داستان ناتمام نفوذی بودن! عباس کاکاوند

این نفوذی بودن هم برای بنده به یک داستان ناتمام و البته خنده دار تبدیل شده اشت!
اول که با موتلفه ای ها درافتادم گفتند کاکاوند نفوذی آبادگران برای خراب کردن موتلفه است و آبادگران وی را علم کرده اند! هنوز به بازی در نقش نفوذی آبادگران ادامه می دادم که با مقالاتی که به نفع ریاست جمهوری هاشمی نوشتم گفتند این نفوذی کارگزاران و هاشمی بوده است. کاکاوند اول چپی را به حاشیه صحنه سیاست راند و بعد راستی ها (مشخصا شورای هماهنگی) را ضعیف کرد تا هاشمی سر کار بیاید!بعضی راستی ها می گویند این ادم نفوذی چپی ها بوده است! بعد ناگهان شاهد از غیب رسید که نه بابا این فرد نفوذی نهضت آزادی است؛ چون از نهضت آزادی (جناب آقای محمد علی دادخواه) وکیل گرفته است! اون اوایل که رفتم شرق مصاحبه کردم شرقی ها جوری به من نگاه می کردند که انگار بنده نفوذی موتلفه و رسالت در شرق می خواهم بشوم؛ یعنی شرق چنان جای استراتژیک و مهمی است که بنده یه نقشه پیچیده را برای نفوذ در آن طراحی کرده ام!

این رو هم شنیده ام که گفته اند کاکاوند نفوذی سپاه است (چون یه مدت در نشریه صبح صادق با اسم مستعار مطلب می نوشتم ) مثلا عامل اطلاعات سپاه! بعد شنیدم که نه بابا جدیدترین اکتشاف آقایون این است که این ادم نفوذی وزارت اطلاعات است(چون بعضی ها به ام می گفتند سعید امامی 2 و کارهام خیلی شبیه سعید امامی است) .
یه ادم عاقل نیست بپرسد چگونه یه نفر میتواند نفوذی این همه جای متفاوت باشد؟ جاسوس دو جانبه شنیده بودیم اما جاسوس سه جانبه و چهار جانبه و پنج جانبه نه !
برای بنده دلیل این بازی ها کاملا مشخص است. افرادی می خواهند بنده امکان فعالیت سیاسی نداشته باشند گروههای سیاسی همه به من ظنین باشند تا به لحاظ سیاسی حذف بشوم! و به همین خاطر مرتب مرا به یه جایی وصل می کنند!