها را ساخته و استفاده هم كرده بود. فرانسه، بریتانيا و سپس چين هم بمب اتمى ساختند زيرا در پس استقلال استراتژيك از امريكا و شوروى بودند. اسرائيل هم براى در اختيار داشتن برگ برنده نهايى در مقابل ارتش‏هاى عربى كه او را محاصره كرده‏اند به سمت توليد اين سلاح‏ها رفت و در نهايت پاكستان هم داشتن بمب هسته‏اى را با استراتژيك بودن براى مقابله با تهديد هند توجيه كرد.
هم‌اكنون هم تصور علتى براى اين‌كه تهران صرف نظر از توانايى اتمى را بپذيرد مشكل است. (در واقع، هر بار كه بر ايران براى قبول اين امر فشار زيادى وارد مى‏آيد، اين كشور توانايى اتمى اسراييل را به عنوان نگرانى عمده خويش پيش مى‏كشد) با اين همه، اگر ايران به هر شكلى بالاخره به قدرتى اتمى تبديل شد، برخى از همسايگان غير‌اتمى او هم ممكن است به انجام همين عمل تحريك شوند. بخصوص عربستان سعودى كه پيوند استراتژيكش با آمريكا به تدريج در حال سست شدن است.
منطق اصلى «رژيم منع گسترش سلاح‏هاى اتمى» از بين بردن انحصار 5 كشور داراى بمب اتمى نبود، بلكه منع رسيدن سلاح‏هاى اتمى به كشورهاى جديد به عنوان بخشى از پروسه وسيع‏تر خلع سلاح هسته‏اى جهانى بود. اما در شرايط حاضر، رسيدن به اين هدف ممكن به نظر نمى‏رسد.
بنابراين چرا بايد تلاش كشورهاى خارج از باشگاه هسته‏اى براى بر پا كردن زرادخانه هسته‏اى خودشان در حالى كه دشمنان از تمام منافع استراتژيك اين سلاح‏ها بهره‏مند هستند، ما را به تعجب وادارد.
پس اگر به احتمال زياد - تلاش‏هاى ديپلماتيك اروپاها مايلند شكست اين مذاكرات، حداقل در بخشى از آن، مستند به خارج ماندن آمريكا از مسير مذاكره و ايجاد فضاى تهديد باشد.
بدتر از اين براى دولت بوش آن است كه شوراى امنيت هم تمايلى به اعمال تحريم هايى كه آمريكا به آن‌ها اميد بسته عليه ايران ندارد. اولا ايران هنوز در عمل به تلاش براى ساخت بمب اتمى متهم نشده هر چند كه آژانس از برخى پنهان كارى‏هاى تهران در برنامه اتمى‌اش ابراز ناخرسندى نموده و تلاش‏هاى آمريكا براى فرستادن ايران به شوراى‌امنيت كه بايد از طريق شوراى حكام آژانس صورت بگيرد، ناكام مانده است. و اين شايد يكى از دلايل تلاش دولت بوش براى عوض كردن محمدالبرادعى باشد.
ثانيا سابقه بد آمريكا در طرح ادعاهايى كه بعدها از اثبات آن‌ها عاجز مانده و متهم‌كردن كشورها درباره برنامه‏هاى تسليحاتى آن‌ها كه نمونه آن عراق است كار را بر آمريكا سخت خواهد كرد. بنابراين كار آمريكا در اثبات ادعاهايش عليه ايران مشكل‏تر خواهد بود و تلاش آمريكا براى تحت فشار گذاشتن البرادعى هم اين شك را در بسيارى از اعضاى سازمان ملل تقويت مى‏كند كه آمريكا قصد بازى كردن با اين مجموعه را دارد.
حتى در صورتى هم كه آمريكا بتواند حمايت اروپا در تحريم ايران جلب كند چين كه در ايران سرمايه‌گذاری‌هاى سنگينى كرده هر قطعنامه‏اى با اين مضمون را وتو خواهد كرد.
راه ديگر در مقابل آمريكا در صورت شكست مذاكرات آن است كه يا به ايران حمله كند يا وجود ايرانى مسلح به سلاح‌ اتمى را تحمل نمايد. گفته مى‏شود رايس هنگامى كه در ملاقات با جمعى از دانشمندان و روشنفكران فرانسوى در پاريس به او گفته شد كه افكار عمومى اروپا و حتى برخى مقامات منتخب ممكن است به قبول ايرانى مسلح به سلاح اتمى تمايل داشته باشد، شوكه شده است.
البته شكى نيست كه دولت‏هاى اروپايى در مخالف با وجود ايرانى اتمى با آمريكا داراى موضع مشترك هستند اما سوال اين است كه آيا آن‌ها حاضر خواهند شد از جنگى براى از بين بردن توانايى اتمى ايران حمايت كنند يا نه؟ به نظر مى‏رسد كه آمريكا در صورت رفتن به جنگ ايران متحدانى حتى كمتر از جنگ عراق خواهد داشت. سران سياست خارجى فرانسه در نشست‏هاى خود به رايس گوش زد كرده‏اند كه پاكستان خطرى بزرگ‏تر از ايران مسلح به سلاح اتمى است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

وى در پايان مقاله‏اش مى‏نويسد:
همان واقع‌گرايى كه باعث شد جهان پاكستان و هند را در 1998 به عنوان دو قطب اتمى بپذيرد، اين بار پيوستن ملت‏هاى جديد به باشگاه هسته‏اى جهان را توجيه خواهد كرد، زيرا تا زمانى كه ملت‏ها به چنگ و دندان نشان دادن به يكديگر ادامه مى‏دهند، كشورها با بيشترين سرعت ممكن به ابزارى كه تعادل قدرت را بين آن‌ها برقرار كند دست خواهند يافت. يك قرن پيش شايد تصور اين‌كه تانك و هواپيما تنها در انحصار آمريكا است جالب بود، اما همان‌طورى كه گزارش ترسيم 15 سال آينده خود جامعه اطلاعاتى آمريكا مى‏گويد: برخى كشورها به تلاش براى دست يافتن به اين سلاح‏ها ادامه می‌دهند. كشورهاى بدون سلاح هسته‏اى به خصوص در خاورميانه هنگامى كه روشن شود همسايگانشان چنين سلاح‌هايى دارند ممكن است تصميم به دست يافتن به اين سلاح‏ها بگيرند و همكارى برخى دارندگان تكنولوژى اتمى و از جمله دلالان خصوصى، مانند عبدالقديرخان پاكستانى، زمان توليد سلاح اتمى را براى كشورهاى جديد كاهش خواهد داد.

Copyright: gooya.com 2016