آيا حكومتهاي عربي بر خيابان ترسي و انتخاباتگريزي خود فايق آمده و دوران جديدي را آغاز كردهاند؟ همين چند ماه پيش بود كه حكومت مصر از ترس تودههاي خشمگين و تحقير شده عرب و به منظور جلوگيري از نشت احساسات مردمي به عرصه خياباني، مراسم تشييع جنازه مرحوم عرفات را در يك فضاي كاملاً بسته و عايقبندي شده نظامي برگزار كرد ولي اكنون ميبينيم رئيس همان حكومت، سخن از انتخابات آزاد و رقابتي به ميان آورده و فرمان «دموكراسي» را صادر ميكند و يا در عربستان نسيمي ملايم از انتخابات ميوزد و كويتيها اندكاندك حكومت پارلماني را تجربه ميكنند و اردنيها از چند سال پيش فضايي فراهم كردند تا چندتايي هم به نمايندگي از خود ملت به پارلمان بروند... از همه جالبتر عزم بشار اسد براي پيشبرد اصلاحات دموكراتيك است كه اعجاب زائرين سكولار و لائيك تركيه در ديدار از اين كشور را برانگيخته و آنها را بدانجا كشانده كه ميگويند «اگر آمريكا فرصت دهد بشار اسد كشورش را به مدلي از يك دموكراسي سكولار و مسلمان در بين كشورهاي عربي تبديل خواهند كرد».
(توفان تورنج – حريت 26 فوريه)
ممكن است كساني بر عادت مألوف اين اصلاحات را «آمريكايي» بنامند ولي شوق به دموكراسي حقيقتاً يك گرايش جهاني و عموم سيارهاي است و تن دادن به اين گرايش هيچ چيز از ارزش عقبنشيني به موقع حاكمان عرب به سود ملت خود كم نميكند و متقابلاً به هيچ وجه نميتواند نقش آمريكاييها در حمايت 60 ساله از ديكتاتورهاي عرب و ديكتاتورهاي آمريكاي لاتين و كودتاهاي ايران و تركيه را كتمان و يا توجيه و تبرئه كند.
ما ايرانيها به عنوان ملتي كه در لحظاتي از تاريخ انقلابي و اصلاحي حيات سياسياش گزاره «ميزان رأي ملت است» را تجربه كرده، با وامگيري از ادبيات همين ايام ميتوانيم توصيفي كاملاً بومي از چرخش ميمون و مبارك رئيس جمهور مصر به دست دهيم:
حكومت مصر به دليل انتخاباتهاي غيررقابتي و همواره «99 درصدي»اش مثال بارزي از يك «جمهوري اسمي» و غيرمحتوايي تلقي ميشد و بنيانگذار جمهوري اسلامي در يك فراز تاريخي براي تفكيك جمهوريت انتخابي ملت محور از جمهوريت قلابي، توصيف پيشگفته را در حق مصر و ساير «جمهوريها»ي مورد پشتيباني آمريكا به كار برد.
به عبارت ديگر تفكيك «جمهوري اسلامي» از «جمهوري مصر» در سخنان بينانگذار نظام فقط به تفاوت «اسلامي بودن» يا نبودن اين دو حكومت برنميگشت بلكه علاوه بر آن خود «جمهوريت» آن نوع نظامها زير سؤال بود.
اما اكنون روزگار ديكتاتوريهاي مستظهر به پشتيباني بيگانه در حال سپري شدن است و ملت عراق با انتخاب چهرههاي محبوب خويش ناظريني را كه در انتظار برآمد و صدرنشيني پروردگان پنتاگون از دل صندوقها بودند مأيوس و شگفتزده كرد.
به خاطر داريم كه تا شب انتخابات عراق قلمهاي فاشيست مشرب و نژادپرست همواره به تحقير اعراب پرداختند و با توسل به «تباين ذاتي عرب و دمكراسي» و نفي امكان دمكراسي در آن كشور حاكميت امثال صدام بر آن كشورها را كاملاً «طبيعي» و برآمده از «روانشناسي ملت عرب» به حساب ميآوردند و اين در حالي بود كه ملت عراق و به ويژه شيعيان آن كشور به محض رفع سايه شوم ديكتاتوري، چگونه تظاهرات 4 ميليون اولين اربعين آزاد را سامان دادند و چگونه به محض برپايي صندوقهاي رأي همان سازماندهي عاشوراگونه را به سمت حوزههاي انتخاباتي كاناليزه كردند.
همه اين تحولات از فرات تا نيل نشان ميدهد كه ديكتاتوري براي عربها نه «طبيعي» كه تحميل برنامهريزي شده فشر مورد حمايت بيگانه بود كه اگر آن وضعيت واقعاً «طبيعي» و «ذاتي اعراب» بود آن همه كشتار و زندان و اعمال رژيم پليسي براي ممانعت از سرريز شدن اسلام سياسي به جانب حوزههاي عمومي و انتخاباتي معنا نداشت و دليلي نداشت كه جرج بوش در نشست تاريخي ناتو در تابستاني گذشته عذر تقصير درباره «قرباني شدن آزادي به پاي امنيت در يك دوره 60 ساله از سياست خارجي آمريكا» به ميان آورد.